❄️این متن بسیـار زیــبا
ارزش هزار بار خواندن رو داره
❄️خداوند نمیپرسد
چه ماشینی سوار می شدید
بلکه میپرسد
چند پیاده را سوار کردید؟
❄️خداوند نمیپرسد
مساحت منزلتان چقدر بوده
بلکه میپرسد .
در آن خانه به چند نفر خوش آمد گفتید
❄️خداوند نمیپرسد .
در کمد خود چه لباسهایی داشتید
بلکه میپرسد
به چند نفر لباس پوشاندید .
❄️خداوند نمیپرسد .
بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است،
بلکه میپرسد
برای بدست آوردن آن چقدرشخصیت خود را کنترل دادید .
❄️خداوند نمیپرسد
عنوان شغلی شما چه بود ،
بلکه می پرسد
چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید .
❄️خداوند نمیپرسد .
که در همسایگی چه کسی زندگی می کردید،
بلکه می پرسد
چه رفتاری با همسایگانتان داشتید .
❄️خداوند نمیپرسد
چند دوست داشتید،
بلکه میپرسد
با دوستانتان چگونه رفتار کردید .
در مورد رنگ پوستتان نمیپرسد ،
بلکه از شخصیت شما سئوال می کند
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راز طول عمر #امام_زمان (عج) مثال از قرآن
🎙حاج آقا #قرائتی
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🌹🌹⚘بخون ضرر نمیكنی، تنم لرزید خوندم!
سوال:
چرا خداوند آب دهان را شیرین و اشک چشم را شور و آب گوش را تلخ و آب بینی را خنک قرار داده است؟
جواب:
امام صادق (ع) میفرمایند:
آب دهان شیرین است تا انسان از خوردن و آشامیدن لذت ببرد.
آب چشم شور است، برای محفوظ نگه داشتن پیه چشم. زیرا اگر شور نبود پیه چشم آب می شد و فایده دیگر آن، ضد عفونی کردن چشم است.
اما آب گوش و رطوبتش تلخ است، برای جلوگیری ورود حشرات ریز، که به خاطر تلخی نمیتوانند وارد گوش و از آنجا وارد مغز شوند.
آب بینی هم خنک است به خاطر سالم ماندن مغز سر انسان تا طیلان و جاری نشود. زیرا اگر آب بینی گرم بود، باعث جاری شدن مغز به داخل بینی میگردید.
اللّه اکبر
خدا بزرگتر است از آنچه در تصور ماست.
هنگام به دنیا آمدن در گوشمان اذان میخوانند، ولی نمازی نمی خوانند!
هنگام مرگ برایمان فقط نماز میخوانند...
بدون اذان ...
اذان هنگام تولد، برای نمازی است که هنگام مرگ میخوانند...
چقدر کوتاه است این زندگی...
به فاصله یک اذان تا نماز.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات زیبایدکترچمران
خدایا...🙏
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم
به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را
خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت
از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم
که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی
تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
❤️دوستت دارم ، خدای خوب من
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احضار حضرت مسیح علیه السلام
توسط جهانگیر خان قشقایی ..
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🌹#داستان_آموزنده
مردی در کوهستان سفر میکرد که سنگ گران قیمتی را در رودخانهای پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
آن مرد کیف خود را باز کرد تا غذایش را با مسافر شریک شود.
مسافرِ گرسنه، سنگ قیمتی را در آن کیف دید و بسیار از آن خوشش آمد و پس از کمی درنگ از آن مرد خواست که آن را به او بدهد!
آن مرد بدون درنگ، سنگ را به او داد و از یکدیگر خداحافظی کردند.
مسافر از این که شانس به او رو کرده بود بسیار شادمان شد و از خوشحالى سر از پا نمىشناخت.
او مىدانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مىتواند راحت زندگى کند.
بعد از چند روز مسافر برای پیدا کردن آن مرد به راه افتاد؛ بالاخره او را یافت و سنگ را به پس داد و گفت:
خیلى فکر کردم! میدانم این سنگ چقدر با ارزش است،
ولی آن را به تو پس مىدهم با این امید که چیزى را به من دهی که از آن ارزشمندتر است!
آن مرد گفت چه چیزی؟!
مسافر گفت اگر مىتوانى، چیزی را به من بده که باعث شد چنان قدرتمند شوی که راحت از این سنگ دل بکنی و آن را به من ببخشی.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️بچه گرسنه نمی مونه ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
یکی طفل دندان برآورده بود
پدر سر به فکرت فرو برده بود
که من نان و برگ از کجا آرمش؟
مروت نباشد که بگذارمش
چو بیچاره گفت این سخن، نزد جفت
نگر تا زن او را چه مردانه گفت:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
همان کس که دندان دهد نان دهد
📙 بوستان سعدی ، باب ششم .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢عابدی گول خورده
در میان بنی اسرائیل عابدی بود.
به او گفتند :در فلان شهر درختی است که مردم آن شهر، آن درخت را می پرستند.
عابد ناراحت شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد و راهی آن شهر شد تا آن درخت را قطع کند.
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت :
ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!
عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد...
مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت : بگذار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و ثواب تر از کندن آن درخت است ...
عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت...
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ، روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود!
خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت ...
باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟!
عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم !
ابلیس گفت : به خدا هرگز نتوانی کند !
باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!
عابد گفت : دست بدار تا برگردم . اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟
ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی 🌺
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
💢تاجر سخاوتمند
🔸شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند
آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت:آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
💢دعای چوپان
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم».
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » به نام خدای آن چوپان… گاهی دعای یک دل صاف،ازصدنماز یک دل پرآشوب بهتراست !
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خدای مهربانم
✨در طلوع عاشقی
🌸دفتر دلم را به تومی سپارم
🌸تو با قلم عفو و بخشش خود
✨خط بزن تمام گناهانم را
🌸 و بکش بر صفحه دلم
✨دريایی از سخاوت را
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع هفته تون را پُر برکت کنید
🌸صبحتون رو معطر کنید
🌸نفستون رو خوشبو کنید
🌸به ذکر صلوات بر حضرت محمد (ص)
و خاندان مطهرش 🌸🍃
🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛄️همیشه که نباید همه چیز ،
خوب باشد !
در دلِ مشکلات است که آدم ،
ساخته می شود .
گاهی همین سختی ها و مشکلات ☃️
پله ای می شوند به سمتِ بزرگترین موفقیت ها 🤍
در مواقعِ سختی ، نا امید نباش .
برایِ آرزوهایت بجنگ ✊
و محکم تر از قبل ، ادامه بده ...🏃♂
چه بسیارند ؛ جاده های همواری ،
که به مرداب ختم می شوند ،🪷
و چه بسیارتر ؛ جاده های ناهموار و صعب العبوری ؛
که به زیباترین مسیر ها می رسند .🚂
تسلیم نشو ... ❗️
شاید پله ی بعد ؛
ایستگاهِ خوشبختی ات باشد 🥰
✍نرگس صرافیان طوفان
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سرفصل كتاب آفرينش زهراست
🎉روح ادب وكمال بينش زهراست
🌸روزي كه گشايند درباغ بهشت
🎊مسئول گزينش وپذيرش زهراست
🌸ولادت حضرت زهرا(س)
روز مادر پشاپیش مبارک باد🎉💐🎊
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁
#داستان_آموزنده
🔆روح ناآرام
صف های نماز جماعت بسته شده بود و همه آماده شنیدن اذان بودند. ناگهان مردی با چهره ای نگران در حالی که سرش را پایین انداخته بود، در کنار پیامبر (ص) به زمین نشست، اما خجالت می کشید به چهره او نگاه کند.
پیامبر (ص) با مهربانی نگاهی به او کرد و آماده شنیدن حرف هایش شد. مرد به آهستگی و با صدای لرزان گفت:
«ای رسول خدا! من گناهی کرده ام که...». پیامبر (ص) دیگر به حرف های آن مرد گوش نداد و برخاست تا نماز را شروع کند.
مرد فکر کرد که بی موقع مزاحم آن حضرت شده است. به همین دلیل با شرمندگی بلند شد و به صف های نمازگزاران پیوست. همین که نماز تمام شد به سرعت و قبل از آن که کسی به حضور پیامبر (ص) برسد، نزد او رفت و دو زانو نشست. پیامبر (ص) به چهره آن مرد نگاهی کرد. مرد که سرش پایین بود، گفت: «یا رسول الله! عرض کردم گناهی کردم که...».
پیامبر (ص) با مهربانی پرسید: «مگر اکنون با ما نماز نخواندی»؟
مرد جواب داد: «بله یا رسول الله»! پیامبر (ص) پرسید: «مگر به خوبی وضو نگرفتی»؟ مرد جواب داد: «بله یا رسول الله»! حضرت به آرامی گفت: «پس نمازی که خواندی کفاره گناه تو بود.»
📚به نقل از: تفسیر نمونه، ج 9، ص 268
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻
#داستان_آموزنده
🔆عیالوار
☀️امام علی علیهالسلام تکلّف دوستانش را در دوستی، غلوآمیز و تکلّف دشمنانش را در دشمنی، افراطآمیز دانسته و دوست نمیداشت. لذا فرمود:
☀️ «دو گروه دربارهی من به هلاکت میرسند؛ دوستانی که راه اغراق میپیمایند و دشمنانی که راه افراط میروند.»
امام علیهالسلام را دیدند که مقداری خرما خریده و در چادر شبی پیچیده و خود، آن را به خانه میبرد. بعضی که امام را دیدند، گفتند:
☀️«اجازه دهید برای شما بیاوریم.» فرمود: «عیالوار، خود به بردن آن سزاوارتر است.»
📚(صدای عدالت انسانی،1/121-تربیت اجتماعی، ص 333)
⚡️⚡️پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء و امینان و پرهیزگاران، از تکلّف (و تصنّع) بری هستیم.»
📚(مصباح الشریعه، باب 35)
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🍃🍃🍃🍃
#شهیدانه
🔆رفتار شهید بروجردی با یک سرباز...
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد.
خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و ردههای مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی.
و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟
کاش میشد برگردیم به قبلتر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها..
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه توجه.....؟؟؟؟
📣📣📣.... این فیلم را ببینید و تا میتوانید منتشر کنید ، تا مردم بدانند قصد دشمن پلید در مورد کانون خانواده و ناموس مردم ایران چیست 😭😭😭
👇
🌎 مرکز گروههای نفوذسیاسی و بصیرت انقلابی🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C5e4b4aecf8 📛
منتظر حضور سبزتان هستیم.🇮🇷✌️
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
انتشار فقط با لینک مجاز میباشد.
🔷💫🔷💫🔷💫🔷💫🔷
#داستان_آموزنده
🔆مسلمان ملعون !
🪴ابو حمزه مى گويد: از امام باقر (ع ) پرسيدم : چه مى گوئى درباره مسلمانى كه در خانه خود بسر مى برد، و مسلمان ديگرى به در خانه او مى آيد، و اجازه ورود مى طلبد، ولى آن مسلمان ، اجازه به او نمى دهد، و به استقبال او نمى رود؟!.
🪴فرمود: اى ابوحمزه ! هر مسلمانى كه براى ديدار از مسلمانى ، به خانه او مى رود، و يا براى نيازى به او مراجعه مى كند، و او با اينكه در خانه اش مى باشد، اجازه ورود به آن مسلمان ، نمى دهد، و از خانه به سوى او بيرون نمى آيد، چنين مسلمانى كه در خانه مى ماند، مشمول لعنت خدا است ، و اين لعنت ، ادامه دارد تا هنگامى كه با آن مسلمان مراجعه كننده ، ملاقات كند.
🪴ابوحمزه مى گويد: (با تعجب ) گفتم : فدايت شوم ، آيا آن مسلمانى كه اجازه نداد، در لعنت خدا است ؟! براستى چنين است ؟.
فرمود: آرى چنين است .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️
#داستان_آموزنده
🔆دعاى نادرست و درست !
پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) در جائى عبور مى كرد، ديد مسلمانى مشغول دعا است و چنين دعا مى كند: خدايا مرا از مردم ، بى نياز كن .
رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) به او فرمود: چنين دعا مكن ، زيرا مردم بايد نسبت به همديگر، تعاون و همكارى داشته باشند و نياز همديگر را تامين كنند، بلكه چنين دعا كن : خدايا مرا از مردم شرور (و بدكار) بى نياز گردان .
او عرض كرد: مردم شرور و بد چه كسانى هستند؟
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: 1- آنانكه وقتى چيزى را مى بخشند، منت مى گذارند
2- و اگر چيزى نمى بخشند، عيبجو هستند.
3- و در مورد فتنه (امتحان ) نيز نظير اين مطلب آمده ، كه شخصى دعا مى كرد و مى گفت : خدايا پناه مى برم به تو از فتنه .
امام به او فرمود، چنين دعا مكن ، زيرا همه ما در فتنه و آزمايش الهى هستيم ، بلكه بگو: خدايا در مورد انحراف و گمراهى هاى فتنه به تو پناه مى برم .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
#تست_هوش تصویری ۱۹۴
#فرار_از_زندان
این معما درنظام مدیریتی زندانهای آمریکا غوغا بپا کرد😳
فقط 2% ازمردم قادر به پیدا کردن راه فرار هستند😎
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
جواب/فردا
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😅 حامدآهنگی فوق العادس
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝 بسیار شنیدنی
☄پیشنهاد دانلود
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
35.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
❇️ اگر امروز جمهوری اسلامی پیروزیهایی دارد و دشمن را در سطوح گوناگون متحیر کرده است؛ دلیل اصلی آن حکمت و وجود رهبری داهیانه و خردمندانه مقام معظم رهبری است.
✅ از خدا میخواهیم از عمر ما بردارد و بر عمر او بیفزاید...
"بصیرت و میثاق امت باولایت"
یوماللّه "۹دی" گرامیباد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
👇
🌎 مرکز گروههای نفوذسیاسی و بصیرت انقلابی🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C5e4b4aecf8 📛
منتظر حضور سبزتان هستیم.🇮🇷✌️
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
انتشار فقط با لینک مجاز میباشد.
ترکش به سرش خورده بود. او را به بیمارستان صحرایی بردیم. از شدت خونریزی، مدتی بی هوش بود. یک دفعه از جـا پرید! گفت: «بلـند شو! باید بـرویم خـط !»
هرچی اصرار کردیم بی فایده بود. در طی راه از ایشان پرسیدم: «شما بیهوش بودی؛ چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی و ..؟! »
خیلی آرام گفت: «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، یکباره دیدم خـانم فـاطمه زهــرا (ص) آمدند داخـل !»
به من فرمودند: «چـرا خوابیدی !؟»
گفتم: «سرم مجروح شده، نمی توانم ادامه دهم !.»
ایشان دستی به سر من کشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست؛ بـرو به کارهایت بـرس ..»
شهید#احمد_کاظمی🕊🌹
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
💠 حکایت شیخ رجبعلی خیاط
🔸 جوانی پارچه ای را نزد پیرمرد خیاط برد واز او خواست با آن پارچه کت و شلوار برایش بدوزد خیاط قبول کرد ، اجرت کار ۱۵ تومان مشخص شد و جوان چند روز بعد برای تحویل لباسش آمد و مبلغ ۱۵ تومان پرداخت کرد پیر مرد خیاط با لبخند ۵ تومان پس داد وقتی جوان علت را جویا شد گفت: ما طی نمودیم اجرت ۱۵ تومان باشد و من راضی هستم چرا ۵ تومان پس دادید ؟
پیرمرد خیاط گفت گمان میکردم این کت و شلوار یک روز و نیم کار میبرد ولی یک روزه تمام شد دستمزد من در یک روز ده تومان کافی است . این گونه میشود پیرمرد خیاطی میشود شیخ رجبعلی خیاط و حضرت امام عصر برای دیدنش به مغازه اش میرود و با او نشست و برخواست میکند.
📚 کیمیای محبت
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
💢راز زندگی
پسر جوانی به پیرمردی نزدیک شد، چشم در چشمش دوخت و به او گفت:من میدانم که شما خیلی آدم عاقل و موفقی هستید، میخواهم راز زندگی را از زبان خودتان بشنوم.
پیرمرد پاسخ داد:من سرد و گرم زندگی را چشیده ام و به این نتیجه رسیده ام که راز زندگی در چهار کلمه خلاصه میشود:
۱: اولین کلمه«اندیشیدن» است؛یعنی همیشه به ارزش هایی فکر کن که دلت میخواهد زندگی آن را بر پایه آن بسازی.
۲: دومین کلمه «باور داشتن» است؛یعنی وقتی همه آن ارزش ها را مشخص کردی خودت را باور کن.
۳: سومین کلمه «در سر داشتن رویا» است ؛ یعنی رؤیای رسیدن به خواسته هایت را در سر داشته باش.
۴: چهارمین و آخرین کلمه«شهامت» است ؛ یعنی وقتی که خودت را باور کردی و به ارزش وجودی خودت پی بردی ، حال نوبت به آن میرسد که با شهامت، رویایت را به واقعیت تبدیل کنی.
آن پیرمرد کسی جز (والت دیزنی) بنیانگذار شرکت دیزنی لند نبود.
💢اشتباه بزرگ
مرد جوانی در حال فارغ التحصیل شدن از دانشکده بود .ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی پشت شیشه های یک نمایشگاه اتومبیل به شدت توجه اش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب ان ماشین شود، می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد و به همین خاطر از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی آن ماشین را برایش بخرد.
بالاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم، تورا بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم سپس یک جعبه به دست او داد پسر،کنجکاو ولی ناامید جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا یافت که روی آن نامش طلاکوب شده بود. با عصبانیت فریاد ای بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری یک انجیل به من میدهی؟پسر که کتاب مقدس را روی زمین گذاشت و پدر را ترک کرد.
... سالها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد خانه زیبا و خانواده ای عالی داشت.
یک روز به این فکر افتاد که پدرش حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود اما قبل از اینکه اقدامی بکند تلگرافی به دستش رسید که خبر فوت پدرش بود و حاکی از این بود که تمامی اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه پدری اش برساند و به امور رسیدگی کند.
هنگامی که به خانه پدر رسید در قلبش احساس غم و پشیمانی می کرد..
اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا همان انجیل قدیمی را دوباره یافت و در حالی که اشک میریخت انجیل را باز کرد و صفحات را ورق زد و کلید ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد در کنار آن یک برچسب با نام همان نمایشگاه ماشین مورد نظر او را داشت وجود داشت روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و پشت آن نوشته شده بود تمام مبلغ پرداخت شده...
نتیجه: دو نفر از پشت میله های زندان به بیرون نگاه میکنند؛یکی از لاله ها، روی زمین را میبیند و دیگری ستارگان آسمان را.
دنیس رابینز⬆️