eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
🌵🍁☘️🌹🌳🍂🌲🥀🌿🌷 *⇩⇩⇩ حکایت شب⇩⇩⇩* *ضرب المثل* فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی ناراحت بود . شبی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، برخاست و به حمام رفت . از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. توجه نكرد و داخل شد . سر بینه كه داشت لخت می‌شد حمامی را خوب نگاه نكرد و متوجه نشد كه چه کسی سر بینه نشسته. وارد گرمخانه كه شد دید گروهی بزن و بكوب دارند و گویا عروسی دارند و می‌رقصند. او نیز همراهشان آواز خواند و رقصید و شادی کرد . درضمن اینكه می‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. به روی خود نیاورد و خونسردی اش را حفظ کرد. از ما بهتران هم كه داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا در همان شهر مرد بدجنسی كه او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چه كردی كه قوزت برداشته شد؟ او هم داستان آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد مرد بدجنس به حمام رفت و دید باز « از ما بهتران ها ، آنجا گرد هم آمده اند .گمان كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان می‌آید. وقتی كه او شروع كرد به رقصیدن و آواز خواندن و شادی كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند آزرده شدند. قوز مرد اولی را آوردند گذاشتند بالای قوز او ، آن وقت بود كه پی برد اشتباه کرده است . ولی پشیمانی سودی نداشت . مردم با دیدن او و شنیدن داستان گفتند : قوز بالای قوز شد. گوینده داستان فوق مولانا می باشد حالا به صورت شعر بخوانید زیباست شبی گوژپشتی به حمام شد عروسی جن دید و گلفام شد برقصید و خندید و خنداندشان به شادی به نام نكو خواندشان ورا جنیان دوست پنداشتند زپشت وی آن گوژ برداشتند دگر گوژپشتی چو این را شنید شبی سوی حمام جنی دوید در آن شب عزیزی زجن مرده بود كه هریك ز اهلش دل افسرده بود در آن بزم ماتم كه بد جای غم نهاد آن نگون بخت شادان قدم ندانسته رقصید دارای قوز نهادند قوزیش بالـای قوز خردمند هر كار برجا كند خر است آنكه هر كار هر جا كند 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
📗مـردی نـزد عالمی از پــدرش شڪایت ڪرد. گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از من میخواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته ڪرده است... بگو چه ڪنم؟ عالم گفت: با او بساز. گفت: نمی‌توانم.! عالم پـرسید: آیا فرزنـد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت: بلی. گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. آیا او را نصیحت میڪنی؟ گفت: نه چون مغزش نمی‌رود و ... گفت؛ میدانـــی چرا با فــرزندت چنین برخورد میڪنی؟! گفت: نه. گفت: چون تو دوران ڪودکی را طی ڪرده‌ای و میدانی ڪودڪی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نڪرده‌ای، هرگز نمیتوانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!! "در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشه‌گیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میڪند و ... "پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
🌱از درخت بیاموزیم برای بعضی ها باید ریشه بود تا امید به زندگی را به آنها بدهیم. برای بعضی ها باید تنه بود تا تکیه گاه آنها باشیم. برای بعضی ها باید شاخ و برگ بود، تا عیب های آنها را بپوشانیم. برای بعضی ها باید میوه بود، تا طعم زندگی کردن را به آنها بیاموزیم نه زنده ماندن را 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
يك روز آرزو كردم زودتر بزرگ شوم، كه كفش هايم پاشنه های بلند داشته باشد و ديگر جوراب هاي سفيد تور دار و جوراب شلواری های عروسكي نپوشم، دلم مي خواست بزرگ شوم تا دستم به كابينت هاي بالاي آشپزخانه برسد، بتوانم غذا درست كنم و وقتي از خيابان رد مي شوم مادرم دستم را نگيرد.. فكر مي كردم بزرگ مي شوم و دنيا سرزمين كوچكي ست پر از شادي و من موهايم را به باد مي دهم ، عشق را تجربه مي كنم! همان عشقي كه بين صفحات رمان ها و داستان ها مي چرخيد..! حالا من بزرگ شده ام، تعدادي كفش پاشنه بلند دارم، هنوز دستم به كابينت هاي بالاي اشپزخانه كمابيش نمي رسد اما يك أجاق گاز براي خودم دارم، حالا من دست مادرم را مي گيرم و او را از خيابان ها رد مي كنم، موهايم را به هر رنگي در مي آورم و اشك هايم را به باد می‌دهم.. عشق را تجربه كرده ام همانطور كه خيانت، دروغ، زخم را تجربه كرده ام، حالا مي دانم دنيا سرزمين بي انتهاييست.. پر از آدم هاي عجيب.. و بزرگ شدن بدترين آرزوی همه زندگی من بود كه بر خلاف تمام آرزوهايم به دستش آوردم 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 الهـی ✨بهترین آغازها آن است 🌸که با تکیه بر نام و حضور تو باشد 🌸با توکل به اسم اعظمت ✨آغاز می‌کنیم روزمان را 🌸الهـی ✨هر جا که تو باشی 🌸نگاه‌ها ، مهربان ✨کلام‌ها ، محبت آمیز 🌸رفتارها ، سرشار از مهر می‌شوند ✨الهی تو باش تا همه چیز سامان یابد 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
💙جان را تو صفا ده به صفای صلوات 💙همراز ملک شو به نوای صلوات 💙هرکس که صلوات می فرستد یک بار 💙ده بار خدا بر او فرستد صلوات چهارشنبه‌تون پُر برکت با ذكر شریف صلوات 💙اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 💙وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎 نگاهی به درخت سیب بیندازید. شاید پانصد سیب به درخت باشد كه هر كدام حاوی ده دانه است. ⁉ خیلی دانه دارد، درست است؟ ️ممكن است بپرسیم: «چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟ 🍎اینجاست که باید از طبیعت درس بیاموزیم . زیرا به ما می گوید: «اكثر دانه ها هرگز رشد نمی كنند. پس اگر واقعاً می خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از تلاش كنید.» 🍎وقتی كه «قانون دانه» را درك كنیم دیگر ناامید نمی شویم و به راحتی احساس نمی كنیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷فرقی نمیکنه فقیر باشی یا ثروتمند میزان برکت خانواده رو دعای ♡مادر♡ تعیین میکنه 🌷هرکجا دیدی خداوند با شکوه تحویلت گرفت بی شک, خرجش ♡ دعای مادر ♡بوده است 🌷دعای فرشته خداوند بدرقه راهتان 💓
✨﷽✨ 🟢 چرا خداوند انسان را دچار بلا و مصیبت می‌کند؟ این سؤال ابتدا به ذهن هر کسی می‌آید که چگونه لطف و محبت و رضایت خداوند از کسی، اقتضا می‌کند که او را با شداید و مشکلات مواجه کند؟ لازمه مهر و محبت، فراهم کردن موجبات خوشی و آسایش است نه موجبات سختی و عدم آسایش. باز یک نوع تعبیر دیگری در زبان قرآن و سنت هست که سؤال دیگری پیش می‌آورد و آن، تعبیر «امتحان» است. خداوند بندگان را به وسیله شداید و بلایا امتحان می‌کند، یعنی چه؟ مگر خداوند از باطن کار مردم بی‌خبر است که می‌خواهد با امتحان چیزی را بفهمد؟ مگر نه این است که در خود قرآن مجید آمده که هیچ ذره‌ای و هیچ حرکتی و جنبشی، بالاخره هیچ امر کوچک یا بزرگی در عالم هستی نیست مگر آنکه معلوم و مکشوف حق متعال است؟ پس امتحان یعنی چه؟ جواب هر دو سؤال آن وقت معلوم می‌شود که فلسفه بلایا و شداید و سختی‌ها و اثر آنها در وجود آدمی معلوم شود؛ معلوم شود که به حکم قانون و ناموس خلقت، بسیاری از کمالات است که جز در مواجهه با سختی‌ها و شداید، جز در نتیجه تصادم‌ها و اصطکاک‌های سخت، جز در میدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث، جز در روبرو شدن با بلایا و مصائب حاصل نمی‌شود. نه این است که اثر شداید و سختیها تنها ظاهر شدن و نمایان شدن گوهر واقعی است، به این معنی که هرکس یک گوهر واقعی دارد که رویش پوشیده است، مانند یک معدنی است در زیر خاک و اثر شداید فقط این است که آنچه در زیر خاک است نمایان می‌شود، اثر دیگر ندارد؛ نه، این طور نیست، بالاتر است. شداید و سختی‌ها و ابتلائات اثر تکمیل کردن و تبدیل کردن و عوض کردن دارد، کیمیاست، فلزی را به فلز دیگر تبدیل می‌کند، سازنده است، از موجودی موجود دیگر می‌سازد؛ از ضعیف، قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود می‌آورد، خاصیت تصفیه و تخلیص دارد، کدورت‌ها و زنگارها را می‌زداید، خاصیت تهییج و تحریک دارد، هوشیاری و حساسیت به وجود می‌آورد، ضعف و سستی را از بین می‌برد. پس این گونه امور را نباید قهر و خشم شمرد؛ لطف است در شکل قهر، خیر است در صورت شر، نعمت است در مظهر نقمت. 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊 ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباترین بنده هستی من هر مسیری که بروی... هر جایی که بروی... سرانجام به سوی خودم باز میگردی... میدانی که من بر همه چیز توانا هستم. پس زرق و برق دنیا را رها کن... توشه آخرتت را پر کن که برای تو ارمغانی در تاریکی است 💠سوره هود- آیه ۴ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
مردی شبیه آسمان از ایل خورشید با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد پای تمام چشمه ها نرگس بکارید نور دل چشم انتظاران خواهد آمد یاس سپید من به صبح عشق سوگند روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد ❤️ 🌤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
﷽ ❀ باید از خویش بپرسیم: کہ چرا حجت حق، خیمہ را امن تر از خانہ ی ما میداند؟! 😭 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊