📚داستان های زیبا 📚
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 😈دام شیطانی😈 #قسمت_دوم 🎬 امروز شنبه بود ,طرف صبح رفتم دانشگاه,الانم آماده میش
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇💜🖇💜
♥️🖇💜
💜
#دام شیطانی
#قسمت سوم 🎬
سمیرا هرچه پرسید چی شده,اصلا قدرت تکلم نداشتم,فوری رفتم توخونه وبه مادرم گفتم سردردم ,میخوام استراحت کنم ..
اما درحقیقت میخواستم کمی فکر کنم...مبهوت بودم....گیج بودم.....
کلاس گیتار روزهای زوج بود اما اینقد حالم بد بودکه فرداش نتونستم برم کلاسهای دانشگاه,روز دوشنبه رسید ,قبل ازساعت کلاس گیتارزنگ زدم به سمیرا وگفتم :سمیراجان من حالم خوش نیست امروز کلاس گیتارنمیام,شایددیگه اصلا نیام...هرچه سمیرااصرارکرد چطورته ,بهانه ی سردرد اوردم.
نزدیکای ساعت کلاس گیتاربود یک دلشوره ی عجیب افتاد به جونم,یک نیرویی بهم میگفت اگر توخونه بمونی طوریت میشه,مامانم یک ماهی بودآرایشگاه زنانه زده بود,رفته بود سرکارش,دیدم حالم اینجوریاست,گفتم میزنم ازخونه بیرون ,یه گشت میزنم ویک سرهم به مامان میزنم,حالم بهتر شد برمیگردم خونه,رفتم سمت کمد لباسام,یه مانتو آبی نفتی داشتم,دست کردم برش دارم بپوشمش ,یکهو دیدم مانتو قرمزم که مال چند سال پیش بود تنمه,ازترس یه جیغ کشیدم,اخه من مانتو نپوشیده بودم,خواستم دکمه هاشو بازکنم ,انگاری قفل شده بود,ازترسم گریه میکردم,یک هو صدا درحیاط بلند شد که باشدت بسته شد,داشت روح از بدنم بیرون میشد از ته سرم جیغ کشیدم,یکدفعه صدای بابا راشنیدم,گفت چیه دخترم :چطورته؟؟چراگریه میکنی مادرم؟؟
خودم راانداختم بغلش ,گفتم بابا منو.ببر بیرون ,اینجا میترسم.
بابا گفت:من یه جایی کاردارم ,الانم اومدم یک سری مدارک ببرم,بیا باهم بریم من به کارام میرسم توهم یک گشتی بزن.
چادرم راپوشیدم یه گردنبند عقیق که روش (وان یکاد..) نوشته بود ,داشتم که کناردر هال اویزون بود,برش داشتم انداختمش گردنم وسوارماشین شدم ومنتظر بابا موندم.
بابا سوار شد وحرکت کردیم ,انقد توفکربودم که نپرسیدم کجا میریم ,فقط میخواستم خونه نباشم.
بابا ماشین راپارک کرد وگفت:عزیزم تا من این مدارک رامیدم توهم یه گشت بزن وبیا,پیاده شدم تا اطرافم رانگاه کردم ,دیدم خدای من جلو ساختمانی هستم که کلاس گیتارم اونجا بود,پنجره ی کلاس رانگاه کردم,استادسلمانی باهمون خنده ی کریهش بهم اشاره کرد برم داخل...
انگار اختیاری درکارنبود,بدون اینکه خودم بخواهم پا گذاشتم داخل کلاس....
#ادامه_دارد ..
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
♥️🍃
#مردان_بدانند
❌جملاتی که #زنان را سرد و غیر صمیمی می کند😒☹️
کم اهمیت جلوه دادن احساستش مثل:
🔸آرام باش
🔹سخت نگیر
🔸دوباره داری جوش میاری
🔹احساساتی شدی
🔸به اعصابت #مسلط باش
جملاتی برای #فرار از صحبت کردن مثل:
🔸دوباره شروع کردی
🔹چقدر دیگه میخوای ادامه بدی
🔸دوست ندارم درباره آن صحبت کنم
جملاتی برای توقف حرف زدن مثل:
🔸حق با توست
🔹من اشتباه کردم حالا راضی شدی؟
🔸فراموشش کن
🔹متاسفم که چنین #احساسی داری
فرار از تعهد و پایبندی مثل:
🔸یه کاریش میکنیم
🔹من هم همینطور
جملاتی که مثل پتک هستند مثل:
🔸داری مثل مادرت میشی؟
🔹کاری میکنی ازهم جدا بشیم
🔸خیلی لاغرشدی!خیلی چاق شدی!
🔹نیاز به نفس کشیدن دارم
#مردان_عزیز_مواظب_حرف_ زدنتان_باشید
#همسرداری
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 گاهی ما مفاهیمی مثل ادب، اخلاق رو با چهارچوب انسانی خودمون تعریف میکنیم و همین باعث میشه به درک درستی ازش نرسیم!
🔺 اخلاق یعنی چی؟
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
CQACAgQAAx0CVc35HwABASzQZ0NeMsWYLTD5tHMfmoFyhuIAATSPAALdBQAChtt4UcyFX_8cTy0yNgQ.mp3
7.82M
☘داستانی زیبا
🎙استاد عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💥تلنگررررر
پیامبر صلی الله علیه و آله :
☄گروهی در قیامت هستند که با دستها
و پاهای بریده محشور میشوند و
آنها افرادیند که همسایگان خود
را آزار دادند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
✨﷽✨
✍ارزش تا آخر خوندن و داره
🌹پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت: طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو، اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو! روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد.
👌زیباترین منش انسان راستگویی است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
بعد از شصت سال پادویی و زحمت، تو این دنیا چهار دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان
با همسرم تنها زندگی میکنم
و چهار فرزندم زندگی تشکیل دادهاند دوتا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوهٔ شیرین زبان
یکی از مغازهها را خودم میچرخانم و بقیه را اجاره دادهام، اوایل شروع کرونا همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم چون با مشتریهای زیادی سر و کار دارم
نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم
همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه
همهٔ بچهها را شام دعوت کرده بود
و کلی تدارک دیده بود
من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه، دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و...
پرسیدم چی شده مهمان داریم؟
چرا ناراحتی؟
گفت بشین خستگی رفع کن
فعلا شام بخور برات تعریف میکنم
بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچهها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره در مغازه با این همه آدم سروکار داره میترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیائید شام خونه ما ببینیم راضیش میکنیم نره مغازه
اما همشون به بهانههای مختلف زنگ زدن و گفتن نمیتونیم بیایم
گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند
گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن!
راستش خودم هم حالم گرفته شد
و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا
و این وضع که پیش اومده و ...
به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچهها رفتیم کیش
بعد از چند روز یکی از پسرها زنگ زد که بگه مادربزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت:
تو به فکر مادربزرگ زنت هستی، نمیپرسی بابات کجاست و حالش چطوره؟
پسره گفت چطور مگه
همسرم گفت راستش بابات کرونا گرفته الان چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست
پسره مثلاً ناراحت شد و گفت نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم باید چکار کنیم؟
همسرم گفت هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنند و مراسم هم که ممنوعه
من هم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری بهشون گفتی، ببینیم چه کار میکنند
ما حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم البته تو این مدت بچهها باز هم زنگ زدند و احوال منو از مادرشون پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت که من فوت کردم و مشغول کارهای قانویش برا دفن هست
آخرین باری که بچهها به مادرشون زنگ زدند همه میگفتند احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟ ایشون هم گفت نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم
به همین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید آزمایش دادم من ندارم، اومدن خونه رو هم ضد عفونی کردن
گفتن پس شب میآئیم پیشت، قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم
وقتی بچهها اومدن، پس از کمی ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و...
یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود خوب شد بچهها نیومدن که بگیرن
یکی از دامادها گفت: خدا رحمت کنه
حمید دیر وقته اون برگهها را نشون مامان بدید، یکی از دخترا ناراحت شد و گفت
حالا چه وقت این کاره و ...
هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازهها را تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی بین خودشون امضاء کرده بودند و حالا سراغ سندها را میگرفتند
همسرم گفت بذارید کفنش خشک بشه و ... از اتاق اومدم بیرون و کلی سرشون دادم زدم و ...
وقتی دیدم به جای چهار تا فرزند
«چهارتا کرونا» بزرگ کردم
همانجا تصمیم گرفتم مغازهها و آپارتمان را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهداء کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره
داستان واقعی منتسب به یک نیکوکار کازرونی
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پروردگارا
✨امـروز چتر رحمتت را
🌸بر سر دوستانم
✨همیشه باز نگهدار
🌸و بهترین تقدیرها
✨را برایشان رقم بزن
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
.#سلام_امام_زمانم♥
هر روز سلامتان میکنم
و دستان ناتوانم را در دستان
پربرکت ومهربانتان میگذارم
و میدانم در پناه نگاه گرمتان،
لحظه هایم سرشار از آرامش
و روزی و امید خواهد بود ...
شکر خدا که شما را دارم
#اللهم_عجـل_لولیڪ_الفـرج🌤
«#یاصَاحِبَ_الزَّمان_اَدْرِکنی»
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نتیجه گستاخی با پدر و مادر
👤 استاد: #عزیزی
#خانواده
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتنه های قبل #ظهور
#پست_ویژه
#استاد شجاعی
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 جهاد زن خوب شوهرداری کردن است!
#همسرداری
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 خانه و خانواده راه وصال به خداوند است...!
#خانواده
#همسرداری
#فرزندداری
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸علت گستاخی بچه ها چیست؟
#نکته_تربیتی
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻به بچه میخواید جایزه بدید موضوعی جایزه ندید...!
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 نماز شب به سبک دکتر عزیزی...
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاجری که با این توصیه #استاد_عالی زندگیش برکت پیدا کرد و زیرورو شد
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
#حکایت
✍عبد اللّه بن عمیر و همسرش
شاید در تاریخ کربلا کم تر نام عبد اللّه بن عمیر برده میشود. او در کوفه با زن و فرزند خود نشسته بود. دید سر و صدایی میآید. پرسید چه خبر است؟ گفتند: لشکری به کربلا میرود تا با امام حسین علیه السلام بجنگند. گفت: عجب با پسر پیغمبر بجنگند! من آرزو داشتم با مشرکین بجنگم. من میروم و با اینها میجنگم ثواب این کم تر از جنگ با مشرکین نیست.
همسرش که امّ وهب نام داشت، گفت: خیلی تصمیم خوبی است، ولی باید مرا هم با خود به کربلا ببری. با هم به راه افتادند. عبد اللّه بن عمیر با همسرش شبانه از بیراهه آمدند و به کربلا رسیدند.
روز عاشورا شد. دو نفر از سپاه کوفه بلند شدند، گفتند: چه کسی میآید با ما بجنگد؟ نام آنها یسار و سالم است. یکی از آنها غلام ابن زیاد بود و دیگری غلام پدر ابن زیاد. گفتند: چه کسی با ما میجنگد؟ حبیب و بریر اعلام آمادگی کردند. امام حسین علیه السلام فرمودند: بنشینید.
عبد اللّه بن عمیر گفت آقا اجازه میدهید من بروم؟ حضرت یک نگاهی کردند و فرمودند: تو برو جوان برومندی بود. به میدان رفت و درگیر شد و آن دو نفر را به هلاکت رساند. در این درگیری انگشتان دستش قطع شد. از دست او خون میچکید.
همسر او «امّ وهب» به میدان آمد و گفت: تو را رها نمی کنم تا با تو به شهادت برسم. چون یک دست عبد اللّه بن عمیر شمشیر بود و از دست دیگرش هم خون میچکید، نتوانست همسر خود را برگرداند. امام حسین علیه السلام آمدند و فرمودند: برگرد.
بالاخره در یک درگیری دیگر عبد اللّه بن عمیر به شهادت رسید. همسرش کنار جنازه اش آمد. نگاهی به او کرد و گفت: ما با هم از خانه راه افتادیم، تو میخواستی تنها بروی؟! من گفتم: اگر تنها بیایی به کربلا خوب نیست، با هم برویم، ولی تو رفتی و من ماندم. سپس این زن با وفا گفت:
﴿ أَسْتَلُ اللّهَ الَّذى رَزَقَكَ الجنَّة أَنْ يَصْحَبَنِى مَعَكَ ﴾ ؛ [۱] از آن خدایی که تو را بهشتی کرد، میخواهم که مرا همراه تو قرار بدهد.
شمر این صدا را شنید، گفت: تو میخواهی با شوهر خود باشی، کاری ندارد. غلام خود را فرستاد با عمودی به سر این زن زد و کنار بدن شوهر خود به شهادت رسید.
----------
[۱]: موسوعة الامام حسین علیه السلام، ج ۳، ص ۵۶۱
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کسانیکه از سحر و جادو .....
به این راه حل توجه کنید
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان عجیب گلایه از #امام_زمان (علیه السلام) و مشاهده خانه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
✨﷽✨
🔰فریب نفس خویش را مخور
✍️امام باقر علیهالسلام: اگر ستایش شدی، شاد مشو و اگر نکوهش شدی، بیتابی مکن و پیرامون آنچه درباره تو گفته شده است بیندیش. اگر دیدی که آنچه گفتهاند در تو هست، مصیبت افتادن از چشم خداوند عزّوجلّ، به سبب خشمناک شدنت از حقیقت، بزرگتر از مصیبت افتادنت از چشم مردم است که از آن میترسی و اگر خلاف آن چیزی باشی که گفتهاند،
این خود ثوابی است که بی رنج به دست آوردهای.
و بدان که تو دوست و پیرو ما نیستی مگر آنگاه که اگر همه همشهریانت بر ضد تو هم داستان شوند و بگویند: تو مرد بدی هستی، این سخن تو را اندوهگین نسازد. و اگر بگویند: تو مرد خوبی هستی، این سخن شادمانت نگرداند.
بلکه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوینده راه آن بودی و به آنچه به بی اعتنایی بدان فراخوانده است بی اعتنا و به آنچه بدان ترغیب کرده است راغب بودی، پس پایداری کن و خوش باش؛ زیرا که آنچه درباره تو گفته شده به تو زیانی نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودی، چرا باید فریب نفست را بخوری.
📚تحفالعقول، صفحه۲۸۴
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
✨﷽✨
🔰فریب نفس خویش را مخور
✍️امام باقر علیهالسلام: اگر ستایش شدی، شاد مشو و اگر نکوهش شدی، بیتابی مکن و پیرامون آنچه درباره تو گفته شده است بیندیش. اگر دیدی که آنچه گفتهاند در تو هست، مصیبت افتادن از چشم خداوند عزّوجلّ، به سبب خشمناک شدنت از حقیقت، بزرگتر از مصیبت افتادنت از چشم مردم است که از آن میترسی و اگر خلاف آن چیزی باشی که گفتهاند،
این خود ثوابی است که بی رنج به دست آوردهای.
و بدان که تو دوست و پیرو ما نیستی مگر آنگاه که اگر همه همشهریانت بر ضد تو هم داستان شوند و بگویند: تو مرد بدی هستی، این سخن تو را اندوهگین نسازد. و اگر بگویند: تو مرد خوبی هستی، این سخن شادمانت نگرداند.
بلکه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوینده راه آن بودی و به آنچه به بی اعتنایی بدان فراخوانده است بی اعتنا و به آنچه بدان ترغیب کرده است راغب بودی، پس پایداری کن و خوش باش؛ زیرا که آنچه درباره تو گفته شده به تو زیانی نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودی، چرا باید فریب نفست را بخوری.
📚تحفالعقول، صفحه۲۸۴
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای پر حاشیه کشف حجاب خانمی در مقابل طلبهای جوان در هواپیما !
بسیار شنیدنی و آموزنده
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اثبات شهادت حضرت زهرا س از طریق منابع اهل سنت
#فاطمیه🏴
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
⭕️👇👇👇👇
هزینه تبلیغ واریز به جبهه مقاومت به مبلغ دلخواه👇👇👇
۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
کجا تبلیغات ارزانتر از اینجا ؟؟؟👍
باکمترین هزینه بیشترین جذب راداشته باشید 😍😍😍
هرشب فقط یک تبلیغ👉
کانال تبلیغات 👇
https://eitaa.com/tablighatarzan1402
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آیدی جهت رزرو تبلیغ
@yamahdi_1403
♦️تبلیغ شمادر سه کانال زیر قرارمیگیرد 👇👇👇
@zibastory
@best_natur
@kolbesticker