فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقایع_آخرالزمان🔥
در آخرالزمان عاق شدن زیاد میشه...💔
که بچه ها حرمت پدر و مادر رو نگه نمیدارن،عاق والدین میشن...🥀
پدر و مادر هم حرمت بچه ها رو نگه نمیدارن،عاق فرزندان میشن!!!!🥺
#استاد_عالی
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC-NBl7edkweyqXdOOPIu04iLJMR0UmwAClRAAAr_-aFO_XiyFaDHU8TQE.mp3
12.84M
🔈 #پادکست_امام_زمانی
🎧 اجــــاره نــشــيــــن ...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ...
💬 سلام بر تو هنگامی که (در پس پرده غیبت، به انتظار) مینشینی.
📚 صحیفه مهدیه، زیارتِ آلِ یاسین
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یااباصالح
همه هست آرزویم....
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC-NRl7edkB9V5jsczFByqhh_4zsy3RQACVA4AAoT4eVMEG8Y2coH7oDQE.mp3
3.07M
🔉 #نوای_مهدوی
افسوس که عمری پیِ اغیار دویدیم...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 غفلت شیعیان از امام زمان (عج)
🔵 امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) فرمودند:
🌕 ما در رعایت حال شما، در رسیدگی و سرپرستی و یاری رساندن و در حفظ و نگهداری شما،
اهمال و کوتاهی نداشته و هرگز یاد شما را فراموش نمیکنیم.(۱)
ای شیعه
ای منتظر
🔹 آیا تو رعایت حال امام زمانت را میکنی؟
🔹 آیا تو هرگز یاد مولایت، ولی نعمتت، صاحب عصر و زمانت را فراموش نمیکنی؟
🔹 آیا تو در یاری رساندن به امام زمانت و دعای برای سلامتی و ظهورش، کوتاهی نمیکنی؟
📚 (۱) بحارالانوار، ج۵۳ ص۷۲
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چرا ظالم ها سالم ترند....
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅#پندانه
✍️ غروری بیجا
🔹یک روز گرم شاخهای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. بهدنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند.
🔸شاخه چندینبار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگها جدا شدند. شاخه از کارش بسیار لذت میبرد.
🔹برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان از افتادن مقاومت میکرد.
🔸در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشتوگذار بود و به هر شاخه خشکی که میرسید آن را از بیخ جدا میکرد و با خود میبرد.
🔹وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطعکردنش صرفنظر کرد.
🔸بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندینبار خودش را تکاند.
🔹تا اینکه بهناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان میداد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
🔸باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بیدرنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند.
🔹شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
🔸ناگهان صدای برگ جوان را شنید که میگفت:
اگرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پردهای بود بر چشمان واقعنگرت که فراموش کنی زندگی تو در دستان من بود.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_آموزنده
🔆خطيب خود فروخته
بعد از حادثه خونين كربلا در ايامى كه اهل بيت حضرت حسين عليه السلام در شام بودند روز جمعه اى مردم براى نماز جمعه گرد آمدند در آنروز امام سجاد عليه السلام نيز بمسجد آمده بود. يزيد براى اقامه نماز جماعت وارد مسجد شد، سپس بدستور او خطيب بمنبر رفت ، پس از حمد و ثناى الهى ، كلام خود را با بدگوئى بحضرت على بن ابيطالب و حضرت حسين عليهماالسلام آغاز كرد و درباره آن دو مرد الهى جسورانه سخن گفت ، آنگاه زبان بمدح و تمجيد معاويه و يزيد گشود و آن دو را واجد صفات حميده و خصال پسنديده معرفى نمود.
فصاح به على بن الحسيى عليى السلام ، و يلك ايها الخاطب اشتريت مرضات المخلوق بسخط الخالق .
در اين موقع فرياد حضرت سجاد عليه السلام سكوت مجلس را شكست و بصداى بلند فرمود: واى بر تو اى سخنران كه رضاى مخلوق را با سخط خالق خريدارى كردى و براى خشنودى يزيد خدا را بخشم آوردى
📚نفس المهوم ، صفحه 284
#داستان_آموزنده
🔆حج مقبول
ابن جوزى در تذكرة الخواص نيز نقل ميكند كه عبدالله بن مبارك مدت پنجاه سال مرتب هر دو سال يك بار براى زيارت بمكه ميرفت . سالى مهياى رفتن بحج گرديد و از خانه خارج شد. در يكى از منازل بين راه بزنى سيده برخورد كه مشغول پاك كردن يك مرغابى مرده است .
پيش او رفت و گفت اى زن چرا اين مرغابى مرده را پاك ميكنى ؟
گفت كارى كه براى تو فايده اى ندارد از چه رومى پرسى ؟ عبدالله اصرار زياد كرد. زن گفت حالا كه اينقدر اصرار ميورزى من زنى علويه هستم و چهار دختر دارم كه پدر آنها چندى پيش از دنيا رفت امروز روز چهارم است كه ما چيزى نخورده و بحال اضطرار افتاده ايم و مرده بر ما حلال است اين مرغابى را پيدا كرده ام و ميخواهم براى بچه هايم غذا تهيه كنم .
عبدالله ميگويد در دل گفتم واى بر تو چگونه اين فرصت را از دست ميدهى ؟ بزن اشاره كردم دامنت را باز كن چون باز كرد دينارها را در دامن او ريختم زن با قيافه ايكه شرمندگى را حكايت مى كرد سر بزير انداخته بود او رفت و من نيز از همانجا بمنزل خود برگشتم و خداوند ميل رفتن مكه را در آن سال از قلبم برداشت . بشهر خود بازگشتم مدتى گذشت تا مردم از مكه برگشتند. براى ديدار همسايگان سفر رفته بخانه آنها رفتم . هر كدام مار مى ديدند ميگفتند ما با هم در فلانجا بوديم در فلان محل همديگر را ديديم ، من به آنها تهنيت براى قبولى حج ميگفتم ، آنهانيز مرا تهنيت ميگفتند كه حج تو هم قبول باشد
آنشب را در انديشه اى عجيب بخواب رفتم در خواب حضرت رسول (ص ) را ديدم كه فرمود عبدالله ! رسيدگى و كمك بيك نفر از بچه هاى من كردى از خداوند خواستم ملكى را بصورت تو خلق كند تا برايت هر سال تا روز قيامت حج بگذارد اينك ميخواهى پس از اين بحج برو و ميخواهى ترك كن .
📚شجره طوبى ، ص 11 در رياحين الشريعه مدت حج را پنج سال نوشته و نيز در كشكول بحرانى نقل از منهاج اليقين علامه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬حکایت تکان دهنده نفرین مادر
کوتاه و بسیار تاثیرگذار
🎤استاد #انصاریان
#داستان_آموزنده
🔆قضاوت
ابوحمزه ثمالى از حضرت باقر عليه السلام نقل ميكند كه ايشان فرمودند در بنى اسرائيل عالمى بود ميان مردم قضاوت ميكرد. همينكه هنگام مرگش رسيد بزن خود گفت وقتى كه من مردم مرا غسل ده و كفن كن و در سرير بگذار، رويم را بپوشان بعد از فوت او زنش همانكار را كرد و رويش را پوشانيد؛ پس از مختصر زمانى روى او را باز كرد تا يك بار ديگر او را ببيند. چشمش بكرمى افتاد كه بينى شوهرش را مى خورد و قطع ميكرد خيلى ترسيد شبانگاه او را خواب ديد. گفت از ديدن كرم ترسيدى ؟
زن جواب داد بسيار ترسيدم قاضى گفت اگر ترسيدى بدان آنچه از گرفتارى بمن رسيد فقط بواسطه ميل و علاقه ام بود نسبت به برادرت . روزى باطراف مورد نزاع خود براى قضاوت پيش من آمد و من در دل ميل داشتم حق با او باشد و گفتم خدايا حق را با او قرار بده ، اتفاقا پس از محاكمه حق هم با او بود و آشكارا مشاهده كردم كه حق با برادر تست ولى آنچه تو ديدى از رنج و عذاب آن كرم بواسطه همان ميل بود كه داشتم بحقانيت برادرت در منازعه اگر چه واقع هم همانطور بود.
📚انوار نعمانيه ، ص 15