eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 @zibastory👈 شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد به بهلول گفت:هیچ شباهتی بین من و تو هست؟ بهلول گفت:البته که هست ▪️مرد ثروتمند گفت:چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟بگو بهلول جواب داد: ▫️دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است ... @zibastory👈
🌸بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم🌸 🍁باسم رب المهدی(عج) 🌸ﺧﺪﺍﯼ خوب ﻣﻦ سلام 🍁تو را سپاس میگویم 🌸برای نعمتهایت 🍁در آخرین جمعه پاییز 🌸به همه دوستان و عزیزانم 🍁ﺳﻼﻣﺘﯽ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ سعادت 🌸و خوشبختی را 🍁عطابفرما.. 🌸الهـی به امیــد تـو
🏵🌼در آدینه آذر ماه 🏵🌼به نیت سلامتی امام زمان (عج) 🏵🌼و سلامتی خودتون 🏵🌼صلواتی ختم کنیم🌼🏵 🏵🌼الّلهُمَّ 🏵🌼صَلِّ عَلَی 🏵🌼مُحَمَّدٍ 🏵🌼وَآلِ مُحَمَّدٍ 🏵🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌼سلام‌امام‌زمانم‌مولای‌من سیدی‌صاحب‌الزمان مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده‌ای بی‌قرارٺ شدم و صبر و قرارم شده‌ای من ڪہ بی‌تاب توأم اۍ همہ تاب وتبم تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده‌ای أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج @zibastory👈
🌷امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) : 💐 دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست امروزت را با اعمال صالح غنیمت شمار. @zibastory👈 📚 شرح غرر ، ج۲ ، ص۵۷ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory👈 🔴حکمت همیشه رحمت است ✍ ‌وقتی کاری انجام نمی‌شه، حتماً خیری توش هست. وقتی مشکل پیش بیاد، حتماً حکمتی داره. وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری. وقتی بیمار می‌شی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده. وقتی دیگران بهت بدی می‌کنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی. وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس می‌دی. وقتی دلت تنگ می‌شه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرایط قبولی نماز @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️اندکی تامل @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام وجود دارد و سه کلید ازشما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد وقفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم. شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان! جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟! 🍀شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است. 📚منبع:نشان از بی نشانها •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌هروقت دلتون از عالم گرفت... @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴حکایتی از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ... 🔸یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گفت : بعد از فوت مرحوم شیخ ، ایشان را در خواب دیدم ، از او سوال کردم در چه حالی ؟ گفت : فلانی من ضرر کردم با تعجب گفتم : تو ضرر کردی، چرا !؟ فرمود : زیرا خیلی از بلاها که بر من نازل می شد با توسل آن ها را دفع میکردم ، ای کاش حرفی نمیزدم چون الان می بینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را تحمل می کنند ، در اینجا چه پاداشی می دهند ! 📚منبع : کرامات معنوی : ص 72 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌱به خدا قول داده بود که فردا حتما توبه میکند اما نمی دانست حکم مرگش برای امروز صادر شده...😔 ❣اللهم عواقب امورنا خیرا❣ @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 استاد رائفی پور ‌ ▬▬▬▬↬♻↫▬▬▬▬ موضـ🔖ـوع؛ 🎬 ترک گناه بخاطر خدا و امام زمان عج @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 دلایل حرام بودن کردن 🔰 غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! غیبتِ همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است.»*1 @zibastory👈 🔆 رسول خدا نیز فرموده است: «از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید، زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگتر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد ولی غیبت‌کننده آمرزیده نمی‌شود مگر اینکه غیبت‌شونده از او راضی شود.»2 📖 همچنین در روایتی دیگر می‌فرماید: «همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایستهٔ انسان را نابود می‌کند همان‌گونه که آتش، هیزم را نابود می‌کند.»3 📚 1. آیهٔ 12 سورهٔ حجرات 2. ارشاد القلوب، ص 107 3. مکاسب شیخ انصاری، ص 40 @zibastory👈
✨﷽✨ ✅چرا به گناه «اثم» گفته می‌شود؟ درباره گناه، در بعضی موارد تعبیر «اثم» گفته شده. «اثم» یعنی کاری که قلب انسان بالطبع آن را قبول نمی‌کند.خدا انسان را با فطرت پاک آفریده، لذا برخی چیزها را قلب انسان بالطبع قبول نمی‌کند و از آنها نفرت دارد گرچه گاهی انسان آنها را به خودش تحمیل می‌کند ببینید قرآن مجید در مورد «غیبت» چه تعبیر زیبا و عجیبی دارد. می‌فرماید: «وَلایغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضآ اَیحِبُّ اَحَدُکمْ اَنْ یأْکلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیتآ فَکرِهْتُموه» (حجرات/49). آیا یکی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟! فرض کنید انسانی قحطی‌زده باشد. در آن حال قحطی هر چه گیرش می‌آید می‌خورد، شخصی که غیبت می‌کند مثل گرسنه قحطی‌زده‌ای است که از شدت گرسنگی به صورت درنده‌ای درآمده و گوشت برادر مرده‌اش را می‌خورد و لذت ظاهری می‌برد. ولی در عین حال آن نفرت معنوی هم سر جای خودش هست؛ هم لذت می‌برد و هم نفرت دارد؛ لذت می‌برد از جنبه خوی حیوانی و ملَکات بدی که پیدا کرده، و نفرت دارد چون هر چه هست انسان است و فطرت انسانی‌اش از این کار تنفر دارد. پس، از این جهت که گناهان، مورد تنفر فطرت انسان است قرآن از آنها تعبیر به «اثم» کرده است. 📗 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج12، ص128-127 @zibastory👈
✨﷽✨ ✅«شکری به نام ادب توجّه و حضور در نعمت» @zibastory👈 «تقرّبی با طعم تنعّم: الطَّاعِمُ‏ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِب‏» مهمانی بودیم و از سفره های رنگارنگ محبتشان بهره بردیم. دیدم وقتی شخصی را از روی محبّت مهمان میکنیم دوست داریم لذّت بردنش را سر سفره ی غذا ببینیم! اگر ببینیم خوشش آمده و از ما تشکّر میکند واقعا خوشحال میشویم. احساس میکنیم محبّتمان را درک و جذب کرده! و همین باعث تقرّب بیشتر قلبها میشود. برعکس اگر کسی با بی میلی یا بی توجّهی بخورد احساس نوعی ناسپاسی یا توهین پیدا میکنیم. احساس میکنیم محبّتمان جذب نشده! از همینجا حکمتی به ذهنم خطور کرد. یکی از ابعاد شکر نعمتها و محبّتهایی که به ما میشود اظهار اثر نعمت و لذّت بردن از آن و با توجّه و حضور استفاده کردن آن است. این خودش نوعی تشکر است. ادب تنعّم است. عالم محضر خداست. و انسان از کتم عدم به سفره ی رنگارنگ نعمتهای خدا دعوت شده است. خدا میداند تا کنون چقدر کفران نعمت کرده ایم! چقدر بی توجّه و ناسپاس بوده ایم! این آداب غذا خوردن را در روایات دیده اید؟! برای اینکه با توجه و حضور باشد. شاکر زیرکی است که در ظرف تنعّمش تقرّب پیدا میکند. اصل و سلطان ارزش افزوده ها اینجاست! ما زندگی کردن هم بلد نیستیم! وقتی غذا میخوری حرف نزن! عجله نکن! آدابش را رعایت کن! صفا کن! به نعمت توجّه کن و در آن حاضر باش! بگذار لذتش را در وجودت آزاد کند! احساس کن سر سفره ی خدا نشسته ای و دارد به تو تعارف میکند! گاهی در دلت بگو ممنونم! خجالتم ندهید! باشد حالا که اصرار میکنید این را هم میخورم!
✍آیت الله مجتهدی : @zibastory👈 علت این که توفیقات از ما سلب شده ؛ این است که پدر و مادر صد در صد از ما راضی نیستند . اگر هم از دنیا رفته اند سر قبر آنها نمیرویم و برایشان خیرات نمی دهیم . @zibastory👈
📚داستان های زیبا 📚
#دام شیطانی #قسمت۲۴ 🎬 بعداز برگشتن از سفرمعنوی و پربرکت کربلا,اقای محمدی,باهام تماس گرفت وقرارحضوری
شیطانی 🎬 از دوسال پیش ,گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم وفقط به اقای موسوی این حالتها را گفته بودم.اقای موسوی میگفت:این خیلی طبیعی شما وارد این حلقه شدید بعدش موفق به تهذیب نفس وعرفان واقعی شدید ,اگر چهره ی واقعی افرادهم ببینید کار شاقی نیست... البته من چهره ی واقعی افراد رانمیدیدم ,حاج اقا موسوی به من لطف داشتند . از اتاق استادابراهیمی امدم بیرون وراهی خانه شدم. دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه.. برگشتم .....وااای اینکه معینی هست...یعنی چکار داره؟؟ برگشتم با غرور خاص خودم گفتم:بله ,بفرمایید؟؟! معینی:ببخشیدمزاحمتون شدم,حقیقتش یه موضوع را میخواستم خدمتتون عرض کنم. من:بفرمایید؟! معینی:راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جز نخبه های دنیا هستند,نه تنها از ایران ,بلکه از تمام دنیا ,نخبه ها رادورهم جمع کردیم اگر شما مایل باشید ,میتونم عضوتون کنم؟ خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش یه جورایی شیطان درونش ,مرا دفع میکرد... بهش گفتم:ببخشید من یه کم غافلگیر شدم اگر امکان داره برای تصمیم گیری یک چندروز به من فرصت بدهید. معینی:بله,بله,حتما ,این کارت منه ,اگر تصمیمتون مثبت بود مرا مطلع کنید,فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...اشکال نداره؟؟ گفتم:مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟ با خنده خداحافظی کردگفت: من به شما اطمینان دارم. رسیدم خانه,مامان رفته بود سرکارش,باباهم که نبود. این موضوع برام خیلی مشکوک بود...انجمن ...نخبه.....دنیا....ومهم تراز,همه اون اتیش چشماش. شماره ی سرکار محمدی راپیدا کردم وگرفتمش... _:الو بفرمایید؟ من:الو ,سلام,آقای محمدی؟؟ _:بله بفرمایید شما؟ من:خانم سعادت هستم ,دوسال پیش برا خاطرعرفان .... محمدی:بله,بله,یادم آمد,حالتون چطوره؟ بفرمایید امرتون؟ من:ببخشید اقای محمدی ,امروز بایکی برخورد کردم که فک میکنم مشکوک بود ,گفتم شما رادرجریان بگذارم. اقای محمدی با یک شوق خاصی توصداش گفت:راست میگی؟؟چه عالی,لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...بعدش یه لحظه مکث کردوگفت:نه ,نه شما نیایید اینجا شاید تحت نظر باشید,تمام چیزی راکه دیدی روی کاغذ بنویس وبده دست پدرتون ماخودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم. من:چشم ,حتما.. خدانگهدار... محمدی:خداحافظ ... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌@zibastory👈
@zibastory👈 شیطانی # قسمت۲۶ 🎬 برای اقای محمدی؛ همه چیز رانوشتم,اما از اتیشی که دیدم چیزی نگفتم ,اخه میترسیدم باورنکنه مسخرم کنه. بابا از سرکار اومد,بهش گفتم چی شده و.. بابا گفت:دخترم دوباره مشکل برات درست میشه,هاا گفتم :بابا توسفر کربلا با امام حسین ع عهد کردم تا اینا را رسوا نکنم از پا ننشینم,الان فک کنم وقت وفای به عهد رسیده. بااین حرفم,اشک توچشمای بابا حلقه زد ودیگه مخالفتی نکرد. شب بابا امد توخونه ویک کاغذ دادبهم وگفت:اقای محمدی داده برات. کاغذوبازکردم,بعداز سلام وعلیک ,اکیدا سفارش کرده بود که به هیچ وجه مشکوک رفتار نکنم واونا متوجه نشن من به کسی راجب این موضوع صحبت کردم. اقای محمدی نوشته بود:باهاشون همکاری کن و طوری برخوردکن که باهاشون هم عقیده هستی.وهیچ ترسی به خودت راه نده چون نیتت خیره ,خدا حامیت هست وبعدازخدا ما هم برای محافظت از شما ,نامحسوس مأمور میزاریم. فقط تا میتونی تو دلشون جا کن وتوعمق انجمنشون نفوذ کن... فردا رفتم دانشگاه,مثل قبل عادی بود,اما با معینی تماس نگرفتم,دوست داشتم یه چندروز بگذره تا فک نکنه نقشه ای درسر دارم. بعدازکلاسا رفتم دفتر ابراهیمی,استاد تا من را دید گفت:دختر تو.اعجوبه ای,یکی از فرمولات رابررسی کردم,تااینجا که اشکالی نداشته,اگر بخواهی با دکتر معینی روش کارکنیم؟؟ گفتم:استاد اگرامکان داره خودتون بررسی کنید. استاد:مشکلی نیست,حتما.. میخواستم برم خونه,بابا دو ماهی,بود برای من, پراید خریده بود ,تا امدم سواربشم دیدم ,اه دوتا چرخش پنجره.. حالا چیکارکنم؟! کدوم نامردی اینا راپنچر کرده؟ من که پنچرگیری بلد نیستم ,بعدشم یه زاپاس بیشترندارم. همینطور که باخودم کلنجارمیرفتم,دیدم یه شاسی بلند برام بوق میزنه.. باخودم گفتم:اراذل واوباش, لااقل از همین چادرم شرم کنید... دیدم نه بابا ,بوق ماشین راسوخت,میخواستم بهش تند بشم ودعواش کنم ,تا نگاه کردم دیدم ای وای معینی هستش. سرم راانداختم پایین وگفتم:ببخشید یکی ماشینم راپنچر کرده.. معینی:خوب بهتر,یه سعادت نصیب ما میشه در خدمت یک نخبه باشیم.. گفتم:نه ممنون,تاکسی میگیرم.. معینی:خواهش میکنم خانم سعادت ,تشریف بیارید ,میرسونمتون. من که از خدام بود زودتر ته وتوی ماجرا را دربیارم. باکلی خجالت سوار شدم. ومعینی انگار به هدفش رسیده لبخندی شیطانی زد وراه افتادیم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌@zibastory👈 ‎‌‌‌
@zibastory👈 شیطانی ۲۷ 🎬 رو کردم به معینی وگفتم:شما برای من یه جورایی آشنا بودید ,انگار من را یاد یه شخصی میانداختید. معینی:نمیدونم,امیدوارم اون شخص براتون عزیز باشه,اما من یک حس غریبی نسبت بهتون داشتم ,یک حس نچندان خوب. تودلم گفتم مثل من,حس تنفر دارم منتها الان مصلحت نیست بیان کنم. معینی:اول بگو من تورا یاد کی میاندازم؟؟ دوم بگو به پیشنهادم فکرکردی؟؟موقعیت عالی هست که نصیب هرکسی نمیشه,امیدوارم شما این موقعیت را ازدست ندهید. گفتم:آیا میتونم بهتون اعتماد کنم؟؟اخه یه جورایی رازه... (من میخواستم ببینم ایا درحدسم اشتباه نکردم) معینی:حتما,حتما,من به کسی بازگو نمیکنم ,مطمین باشید... من:راستش,راستش...بایک اقایی یه جورایی ازدواج کرده بودیم ,یعنی نه به طور مرسوم,بلکه کاینات مارا به زن وشوهری قبول کرده بودند..اما متاسفانه دوسال هست مفقودشده وازش نشانی ندارم,من در اولین نگاه شما به یاد ایشون افتادم. نفس عمیقی کشیدوگفت:پس خداراشکر یاد شخص عزیزی افتادید... من:ببببله....(خبرنداری چقد عزیزه) معینی:ببینم یعنی چه کاینات شمارا به همسری هم قبول کرده بودند... من:یعنی ما به این درک رسیده بودیم که از جان ودل همدیگه رادوست داریم پس از ازل تا ابد ما زن وشوهر بودیم معینی:چه جالب حرفهای عرفانی میزنید دراین عرفان تاکجاها پیش رفتید؟؟ من:قول میدهید به کسی نگویید؟؟ معینی:بله ,حتماااا من:راستش شعورکیهانی درمن حلول پیدا کرده ,من الان چندتا محافظ ماورایی دارم. معینی:پس این کشفیات هم شاید ازکمک شعورکیهانی باشه ؟درسته؟؟ من:احتمالاا معینی:حالا که اینقد راحت سفره ی دلت رابرام باز کردی منم میتونم بهت اعتمادکنم,چون تو هم از جنس خودمی,منم چندین سال پیش به این عرفان متوسل شدم وبه جاهای خوبی هم رسیدم,اما الان به هسته ی اصلیش وصلم,این اتصال وارتباط دیگه برام بچه بازی شده... کاش شما ,مجرد بودیددد,اما ..... من:هسته ی اصلی؟؟!!! معینی :اگر دعوتم رابپذیری ,بهت میگم من:بدم نمیاد همنشین نخبه ها بشوم. معینی:ممنون, حالا میفهمم چرا اول بار قوه ی دافعه داشتم به شما... من:جددددی؟؟چرا؟؟ معینی:چون ابتدا بادیدن چهره ی زیبایتان ,ارزو کردم که کاش مال من بودید اما حالامتوجه شدم قبلا کاینات شمارا برای دیگری انتخاب کردند,واین قوه ی دافعه برای این بود تا به من بفهماند شمامتعلق به دیگری هستید. پیش خودم گفتم:اره جون مادرت توراست میگی,نمیدونی چه آشی برات پختم جناب عارف ,عاشقققق.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌@zibastory👈 ‎‌‌‌‌‌
🌱 پندانه  🌱 🌼 اگر دو عبارت : 🤍 "خسته ام'' و "حالم خوب نیست'' 🌼 را از زندگی خود پاک کنید 🤍 نیمی از بیماری های خود را درمان کرده اید 🌼هر کی بهتون گفت چطوری؟ 🤍 بگین عالی عالی به لطف خدا 🌼 *همیشه باختن تلخ نیست،* 🤍 *مثل دل باختن،* 🌼 *همیشه بردن خوب نیست،* 🤍*مثل آبرو بردن،* 🌼 *ڪاش یاد بگیریم،* 🤍*ڪجا و ڪی ببریم و ڪی ببازیم @zibastory👈
📗داستان کوتاه سالها پیش حاکمی به یکی از فرماندهانش گفت: مقدار سرزمین هایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید. همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد و با سرعت شروع کرد و به تاختن با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می تاخت و می تاخت... حتی وقتی گرسنه و خسته بود متوقف نمی شد، چون می خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین های بیشتری را طی کند... وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود و به نقطه ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشار های ناشی از سفر طولانی مدت داشت می مرد، از خودش پرسید: «چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را به پیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن کردنم نیاز دارم...» این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت سخت تلاش می کنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود غفلت می کنیم تا با زیبایی ها و سرگرمی های اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم. وقتی به گذشته نگاه می کنیم متوجه می شویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم، اما نمی توان آب رفته را به جوی باز گرداند. زندگی تنها پول در آوردن نیست. زندگی قطعا فقط کار نیست بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیبایی ها و لذت های زندگی بهره مند شد و استفاده کرد. @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory👈 🔺️این ویدئو رو کاربران عرب درباره وضعیت ایران و سوریه ساختن