🟩با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه
🔻معنی : در هر حال کار خرج دارد
🔹️۱- یعنی هرکاری که بخواهی انجام دهی، تبَعاتی خواهد داشت. پس نباید از ترس ضرر و زیان احتمالی، دست از تصمیمات بزرگت بکشی.
🔸️۲- اگر بخواهی با پاهایت راه بروی، قطعا یک روز کفش هایت پاره خواهد شد! اگر نخواهی هزینه کفش بدهی و بخواهی با سر راه روی، آن وقت هم مجبوری برای خرید کلاهِ سرت هزینه کنی!
پس اگر بخواهی در هر مسئله ای به فکر ضرری باشی که به تو میرسد، نمی توانی کاری انجام دهی. خراب شدن یا تمام شدن و حتی ضرر رسیدن به کارها، از کارهای عادی دنیاست!
🔹️۳- این ضرب المثل را در مقام توصیه و نصیحت به دیگری به کار می برند تا به او نشان دهند که برای ورود به هرکاری نباید ترس به دل راه داد.
🔸️۴- انسان اگر به دلیل هزینه هایی که هر لحظه به او وارد می شود نخواهد کاری انجام دهد، نه تنها پیشرفت نمی کند بلکه سودی هم عایدش نمی شود.
🟩باد آورده را باد می برد
🔻هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود.
🔹️این حکایت برای افرادی کاربرد دارد که بدون هیچ زحمتی ثروتی را به دست آوردهاند اما قدر آن را نمی دانند، چنین افرادی با ولخرجی زیاد و عدم استفاده درست از پول به زودی ثروت خود را از دست می دهند. در واقع مال بدون زحمت، برکت ندارد. به قول قدیمی ها پولی که بدون رنج و تلاش به دست می آید جوری از بین می رود که خودت هم نمی فهمی.
#رنج #تلاش #زحمت #باد
💛✨💛
دهخدا و مادرش
دهخدا مادری داشت که بسیار
عصبی بود و پرخاشگر؛
طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج
نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار
مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین
بیدار کرد و آب خواست.
دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان
را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود.
سر دهخدا شکست و خونی شد.
به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر
مادرم بر نفسم پشت پا زدهام.
من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این
هم مزد من که مادرم به من داد.
خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از
من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید
نوری از سر او وارد شد و در کل بدن او
پیچید و روشنش ساخت.
صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل
مادرت ما به تو علم دادیم.»
❣از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ
ادبیات ایران را که "جامعترین لغتنامه" و
"امثال و حکم" بود را گردآوری کرد🦋
و نامش برای همیشه بدون نسل،
در تاریخ جاودانه شد.
دلم گرفته خدایا ، گره گشایی کن
نثار ِ ظلمت ِ غمخانه روشنایی کن
قفس بهانه ی تکرارِ بی صدایی هاست
دوای درد ِ مرا لذّت ِ رهایی کن
چه عاشقانه دلم در هوای پرواز است
هوای عشق ِ تو دارم مرا هوایی کن
اگر بجرم ِ نفس در قفس گرفتارم
نفس بریده خدایا ، بیا خدایی کن
کنار ِ خیمه ی این روزهای بارانی
بغل گشوده مرا مست ِ آشنایی کن
تویی که همسفر ِ لحظه های خورشیدی
میان ِ معبد ِ عشقی مرا فدایی کن
مرور ِ مطلع ِ نوری طنین ِ احساسی
نمای چشم ِ مرا یک نفس طلایی کن
📚 ضرب المثل "یکی به نعل میزند یکی به میخ"
🔸 ریشه ضرب المثل:
نعلبندان، هنگام کوبیدن نعل برای گرفتن شدت ضربه اولی که به میخ نعل می زنند ضربه دوم را آرام تر به نعل می زنند، یا به قولی برای جلب رضایت صاحب اسب و همچنین برای آرامش اسب که بی تابی نکند و لگد نیندازد یک ضربه به میخ و یکی هم به نعل می زنند.
بعدها این عمل تبدیل به مثل شد و درباره کسانی به کار می رود که رک و راست نیستند و بله را با نه توأم می کنند.
🔸 معنی و کاربرد:
یکی به نعل میزند و یکی به میخ، از آن مثلهایی است که امروز نیز استفاده زیادی دارد و مصداق این مثل، کسانی هستند که موضع و خط و مشی روشن و شفافی ندارند، گفتار و کردار دوگانهای دارند و میکوشند تا در ماجراهای زندگی، تبدیل به انسانِ به اصطلاح بد نشوند تا به هر شکلی منافع خود را حفظ کنند.
چنانچه بخواهیم واضح تر بگوییم، منافقانه حرف میزنند و دورویانه عمل میکنند و همین رفتارشان سبب سردرگمی و پریشان فکری طرف مقابلشان میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم مرو رفتی و بد بیراه رفتی
بس تند میرانی نگه کن تا نیفتی
بوی بهاران بود و ذوق میگساران
یادش بخیر آنگه که چون گل می شکفتی
هنگام بیداریست ای گم کرده دیدار
چون چشم بخت من عجب بیگاه خفتی
خود را ز چشم خویشتن نتوان نهان کرد
گیرم خدا را نیز از خود می نهفتی
شعر خوانی #هوشنگ_ابتهاج
✨﷽✨
از روی نماز نمی شود فهمید...
شهید مطهری
✅اما اگر ربا را ميخوريم، نماز را هم با نافله هايش ميخوانيم، اگر خيانت به امانت مردم ميکنيم ولي زيارت عاشورايمان هم ترک نميشود، ميفهميم که اينها عبادت نيست، روي عادت است.
✅از امام روايت شده است: لاتَنْظُروا الي طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ
هيچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنيد؛ يعني رکوعهاي طولاني وسجودهاي طولاني شما را گول نزند، ممکن است اين از روي عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر ميخواهيد بفهميد اين شخص چگونه آدمي است، در راستيها و امانتها امتحانش کنيد چون امين بودن عادت بردار نيست، راست گفتن عادت بردار نيست مانند نماز خواندن.
📚اسلام و نیاز ها جلد ۱ صفحه ۲۱۱
💕 روز مباهله💕
🌹مباهله،
روز اثبات نبوت
پیامبر گرامی اسلام است.
مباهله، روز عزت اسلام است.
🌹محمد بود و حسین
در آغوشش می خندید ...
برق چشمان حسین از همان دور،
در دل مسیحیان اثر کرد
«حسینُ مِنّی و انا من حسین!»
🌹فاطمه، علی، حسن و حسین؛
چهار غیور آسمانی.
«خدایا! اینها اهل بیت من هستند!»
🌹مباهله، مهر تأییدی است
بر ولایت علی(ع).
مباهله، برافرازنده پرچم ولایت
علی(ع) بر مدار هستی است.
🌹مباهله، نمایشگر جایگاه
والای اهل بیت(ع) است.
اگر محمد(ص) دعا می کرد،
اگر اهل بیتش آمین می گفتند ...
🌹پیشاپیش روز مباهله،
روز عزت و افتخار
شیعه مبارک باد!
روز مباهله، روز جهانی اهل بیت مبارک!
💐التماس دعای فرج💐
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
💐 با نام و یاد خدای سلام
🍀 فرستنده پیام
🌸 سفارش کننده قیام
🍀 عطا کننده به خاص و عام
🌸 و دعوت کننده به اسلام
💐 مهربان خدای من...
این دست های خالی به سوی تو بلند میشود
تو خود ای خزانه دار بخشش ها ؛
بهترین ها را برای ما
و دوستانمان محقق فرما
🍃 خدایا ؛
در این صبح زیبا و دلپذیر
اگر قابل بدانی دعا میکنم ؛
هیچ بنده ای از بندگانت،
عمر را به بیماری نگذراند
و اسیر درد و رنج نگردد…
🍃 دعا میکنم شفا دهی تمام دردمندان را…
عطا کنی فرزند صالح همه بندگانت را ...
🍃 سلامت بداری تمام کسانی را که جز تو پناه و یاوری ندارند
💦 و براستی که همه ی ما کسی را جز تو نداریم…
💦 پرکن دامان کسانی را که دستشان به سوی درگاه بی نیاز توست
🍃 و صبور گردان تمام منتظران و بی قراران را.....
🍃 خدایا ؛ امروز را روز رحمت ، برکت ، نعمت ، سلامت ، سعادت برایمان قرار ده .
🏝🏝🏝🏝🏝🏝🏝🏝🏝🏝
با سلام و صبح بخیر و آرزوی روزی پر نشاط و پر معنویت توام با سلامتی و موفقیت برای شما دوستان عزیزم بندگان صالح خدا
🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾
💐 ذکر امروز :
یکصد مرتبه
🍀 یا حی یا قیوم 🍀
🌸🍀💥🍀💥🍀💥🍀
تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ,
http://sarcheshmeadaberfan.ParsiBlog.com
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ✋🏻
سلام بر مهدى امت ها و جامع تمام كلمات وحى الهى
ما بہ طلوع صبح دل انگیز ظہورت
بسیار مشتاقیم اگر چہ در تمناے
لحظہ بہ لحظہ ایڹ وصڸ ڪاهلیم
بہ یاریماڹ بیا 💚✨
و خودت براے فرج دعاڪڹ
تا امیدماڹ بہ هر چہ زودتـر آمدنت،🌈
شعلہور شود و قلبہایماڹ آرام بگیرد
و نواے جاڹهایماڹ گردد
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
چرا ما دعا میکنیم ؟
در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند.
دعا تجمع نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم.
یک قانون فیزیکی ميگه که:
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي به سمت مشخصی است. انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است .
اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره و خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ میزنیم و میگه:
- "چه خوب شد زنگ زدی!"
- " داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "داشتم بهت فکر می کردم!"
- "حلال زاده!"
نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت میکنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان.
در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور ميكند
پس بهترین دعاها را به همدیگر هدیه کنیم
چون خداوند زمانی به فریادمان می رسد، که حتی در خیالمان هم تصور نمی کنیم❤️
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
#عید_غدیر_ولایت
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایمان داری خدا خوبیت رو میخواد بگو و بنویس خدایا شکرت
خدا هرگز چیزی را از زندگی شما دور نمیکند
بدون اینکه آن را جایگزین چیزی بهتر کند
حکایت وداستان زیبا
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر
@kolbesticker
😍😍😍😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرامات
🎥 داستانی از کرامت #امام_حسین (علیهالسلام)
استاد عالی
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا ۱۴۰۰ سالِ که برای #امام_حسین (ع) گریه میکنید؟ که چی بشه؟ کافی نیست؟! 🤔
✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید.
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🍃ملا و پسرش را به دارالحکومه دعوت کردند. آن ها به آن جا رفتند، اما دربان راهشان نداد و گفت: با این لباس ها نمی شود پیش حاکم رفت.
🍃 بروید لباس هایتان را عوض کنید و بیایید.
🍃ملا و پسرش رفتند و دیگر نیامدند. ساعتی بعد، ماموری به خانه ملا رفت و پرسید: ملا، چرا نیامدید؟ همه منتظر تو و پسرت هستند!
ملا گفت: دربان به ما گفت که بیاییم لباس هایمان را عوض کنیم. ما آمدیم اما هر کاری کردیم لباس پسرم به تن من نرفت. برای همین نتوانستیم بیاییم!!!😂
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
📚 #حکایت_طنز
یک شب شخصی در حال فقر و بی پولی به زن خود گفت: اگر بخواهیم فردا شب پلو بخوریم، و فردا برویم یک کیلو برنج بگیریم، چقدر روغن لازم داریم؟
زن جواب داد: دو کیلو.
مرد با تعجب پرسید: چطور یک کیلو برنج دو کیلو روغن می خواهد؟
زن گفت: حالا که ما در خیال آش می پزیم، لااقل بگذار چرب تر باشد! 😁
#حکایت
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
خیلی قشنگہ :
در معبدی گربه ای زندگی
می کرد که هنگام عبادت راهب ها
مزاحم تمرکز آن ها می شد.
بنابراین استاد بزرگ دستور داد
هر وقت زمان مراقبه می رسد
یک نفر گربه را گرفته و به
ته باغ ببرد و به درختی ببندد.
این روال سال ها ادامه پیدا کرد
و یکی از اصول کار آن مذهب شد.
سال ها بعد استاد بزرگ درگذشت.
گربه هم مرد.راهبان آن معبد
گربه ای خریدند و به معبد آوردند
تا هنگام عبادت به درخت ببندند
تا اصول عبادت را
درست به جا آورده باشند.
سال ها بعد استاد بزرگ
دیگری رساله ای نوشت درباره ی
اهمیت بستن گربه هنگام عبادت!!
بسیاری از باورهای ما اینگونه
به اصل و قانون تبدیل می شوند. اگر
نتوانی روی زمین بهشت را پیدا کنی ،
در آسمانها نیز نمی توانی آن را بیابی …
خانه خدا همین نزدیکی است
و تنها اثاث آن مهربانی است .... ♡
👤حسین پناهی
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
#داستان_آموزنده
✍ کور خود و بینای مردم
🔹روزی از روزهای بهاری باران بهشدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود.
🔸رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او میدوید تا زودتر خودش را به خانه برساند.
🔹رند پنجره را باز کرد و فریاد زد:
آهای همسایه! چیکار میکنی؟ خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی؟
🔸مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرامآرام بهسمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آبکشیده شده بود.
🔹چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد.
🔸بهسرعت در حال دویدن بهسوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت:
آهای! خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من میگفتی چرا از رحمت خدا فرار میکنی؟ حال خودت همان کار را میکنی؟
🔹رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت:
چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر میدوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم.
🔸هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد میگیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر میکنند.
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
#امام_زمان
#حجاب
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
♨️🎥وقتی آقا همه را میخنداند😂
حکایت ازدواج برخی جوانها...
🌺سلامتیش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ویدئو کامل سنجاق درگروه😍👇👇
🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد:
آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست ...
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
عبادت از سر آرزوی بهشت تجارت است
شکر و سپاس از سر معرفت آزادگی است
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری
هيچ مگو
لقمان حكيم رضى الله عنه پسر را گفت: ((امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزهات را بگشا و طعام خور .))
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند . دير وقت شد و طعام نتوانست خورد . روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد . روز چهارم، هيچ نگفت . شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشتهها بخواند. پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا برخوانم. لقمان گفت: ((پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفتهاند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى . )) ?
#حکایت
زهر، خوشتر
آوردهاند كه يكى از حجاج در راه مكه، از كاروان بازماند و در بيابان تنها شد . در آن باديه مىرفت با به جايى رسيد . خانهاى كهنه ديد . بدان سو رفت . در زد . پيرزنى در خانه گشود . حاجى سلام كرد و زن او را خوشامد گفت.
حاجى گفت: من مردى در راه ماندهام و چند روز است كه غذا نخوردهام . اگر طعامى دارى، مراد ده تا بخورم . زن گفت: در اين وادى، ماران بسيارند . برو و يك دو مار بگير و بياور تا من بپزم و بخوريم . مرد متحير شد و گفت: من مار ندانم گرفت.
زن گفت: بيا تا با هم برويم و من مار گيرم . ساعتى در وادى بگشتند؛ چهار مار بزرگ گرفت و آورد و سر و دم آنها بزد و آتش بيفروخت و مار بر آتش نهاد . مرد از غايت گرسنگى، آن را خورد . پس به آب محتاج گشت.
زن گفت در اين نزديكىها، چشمهاى است؛ برو و همان جا آب بنوش . آن مرد، بر سر آن چشمه آمد . آبى ديد بسيار نامطبوع و بدبو و گل آلود. چارهاى جز نوشيدن نديد . چون باز آمد، زن را گفت:اى مادر!چنين جاى بدين ناخوشى، چرا ماندى و عمر تباه مىكنى؟ پير زن گفت: در جهان بهتر از اين بيابان، جايى براى زيستن نيست.
مرد گفت: در شهر ما، آبهاى فراوان و باغهاى پر نعمت هست و انواع ميوهها و درختان و غذاهاى مطبوع. ما هرگز ندانسته بوديم كه ماران را بتوان خورد.
پيرزن گفت: در آن جا كه شما روزگار مىگذرانيد و نعمت و آسايش آن بسيار است، آيا كسى بر كسى ستم هم مىكند؟
گفت: شاهان و ملوك، ستمهاى بزرگ مىكنند و مردمان، بر يكديگر ستمهاى خرد، گاه روا مىدارند.
زن گفت: (( آن نعمتها كه گفتى در چنان جايى، بتر از زهر باشد و اين زهر در دامن فراغت، خوشتر از همه نعمتها است . ))
#حکایت