۱۲ خرداد
۱۲ خرداد
۱۲ خرداد
۱۲ خرداد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک نصیحت از میان صد ها نصیحت: آبروی کسی را مبر
👤استاد فاطمی نیا (ره)
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۱۲ خرداد
🔴 دعای امام عصر علیهالسّلام برای مؤمنین!
سیّد اجل علی ابن طاووس میگوید: من در سامرا بودم. پس سحرگاهان دعای آن بزرگوار را شنیدم، این مقدار از آن که راجع به زندگان و مردگانی است که از آنها یادی به میان آورد؛ حفظ کردم:
«و أبقهم – أو قال - و أحیهم فی عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا ...
و آنان را باقی بدار - یا فرمود - و زنده بدار در روزگار عزّت ما و ملک ما و حکومت ما و دولت ما.»
امام رضا علیهالسّلام به موسی بن سیار فرمودند: «ای موسی بن سیار! مگر نمیدانی که بر ما امامان، اعمال شیعیانمان هر صبح و شام عرضه میشود؟ پس هر تقصیری که در اعمال آنها باشد، از خداوند متعال گذشتِ از آن را خواهیم خواست و هر کار خوب و پیشرفت در برنامههای دینی باشد، از خداوند پاداش برای صاحب آن عمل خواهیم خواست.»
و نیز امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام به رمیله فرمودند: «ای رمیله! هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر این که به مرض او مریض میشویم و اندوهگین نشود مؤمنی مگر این که به خاطر اندوه او اندوهگین گردیم و دعایی نکند، مگر این که برای او آمین گوییم و ساکت نماند مگر این که برایش دعا کنیم.»
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۱۲ خرداد
CQACAgQAAx0CVc35HwABAQP1Zjkf8huNxu__dsJvCcvQB8tJxd8AAkgTAAKla8hRv7EU4b4eQoU1BA.mp3
7.11M
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
به دوران قبل از ظهور
«دوران حیرت» گفته میشود!
آنقدر حملات شیاطین نزدیک میشود که
انسان صبح مومن از خانه خارج شده و کافر برمیگردد!
خودتان را برای مقابله با شیاطین در «دوران حیرت» آماده کنید!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۱۲ خرداد
🔴 غربال به اندازهٔ مشتی از انبار گندم...
🌕 امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«براى شما مثالى مىزنم و آن عبارت از مَثَل مردى است كه داراى مقداری گندم باشد، پس آن را پاك و غربال نموده و در خانه انبار نموده و آن را به اميد خدا در آنجا رها كرده باشد؛ بعد به سر گندم خود باز گردد و ناگاه ببيند و در آن كرم افتاده است؛ پس آن را بيرون آورده پاك نمايد، سپس آن را بِدان انبار باز گردانيده و آن را رها نموده؛ مدّتى در آنجا بماند باز نزد آن برگشته و ببيند كه ديگر بار تعدادى كرم به آن رسيده است؛ پس آن را خارج ساخته و تميز و پاك نموده(به محلّ اوّل) باز گردانيده باشد و پيوسته اين كار همچنان تكرار شود تا اينكه از آن مشتى همچون گندم خالص يك بته از خوشۀ گندم كه كرم نتوانسته هيچ آسيبى به آن برساند باقى بماند؛ شما نيز همين گونه مورد جداسازى قرار مىگيريد تا اينكه از شما باقى نماند مگر جماعتى كه فتنهها به آن زيانى نمىرساند!»
«أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ: وَ سَأَضْرِبُ لَكُمْ مَثَلاً وَ هُوَ مَثَلُ رَجُلٍ كَانَ لَهُ طَعَامٌ فَنَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ ثُمَّ أَدْخَلَهُ بَيْتاً وَ تَرَكَهُ فِيهِ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ أَصَابَهُ اَلسُّوسُ فَأَخْرَجَهُ وَ نَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ ثُمَّ أَعَادَهُ إِلَى اَلْبَيْتِ فَتَرَكَهُ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ أَصَابَ طَائِفَةً مِنْهُ اَلسُّوسُ فَأَخْرَجَهُ وَ نَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ وَ أَعَادَهُ وَ لَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى بَقِيَتْ مِنْهُ رِزْمَةٌ كَرِزْمَةِ اَلْأَنْدَرِ لاَ يَضُرُّهُ اَلسُّوسُ شَيْئاً وَ كَذَلِكَ أَنْتُمْ تُمَيَّزُونَ حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ إِلاَّ عِصَابَةٌ لاَ تَضُرُّهَا اَلْفِتْنَةُ شَيْئاً»
📗الغيبة(للنعمانی)، ج 1، ص 209
📗بحارالأنوار، ج 52، ص 115
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۱۲ خرداد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اینم یه کلیپ بسیار زیبا که طرفداران زیادی هم داره👍
👌یادمان باشد خدا هر لحظه میبیند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
🔴 غربال شیعیان فقط در عرض 24 ساعت
🌕 امام باقر عليه السلام فرمودند:
اى شيعۀ آل محمّد! حتماً بايد مورد پاكسازى قرار گيريد! همچون برطرف شدن سرمه از چشم؛ كه صاحب چشم مىداند چه وقتى سرمه در چشمش جاى مىگيرد ولى نمىداند چه زمانى از آن بيرون مىشود؛ و به همين گونه است حال مرد كه بر طريق امر -امامت- ما صبح مىكند -روز را آغاز مىكند- و بعد روز را شب مىكند؛ و بعد در حالى كه از آن خارج شده، شب را به صبح مىبرد(يعنى بامداد مسلمان است و شامگاه كافر و بالعكس)
✅ مثلا تا همین دیشب یک شیعه سست ایمان، خدا و پیغمبر و امام و مذهب را قبول داشت؛ به اصل و اصولی از دین پایبند بود اما با دیدن یک شبهه یا یک تبلیغ علیه دین، صبح نظر او نسبت به دین کلا برمیگردد
لَتُمَحّصُنّ يَا شِيعةَ آلِ مُحمّدٍ تَمحِيصَ اَلْكحْل فِي اَلعَينِ وَ إنّ صَاحبَ اَلعَينِ يَدرِي مَتَى يَقعَ اَلْكحْلُ فِي عَيْنهِ وَ لاَ يَعْلم مَتَى يَخْرجُ مِنْهَا وَ كَذَلِكَ يُصْبِحُ اَلرَّجلُ عَلَى شَرِيعَة مِنْ أمرِنَا وَ يُمسِي وَ قَدْ خَرجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي عَلَى شَرِيعةٍ مِنْ أمْرِنَا وَ يُصْبحُ وَ قَدْ خَرجَ مِنْهَا
📗غيبت نعمانی،ب۱۲،ص۲۰۶
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
📚برکت توسل به نام #امام_زمان ارواحنا فداه
انسان در هر تنگنا و مشکلی بیفتد، اگر بتواند «یا صاحب الزمان» را درست بگوید، #امام_زمان علیه السلام به فریاد او میرسند.
یک نفر نقل می کرد: دو جوان مدت زیادی در مکه، معتکف شدند که یکی از آنها شیعه و دیگری اهل سنت بود. آن دو نفر با همدیگر رفیق می شوند. شب ها روی پشت بام میخوابیدند و گاهی برای تهیه غذای سادهای بیرون میرفتند و بقیه اوقاتشان را در مسجد الحرام، مشغول به عبادت خود بودند.
روزی مشغول به طواف بودند که پای جوان شیعه پیچ میخورد و دستش به لباس احرام یکی از عربها اصابت می کند. آن عرب، فریاد میزند: سارق سارق. شرطهها آن جوان را دستگیر می کنند و به حجر اسماعیل می برند تا مسئول آنها بیاید و او را ببرد. در همین هنگام، اذان مغرب می شود. آن جوان شیعه با صدای بلند می گوید: «یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان».
مسئول شرطهها می رسد؛ اما چون نمازگزاران آماده نماز جماعت شده بودند، تصمیم می گیرند آن جوان را بعد از نماز ببرند. آنها ناگهان دیدند یک نفر با آرامش و با قدمهای محکم، بدون توجه به اطراف آمد به طوری که نظر همه را جلب کرد. سپس دست آن جوان را گرفت و او را در پیش چشمان شرطهها از جمعیت بیرون برد.
شرطهها به مسئول خود می گویند: او کیست؟ آن مسئول می گوید: نمیدانم؛ اما یک بار دیگر هم یک قضیهای اتفاق افتاد و من او را دیدم که همین کار را انجام داد؛ ولی ما اصلاً نتوانستیم حرف بزنیم.
👤حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
CQACAgQAAx0CVc35HwABAQP4ZjptMyA5dyH4fBHwZzCJ0sWwAAG0AAKxDgACGeOQU1rF7dhQLbutNQQ.mp3
3.14M
🔉 #پادکست_امام_زمانی
🎧 جریان تشرفی کمتر شنیده شده
از مرحوم سید بن طاووس
📚 مهج الدعوات ص۲۹۶.
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
🔅#پندانه
✍️ موشی که صد من آهن خورد!
🔹آوردهاند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد مَن آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت.
🔸اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.
🔹بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت:
آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما آنجا موشی زندگی میکرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.
🔸بازرگان گفت:
راست میگویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او بر خوردن آن قادر است.
🔹دوستش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته. پس گفت:
امروز به خانه من مهمان باش.
🔸بازرگان گفت:
فردا باز آیم.
🔹رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.
🔸چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند.
🔹بازرگان گفت:
من عقابی دیدم که کودکی میبرد.
🔸مرد فریاد برداشت:
دروغ و محال است، چگونه میگویی عقاب کودکی را ببرد؟
🔹بازرگان خندید و گفت:
در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی 2٠کیلویی را نتواند گرفت؟
🔸مرد دانست که قصه چیست، گفت:
آری موش نخورده است! پسر باز ده و آهن بستان.
💢هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده باشی و در هنگام عمل سرافکنده و خجل.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 عذاب وحشتناک #زنان_جهنمی‼️😱
💠 مشاهدات پیغمبر اکرم(ص) در شب #معراج
✅ بسیار تأثیرگذار،
حتما ببینید🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
#یک_داستان_یک_پند
✍تاجری را شاگردش از انبار او دزدی کرد. تاجر شاگرد را صدا کرد و از او توضیح خواست. شاگرد از ترس و شرم در پاسخ از این شاخه به آن شاخه پرید. تاجر برای شرمگین نشدن بیشترش به او گفت: گم شو! تاجر را دوست مؤمنی بود که این صحنه را میدید. تاجر گفت: به او گفتم گم شو، چون نخواستم دست و پای خود را بیشتر گم کرده و شرمنده شود. دوست مؤمن گفت: بدان به کسی که از ترس تو دست و پای خویش گم کند و خود را به خاطر خطایی که کرده در خود گم کرده باشد، گفتن «گم شو» احسان و نیکی نیست.
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى (263 - بقره) (فقیر سائل را به) زبان خوش و طلب آمرزش (رد کردن) بهتر است از صدقهای که پی آن آزار کنند.
اگر به کسی نیکی نکنیم بهتر از آن است که کار نیکی برایش انجام دهیم و بر سرش منت گذاریم. به عنوان مثال، قرضی به کسی بدهیم و منت بر سرش بگذاریم. اگر نمیتوانیم قرض بدهیم و تاب تحمل از دست رفتن پولمان را نداریم از همان ابتدا بهتر است با زبان نیک عذرخواهی کنیم.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
❤️ امام صادق علیهالسلام:
🍃 المَنُ يَهدِمُ الصَّنيعَةَ.
🍃 منت نهادن، خوبى را از بين مىبرد.
📚 الکافی، ج4، ص22.
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام على عليه السلام:
آنچه بخورى برود و آنچه بخورانى فراوان و پر بركت شود
ما أكَلتَهُ راحَ، و ما أطعَمتَهُ فاحَ
غررالحكم حدیث 9634
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
امام على عليه السلام:
عَجِبتُ لمَن يَرى أنّهُ يُنقَصُ كلَّ يَومٍ في نفسِهِ و عُمرِهِ و هُو لا يَتَأهَّبُ للمَوتِ!
در شگفتم از كسى كه مى بيند هر روز از جان و عمر او كاسته مى شود و با اين حال براى مرگ آماده نمى شود؟!
غررالحكم حدیث 6253
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۲ خرداد
🔴 وصیت نامه مرد خسیس
روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد.
زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید.
من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟
زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.
البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.
در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند!
(امام جعفرصادق(ع)می فرمایند:
بهترین شما مردمان بخشنده و نظربلند و بدترین شما مردمان خسیس و تنگنظران هستند.
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۳ خرداد
📗#داستان_کوتاه
جنگ عظیمی بین دو کشور درگرفته بود. ماهها از شروع جنگ میگذشت و جنگ کماکان ادامه داشت. سربازان هر دو طرف خسته شده بودند.
فرمانده یکی از دو کشور با طرحی اساسی، قصد حمله بزرگی را به دشمن داشت و آن طرح با چنان دقت و درایتی ریخته شده بود که فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت. ولی سربازان خسته و دو دل بودند.
فرمانده سربازان خود را جمع کرد و در مورد نقشه حمله خود توضیحاتی داد. سپس سکهای از جیب خود بیرون آورد و گفت:
«سکه را بالا میاندازم. اگر شیر آمد پیروز میشویم و اگر خط آمد شکست میخوریم.»
سپس سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازها با دقت چرخش سکه را در هوا دنبال کردند تا به زمین رسید. شیر آمده بود. فریاد شادی سربازان به هوا برخاست. فردای آن روز با نیرویی فوقالعاده به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت:
«قربان آیا شما واقعا میخواستید سرنوشت کشور را به چرخش یک سکه واگذار کنید؟»
فرمانده لبخندی زد و گفت:
«بله» و سکه را به او نشان داد. هر دوطرف سکه شیر بود.
👤 آنتونی رابینز
📚 #تکه_کتاب
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۳ خرداد
#حکایت_آموزنده
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۳ خرداد
🚨دروغ ریشه هر چیزی را خشک میکند!
🔸یکی تعریف می کرد:
✍کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد
بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.
دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد
🔘به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!!
در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !
بچه آمد و شکلات را گرفت!
🔘به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!
او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!
🔘کار تو باعث می گردید که بچه، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۳ خرداد
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۳/۱۵
حاج مهدی اسلامی
موضوع:
انتخابات حساس .
دستاورد دولت فعلی .
انتخاب کاندید در تراز شهید رییسی.
اصلاحات وبهار ؛رفوزه شده مردم ودولبه قیچی علیه نظام ..
دولت انقلابی ومحور مقاومت خار چشم دشمنان
بشارت رهبر انقلاب
بسمالله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت شما عزیزان
داریم وارد حساس ترین برهه تاریخ کشور و حتی جهان میشیم
از امروز همه چیز بستگی به انتخاب مردم داره
یا یک پیشرفت و جهش به سمت ظهور اتفاق میفته یا مدیریت خائنانه دهه نود دوباره تکرار میشه و ظهور باز هم به تعویق میفته
و اما اینکه چرا این تعداد از نامزدها برای انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردن هم میشه از دو زاویه مورد بررسی قرار داد
اما قبلش باید عرض کنم که خوبی این نام نویسی ها اینه که از همه سلایق سیاسی خودشون رو موظف دونستن که توی این انتخابات نماینده داشته باشند
این فراوانی ثبت نام نامزدها دو حالت و دو زاویه داره که امشب مورد بررسی قرار میدیم
زاویه اول:
در زمان شیخ شهید دولت تا تونست بدهی های خارجی رو داد
تولید و فروش نفت رو به بالاترین حد رسوند که الان روزانه بالای دومیلیون بشکه به فروش میره
ارتباط با همسایه ها رو به بهترین حالت درآورد به طوری که حتی با عربستانی که دشمن خونی هستیم ارتباط گرفتیم و بعد از ۹ سال حج عمره ما راه افتاد
رشد نقدینگی رو تا حد بسیار زیادی کنترل کرد
خزانه خالی کشور رو که از روحانی تحویل گرفت، تقریبا پر کرد
و کریدور سازی های متعدد
عضویت در معاهدههای بزرگی مثل شانگهای و بریکس و ...
ساخت چندین پالایشگاه بزرگ و فاز های نفتی عظیم
احیای بسیاری از کارخانجات عظیم از جمله هپکو و ارج و آزمایش و ...
حل مشکل کارگران معادن هفت تپه و ....
از بین بردن کرونا و ....
و از همه مهمتر احیای زیرساختهای تولید که در دوران نحس حسن روحانی کاملا از بین رفته بود
تمام اینها باعث شده که الان هر کسی حس کنه که الان کشور رو میتونه اداره کنه و کار آسونی در پیش داره
به همین دلیل وقتی به چینش ثبت نام ها نگاه میکنیم میبینیم که از هر طیفی برای مدیریت کشور نامنویسی کردن
که از این نگاه که مشارکت مردم بالا میره بسیار حائز اهمیته
ولیکن باید درود بفرستیم به روان پاک شیخ شهید که جوری عمل کرد که هر کس از جاش بلند شده فکر میکنه میتونه الان مملکت رو بچرخونه
و اما زاویه دوم:
اینکه غرب گراها هم حس کردن که الان وقتشه که وارد کارزار مدیریتی بشن خیلی پیام توش داره
ببینید رفقا رک میگم بهتون
سازمان یهود فهمیده که کشور به مرحله ای رسیده که هم امکان یک جهش بسیار بزرگ اقتصادی رو داره و هم از طرفی یقه اش به شدت گیر محور مقاومته
محور مقاومت رو کی حمایت میکرد؟ شیخ شهید به دستور حضرت آقا
پس الان باید کسی بیاد سر کار که تمام دستاوردهای شیخ شهید رو از بین ببره
و چه کسی بهتر از اینهایی که اومدن تا دنباله رو دولت نحس حسن روحانی و مذاکره کنندگان و غرب زده ها باشند
به همین دلیل باید مراقب بود که کسی نیاد که ۸ سال حسن روحانی رو تکرار کنه
از جهتی هم الان محور مقاومت داره به سرعت نور توانمند میشه و در هر جا یقه مستکبرین رو گرفته
ناو آمریکایی آیزنهاور برای دومین بار مورد حمله یمنی های غیور قرار گرفته
آی ایهاالناس
یه روزی آمریکا اعلام کرده بود که هیچکس حق نداره به دوهزار متری ناو آیزنهاور نزدیک بشه
الان بلایی سرش آوردن که ۷۰۰ کیلومتر فاصله گرفته و دو ناو جنگی برای محافظت از اون گماشته شدن
حزب الله لبنان داره پدر اسرائیل رو از سمت شمال درمیاره
موشکهاش به نزدیکی های حیفا هم رسیده
حزب الله عراق هم داره حیفا و تلآویو رو میزنه
اینها قدرت گرفتن جبهه مقاومته و همه اینها دلگرمی دارن به کمکهای ایران
مبادا امثال روحانی ها و ظریفها برگردن به مسند مدیریت کشور و حتی پول حقوق سپاه رو هم ندن و خیلی از دانشمندان هسته و موشکی مون رو مجبور به مهاجرت کنند
در زمان مردک ریش قشنگ ،سپاه به مشکل پرداخت حقوق خورده بود و هیچ پولی برای گسترش توان دفاعی کشور داده نمیشد
به طوری که سپاه مجبور شده بود وارد کارهای اقتصادی بشه تا بتونه حقوق پرسنل خودش رو تامین کنه
همه دستاوردهای دولت شیخ شهید در تمام محورها بالاخص محور مقاومت در راستای امر ولی زمان صورت گرفت
مبادا به اشخاصی رأی بدیم که ولایت فقیه رو قبول ندارند و به بهانه ارتباط مستقیم با امام زمان عج از ولایت عبور کنند
خطر اینها به مراتب بیشتر از غرب زده هاست
اینها از اون طرف پشت بام سقوط کردن
خیلی ها میپرسند چرا گفتم آیت الله جنتی روزهای سختی در پیش دارند
چون عده ای از این نامزدها که از الان خودشون رو رئیس جمهور میدونن پس از رد صلاحیت کشور رو به حاشیه خواهند برد
اگر تایید بشن کشور رو به سراشیبی سقوط میکشند
۱۴ خرداد
باید دید در این یک هفته باقیمانده آیت الله جنتی و شورای نگهبان چه تصمیمی میگیرند برای تایید صلاحیتها
امیدوارم اون ملاحظاتی که باعث شد حسن روحانی در دور دوم تایید صلاحیت بشه رو کنار بگذارند و یکبار برای همیشه ریشه اینها رو از ته بزنند
البته امروز حضرت آقا چند تا بشارت دادن
اما قبلش حرفی زدن که جیگر هممون سوخت
اینکه فرمودن دلم برای رئیسی سوخت
هر چند خدا رو شکر جزو کسانی بودیم که در طول سه سال دولت شهید رئیسی از ایشان حمایت کردیم و تمام دستاوردهاشون رو برای مردم تبیین کردیم به طوری که خیلی ها بما اعتراض میکردن که چرا اینقدر حمایت میکنید
الحمدلله ما جزو کسانی نبودیم که دل رهبرمون رو بسوزونیم
بشارت اول اینکه ان شاءالله این انتخابات در ادامه حماسه مردم در تشییع جنازه شهدای خدمت ، حماسه خواهد آفرید و ان شاءالله مشارکت هم بالا خواهد بود
بشارت دوم اینکه ما افسران جنگ مرم باید مصادیق نامزد اصلح رو برای مردم تبیین کنیم و آنگاه خداوند دلها رو به سمت بهترین گزینه متمایل خواهد کرد
این یعنی احتمالا کسی که شاید الان اقبالی نداره با اومدن بعضی ها ، توسط مردم برگزیده خواهد شد
مردم باید کسی رو انتخاب کنند که ادامه دهنده راه شیخ شهید باشه
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
حاج مهدی اسلامی
مدیر قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی
🚨اخبار دقیق انتخابات 👇
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C5e4b4aecf8 📛
منتظر حضور سبزتان هستیم.🇮🇷✌️
۱۴ خرداد
🔴 داستانهای علما (میزان تاثیر مصاحبت با عالم)
از بعضی اکابر افاضل شنیده شد که مرحوم شهید ثالث می فرمود که : مرحوم شیخ جعفر کبیر وارد قزوین شد و در منزل شهید ثالث حاج ملا محمد صالح منزل کرد.
پس شب هر یک در گوشه ای خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم. چون مقداری از شب گذشت، دیدم که شیخ جعفر مرا صدا می کند که برخیز و نماز شب را بخوان.
عرض کردم: بلی بر می خیزم.شیخ از من رد شد و من دیگر بار خوابیدم. ناگاه بر اثر شنیدن صداهائی متاثر کننده از خواب جستم. از پی آواز روانه شدم، چون نزدیک رسیدم دیدم که جناب شیخ با نهایت تضرع و بی قراری به مناجات و گریه اشتغال دارد.
پس صدای آن جناب چنان تاثیر در من کرد که از آن شب تا به حالا که بیست و پنج سال می گذرد، هر شب بر می خیزم و به مناجات باقاضی الحاجات اشتغال دارم.
(قصص العلماء،ص173.)
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی(وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۵ خرداد
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#به_کمك_اسیر_عراقی_راننده_تریلى_شدم!
🌷عملیات والفجر ١٠ بود. مدتی که در خاک عراق بودیم، یک تریلی ١٨ چرخ صفر کیلومتر، توجه مرا به خود جلب کرده بود و مدام توی این فکر بودم که باهاش چه کار کنم؟! تریلی که قبلاً یکی از چرخهایش را پنچر کرده بودم! از میان اسرای عراقی که گرفته بودیم، یکی از آنها راننده آن تریلی بود که طی این مدت سکوت کرده و حرفی نزده بود. مانده بودم که چطور این تریلی را روشن کنم و آن را به حرکت درآورم!
🌷یکی از اسرا که متوجه این موضوع شده بود با اشاره به اسیری که آن طرفتر بود، گفت: «او راننده آن تریلی است!» راننده را گرفتم و به سمت تریلی رفتم. وقتی خواستم استارت بزنم، راننده به پنچر بودن لاستیک اشاره کرد و گفت: «اول باید پنچریاش گرفته شود.» بعد به من فهماند که لاستیک زاپاس زیر تریلی قرار دارد؛ من ساده لوح هم اسلحهام را به او دادم و رفتم که لاستیک زاپاس را از زیر تریلی درآورم.
🌷بچههای ما کمی آن طرفتر، هر یک مشغول کارهای خودشان بودند، وقتی در زیر تریلی مشغول درآوردن زاپاس بودم، راننده عراقی با صدای بلند فریاد زد: «آبار! آبار!» به سرعت خودم را از زیر ماشین خارج کردم و اسلحه را از دستش درآوردم، چون فکر کردم قصد تیراندازی دارد. سرش فریاد زدم و گفتم: «آبار، آبار، چیه؟! معلومه داری چی میگی؟!»
🌷بعد از اینکه فهمیدم اوضاع آرام است، دوباره اسلحه را به دستش دادم و رفتم زیر تریلی تا لاستیک را در بیاورم، اما باز هم عراقی فریاد زد: «آبار! آبار!» چند بار این حرکت ادامه داشت تا اينکه بچهها را صدا زدم و گفتم: یکی بیاد بگه این زبون بسته چی میگه. یکی از بچهها آمد و گفت که میگوید: «مواظب باش تا لاستیک روی سرت نیفتد، اگر روی سرت بیافتد، تو را میکشد!»
🌷من که دیدم هر کاری میکنم، لاستیک زاپاس درنمیآید، اسلحه را از دستش گرفتم و گفتم: «خودت برو درش بیار!» او به زیر تریلی رفت و بعد از چند دقیقه، لاستیک زاپاس را بیرون آورد. به او گفتم: «حالا آن را با لاستیک پنچر، جابجا کن!» او از این کار امتناع کرد و گفت: «من بلد نیستم. من هم اسلحه را رو به او گرفتم و با زبان مازندرانی به او گفتم: «یا وصل کندی یا تره همین جه کشمبه» (یا وصل میکنی یا همینجا میکشمت.)
🌷او که جدیت مرا دید، از جیبش عکسی را در آورد و با گریه به من فهماند که ٦ تا بچه دارد. من هم به زبان مازندرانی بهش گفتم :«ای بابا ته هم که مه واری ایال واری، خاستی چه کنی انده وچه ره؟!» (ای بابا، تو هم که مثل من ایال واری، میخواستی چیکار کنی، این همه بچه رو.) بعد گفتم: «نگران نباش، من باهات کاری ندارم، تو اسیر هستی، نمیکشمت.»
🌷وقتی خیالش راحت شد، سریع لاستیک را عوض کرد و بعد رفت بالای تریلی و پشت فرمون نشست. با تعجب بهش گفتم: «زود پسر خاله نشو! بیا این طرف بشین و به من یاد بده، باید چطوری برانم؟» استارت زد و دنده گذاشت و به کمک او تریلی را به عقب بردم. وقتی نزدیک بچهها شدم، مدام بوق میزدم و چراغ میدادم. بچهها از سنگرهایشان بیرون آمده بودند و با تعجب نگاه میکردند و وقتی فهمیدند من هستم، زده بودند زیر خنده....
#راوى: رزمنده دلاور سيد احمد ربیعی
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۵ خرداد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞خاطرهای از آیت الله بهجت که رهبر معظم انقلاب را متاثر کرد
🎥حجت الاسلام عالی
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۵ خرداد
#داستان_آموزنده
🔆جواب شش سؤال و شفاى دردپا
حسين بن عمر بن يزيد از جمله كسانى بود كه بر امامت حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام توقّف كرده و پنج امام بعد از آن حضرت را قبول نداشت ، او حكايت كند:
روزى به همراه پدرم نزد امام كاظم عليه السلام رفتيم و پدرم هفت سؤ ال مطرح كرد كه حضرت شش تاى آن ها را پاسخ فرمود.
پس از گذشت مدّتى از اين جريان ، من با خود گفتم : همان سؤ ال ها را از فرزندش ، حضرت رضا عليه السلام مى پرسم ، چنانچه همانند پدرش پاسخ داد، او نيز امام و حجّت خدا مى باشد.
چون نزد ايشان آمدم و سؤ ال ها را مطرح كردم ، همانند پدرش ، امام كاظم عليه السلام - حتّى بدون تفاوت در يك حرف - پاسخ داد و از جواب هفتمين سؤ ال خوددارى نمود.
و هنگامى كه خواستم از محضرش خداحافظى كنم ، فرمود: هر يك از شيعيان و پيروان ما در اين دنيا به نوعى گرفتار و دچار مشكلات هستند؛ پس اگر صبر و شكيبائى از خود نشان دهند، خداوند متعال پاداش هزار شهيد به آن ها عطا مى نمايد.
و من در اين فكر فرو رفتم كه اين سخن به چه مناسبتى بيان و مطرح شد؛ و با حضرت وداع كردم .
بعد از مدّتى به درد پا مبتلا گشتم و سخت مرا آزار مى داد تا آن كه به حجّ خانه خدا رفتم و امام رضا عليه السلام را ملاقات كردم و از شدّت درد و ناراحتى پا سخن گفتم و تقاضا كردم دعائى را براى شفا و بهبودى آن بخواند؛ و پاى خود را جلوى حضرت دراز كردم ، فرمود: اين پا، ناراحتى ندارد، آن پايت را بياور.
وقتى پاى ديگر خود را دراز كردم ، حضرت دعائى خواند و لحظاتى بعد، به طور كلّى درد و ناراحتى پايم برطرف شد.
همچنين آورده اند:
شخصى به نام احمد بن عبداللّه ، به نقل از غفّارى حكايت كند:
روزى خدمت امام رضا عليه السلام رفتم و گفتم : مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم ؛ و مقدار آن را مطرح نكردم .
حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خورديم فرمود: آنچه زير تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز.
وقتى تُشك را بلند كردم مقدارى دينار زير آن موجود بود، برداشتم و چراغى را آوردم و آن ها را شمردم چهل و هشت دينار بود.
در بين آن ها يك دينار مرا جلب توجّه كرد، آن را برداشتم و نزديك چراغ آوردم ، ديدم بر آن نوشته است : بيست و هشت دينار آن را بابت بدهى خود پرداخت كن و باقى مانده آن را هزينه زندگى خود و خانواده ات قرار بده .
📚إثبات الهداة : ج 3، ص 250، ح 14، بحارالا نوار: ج 49، ص 58، س 15.
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۵ خرداد
عیب پنهانی
#شیخ_بهایی فرمود:
عارفی، پارچه ای بافت و در بافت آن، وقت و کوشش بسیار به کار برد. آن را فروخت و بعد به علت عیب هایی که داشت، پارچه بافته شده را به او باز گرداندند. پس او گریست.
مشتری گفت: من به این عیب، راضی ام و گریه مکن.
فرمود:گریه من از این نیست، بلکه از آن می گریم که در بافت آن کوشش بسیار کردم و حال به سبب عیب های پنهانی به من بازگردانده شد. از آن می ترسم تا عملی که چهل سال در آن کوشیده ام، نپذیرند.
کشکول شیخ بهایی
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۵ خرداد
قدیمها یک کارگر عرب داشتم که خیلی میفهمید. اسمش قاسم بود. از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری. اولها ملات سیمان درست میکرد و میبرد وردست اوستا تا دیوار مستراح و حمام را علم کنند. جنم داشت. بعد از چهار ماه شد همهکارهی کارگاه. حضور و غیاب کارگرها. کنترل انبار. سفارش خرید. همه چیز. قشنگ حرف میزد. دایرهی لغات وسیعی داشت. تن صدایش هم خوب بود. شبیه آلن دلون. اما مهمترین خاصیتش همان بود که گفتم. قشنگ حرف میزد.
یک بار کارگر مقنی قوچانیمان رفت توی یک چاه شش متری که خودش کنده بود. بعد خاک آوار شد روی سرش. قاسم هم پرید به رییس کارگاه خبر داد. رییس کارگاه درجا خودش را خیس کرد. رنگش شد مثل پنیر لیقوان. حتی یادش رفت زنگ بزند آتشنشانی. قاسم موبایل رییس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد. گفت که کارگرمان مانده زیر آوار. خیلی خوب و خلاصه گفت. تهش هم گفت مقنیمان دو تا دختر دارد. خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد دست یتیمهایش به هیچ جا بند نیست. بعد قاسم رفت سر چاه تا کمک کند برای پس زدن خاکها. خاک که نبود. گِل رس بود و برف یخزدهی چهار روز مانده. تا آتشنشانی برسد، رسیده بودند به سر مقنی. دقیقا زیر چانهاش. هنوز زنده بود. اورژانسچی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی دک و پوزش. آتشنشانها گفتند چهار ساعت طول میکشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. چهار ساعت برای چاهی که مقنی دو ساعته و یکنفره کنده بودش.
بعد هم شروع کردند. همه چیز فراهم بود. آتشنشان بود. پرستار بود. چای گرم بود. ر فقط امید نبود. مقنی سردش بود و ناامید. قاسم رفت روی برفها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ و آلن دلونی برایش حرف زد. حرف که نمیزد. لاکردار داشت برایش نقاشی میکرد . میخواست آسمان ابری زمستان دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند. میخواست امید بدهد. همه میدانستند خاک رس و برف چهار روزه چقدر سرد است. مخصوصا اگر قرار باشد چهار ساعت لای آن باشی. دو تا دختر فسقلی هم توی قوچان داشته باشی. بیشناسنامه. اما قاسم کارش را خوب بلد بود. خوب میدانست کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدند. اگر درست مصرفشان کند. چهارساعت تمام ماند کنار مقنی و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دور و برش را برایش رنگ کرد. آبی. سبز. قرمز. امید را گاماس گاماس تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعت تمام. مقنی زنده ماند. بیشتر هم به همت قاسم زنده ماند.
آدمها همه توی زندگی یک قاسم میخواهند برای خودشان. زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست. فقط این وسط یکی باید باشد که به دروغ هم که شده رنگ بپاشد روی این همه ابر خاکستری. اصلا دروغ خیلی هم چیز بدی نیست. دروغ گاهی وقتها منشا امید است. امید هم منشا ماندگاری. یکی باید باشد که رنگی کند دنیا را. کلمهها را قشنگ مصرف کند. رمز زنده ماندن زیر آوار زندگی فقط کلمات هستند. کلمات را قبل از انقضا، درست مصرف کنید.
قاسم زندگیتان را پیدا کنید.
| فهیم عطار |
#شهید_جمهور
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
۱۵ خرداد