فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼السلام علیک یا بقیه الله
🌻آفتابی،نفس صبح دل آرایی تو
🌼مَہ من،شاخ گل نرگس رعنایی تو
🌻چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت
🌼رو بہ هر سوی نماید دلم،آنجایی تو
🌻روشنای دل من
🌼حضرت خورشید سلام
🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج
باور کن راست گفتهاند که عیار دوستان، در سختی و مشکلات است که مشخص میشود!
راست گفتهاند که در تلخیها هزار پند هست و در شیرینیها و آسانی، به قدر انگشتان دست.
راست گفتهاند به روزهای سخت و مصیبتهای عظیم و مسیرهای دشوار که میرسی، دوستانت را دانه دانه در مقابل چشمانت میبینی که چطور قالب دوستی را تهی میکنند و ذره ذره یا ناگهان از تو دور میشوند؛ میدانی چرا؟
آنان که به دروغ ادعای دوستی داشتند، در لحظات دشوار جهان تو تمام هراسشان این است که از آنان یاری بخواهی و آنان را به زحمت بیندازی و آرامش جهانشان را بههم بریزی و شاید به عنوان یک انسان، حق داشتهباشند اما تو هم حق داری از همانجا به بعد آنان را دوستان نزدیک خودت به حساب نیاوری و از دایرهی توجه و مهربانیات، خارجشان کنی...
دوستان حقیقی یگانهاند و انگشتشمار! پس؛ از هرکسی توقع دوستیِ حقیقی و محبت بیچشمداشت نداشتهباش که قطعا این منطقیترین و درستترین حالت پذیرش انسانهاست...
#نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📱#عکس | #استوری
❤️ #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
❤️یا اباصالح المهدی عج
🙏 امید عالم فقط شما هستی
😭اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به ما میگن از آقای خامنهای بت نسازید
هرچهقدر هم خوب باشه انقدر که شما میگید نیست...
📌این چند دقیقه رو با دقت ببینید
خودتان قضاوت کنید
💥آدمی را به وجدانش شناسند
#رهبر
#امام_خامنه_ای
#امام_زمان
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔴کارعجیب یکی از اعضای تیم دکترجلیلی
+کلیپ رو ببینید تا بفهمید وقتی میگیم جلیلی برنامه داره دقیقا منظورمون چی هستش
✴️انتشار بدید
🌀 رسانه باشیم و در روشنگری لااقل یک نفر شریک باشیم .
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🌸🌺🌸🌺
📌#تلنگر
مادری میگفت:
من ۵ فرزند دارم
همه را در یک خانه کوچک؛ بزرگ کردم.
ولی آنها نتوانستند
در ۵ خانه بزرگ خود، برای من اتاقی پیدا کنند.
❣️مراقب برکت های زندگیمون باشیم
تا دیر نشده.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
✨﷽✨
#پندانه
✅نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
✍مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم بهدست گرفت و شمع را روشن کرد و برای خدا نامهای نوشت:
«به نام خدا
نامهای به خدا، از فلانی
خدایا! در بازار یک باب مغازه میخواهم، یک باب خانه در بالاشهر، یک زن خوب، زیبا، مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.»
دوستش که این نامه را دید، گفت:
دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی، چگونه میخواهی به او برسانی؟
گفت:
خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.
نامه را برد و لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت:
خدایا! با توکل بر تو نوشتم، نامهات را بردار!
نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد شاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست. طوری که بیابان را گردوخاک گرفت و شاه در میان گردوخاک گم شد.
ملازمان شاه گفتند:
اعلیحضرت! برگردیم، شکار امروز ممکن نیست.
شاه هم برگشت. چون به منزل رسید، میان جلیقه خود کاغذی دید. آن را باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها کرده و در لباس شاه فرود آورده است.
شاه نامه را خواند و اشک ریخت. پس گفت:
بروید این مرد را بیاورید.
کاتب نامه را آوردند. کاتب که از ترس میلرزید، وقتی تبسم شاه را دید، اندکی آرام شد.
شاه پرسید:
این نامه توست؟
فقیر گفت:
بله، ولی من به شاه ننوشتهام، به خدایم نوشتهام.
شاه گفت:
خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.
شاه، وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود، بهجا آورد.
در پایان فقیر گفت:
شکر خدا.
شاه گفت:
من دادم، شکر خدا میکنی؟
فقیر گفت:
اگر خدا نمیخواست تو یک ریال هم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حضرت حجت (عج):
برای تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید،
زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.
#دعا
دلشوره داشتن...
از جملهی اخلاق ما آدماس!
دلشورهی مادر به فرزند...
دلشورهی مدیرِ کارخونه...
دلشورهی دانشآموز به امتحان...
دلشورهی صاحبِ چِک...
دلشورهی کارمند...
اما کسی هَس...
که دلش...
لحظه به لحظه...
شورِ ما رو میزنه!
و دعامون میکنه و...
دعاش، گیراس!
مام براش دعا میکنیم؟!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔴 حسرت مجلس ترحیم را به دلمان گذاشتند..
«شیخ احمد وصیت کردهبود: "اگر وسط هفته از دنیا رفتم، برای تدفینم تا روز جمعه صبر کنید تا مردم در مهدیه کنار پیکرم دعای ندبه بخوانند.
بعد، در همان مهدیه دفنم کنید." این موضوع را به ماموران امنیتی رژیم گفتیم. قبول کردند پیکر شیخ احمد را به تهران بفرستند.
دو برادرم و همسرم هم همراه پیکر به تهران آمدند. این اتفاق 3 بار تکرار شد اما آخرش هم اجازه ندادند پیکر را به مهدیه ببرند.
میترسیدند مردم تجمع کنند و علیه حکومت تظاهرات شود. پیکر را به مشهد برگرداندند. در صحن حرم امام رضا (ع) اجازه دفن ندادند. میخواستند پیکر را با خودشان ببرند اما با التماسهای خانواده، منصرف شدند. خواجه ربیع را هم خودشان پیشنهاد کردند.
از همان فرودگاه ساعت 3 نیمهشب پیکر را به خواجه ربیع بردند و درحالیکه فقط به پدر و مادرم و حاج عمویم اجازه حضور دادند، پیکر را دفن کردند. درِ مقبره را هم قفل کردند و کلیدش را با خودشان بردند!
حتی چند مأمور دائماً دم در خانهمان بودند و اجازه نمیدادند صدایمان دربیاید. اجازه برگزاری مراسم سوم و هفتم هم به ما داده نشد. مقبره شیخ احمد تا 7 ماه بعد یعنی تا پیروزی انقلاب در تصرف ماموران رژیم پهلوی بود و بعد از آن بود که توانستیم سر مزار برادرم برویم.»
❌ به نقل از خواهر شهید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
مینویسم برای روزهایی که صدای گامهایت در کوچه های شهر طنین انداز میشود...
و آسمان پا به پای قدم هایت
قدم برمیدارد...
از آن روزهایی که عدالت ِ مولایم علی برپا میشود....
عدالتی که پس از پیامبر به زیر پای مردان بادیه نشین عرب لگدمال شد....
عدالتی که امیرمومنان از آن میگوید و نمیدانم چه شکوهی در آمدنت نهفته است که مولا شوق آن روز را دارد .....
گفته بودم منتظرت می مانم ....
سیدی....
این بیچارگی ها وزخم ها عشق تو را از من خواهند گرفت..
واهمه دارم از نداشتنت...
از نبودنت در قلبم...
بیزارم از آن که اگر برای غیر تو بر سینه بکوبد...
میدانم که میرسی و هوای غم آلود
جای باران گلاب میبارد....
تا به کی انتظار؟...
از من و انتظارم فقط تو مانده ای یابن الحسن...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🥀در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند🤲 سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند.
📜بخشی از وصیتنامه:
📝شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
📝نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود🌷
📝سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
📝اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم🌷 به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است✅ پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید.
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید نوید صفری
شهیدی که وعده داده به نیابتش زیارت عاشورا بخوانید برای حاجات شما تلاش می کند
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#كى_میتونه_به_شهدا_جواب_پس_بده....؟!!
🌷ایام مهر ماه بود و شروع ترم دانشگاه. پيرمرد و پيرزن، دخترِ تنها پسر شهيدشون و به شهری غریب آوردند. یک هفته موندند و بالاخره ﺩﺧﺘﺮ شهيد تنها ماند!! گفت: روز اول که تنها شدم، خیلی گریه کردم و غربت شهر منو احاطه کرد. ترس هم کمی همراهم بود. شب که شد با خودم میگفتم: اگه بابام بود.... و با هق هق گریه خوابیدم.... تو خواب دیدم یه جوون با لباس رزمندگی اومد ايستاد پيشم و بهم گفت: توی این شهر مهمان ما شهدايى، هیچ غصه نخور. اگه بابات اینجا پیشت نیست من هستم. گفتم: شما؟ گفت: محمدابراهیم موسی پسندی. صبح که شد پُرس و جو كردم و فهميدم کیه.
🌷بعد از شروع کلاسها.... یکی از اساتيد كه دید من محجبهام و ولايى، خیلی بهم گیر داد و حرفهاى سیاسی رو خطاب به من میزد و با من به شدت بحث میکرد. تا اينكه در يكى از جلسات برگشت گفت: خانم فلانی دیگه حق نداری بیای سر اين کلاس. رفتم بیرون درحالیکه فقط گریه میکردم، توی دلم با بابام حرف میزدم و اشك میریختم.... دوباره شب دیدمش. همون شهید اومد بهم گفت: فردا برو سرِ كلاس بشین و كارى نداشته باش و به استادتون بگو: اگه ما و نسل بسیجی نبود؛ تو اينقدر راحت و آسوده نمیتونستی؛ حتی زندگی کنی!! از اين به بعد اگه خودتو اصلاح نکنی به شهدا بايد جواب پس بدی....!!!
🌷صبح رفتم سر كلاس. بچههای کلاس بهم گفتند: تو را به خدا خودت برو بيرون. این استاد از شماها و.... بدش میاد. استاد اومد يه نگاهی به کلاس و من انداخت. بعد روى تابلوی کلاس نوشت: ما هر چه آبرو و اعتبار و آسايش و امنيت داریم از شهدا داریم. و بعد سر كلاس رسماً از من معذرت خواهی کرد. از من پرسید: شما با شهيد محمدابراهیم موسی پسندی نسبتی دارید؟ من در جواب گفتم : بله.... ظاهراً عين خواب من رو استاد هم دیده بود. بعد از اون هم دیگه اون استاد با قبل فرق کرده بود....!!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدابراهیم موسی پسندی
#انتخابات
#سعید_جلیلی
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
#داستان_آموزنده
🔆رؤياى صادقانه
دعبل خزائى از شاعران متعهّد و حماسه سرايان معروف از اصحاب حضرت رضا(علیه السلام) است ، او اشعار پرمحتوا و شور آفرينى در مدح و هدف و مراثى ائمه اهل بيت (ع ) مى سرود، و در مجامع مى خواند، با اين كه سخت در خطر مرگ ، از طرف خلفاى بنى عباس بود.
جالب اين كه : پس از درگذشت او، پسرش على بن دعبل ، او را در عالم خواب ديد كه لباس سفيد پوشيده و كلاه سفيد بر سر دارد، احوال پدر را پرسيد.
دعبل گفت من پس از مرگ بخاطر بعضى از اعمال بد گذشته ام در گرفتارى دشوارى بسر مى برم ، تا اين كه سعادت آن را يافتم كه با رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) ملاقات كردم در حالى كه آنحضرت كلاه و لباس سفيدى در بر داشت ، به من فرمود: تو دعبل هستى ؟ گفتم : آرى فرمود: سخن (و سروده ) خود را كه در مورد فرزندان من است برايم بخوان ، آنگاه پدرم گفت اين اشعار را خواندم :
لا اضحك اللّه سن الدهران ضيحكت
و آل احمد مظلومون قد قهروا
مشّردون نهوا عن عقردارهم
كانهم قد جنوا ماليس مفتقر
يعنى : خداوند دندان روزگار را- هنگام خنده - نخنداند، با اين كه آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم ) مظلوم و مورد ستم دشمنان واقع شدند، آنها را كه از وطن و محل سكونت خود، تبعيد و دور نمودند، گوئى كه آنها جنايت غير قابل بخشش كرده بودند.
رسول اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود: آفرين بر تو سپس لباس و كلاه سفيد خود را به من داد و آن را پوشيدم و مرا شفاعت كرد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد علی فروغی: شهدا از خدا میخواهند به دنیا برگردند
در روایت است که شهدا از خدا میخواهند دوباره به دنیا بازگردند چون آن قدر از شهادت کرامت دیدهاند که دوست دارند دوباره آن را تجربه کنند.
📚#حکایت_مردکشاورز_و_قاطرش
مردی همسری داشت که از صبح تا نصف شب در مورد هر چیزی شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه کار می کرد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسرش مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پا لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد. چند روز بعد، در مراسم تشییع جنازه کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد به او نزدیک می شد، او بعد از گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان می داد.
پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید. کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند حرف خوبی در مورد همسر من می گفتند که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می کردم. کشیش پرسید: پس مردها چه می گفتند؟
کشاورز گفت: آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم؟!😁
#داستان_آموزنده
🔆حاضر جوابى شيخ مفيد
محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد، از علماى برجسته و فقهاء ومتكلمين بزرگ و از زهّاد و وارستگان كم نظير شيعه مى باشد كه سنى و شيعه او را به علم و كمال قبول داشتند، وى بسال 336ه -.ق يازدهم ذى قعده متولد شد و در سال 413 در سن 76 سالگى از دنيا رفت ، جنازه او را هشتاد هزار نفر تشيع كردند و در حرم كاظمين به خاك سپردند. وى از نوابغ تاريخ است كه بيش از دويست كتاب ، تاءليف نمود، و اهل تسنن او را بزرگترين عالم از علماى شيعه مى دانستند.
از حكايات مربوط به اين نابغه بزرگ اين كه : روزى قاضى عبدالجبّار در بغداد در مجلس حضور داشتند، در اين هنگام شيخ مفيد وارد مجلس شد، و در پائين مجلس نشست ، و پس از مدتى ، به قاضى رو كرد و گفت :من از تو در حضور اين علماء سؤالى دارم .
قاضى گفت : بپرس .
شيخ مفيد گفت : شما در مورد اين حديث چه مى گوئيد كه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) در غدير فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه كسى كه من رهبر او هستم ، پس على (علیه السلام ) رهبر او است آيا اين حديث ، مسلّم و صحيح است كه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) در روز غدير فرموده است ؟
قاضى گفت : آرى ، حديث صحيح مى باشد.
شيخ مفيد گفت : منظور از كلمه مولى چيست ؟
قاضى گفت : مولى به معنى اولى (بهتر) است .
شيخ مفيد گفت : پس اين اختلاف و خصومت بين شيعه و سنى چيست ؟ با اين كه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) على (علیه السلام ) را بهتر از ديگران معرفى نموده است .
قاضى گفت : اين حديث ، روايت است ، ولى خلافت ابوبكر، درايت و از روى اجتهاد و درك مى باشد، و انسان عادل روايت را همتاى درايت قرار نمى دهد يعنى درايت مقدّم است .
شيخ مفيد گفت : شما درباه اين گفتار پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) چه مى گوييد كه به على (علیه السلام ) فرمود:
حربك حربى و سلمك سلمى : جنگ تو، جنگ من است ، وصلح تو صلح من است .
قاضى گفت : اين گفتار بر اساس حديث صحيح است .
شيخ مفيد گفت : نظر شما درباره اصحاب جمل كه به جنگ على (علیه السلام ) آمدند مانند طلحه و زبيرو... چيست ؟
قاضى گفت : اى برادر، آنها توبه كردند.
شيخ مفيد گفت : اى قاضى ! جنگ آنهدرايت (و حتمى ) بوده است ولى توبه كردن آنها روايت شده است ، و تو در مورد حديث غدير گفتى ، روايت معادل درايت نيست (و درايت مقدم مى باشد).
قاضى از پاسخ به شيخ مفيد، عاجز و درمانده شد، سر درگريبان فرو برد و سپس گفت : تو كيستى ؟
شيخ مفيد جواب داد: من خدمتگزار تو محمدبن محمد بن نعمان حارثى هستم .
قاضى از مسند قضاوت برخاست ، و دست شيخ مفيد را گرفت و بر آن مسند نشاند و گفت : انت المفيد حقبراستى كه تو انسان مفيد (سود بخشى ) هستى .
چهره هاى علماى بزرگ مجلس در هم كشيده شد، وقتى قاضى ، ناراحتى آنها را در يافت به آنها رو كرد و گفت : اى علماء! اين مرد شيخ مفيد مرا مجاب كرد و در پاسخ او عاجز شدم ، اگر كسى از شما قادر به جواب او است ، اعلام كند تا او را بر مسند بنشانم و شيخ مفيد به جاى خود بنشيند، هيچ كس جواب نداد و اين موضوع شايع گرديد، و علت نام گذارى او به مفيد از همين جا سرچشمه گرفت .
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
#ضرب_المثل ✏️
《چراغ هیچکس تا صبح نمیسوزه》
این ضربالمثل اشاره به این دارد که هیچ چیزی در دنیا دائمی نبوده و بالاخره روزی به پایان میرسد. این عبارت در مواردی به کار میرود که از طرف شخصی عملی ستمگرانه صورت بگیرد و یا حقی ضایع شود، حال چه مالی و چه زبانی و چه به شکل دیگری، و کسی که حقش پایمال شده نتواند حقش را گرفته و یا تلافی کند.
هر گاه به هر دلیلی ناامیدی از کار دنیا و افراد دنیادار به کسی دست دهد از این عبارت برای امیدوار کردن وی استفاده میشود.
در دوران قدیم خانهها با چراغهایی روشن میشد که سوخت این چراغ ها یا نفت بود یا چربی حاصل از حیوانات. چون این سوخت خیلی در دسترس بیشتر افراد نبود برای صرفهجویی هنگام خواب آن را خاموش میکردند. گاهی هم خانوادههای فقیرتر به علت کمبود سوخت مجبور بودند زود چراغ را خاموش کنند و بخوابند.
بعضیها که وضع مالیشان بهتر بود و توانایی ذخیره سوخت داشتند، بیشتر بیدار میماندند و حتی متمولانی بودند که چراغ را بعد از خوابیدن هم روشن میگذاشتند. اما این چراغها مخزن سوخت محدودی داشتند و بالاخره سوختشان به صبح نرسیده تمام میشد و خاموش میشدند و به صبح نمیرسیدند.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶همستر بهانه است،اصل نظام نشانه است !!!!!!!
➖ همستر کوین قرار است چه نقشی در انتخابات ریاست جمهوری ایفا کند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تا داشته ام
💫فقط تو را داشته ام
🌸با نام تو،
💫قد و قامت افراشته ام
🌸بوی صلوات می دهد دستانم
💫از بس که گل محمدی کاشته ام
🌸اللّهم صلّ علی مُحمّد
💫و آلِ محمّد
🌸و عجّل فرجهم
🌸مادر ها را ببین همین که بچه هایشان زمین می خورند،احساس درد می کنند
و شیون و زاری به راه می اندازند،خیلی سریع شکلاتی کف دست آن ها می گذارند...
🌸و انگار نه انگار که زمین خورده اند،
یا جایی شان درد می کند،آرامِ آرام می شوند.. هیچ فکر کرده اید چرا؟؟
🌸چون اهل حساب و کتاب اند،و با خود می گویند:درست است زمین خوردم و درد دارم،ولی توی دستم یک شکلات است و آن به این در..
🌸می خواهم بگویم منشأ آرامش آن ها این است که بلا و نعمت را با هم می بینند...
و چون با هم می بینند آرام می شوند.و این ساده ترین راه برای رسیدن به آرامش است...
🌸هرکسی در زندگی خود اگر بلا و رنجی را احساس می کند، نعمت هایی هم در کف دارد که اگر هر دو را ببیند، بی تاب و بی قرار نخواهد شد....
🌸این است که قرآن کریم از ما می خواهد که نعمت های خداوند را به یاد بیاوریم؛به یاد آورید نعمت هایی را که به شما داده ام.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞هفت چیزی که فرزندتان
نیاز دارد ازشما بشنود؛
۱. عاشقتم
۲. متاسفم
۳. من میبخشمت
۴. بهت گوش میدم
۵. بهت افتخار میکنم
۶. این مسئولیت توست
۷. می تونی از پسش برآیی
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ💔
چگونه در برابر جدایی شما صبور باشم؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•