eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory ❓سوالی که خیلی از والدین می پرسن🤔 دخترمون🙋🏻‍♀️ تازه به سن بلوغ رسیده و روزه براش خیلی سخته تکلیفش درماه رمضان چیه؟ 🎬 کمتر از2️⃣دقیقه بیاموزید بفرستید واسه دخترخانوم دارها 💯 🔙
🟩سگ نازی‌آباد 🔹️کسانی را که نه تنها نمک‌نشناسی و ناسپاسی می‌کنند، بلکه به اذیت و آزار کسی که به آنان خدمتی کرده است می‌پردازند به "سگ نازی‌آباد" تشبیه می‌کنند که نه بیگانه می‌شناسد و نه آشنا. 🔸️"نازی آباد" دهی سرسبز در جنوب تهران بود که یکی از سوگلی‌های ناصرالدین شاه قاجار در "عمارت کلاه فرنگی" آن سکونت داشته است. در دوره‌ی رضا شاه در آن‌جا کشتارگاهی ساختند تا گوشت مورد نیاز اهالی پایتخت را تامین کند. در آن زمان که کشتارگاه‌ها به صورت مدرن امروزی نبودند سگ‌های ولگرد بسیاری در گرداگرد کشتارگاه جمع می‌شدند تا از زایده‌های گاو و گوسفند‌های ذبح شده که به دور ریخته می‌شد تغذیه کنند. طبیعت سگ این است که حیوانی وفادار است و به همان اندازه که نسبت به افراد بیگانه و مشکوک خوی درندگی و تعرض دارد، برای افراد آشنا و صاحبش تا پای جان فداکاری می‌کند. ولی سگان نازی‌آباد اگر چه از آن چه که از کشتارگاه به دور ریخته می‌شد تغذیه می‌کردند، ولی کارکنان کشتارگاه را به چشم دشمن و بیگانه می‌نگریستند و به آن‌ها حمله می‌کردند. علت این کار آن‌ها این بود که کارکنان کشتارگاه شب‌ها زایده‌های لاشه‌های گاو و گوسفند را به دور می‌ریختند و سگ‌ها آنان را از نزدیک نمی‌دیدند و به خوبی تشخیص نمی‌دادند تا آنان را شناخته و نسبت به آنان حق‌شناسی نشان بدهند. آن ها همین اندازه می‌دانستند که در مقام حق‌شناسی باید از این محل نگهبانی کنند و چون کسی را نمی‌شناختند، هم کسی را که داخل کشتارگاه می‌شد و هم کسی را که از آن خارج می‌شد بیگانه و ناشناس می‌پنداشتند و به او حمله می‌کردند. 🔻از این رو از نظر کارکنان کشتارگاه، این سگ ها نه غریبه می‌شناختند و نه آشنا و موجوداتی حق‌نشناس و بی‌وفا تلقی می‌شدند و بدین‌ترتیب این حالت از ناسپاسی و نمک‌نشناسی نسبت به کسانی که خدمتی کرده‌اند، به صورت عبارت "سگ نازی‌آباد" که دوست و دشمن نمی‌شناخت بر زبان مردم مصطلح شد. @zibastory
وجه تسمیه ضرب المثل پشیزی نمی ارزد ، یا پول سیاه : ساسانیان نیز همانند حکومت های پیشین خود اقدام به ضرب سکه کردند. سکه های این دوره از جنس های طلا، نقره، مس و گاهی از فلزات مرکبِ مس، قلع و سرب بود. سکه های زرین را "دینار"، سکه های سیمین را " درهم" و پول خورد مسین کم ارزش را در جامعه ایران ساسانی " پشیز" می گفتند. " پشیز" و " پشیزه" به معنی فلس ماهی، در اصل ریشه  آرامی دارد که به زبان پهلوی وارد شد. این واحد پولی کم ارزش را "پول سیاه" یا " پاپاسی" نیز می گفتند؛ چون که سکه های مسی پس از مدتی سیاه می شدند و در مقابل،  برای درهم که جنس آن نقره بود،عنوان "پول سفید" به کار می رفت. از این رو عبارت" پشیزی نمی ارزد" از جمله ضرب المثل های ایرانیان در طول این دوره تا به امروز رواج دارد. تا جایی که " ناصر خسرو" نیز در بیت شعری، این واحد پولی را چنین توصیف می کند: " سخن تا نگفتی به دینار مانی ولیکن چو گفتی پشیز مسینی" مشخصات سکه: دوره تاریخی: ساسانیان نام پادشاه: وستهم( ویشتاسب) جنس: مس وزن:۱/۴ گرم محل نگهداری: موزه پول ایران @zibastory
روی یخ گرد و خاک بلند نکن! @zibastory این ضرب المثل داستانی دارد؛ می گویند چوپانی بُز چلاقی داشت که نمی‌توانست همراه گله از کوره راه‌های پربرف کوهستان عبور کند. چوپان این بز را در خانه‌ای که در دامنه‌ی کوه داشت می‌گذاشت و شبها برایش آب و علف می‌ریخت. یک روز بز چلاق دور و بر خانه‌ی چوپان مشغول چریدن بود که گرگی از راه رسید. گرگ که می‌دانست در آن نزدیکی‌ها سگ‌های ده در رفت و آمدند، جرات نکرد همانجا به بز حمله کند. به بز نزدیک شد و گفت:" اینجا که علف پیدا نمی‌شود بیا با هم به بالای کوه برویم. آن طرف کوه علف زیاد است بخور و بچر." بز که می‌خواست هر طور شده از چنگ گرگ فرار کند و می‌دانست که صدایش به سگ‌های ده نمی‌رسد فکری کرد و به طرف بالای کوه راه افتاد. گرگ هم پشت سرش بود. رفتند و رفتند تا به جای خلوتی رسیدند. گرگ خسته شده بود. اما بز از ترس جان، قدرتی یافته بود و همچنان بالا می‌رفت. گرگ بهانه‌ای آورد و گفت:" صبر کن من به تو نمی‌رسم، تو داری گرد و خاک می‌کنی و نمی‌گذاری چشم‌های من راه را به خوبی ببینند." بز که به حیله گرگ پی برده بود گفت:" مگر می‌شود روی یخ گرد و خاک کرد." و با عجله‌‌ی بیشتری بالا رفت تا خودش را به گله و چوپانش رسانید. سگ‌های گله با دیدن گرگ به او حمله کردند. کاربرد: این مثل را درباره کسی به کار می‌برند که پشت سرهم بهانه‌های بی‌مورد و غیر منطقی می‌آورد. 📔کتاب فوت کوزه‌گری
🌸🍃🌸🍃 داستان آموزنده🤍🕊 @zibastory بینوایی دو پسر دو قلو داشت که هفت سال داشتند و هر دو کفش شان پاره بود. پدر را پول کفاف برای هر دو جفت کفش نبود پس نقشه ای کشید. پدر با پسران از کنار مغازه کبابی رد شدند که بوی کباب بیرون پیچیده و کودکان را مست کرده بود. پدر گفت: هر کدام می خواهید کبابی بخورید باید کفش نخرید. یا کباب یا کفش...؟ یکی از پسران قبول کرد کباب بخورد و کفشی نخرد. و پدر فقط برای او کبابی خرید خورد و چون بیرون آمدند برای پسر دیگر کفش خرید و منزل برگشتند. شب هنگام پسر کباب خورده شروع به بهانه جویی کرد که او هم کفش می خواهد... پدر گفت: تو خود بین کفش و کباب، کباب را انتخاب کرده ای... عهد پدر پسر را که فراموش شده بود پدر را مجبور کرد کمربند از شلوار باز کند و پسر را به تازیانه ادب، ادب کند. خطای پدر آن بود که با رد شدن از مغازه کباب فروشی و پیشنهاد خود به فرزندان خلق حاجتی برای رفع حاجتی شرط کرد. در حالی که باید جایزه ای برای رفع حاجتی می گذاشت و می گفت: کباب نمی توانیم بخریم جایزه نخوردن کباب، پوشیدن کفش نو است. آری! زندگی ما هم در دنیا چنین است هوای نفس مان بر ما حاجتی خلق می کند که شیطان زیبایی آن حاجت بر ما در قوه خیال مان می افزاید تا حاجت دیگر را که حاجت اصلی و آخرت ماست از یاد ببریم در حالی که نمی دانیم آنچه از یاد می بریم قابل فراموشی و از یاد بردن نیست. مثال، وقتی که به بازار می رویم بر ما حاجت هایی خلق می کند که باید پا روی آن بگذاریم که به حاجت اصلی برسیم در حالی که می گوید: مهم این حاجت است اگر رفع کنی دیگر حاجتی نداری... مثال دیگری می زنیم، پسری ثروتمند و تن پرور غیر مومنی که در سایه ثروت حرام پدر زندگی خود زینت داده است وقتی به خواستگاری دختر ما می آید شیطان حاجت اصلی دختر ما که جوانی مومن و کارا و تلاشگر و کاسب حلال باید باشد از یاد ما می برد و با دیدن ثروت او خلق حاجتی در ما می کند که به او دختر می دهیم و بعد از مدتی متوجه می شویم حاجت اصلی ما به داماد یادمان رفته و دامادی تن پرور و بد اخلاق و مغرور و فاسد نصیبمان شده است که با این حاجت دیگر نمی توانیم مدارا کنیم مانند آن کودکی که کباب را خورد ولی شب فهمید با کفش پاره نمی تواند بیرون از خانه برود...
گفت : وابسته‌ی خدا بشید ... گفتم : چه جوری ؟ گفت : چه جوری وابسته‌ی یه نفر می‌شی؟ گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف میزنم ، میرم ، میام ... تو یه جمله گفت : رفت و آمدت رو با خدا زیاد کن ...🌼 @zibastory
اسمش آدم است اما تو باور نکن گاهی کاری می‌کند که از پس هیچ گرگی برنمی‌آید... @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیمی از طرف مدیر کانال 🥰 به پاس قدردانی برای حضورتون😍🥰 @zibastory 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خدایا @zibastory 🌿امروز با رکوعی سبـز ✨و سجودی عاشقانه 🌿بر درخانه ات دخیل بسته ایم ✨تا بخواهیم همواره 🌿و در همه حال کنآرمان باشی و ✨ ما را بحال خود مگذاری 🌿 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨الهی به امید لطف و کرمت
💠رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: هركس در ماه رمضان آمرزيده نشود، پس دركدام ماه آمرزيده مى‌شود؟ 📚ثواب الاعمال‌ص۹۶ خوشا بحال آنانی‌که در این هجده روز گذشته از ماه رمضان از لحظه‌لحظه‌هایش استفاده کردند هرکی هم مثل حقیر دستش خالیست، باقیمانده را دریابد علی‌الخصوص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀میزند فرق علی٬ 🥀کعبه پلی روی بهشت 🥀چه مراعات النظیریست ✨علی! ✨کعبه!! ✨بهشت!!! 🥀ضربت خوردن 🥀مولی الموحدین حضرت 🥀علی (ع) تسلیت و تعزیت 🏴 @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سبْحانَكَ يا لااِلـهَ إلاّ اَنْتَ ✨الْغَوْثَ الْغَوْثَ ✨خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب 🕊دراین لحظات 🕊براے تمام گرفتاران ومریض داران 🕊وحاجت داران كه محتاج 🕊دعاے من و تو هستند 🕊دعاكنیم التماس دعـا 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤بر چهره سرخ فام مولا صلوات 🖤برسینه پر زشور غوغا صلوات 🖤بر اشک یتیمان فرو خفته به غم 🖤بر خوان تهی زنان و خرما صلوات 🖤اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ 🖤وَّآلِ مُحَمَّد ٍو َّعَجِّلْ فرجهم
🔸 درد امام علی(ع) دو گونه است : @zibastory ◾️ یک درد، دردی است که از زخم ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است. ◾ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند. اما، این درد مولا علی(ع) نیست. دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است، است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!! ◾باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را... که علی(ع) درد شمشیر را احساس نمی‌کند. و...ما... درد علی(ع) را احساس نمی‌کنیم.. 👤 @zibastory ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🔘داستان کوتاه 👈توبه کار دوست خدا 💠مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم. @zibastory 📕نویسنده : يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory آنکه گم شده است بین هزار و یک شب، شب قدر نیست، آن تویی. که اگر خود را پیدا کنی و قدرش را بدانی و روح را روان کنی و جان را جلا بدهی و قلب را قوّت ببخشی و دل را دوا، هر شب، شب قدر است و هر روز، روز قدر است و هر دم، دم قدر. آن تقویم که ندیده اش می گیری، عمر توست و آن ماه که به میهمانی خدا نمی روی، همه دوازده ماه است که سفره خدا همیشه پهن است و ضیافتش مدام و رزقش دائم. تو اما مهمان نمی شوی، چون صاحبخانه را نمی شناسی و خانه را گم کرده ای و شب را نمی‌دانی و روز را هم. بگرد و پیدا کن هم خودت را و هم خانه را و هم صاحبخانه را... که اگر خانه را یافتی و صاحبخانه را هم؛ همه شب ها، شب قدر می شود و همه روزها، روز قدر. قدر خویش را بدان پیش از آنکه دفتر قدر و تقدیر بسته شود.
داوود نبی را وحی آمد که ای داوود خانه ای را برای من پاکیزه کن تا بدان خانه آیم. داوود گفت: بار خدایا کدام جا و چه خانه ای گنجایش تو را دارد، که عظمت و جلال تو را شاید؟ ندا آمد: « آن دل بنده ی مومن من است. » گفت: خداوندا! چگونه آن را پاکیزه کنم و پاک گردانم پاسخ شنید: عشق در او زن تا هرچه به ما نسبت ندارد سوخته گردد. آنگاه با جاروب حسرت، جاروب کن تا اگر چیزی مانده باشد پاک بروبد. ای داوود از آن پس اگر سرگشته ای بینی در راهِ طلبِ ما، آنجا را نشانش ده که بارگاه قدس ما آنجاست. @zibastory ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خیلیا چون احکام نمیدونن بیشتر خودشون رو تو زحمت میندازن. مثلا یادشون میره بعد حمد سوره بخونن سهوا میرن رکوع یا سهوا تشهد یادشون میره بخونه، فکرمیکنن نمازشون باطله، درحالی‌که نیست. چون واجبات دو دسته‌اند، واجبات رکنی و غیر رکنی، واجبات غیر رکنی. واجبات غیر رکنی رو اگه سهوا انجام ندی، اشکال نداره. خب احکامو کامل بخونید کارتون راحت‌تر میشه @zibastory موضوعات این کلیپ 🔻 واجبات نماز 🔻 تلفظ حروف در نماز 🔻 پوشش در نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory 🎥 ماجرای توبه مصطفی پادگان معروف به مصطفی دیوونه 🎙 حجت الاسلام والمسلمین مسیر اتصال به امام عصر...
🚨 حکایت روح دختری که برای مادر خود دکتر آورد ‼️ @zibastory دکتر ژوزف فرانسوى نقل می‌کند: در هواى سرد پاریس، یک روز زمستانى چند نفر میهمان در منزل داشتم، ناگاه صداى زنگ بلند شد. خدمتگزار بعد از چند لحظه اى آمد و گفت: دخترى است که لباسهاى کهنه و چادر کهنه دارد و مى گوید: مادرم در حال مرگ است، به دکتر بگو فوراً به دیدار او رفته و خودش را به او برساند. من گفتم: دکتر میهمان دارد و نمى‌تواند به دیدار مریض برود ولى او قبول نکرد و هى زنگ مى‌زد. من خودم پشت در رفتم، ولى دخترک به قدرى اصرار و ناله کرد که ناچار از میهمانها عذر خواسته و او را سوار کالسکه شخصى خود نمودم و با او به پایین محله پاریس رفتم، دخترک مرا به خانه محقرى برد و خودش به طرفى رفت و به من اشاره کرد که، وارد خانه شوم، آن منزل، کهنه و قدیمى بود که دو اتاق زیرزمینى داشت. در یکى از اتاقها، دو تخت چوبى وجود داشت که بر یکى از آنها پیرزنى که سخت مریض بود خوابیده بود، و روى تخت دیگر، جسد مرده همان دخترک که چند لحظه قبل با من بود و ساعتها قبل از دنیا رفته بود، افتاده بود. من فوراً متوجه شدم، آنکه عقب من آمده بود و من را به این جا آورده، روح آن دخترک بوده است. لذا، وقتى پیرزن از من سؤال کرد چه کسى شما را براى معالجه من به اینجا فرستاده است؟ گفتم: همین دخترک شما که روى این تخت افتاده است. پیرزن گفت: این دختر چند روز است که از دنیا رفته است و روى این تخت افتاده است و من چون مریض بودم قادر به حرکت نبودم و کسى را هم نداشتم که براى من طبیب بیاورد یا لااقل جنازه این دختر را بردارد و منهم به انتظار مرگ خوابیده بودم که شما وارد شدید. این قضایا و روایات نشان مى‌دهد که، ارواح دیده مى‌شوند و آنها در شکل بدنهاى دنیایى هستند و مردگانى که به خواب مى‌آیند، همان ارواح مجسم و متشکل هستند و خودشان نیز نسبت به خودشان در عالم برزخ مجسم‌اند و دیده مى‌شوند. 📙 کتاب عالم عجیب ارواح، ص۴۲ @zibastory
🌸🍃🌸🍃 ملانصرالدین به چرت بود که زنش وارد شد به تعجیل بگفتا: ملا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی! پس ملا به عبا شد و دیگ سمت دروازه پیش گرفت. چون رسید کوی هیئت را خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند! ره ز میان صف گشوده بالای دیگ برسید. دیگ آش نیمه یافت. پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی ست شرعی! آشپز بگفت: از چه روی ای شیخ؟ خلق نیز به گوش شدند. ملا بگفت: قصاب بدیدم به بازار که گوسپند تازه ذبح بکرده سر به کناری نهاده بود. چون ز سر بگذشتم حیوان به ناله و اشک شد که قصاب آب نداده هلاکم نمود.... هم از این روی حرام باشد آن گوشت و این شله! مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که حال که کار ز کار بگذشته چه باید کرد ملا ؟ ملا بخاراند ریش را و بگفتا: خمسِ آش به امام دهید حلال شود! پس خلق بگفتند آشپز را که خمس دهی حلال شود به ز آنست که کل آن حرام شود! پس آشپز دیگ ز ملا بستاند و آش اندر بکرد! خلق شادمان شده ملا را درود گفته صلوات بفرستادند. داروغه که ترش روی حکایت بدید و بشنید ملا را جلو گرفته بگفتا: این چه داستان بود که کردی؟ چه کس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید ای فریبکار؟ ملا بگفت: مهم شله است که به دیگ شد! الباقی نه گناه من است که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری! @zibastory
13.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
((انیمیشن از آینده ایران بی حجاب !)) 😭تصور‌هوش مصنوعی از آینده ایران بی حجاب و گذشتن از خط قرمزها حتما ببينيد و انتشار دهید.😔 «زحمت زیادی برای این کار کشیده شده است. واقعا تاثیر گذاره لطفاّ همه خانواده ملاحظه فرمایند این کلیپ کوتاه ۶دقیقه ای ،بخصوص مناسب کلاس آی تی برای روشنگری درباره حجاب وعفاف دانش آموزان هست 🌀این روزها جهاد تبیین همان همراهی مسلم در زمان امام حسین(ع) است @zibastory
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀 بسم رب العلی 🥀🥀 ✔️ اذان سوزناک صبح ۱۹ رمضان 🗡از محل ضربت خوردن مولا در مسجد کوفه ▪️فضای معنوی مسجد کوفه، غیر قابل توصیف است حتما مشاهده کنید الامام علی علیه السلام، صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به نام گشاینده کارها ✨ ز نامش شود سهل دشوارها 🌸 با توکل به نام الله ✨آغاز می کنیم امروزمان را 🌸با امید بهترینها برای همه 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨لطف خدا همیشه شامل حالتان
@zibastory 📖 السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ...✋ 🌱سلام بر قیام کننده ای که جهان چشم به راه اوست... و عدالتی که زبانزد همگان است. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. 🤲
پیرمردی که‌ شغلش ‌ دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد: گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی‌بودن‌ و حیوانیت ‌شناخته‌میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب....!! "به نقل از دکتر الهی قمشه ای" ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ امام علی (علیه‌السلام) در سفارش به فرزندشان امام حسن(ع): هیچ گناهکاری را نا امید مکن، چه بسیار گناهکاری، که عاقبت به خیر گشته، و چه بسیار خوش کرداری، که در پایان عمر تباه شده، و جهنمی گشته است . . . تحف العقول، ج ۲، ص ۸۸