فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
میجویمت به خوابو نفهمیدهام هنوز
در چشمهای منتظران تو خواب نیست
باید خودت برای ظهورت دعا کنی
در دستما #دعای_فرج مستجاب نیست
#نزدیک_شد_وعده_الهی
به ولادت #حجتبنالحسن
به استقبال مولود #نیمه_شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🪴یه عزیزی میگفت:
هروقت احساس کردید از امام زمان،
دور شدید و دلتان برای آقا تنگ نیست،
این دعای کوچک را،
در قنوتهایتان بخوانید:
"لَیِّن قَلبی لِوَلیِّ اَمرِک"
یعنی خدایا دلم را برای امامم نرم کن!
چقدر تو طول شبانه روز نیازداریم
مدام تکرارکنیم؛
لَیِّن
قَلبی
لِوَلیِّ
اَمرِک...
✨@zibastory
یا ایها العزیز
چہ شود فرصٺ ديدار بہ ما هم بدهند
فيض هم صحبٺے يار بہ ما هم بدهند
آن قَدر بر در ايـن خانہ گدا مےمانيم
لقب نوڪرِ دربـار بہ ما هم بدهند
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَ
سلام مولای من 🌼
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
#داستان_آموزنده
@zibastory
🔆دست درازى به ناموس مردم
در كتاب روضة الانوار صفحه 47 نوشته شده بود:
در زمان پيغمبر اكرم (صل الله علیه وآله ) رسم بود كه هر وقت مى خواستند عازم جهاد شوند، ميان هر دو نفر از صحابه و ياران عقد اخوت و برادرى مى بستند تا به هنگام رفتن به جهاد، يكى از آن دو در شهر بماند و رسيدگى به امورات زندگى خودش و برادرش را به عهده بگيرد و ديگرى بدنبال مجاهده با كفار برود.
رسول خدا (صل الله علیه و آله ) در غزوه تبوك ميان سعيد بن عبدالرحمن و ثعلبه انصارى عقد برادرى بست . سعيد، در ملازمت پيغمبر به جهاد رفت و ثعلبه هم در مدينه ماند و عهده دار كارهاى ضرورى خانواده او گرديد. ثعلبه هر روز مى آمد و آب و هيزم و ساير مايحتاج خانواده سعيد را مهيا ميكرد.
در يكى از روزها كه زن سعيد راجع به كار لازم خانه طبق معمول از پس پرده با او حرف مى زد، وسوسه نفس ، هوس خفته ثعلبه را بيدار نمود و با خود گفت مدتى است كه اين زن از پس پرده با تو سخن مى گويد، آخر نظرى بيانداز و ببين در پشت پرده چيست ؟ و گوينده اين سخنان چه قيافه و شكلى دارد. ببين زن تو زيباتر است يا زن سعيد و ... خيالات شيطانى و هوسهاى نهانى چنان او را تحريك نمود كه قادر بر حفظ خويش نبود بهمين منظور جراءت بخود داد و پرده را كنار زد و ديد كه او زنى زيباست كه هاله اى از حجب و حياء رخسار او را احاطه كره است .
ثعلبه با همين يك نگاه چنان دل از دست داد و بى قرار شد كه قدم پيش نهاد و به زن نزديك شد آنگاه دست دراز كرد كه او را در آغوش گيرد ولى در همان لحظه حساس و خطرناك زن فرياد زد و گفت (ويحك يا ثعلبه ) واى بر تو اى ثعلبه آيا سزاوار است كه شوهر من در ركاب رسول خدا مشغول پيكار و جهاد باشد و تو در اينجا پرده ناموس برادر مجاهد خود را بدرى ؟!
اين سخن مانند صاعقه اى بر مغز ثعلبه فرود آمد، فريادى كشيد و از خانه بيرون رفت و سر به كوه و صحرا نهاد، ثعلبه در پاى كوهى شب و روز با پريشانى و بى قرارى و گريه و زارى مى گذرانيد، و پيوسته مى گفت خدايا تو معروف به آمرزشى و من موصف به گناهم ...
مدتها گذشت و او همچنان در بيابانها گريه و زارى مى كرد و عذر تقصير به پيشگاه خدا مى برد و طلب عفو و آمرزش مى كرد تا اينكه پيغمبر اكرم (صل الله علیه و آله ) از سفر جهاد مراجعت نمودند. وقتى سعيد به خانه آمد قبل از هر چيز احوال ثعلبه را پرسيد؟ زن سعيد ماجرا را براى او شرح داد و گفت : او هم اكنون در بيابانها با غم و اندوه و ندامت دست به گريبان است .
سعيد با شنيدن اين سخن از خانه بيرون آمد و براى جستجوى ثعلبه بهر طرف روى آورد. سرانجام او را ديد كه در پشت سنگى نشسته و دست به سر گرفته و با صداى بلند مى گويد:
اى واى بر پشيمانى و اى واى بر شرمسارى واى واى بر رسوائى روزقيامت سعيد نزديك آمد. او را در كنار گرفت و دلدارى داد و گفت : اى برادر برخيز با هم نزد پيغمبر رحمتٌ للعالمين برويم شايد برايت چاره اى بينديشد.
ثعلبه گفت : اگر لازم است كه حتما به حضور پيغمبر شرفياب شوم بايد دستها و گردن مرا با بند بسته و مانند بندگان گريزپا به خدمت پيغمبر ببرى .
سعيد ناچار دستهاى او را بست و طنابى در گرندش افكند و بدينگونه روانه مدينه شدند ثعلبه دخترى بنام حمصانه داشت چون خبر آمدن پدرش را شنيد، دوان دوان بسوى او شتافت ، همينكه پدر را با آن حالت ديد، اشك تاثر ازديدگانش فرو ريخت و گفت : اى پدر اين چه وضعى است كه مشاهده مى كنم ؟!
ثعلبه گفت : اى فرزند اين حال گنه كاران در دنياست ، تا شرمسارى و رسوائى آنها در سراى ديگر چگونه باشد.
همانطور كه مى آمدند از درِ خانه يكى از صحابه گذر كردند صاحبخانه بيرون آمد و چون از مطلب آگاه شد ثعلبه را از پيش خود راند و گفت دور شو كه مى ترسم به واسطه خيانتى كه مرتكب شده اى به عذاب الهى گرفتار شوى برو تا شومى عمل تو به من نرسد همچنين با هر كس روبرو مى شد او را بيم مى داد و از خود مى راند تا اينكه به حضور اميرالمؤ منين على (علیه السلام ) رسيد.
حضرت فرمود: اى ثعلبه نمى دانستى كه توجّهات الهى نسبت به مجاهدان و جنجگويان راه حق از هركس ديگرى بيشتر است ؟ اكنون اين كار جز به وسيله پيغمبر تدارك نمى شود.
ثعلبه با همان وضع آمد و درِ خانه پيغمبر ايستاد و با صداى بلند گفت : (المذنب المذنب ) گنه كار آمد، گنه كار آمد. حضرت اجازه دادند وارد شود و پس از ورودش پرسيدند: اى ثعلبه اين چه وضعى است ؟!
ثعلبه خلاصه اى از ماجرا را عرض كرد. حضرت فرمودند گناهى بزرگ و خطائى عظيم از تو سرزده از اينجا برو و با خدا راز و نياز كن تا ببينم چه فرمانى از طرف خدا آيد.
ثعلبه از خانه پيغمبر (صل الله علیه و آله ) بيرون آمد و روى به صحرا نهاد در اين حال دخترش جلو آمد و گفت : اى پدر دلم سخت به حالت مى سوزد مى خواهم هرجا مى روى همراهت باشم ولى چون پيغمبر تو را از پيش خود رانده است من هم ديگر به تو نمى پيوندم .
#پندانه 🌻💛
@zibastory
✍️ اگه زمین خوردی، بعدش زخمیها رو بغل کن
🔹دوران دانشجویی اوضاع مالیام خیلی خراب بود. اینقدر که همیشه فقط بهاندازه کرایه رفتوبرگشتم پول داشتم.
🔸توی کل دوران تحصیلی حتی پول نداشتم کاپشنم رو عوض کنم.
🔹خیلی بهخاطر این بیپولی خجالت کشیدم و اذیت شدم، خیلی جاها از چیزایی که میخواستم گذشتم ولی یه بارش خیلی سخت بود.
🔸آخرین روز ترم سه بودم که بچهها گیر دادن بریم فلان رستوران همگی غذا بخوریم و روز آخری رو جشن بگیریم.
🔹روم نمیشد بگم پول ندارم، هرچی بهانه آوردم یه جوابی دادن و بهزور مجبورم کردن بریم.
🔸توی کل مسیر داشتم دعا میکردم یا زمین بشکافه یا من بخار بشم برم توی هوا و به رستوران نرسیم.
🔹توی رستوران با ترسولرز قیمتها رو میدیدم؛ از انواع استیک و پیتزاها تا انواع ساندویچها. پولم به هیچکدوم نمیرسید و جلوی بچهها داشتم سنگ رو یخ میشدم.
🔸دست کردم توی جیبم و دیدم اگه همه پول کرایه تاکسیها رو بدم میتونم یه سیبزمینی با نوشابه سفارش بدم. همون رو گرفتم.
🔹موقعی که سفارش همه رو آوردن، جلوی همه استیک و پیتزاهای ویژه بود و جلوی من یه سیبزمینی ساده.
🔸همه فهمیده بودن جریان چیه، ولی کسی به روی خودش نمیاورد. تا اینکه یه عوضی برای خوشمزگی گفت:
تو که پول نداری چرا رستوران میای؟
🔹یکی جواب داد:
پول نداره، ولی بر خلاف تو شعور و عزتنفس داره.
🔸بقیه هم هر کدوم یه چیزی بارش کردن و فضا اینقدر سنگین شد که همه غذاها نیمهخورده موند و زدیم بیرون.
🔹کل مسیر دانشگاه تا خونه رو پیاده میومدم و سعی میکردم به خودم دلداری بدم، ولی مگه میشد؟
🔸هیچی بدتر از خُردشدن غرور آدم توی جمع نیست، اینکه بهخاطر چیزی تحقیر بشی که مقصرش نیستی.
🔹خلاصه اون روز گذشت. اون احمقی که به من تیکه انداخت با پول باباش بارش رو بست و رفت. بقیه هم هر کدوم یه گوشهای پخشوپلا شدیم.
🔸اون روز گذشت ولی اون شرم و خجالتی که متحمل شدم توی یادم موند و بهم یاد داد کسی رو بهزور جایی نبرم.
🔹بهم یاد داد به کسی اصرار نکنم شاید دستش تنگه. یاد گرفتم یه حرف نسنجیده یه آدم رو میتونه نابود کنه.
🔸یاد گرفتم که هوای رفقام رو بیشتر داشته باشم، مخصوصا اونایی که روی پای خودشون وایستادن و دستشون تنگه.
💢اگه زمین خوردی، بعدش زخمیها رو بغل کن، اون موقعست که میتونی ادعا کنی خوب شدی.
@zibastory
❇️ هیچ چیز نمیتواند آهن را نابود کند جز زنگ زدن خودش...
هیچ چیز نمیتواند انسان را نابود کند جز افکار و اعمال خودش ...!
@zibastory
🔴 آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
🔹 چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.
یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!"
خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت.
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم!
وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمرهر چی گفتم؛به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم
اما مردم! ما رفتیم
بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف میزدم.
🔵 آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
🌸 شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
💫💫ماجرای سبزی پلاسیده توسط آیتالله قاضی
انسانها اگر ارزش
زمان را میدانستند
هیچ گاه کفش بندی نمیخریدند
"عمر" کوتاه
ولی بسیار ارزشمند است
قدرش را بدانیم ....
@zibastory
🛑🌷 ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام و روز جوان مبارک🌺
#علی_اکبر
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🌸امشب شب
🎉میلاد علی ابن حسینه
🌸امشب دل ما زائر بین الحرمینه
🎊به همه اهل ولا
🌸سیـد و سـرور اومـده
🎊یاحسین (ع)
🌸چشم تو روشن علی اکبر اومده
🎊پیشاپیش میلاد
🌸سرو قامت آل یاسین
و روز جـوان مبـارک🎊💐
#علی_اکبر
❌ کنیزِ داعش ❌
@zibastory
✅ چندین ماه است که مقام معظم رهبری بصورت مکررمردم را توصیه به حضوردرانتخابات می نمایند وفرمودند: (حضوردرانتخابات وحدت وقدرت ملی میاورد وسپس امنیت ملی را به همراه دارد )
🔺یکی ازتوطئه های دشمن عدم حضور مردم درانتخابات است که پشت نظام خالی شود وآنهاضربه خودرا بزنند .
🔸بعنوان نمونه بخوانید 👇👇👇👇
🔹چند سال پیش آمریکائیهابا همکاری اروپا واسرائیل ؛ مردم سوریه بویژه ؛ جوانان پسر ومخصوصا دختران را تحریک وتشویق کرده وآنهارا به خیابانها کشاندند تابشار اسد را به بهانه های واهی بویژه به جرم همکاری وهمراهی با ایران وخط مقدم مقاومت سرنگون کرده و سوریه را به سه کشور کُرد ومسیحی و مسلمان تجزیه نمایند .
🔺شعارها :آزادی ؛ دمکراسی ؛ رفراندوم؛ انواع توهین ؛ مرگ براسد ؛ حکومت بشار نمیخواهیم ؛بشار باید برود ؛ که شعار محوری آنها مرگ بردیکتاتورهمراه با تخریب وآتش زدن بود مثل اغتشاشات سال گذشته ایران ،
🔺شعارها وسناریوی آمریکاوغرب بصورت برق آسااکثرشهرهای سوریه را فراگرفت وزمینه برای حضور سگهایِ هارِ ِازپیش آماده شده آمریکا وبنام داعش را فراهم ساخت وبگونه ای عمل کردند که بشاراسد درحال سقوط وسوریه آماده هرگونه کودتاونابودی کامل قرارگرفته بود .
🔺 متاسفانه بخش زیادی از مردم سوری بویژه جوانان وازجمله زنان ودختران فریب خورده وبی بصیرت فکرمیکردند که داعش؛ به نمایندگی از آمریکا وغرب آنهارا به آزادی ورفاه و مقصودشان خواهد رساند .
❎ میدانید بعدا چه شد ⁉️بخوانید👇
۱- داعش موفق شد بیش از ۷۰درصد خاک سوریه راگرفته ودمشق رانیزمحاصره کند
۲- اولین غنیمت ودستیابی آنها به زنان ودختران جوان سوری بود .
۳- بعنوان جهاد نکاح به هزاران زن بویژه دختران جوان وحشیانه تجاوز کردند .
۴- بعضاً به دختران وزنان درمقابل چشم مردان وهمسرانشان تجاوز کرده وبرای زهرچشم گرفتن؛ سرمردان راازتن جدا میکردند .
۵- بعدازتجاوزبه دختران ؛ آنهارا دست بدست کرده وبعنوان کنیز وبرده میفروختند .
۶- اکثرخانواده های سوری (شیعه ؛ سنی؛ مسیحی ، یهودی ؛ مارونی وایزدی ) متلاشی و بعضا به بیابانها متواری و تعدادی ازمردان وپدران باغیرت ازغصه دق کرده وتعدادی هم توسط داعش بصورت زنده زنده تکه تکه شدند .
۷- امنیت ،آرامش ؛آسایش ؛ درس ؛ خانه؛ دبیرستان ودانشگاه نابود شد تاجائیکه دریکروز هزار دانشجوی جوان را بصورت وحشیانه قتل عام کرده ودریک گوردسته جمعی دفن نمودند وبعضا دردریا ریختند.
۸- متاسفانه گروههای سیاسی ومعارض داخلی وبخشی ازمردم غافل هم به عناوین مختلف بادولت درگیر شده بودند .
۹- نیروهای پلیس ونظامی که میبایست با داعش خونخوار بجنگند بخش مهمی از وقت و تلاش آنهاصرف مبارزه با اغتشاشگران داخلی تعلق گرفت وبماند که چه فاجعه ای همچون شهرمدینه برسر ناموس مردم سوری آمد که بلاخره باورود قدرتمندانه ایران وحاج قاسم عزیز ولطف الهی این غائله کثیف داعش پایان یافت .
🔺البته مشارکت حداکثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری بشاراسد بسیار مهم وتعیین کننده بود.
✅ حالا یک سئوال اساسی 👇
اگر خدای ناکرده جمهوری اسلامی گرفتار چنین فاجعه ای بشود کدام کشور دلسوز وقوی برای نجات ایران خواهد شتافت ؟ آیا تابحال به این موضوع فکر کرده اید ؟ پس پشتیبان کشور وولایت فقیه باشید وامروز یکی از وظایف ما حضوردر انتخابات است که دشمن نتواند به کشور ما طمع کند ؛ حتما اغتشاشات سال گذشته را فراموش نکرده اید و شاهد مصیبت غزه هم میباشید
✅ وحرف آخراینکه : 👈 خانم و آقا ؛ دخترم وپسرم . قرار منوشما ۱۱ اسفند در پای صندوقهای رآی ؛ ان شاءالله
۱ اسفند ۱۴۰۲ #فرهادنیا
@zibastory
💠تکلم علی با مردگان یهود
📚از جابربن عبدالله رضی الله عنه نقل شده است که:
امیرالمؤمنین علی(ع) را در خارج کوفه دیدم پشت سر آن حضرت رفتم تا آن که آن حضرت به قبرستان یهود رسید. پس ایستاد و ندا کرد: ای گروه یهود! شنیدیم که به آن حضرت از داخل قبرها جواب دادند: لبیک لبیک، آن گاه فرمود: چگونه دیدید عذاب خدا را؟ گفتند: به سبب نافرمانی ما نسبت به شما در عذاب خدا هستیم تا روز قیامت، پس آن حضرت صیحه ای زد به صدایی مهیب که من از صدا بی حال شده به زمین افتادم، پس از آن که به هوش آمدم با علی(ع) مراجعت کرده داخل کوفه شدیم علی(ع) داخل مسجد کوفه شد و من عقب سر آن حضرت بودیم و شنیدیم که می فرمود: نه به خدا قسم نخواهم کرد نه به خدا نخواهد شد هرگز. عرض کردم: ای مولای من با چه کسی حرف می زنی در حالی که احدی را نمی بینم؟
در این جا فرمود: ای جابر برهوت آشکار شد پس شیبوبه و حبتر را در حالتی که در عذاب بودند در داخل تابوت دیدم پس آن دو مرد مرا صدا زدند و گفتند: یا اباالحسن برگردان ما را به دنیا تا اقرار کنیم به فضل تو و اقرار کنیم به ولایت و امامت تو.
گفتیم: نه و الله نمی کنم و نه به خدا نمی شود این مطلب ابداً. سپس حضرت این آیه را خواند: و لورد و العادوا لمانهوا و انهم لکاذبون. یعنی: اگر برگردانیده شوند بر همان طریقه ای که بودند برمی گردند و ایشان دروغگویانند.
ای جابر هیچ کس نیست که مخالفت وصی پیغمبر نماید مگر آن که به صورت انسان کوری به صورت افتاده است محشور می شود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌿صمت و سکوت...
🎤#آیت_الله_بهجت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨محبت امام زمان!
👌حتما ببینید و نشر بدید...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام علی علیه السلام:
ای مردم! هر که در عیب خود بنگرد از عیوب دیگران باز ماند.
هر که به روزی خدا رضا دهد افسوس مال مردم نخورد.
هر که تیغ ستم کشد به همان شمشیر کشته شود.
هر که برای برادرش چاهی کند در آن افتد.
هر که پرده دگران درد عیوب خانه اش نمایان گردد.
هر که لغزش خود را فراموش کند لغزش دیگران را بزرگ بیند.
هر که رأی خود پسندد گمراه شود.
هر که به عقل خود نازد بلغزد.
هر که به مردم بزرگی فروشد خوار گردد. هر که با مردم بیخردی کند دشنام شنود. هر که با علما بیامیزد محترم شود.
و هر که با اوباش درآمیزد تحقیر شود
و هر که بیش از طاقت بار بردارد درماند!
(ای مردم! مالی نافعتر از عقل نیست، فقری سخت تر از جهل نیست، واعظی بلیغتر از خلوص نیست، عقلی چون دوراندیشی نیست، عبادتی چون اندیشه نیست، یاوری مطمئنتر از مشورت نیست، هیچ تنهائی چون خودپسندی نیست، هیچ پرهیزگاری چون خودداری (از گناه) نیست، هیچ بردباری بسان صبر و سکوت نیست🌺
کلینی، 1407؛ ج 8؛ ص18-30
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ماجرای شهیدی که پس از ۱۷ سال بعد از تفحص زنده شد
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@zibastory
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا
💫در این شب زیبای
🌸میلاد حضرت علی اکبر (ع)
💫دلهای دوستانم را
🌸سرشار از نور و شادی کن
💫وآنچه را که
🌸به بهترین بندگانت
💫عطا میفرمایی
🌸به آنها نیز عطا فرما
💫شبتون شـاد
و در پناه خدای مهربان💐🎊💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 پروردگارا !
✨به هر چه بنگرم...
🌺 تـو در آن آشکاری ..
🌺 و چه مبارکــ است
✨روزی که با نام زیبـای تو
🌺 و با توکل بر اسم
✨اعظمت آغـاز می گـردد
🌺 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 یاعلی اکبر امام حسین(ع)
💗از نسل حیـدری
🌸و دلاورتـر از تو نیست
💗یعنی پس از علی (ع)
🌸علی اکبـرتر از تو نیست
💗منطق قبول داشت که
🌸با خلق و خوی تـو
💗شخصی میـان خلق
🌸پیغمبرتر از تو نیست
🌸 میلاد حضرت علی اکبر مبارک💐
#استوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥 چرا ظالم ها سالم ترند؟
استاد#قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥 این ویدئوی ۷ دقیقهای رو همه #متاهلها و حتی #مجردها ببینن تا ان شاءالله با عمل کردن بهش زندگی همه بهتر از قبل بشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⚠️ آی اونایی که با امضاتون یکی بیرون میره یکی وارد میشه!
🎙استاد#دانشمند
👇
🌎 مرکز گروههای نفوذسیاسی و بصیرت انقلابی🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C5e4b4aecf8 📛
منتظر حضور سبزتان هستیم.🇮🇷✌️
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
انتشار فقط با لینک مجاز میباشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگه رای دادن ما تاثیر نداشت، اینا برای رای ندادنمون اینقدر خودشون رو پاره نمی کردن.
🇮🇷 #انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
👇
🌎 مرکز گروههای نفوذسیاسی و بصیرت انقلابی🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C5e4b4aecf8 📛
منتظر حضور سبزتان هستیم.🇮🇷✌️
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
انتشار فقط با لینک مجاز میباشد.
روزی شاگردي
از استاد خود پرسید:
چه چیز هیبت انسان را می برد؟
حکیم گفت:
طَمَع
پرسید: در این جهان، که بیگانه است؟
گفت:
آن که نادان تر است.
پرسـید:
در این جهان
چه کسـی نیک بخت تر است؟
گفت:
آن که کردار به سخاوت بیاراید
و گفتـارش را به راستی.
پرسـید: نشانه دوست خوب چیست؟
گفت:
آن که خطاي تو پوشـد
و تو را پنـد دهـد
بر آن و راز آشـکار نکند
و بر گذشـته نگوید که
چنین می بایست می کردي.
پرسـید:
از علم آموختن چه یابم؟
گفت:
اگر بزرگی، نامدار شوي
و اگر درویشی، توان گر گردي.
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#بوسه_پدر_یک_شهید_بر_دست_اسیر_عراقی!
@zibastory
🌷چند روزی را در آن برهوت بسر بردم و در طی این مدت از ترس هواپیماهای ایرانی لقمهای به راحتی از گلویم پایین نرفت. در آن مدت با سرهنگ دوم «رحمان» که افسری از اهالی دیوانیه بود، آشنا شدم. او فردی باوقار و روشنفکر بود و در عین حال مقید به مقررات خشک نظامی که فرماندهی قرارگاه تیپ را برعهده داشت. این سرهنگ روزی از مخالفین رژیم به حساب میآمد. او نارضایتی خود را از جنگ کتمان نمیکرد و نظریات و تحلیلهای سیاسیاش شنیدنی و منطقی بود. اما سرگرد «مهدی» فرمانده گروهان مخابرات از افسران کثیف بعثی بود که تنها به شکم خود و سرقت اموال مردم میاندیشید. او به دزدی و هتاکی شهرت یافته بود. تا جایی که او را «ابوفرهود» لقب داده بودند؛ و این کنایه از شخصی است که اموال و داراییهای مردم را میدزدد.
🌷خداوند سرانجام او را به کیفر اعمالش رسانید. منزل نوسازش در بغداد طعمه حریق شد و به تلی از خاکستر مبدل گردید. اساس آن خانه از حرام بنا شده بود. روز ۲۴ / اکتبر۲ / ۱۹۸۰ (مهر ۱۳۵۹) روزی آرام با هوایی ملایم بود. آرامش منطقه تا ساعت ۱۰ بامداد، بدین منوال ادامه یافت تا اینکه یک فروند هواپیمای مهاجم ایرانی از سمت جفیر ظاهر شد و با ریختن بمبهای خود در نزدیکی قرارگاه تیپ ما سکوت دقایق پیش را برهم زد و در میان آتش پدافند هوایی نیروهای ما به سمت پادگان حمید رفت. پس از طی چند کیلومتر یکی از سربازان مستقر روی تانک آن را هدف قرار داد. هواپیما با همان وضعیت خود را به شمال غرب پادگان حمید رسانید و از انظار ناپدید شد. لحظاتی بعد صدای انفجار به گوش رسید و به دنبال آن قشر عظیمی از دود و آتش در فاصله ۵ کیلومتری مواضع ما به هوا رفت.
🌷جنگنده ایرانی سقوط کرده بود. نیم ساعت بعد، یک سرباز عراقی پیش سرهنگ دوم ستاد «عدنان» آمد. من کنار او نشسته بودم. سرباز گفت: «قربان اینها وسایل خلبان ایرانی است که هواپیمایش سقوط کرد.» سرهنگ پرسید: «پس خلبان کجاست؟» سرباز در جواب گفت: «بر اثر اصابت گلولهای به سرش کشته شد و ساعت مچی و سلاح کمریاش نیز به یغما رفت.» سرهنگ عدنان وسایل را گرفت و گفت: «برو و جنازه او را در همانجا دفن کن!» پس از رفتن آن سرباز، دوستم شروع به زیر و رو کردن وسایل کرد. من مراقب او بودم. وسایل عبارت بودند از یک نقشه نظامی که هدفهای از پیش تعیین شدهای روی آن مشخص شده بود. یک بطری محتوی مایع، یک جعبه حاوی پودر سفید و بالأخره کارت شناسایی خلبان.
🌷سرهنگ «عدنان» از من خواست عبارتی را که به زبان انگلیسی روی بطری نوشته شده بود، برایش بخوانم. من خواندم. محتویات بطری و جعبه در واقع مواد غذایی خلبان بود که چنانکه هواپیمایش در صحرا سقوط میکرد، این مواد برای مدت ۲۴ ساعت او را کفایت مینمود. اما هویت خلبان: ستوان یکم عبدالحسین، متولد تهران. هواپیمای او از نوع f5 بود. سعی کردم این اطلاعات را به خاطر بسپارم. وقتی در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) در عملیات منطقه جنوب به اسارت درآمدم، وارد یکی از اردوگاههای اسرای تهران شدم. یکی از مسئولین اردوگاه به نام «ابومحمد» نزد ما آمد و در مورد مدفن شهدای ایرانی در جبهه اطلاعاتی خواست. من داوطلب شدم کلیه اطلاعات و از جمله مدفن آن خلبان شهید را بازگو کنم. سالها بعد با یکی از خبرنگاران ایرانی روزن
امه جمهوری اسلامی به نام «مرتضی سرهنگی» ملاقات کردم....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
@zibastory
#داستان_آموزنده
@zibastory
🔆برگ سبز
صديق معظم سيد مكرم حاج سيد محمد معروف به امين الذاكرين نقل فرمود: يك نفر از تجار محترم خرمشهر بنام حكيم به مشهد مقدس براى زيارت مشرف شده بود و چون مريض بود من به ى حضرت حجة الاسلام حاج سيد على اكبر خوئى شب ماه مبارك رمضان به عيادتش رفتيم .
در آنمجلس ذكرى از زيارت حضرت رضا (علیه السلام ) شد. آن مريض گفت من حكايتى در خصوص مرحمت آنحضرت درباره زائرينش دارم و آن اينست :
در يكى از مسافرتهاى خود كه به مشهد مقدس مشرف شده بودم شبى به مجلس ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) رفته بودم در آنجا شخصى را ديدم كه به زبان طائفه بختيارى سخن مى گفت لكن به لباس عرب بود. من باو گفتم كه من شما را بشكل عرب مى بينم اما به زبان بختيارى صحبت مى نمائى ؟
گفت بلى چون من اصلا بختيارى هستم لكن از زمان پدر خود تاكنون در بصره سكونت دارم لذا بصورت عربم و من چند سال است كه هر سال به مشهد مقدس مشرف مى شوم و هر سال يك ماه توقف مى كنم و آنگاه از خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) مرخص مى شوم و به محل سكونت خود بصره مى روم و سبب تشرف من هر سال اين است كه چون سفر اول مشرف شدم يازده ماه ماندم و توقف نمودم و در آن سفر شبى در عالم خواب ديدم آمده ام براى تشرف بحرم مطهر چون به نزديك در پيش روى امام (علیه السلام ) رسيدم كه آنجا اذن دخول مى خوانند ديدم طرف دست چپ تختى است و خود حضرت رضا (علیه السلام ) روى آن نشسته است و هر نفرى كه مى آيد و مى خواهد وارد حرم شود آنحضرت برمى خيزد و مى ايستد و چند قدمى استقبال آن زائر مى نمايند تا او داخل حرم مى شود آنگاه مى نشيند و كسى از آن در خارج نمى شود پس من هم داخل شدم .
چون نگاه كردم ديدم زائرين بعد از زيارت هنگام خروج از حرم از در پائين پاى مبارك بيرون مى روند لذا من هم از همان در خارج شدم . در آنجا ديدم تختى طرف دست چپ گذاشته شده و خود حضرت رضا (علیه السلام ) روى آن تخت تشريف دارد و ميزى در برابر آنحضرت هست و روى آن ميز جعبه اى است و در آن جعبه برگهاى سبزى است . و نيز ديدم هر يك نفر از زائرين تا از حرم مطهر بيرون مى آيد امام (علیه السلام ) از جاى خود برمى خيزد و يكى از آن برگهاى سبز را برمى دارد بآن زائر عطا مى نمايد و مى فرمايد (خذ هذا امان من النار و انا ابن رسول الله ) يعنى بگير اين را كه اين امان است از آتش منم پسر رسول خدا (صل الله علیه وآله ) چون آن زائر مى رفت آن جناب چند قدم براى بدرقه او برمى داشت .
در آن حال هيبت و عظمت و جلالت آنسرور مرا چنان گرفته بود كه جراءت نداشتم كه نزديك شوم . بالاخره بخود جراءت دادم و پيش رفتم و دست و پاى آنجناب را بوسيدم و عرضكردم آقا زوار بسيار است بر شما سخت و اذيت و دشوار است كه اين قدر از جاى خود حركت مى فرمائيد.
فرمود آنها بر من واردند و بر من است كه ايشان را پذيرايى نمايم آنگاه برگ سبزى هم به من عطا نمود فرمود (خذ هذا امان من النار و انا ابن رسول الله ) و من آن برگ را گرفتم ديدم كه بخط طلا آن عبارت نوشته شده بود.
از خواب بيدار شدم و از اين جهت من براى زيارت آنحضرت هر سال مشرف مى شوم و يكماه مى مانم و مرخص مى شوم .
📚كرامات رضويه .
❇️ حضرت علی اکبر علیه السلام جنگاور میدان نبرد
✅ هنگامی که حضرت علی اکبر علیه السلام با آن هیبت رزم جویی و مبارز طلبی به میدان آمد، لشکر عمر بن سعد در برابرش تاب مقاومت نداشتند و هر کدام به طرفی فرار میکردند. فرمانده لشکر دشمن، حکیم بن طفیل و ابن نوفل را طلبید و هر کدام را هزار سوار بداد و گفت:
🔹 چاره آن است که شماها به یک دفعه حمله کنید.
▫️ آنها به شیر بیشه میدان، علی اکبر علیه السلام حمله ور شدند؛ ولی آن شاهزاده شجاع که وارث شجاعت حیدری و حسینی بود، در آن هنگام بر جّدش محمد مصطفی صلی االله علیه و آله صلوات فرستاد و بر آن قوم حمله نمود و جمع بسیاری را هلاک کرد و لشکر را متفرق ساخت. (۱)
عمر بن سعد، به اصطلاح خودش، چاره جویی کرد و طارق بن کثیر را مأمور کشتن علی اکبر علیه السلام کرد، طارق بن کثیر مردی شجاع و با جرأت بود. عمر بن سعد به او گفت:
🔹تو سالهاست که از دست امیر جایزه میگیری، اکنون برو سر این پسر را برایم بیاور و من ضامن میشوم که از پسر زیاد برای تو حکومت موصل را بگیرم.
▫️ و برای ضمانت خود، انگشترش را به طارق بن کثیر داد. طارق مقابل شیر حیدری قرار گرفت و نیزه ای به طرف آن حضرت پرتاب کرد و آن حضرت، نیزه را از خود دفع نمود، چنان نیزه را بر سینه طارق زد که از اسب به زمین افتاد. در این حال، برادر طارق به مبارزه علی اکبر علیه السلام آمد و آن حضرت ضربتی بر چشمهایش زد و آن ملعون روی خاک افتاد. در این هنگام، کشته شدن طارق و برادر او، بر فرزندان طارق بسیار مشکل آمد، پس دو پسر طارق هر کدام به میدان آمدند، که به وسیله رزم جوی لشکر سیدالشهداء، حضرت علی اکبر علیه السلام به هلاکت رسیدند. ترس و هیجانی در لشکر عمر بن سعد افتاد:
🔹 این جوان کیست که هیچکس تاب مقاومت در برابر او را ندارد؟!
▫️ بالاخره فرد دیگری به نام بکر بن غانم به میدان آمد تا شاید بتواند آن شجاع حسینی را از لشکر دور کند. وقتی مقابل علی اکبر علیه السلام قرار گرفت، آن حضرت چنان شمشیری بر بکر بن غانم زد که خود و مرکبش دو نیمه شد. (۲)
⬅️ بدرقه جان - زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام صفحه ی ۲۸
(۱). تذکره الشهداء،ص۲۰۵.
(۲). اسرار الشهاده،ص۳۷۰؛ تذکره الشهداء،ص۲۰۶.
🏷 #میلاد_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#الگوی_نیکو