🌴حكایت حاج محمدعلى یزدى درباره زیارت عاشورا
محدث نورى در كتاب "دارالسلام" از ثقة الدین حاج محمدعلى یزدى كه مرد فاضل صالحى در یزد بود حكایتى نقل میكند.
حاج محمدعلى دائما مشغول كارهاى آخرتى خود بود و شبها در مقبرهاى كه جماعتى از صلحا در آن مدفونند به سر میبرد این مقبره خارج شهر یزد بود كه به مزار معروف است .
همسایهاى داشت كه از كودكى با هم بودند و نزد یك معلم میرفتند تا آن كه بزرگ شدند و او شغل عشارى پیش گرفت. پس از آن كه مرد او را نزدیك همان جایى كه دوست صالح وى شبها در آن بیتوته مىكرد، دفن كردند.
یك ماهى از فوت او نگذشته بود كه حاج محمدعلى او را در خواب دید كه در هیئت نیكویى است نزد او رفت و گفت من مبداء و منتهاى كار تو را میدانم . تو از كسانى نیستى كه احتمال نیكى درباره او رود. شغل تو هم مقتضى عذاب سختى بود پس به كدام عملت به این مقام رسیدى ؟
گفت همین طور است كه میگویى . من گرفتار عذاب سختى بودم تا دیروز كه زوجه استاد اشرف آهنگر در این مكان دفن كردند (اشاره به مکانی كرد كه نزدیك به صد متر از او دور بود) در شب وفات او حضرت امام حسین(علیهالسلام) سه مرتبه به زیارت وى آمدند و در مرتبه سوم امر فرمودند كه عذاب از این مقبره رفع شود و حالت ما نیكو شد و در وسعت و نعمت افتادیم .
از خواب بیدار شدم در حالی كه متحیر بودم آن شخص آهنگر را نمىشناختم. در بازار آهنگران به جستجو پرداختم و او را پیدا كردم . پرسیدم آیا زوجهاى داشتى؟ گفت آرى داشتم، دیروز فوت كرد و او را در فلان (مكان همان موضع را نام برد) دفن كردم . پرسیدم آیا به زیارت حضرت ابا عبدالله علیهالسلام رفته بود؟ گفت: نه. گفتم ذكر مصائب او میكرد. گفت نه. گفتم مجلس عزادارى داشت گفت نه. آنگاه پرسید چه میخواهى؟ خواب خود را نقل كردم و گفت او فقط مواظبت بر خواندن زیارت عاشورا داشت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهادت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
#حالاشما_قضاوت_هم_نکردی_نکردی
وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است...
ولی هنگامی که شخصی که دوستش نداریم بیمار میشود،
میگوییم عقوبت الهیست!!
وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی میشود، میگوییم از بس که خوب بود...
و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم، دچار مصیبت میشود،
میگوییم از بس که ظالم بود!!
مراقب باشیم....!
قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم...!!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا، که نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد...
پس عیب جویی نکنیم، در حالی که عیوب زیادی در وجودمان جاریست!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهادت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
#گل_صداقت!
روزی شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت.
با یکی از دانایان شهرش در این باره مشورت کرد.
دستور دادند که همه دختران شهر به میهمانی شاهزاده دعوتند.
شاهزاده در این جشن همسر خود را انتخاب می کند.
دختر خدمتکار قصر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد چرا که عاشق شاهزاده بود.
اما تصمیم گرفت که در میهمانی شرکت کند تا حداقل یکبار شاهزاده را از نزدیک ببیند.
روز جشن همه در تالار کاخ جمع بودند. شاهزاده به هر یک از دختران دانه ای داد و گفت کسی که بهترین گل را پرورش دهد و برایم بیاورد همسر آینده من خواهد بود.
شش ماه گذشت و با اینکه دختر خدمتکار با باغبانان مشورت کرد و از گل بسیار مراقبت کرد ولی گلی در گلدان نرویید.
روز موعود همه دختران شهر با گلهایی زیبا و رنگارنگ در گلدان هایشان به کاخ آمدند. شاهزاده بعد از اینکه گلدان ها را نگاه کرد اعلام کرد که دختر خدکمتکار همسر اوست.
همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش گلی نبوده. شاهزاده گفت این دختر گلی را برایم پرورش داده که او را شایسته همسری من می کند، 🌹 گل صداقت🌹 .
همه دانه هایی که به شما دادم را در آب جوشانده بودم و ممکن نبود گلی از آنها بروید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهادت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #داستان_تصویری
📔حکایت زیبای مرد نادان و چکاوک دانا برگرفته از مثنوی معنوی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهادت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
زن و مرد جواني به محله جديدي اسبابكشي كردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه،
زن متوجه شد كه همسايهاش
درحال آويزان كردن رختهاي شسته است و گفت:
«لباسها چندان تميز نيست.
انگار نميداند چطور لباس بشويد.
احتمالا بايد پودر لباسشويي بهتري بخرد.»
همسرش نگاهي كرد اما چيزي نگفت.
هر بار كه زن همسايه لباسهاي شستهاش را براي خشك شدن آويزان ميكرد زن جوان همان حرف را تكرار ميكرد تا اينكه حدود يك ماه بعد،
روزي از ديدن لباسهاي تميز روي بند رخت تعجب كرد
و به همسرش گفت:
«ياد گرفته چطور لباس بشويد. ماندهام كه چه كسي درست لباس شستن را يادش داده!»
مرد پاسخ داد:
«من امروز صبح زود بيدار شدم و پنجرههايمان را تميز كردم!»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهادت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقایع آخرالزمانی و نشانه های #ظهور دجال تک چشم نزدیک است؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهادت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#امام_رضا
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
👉@zibastory👈
به قیمت سفید شدن تمام موهایم تمام شد
ولی آموختم که ناله ام سکوت
گریه ام لبخند وتنها همدمم خدا باشد ...
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
پروفایل شهادت #امام_رضا علیه السلام
🌴🕯🥀🕯🌴
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
#شهادت_امام_رضا
🌴🕯🥀🕯🌴
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
#شهادت_امام_رضا
🌴🕯🥀🕯🌴
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
اول: بی اعتقادتان میکنند.
دوم: بی حجابتان میکنند.
سوم: آزادتان (همان بدون چارچوب و زندگی ارزشی) میکنند.
چهارم: خانواده را از شما میگیرند و بدون همسر و فرزند تنهایتان میکنند.
پنجم: وقتی که افسردتان کردند و بیذوق شدید خانه را هم از شما گرفته و در داخل قفستان میکنند.
◀️این همان سود حاصل از کشف حجاب و استقلال زنان برای سرمایه داران است.
🔺ایدهی یک سرمایهدار برای مردم :
شما کم مصرف کنید و برای ما زیاد کار کنید تا ما سهم بیشتری داشته باشیم.
✍عالیه سادات
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚯روزی که میگفتیم ،نزارید بچه هاتون شبکه ی پویا نگاه کنن و توضیح دادیم که چرا؟؟ اینو میگیم ..اینجاها رو میدیدیم👆🏻 ....و همچنان این موضوع ادامه داره ....این مفاهیم، بی آنکه بچه بفهمد، در ذهن او به راحتی ثبت میشود، ویس مطالعه ی کنکوری ها رو گوش بدید، اونجا درباره ی ضمیر ناخودآگاه در بچه ها اشاراتی داشتم.
🚯اجرای کامل سند 2030
آماده کردن کودکان برای پذیرش ابلیس،
تسلیم شدن در برابر تحولات جدید کثیف جهانی ،از بین بردن فرهنگ و علاقه ی به علم آموزی و علم پژوهی در خانواده ی ایرانی ،مشغول کردن فرزندان ایرانی به امور حیوانی و پَست،سرگرم شدن ذهن جوانان ایرانی به مادیات ِ محض و غرق شدن در آن ،بی ارزش شدن فرهنگ اجدادی و اهمیت به کتاب و غیر مفید شدن تفکر و تحلیل در ذهن تمام ایرانی ها، در دستور کار اجرا کنندگان فرامین شیطان، قرار دارد...
🚯آن ها از علم پژوهی ایرانی ها ،بیشتر از موشک و پهپاد می هراسند..
🚯به بچه هایتان بگویید ،شبکه ی پویا را کنترل شده ببینند یا اصلا نگاه نکنند.
🟥کودک لیبرال پرورش 👈🏻ندهید. ❌
کودک استراتژيست را تربیت کنید، آنطور که گفتیم!
✍ محمد امین احسانیان
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
متروهای غرب😐
اینا ثمره رفاه و سلامتی روانه؟!!😏
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ انیمیشنی از آینده ایران بی حجاب
✅ حتما ببینید و انتشار دهید
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت آقاجانمون امام رضا علیه السلام تسلیت باد
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️میخوام برم امام رضا ...
🎙شعرخوانی دلنشین مرحوم #محمدرضا_آغاسی بمناسبت شهادت امام رضا علیه السلام
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
✨﷽✨
صاحب مال، قیمت مال را می داند. خدا یک موي سر مؤمن را به همـه ي عـالم نمی فروشـد. شـما قیمـت خودتـان را نمـی دانیـد، لـذا گـاهی اوقـات خودتـان را ارزان می فروشید. بهلول الاغ لنگی داشت. آن را به حراجی داد تا بفروشد.
حراجی شـروع بـه تبلیغات کرد که این الاغ نیست، بلکه بـراق اسـت و همـان مرکبـی اسـت کـه پیـامبر اکرم (ص) با آن به معراج رفتند. آنقدر از آن الاغ تعریف کرد که خود بهلول بـاورش شد و دید حیف است آن را بفروشد؛ لذا فریاد زد نمی فروشم، نمی فروشم و حقّ الزّحمه ي حراجی را داد و الاغ را پس گرفت.
بدن مؤمن به راسـتی بـراق اسـت و بـا آن عبـادت می کند و به معراج می رود. هر چه خدا و اولیاي خدا می گویند تو خوبی و با ارزشـی، تـو باور نمی کنی و خودت را بد و کم ارزش می دانی. مشکل در باور خودت است. شخـصی که خود را فقیر و بد می پندارد و لذا خود را ارزان می فروشد، اگر کـسی پیـدا شـود کـه بتواند براي او حقّ مطلب را در توصیف ارزش و بزرگی یک دوست اهـل بیـت ادا کند و آن شخص هم آن را باور کند ، دیگـر حاضـر نخواهـد شـد آن را در قبـال متـاع کم ارزش دنیا بفروشد.
حاج محمد اسماعیل دولابی
📚مصباح الهدی ص 400
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
🕌عاقبت چشم چرانی برادران مؤذّن!👀
در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت.
این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت او هم حدود ده سال به مؤذنی مشغول بود تا اینکه برادر دوم هم فوت کرد.
پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد. اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد.
وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت زیرا این کار باعث شد دو برادر من بی ایمان از دنیا بروند. وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره یس تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم.
او می گفت: قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟
برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد.
از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار از آنان انتظار نمی رفت.
خداوند برای آنکه ماجرا را به من بفهماند زبان او را گویا کرد و در این هنگام برادرم گفت: «ما هر گاه که بالای مناره مسجد می رفتیم به خانه های مردم نگاه می کردیم و به محارم مردم چشم می دوختیم و خلاصه چشم چرانی باعث این بی ایمانی و عذاب گردیده است.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
📝 « حسن ظن به خدا »
👤استاد #رائفی_پور
👌بسیار اموزنده
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
داستان قیصر روم و عبداللّه بن حذافه🏛
در جنگی که میان لشکر اسلام و روم صورت گرفت عبداللّه بن حذافه که از یاران و فرماندهان دلاور پیامبر(ص)
بود به همراه گروهی دیگر اسیر شدند و آنها را به نزد قیصر روم بردند.
قیصر روم به او گفت: آئین مسیحیت را بپذیر وگرنه تو را در دیگ جوشان میاندازم.
عبداللَّه گفت: مسیحی نمیشوم.
قیصر دستور داد دیگی آوردند و بر آتش گذاردند و در آن روغن زیتون ریختند تا به جوش آمد آنگاه به یکی از مسلمانان اسیر گفت: مسیحیت را بپذیر! او که از پیشنهاد قیصر سرباز زد دستور داد وی را در آن دیگ انداختند و گوشت از استخوانهای او جدا شد.
آنگاه به عبداللَّه گفت: مسیحی شو وگرنه تو را هم در دیگ خواهم انداخت. او هم پیشنهاد قیصر را نپذیرفت و دستور داد وی را در دیگ اندازند. عبداللَّه در این هنگام گریه کرد. گفتند: او گریه و بیتابی میکند. قیصر گفت: او را برگردانید. وقتی او را برگرداندند گفت: من از اینکه در دیگ میافتم گریه نمیکنم بلکه بهخاطر این میگریم که چرا به اندازه موهای بدنم جان ندارم که در راه خدا فدا کنم!
قیصر از این سخن در شگفتی فرو رفت و علاقمند شد او را آزاد کند. سپس به عبداللَّه فرمانده رزمندگان گفت: سر مرا ببوس تا تو را آزاد کنم.
عبداللَّه گفت: نمیبوسم.
قیصر گفت: مسیحی شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و حکومتم را با تو تقسیم نمایم.
عبداللَّه نپذیرفت.
قیصر گفت: سر مرا ببوس تا تو و هشتاد نفر از مسلمانان اسیر را آزاد کنم عبداللَّه که دید آزادی مسلمانان در کار است پیشنهاد سلطان را پذیرفت و با هشتاد نفر از مسلمانان آزاد شد.
امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
مَنْ سَلا عَنْ مَواهِبِ الدُّنیا عَزَّ.
کسی که از بخششهای دنیا بگذرد عزیز میشود.
📜اسدالغابه، ج 3 ، ص 143. غررالحکم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃👌مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده
حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت :
امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار
حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛
چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت:
قضای روزه پارسال است.
حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت :
تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی
قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد .
من به تو حلوا نمی دهم...!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
🍃🍃
روزي بهلول از راهی می گذشت. مردي را دید که غریب وار و سر به گریبان ناله می کند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت : آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی. آن مرد گفت : من مردي غریب و سیاحت پیشه ام و چون به این شهر رسیدم، قصد حمام و چند روزي استراحت نمودم و چون مقداري پول و جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاري به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردي دیوانه خطاب نمود.
بهلول گفت: غم مخور . من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم به دکان آن مرد بیا و با من ابداً تکلم نکن. اما به عطار بگو امانت مرا بده. آن مرد قبول نمود و برفت.
بهلول فوري نزد آن عطار شتافت و به او گفت: من خیال مسافرت به شهر هاي خراسان را دارم و چون مقداري جواهرات که قیمت آنها معادل 30 هزار دینار طلا می شود دارم، می خواهم نزد تو به امانت بگذارم تا چنانچه به سلامت بازگردم آن جواهرات را بفروشم و از قیمت آنها مسجدي بسازم. عطار از سخن او خوشحال شد و گفت : به دیده منت . چه وقت امانت را می آوري ؟ بهلول گفت: فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و کیسه اي چرمی بساخت و مقداري خورده آهنی و شیشه در آن جاي داد و سر آن را محکم بدوخت و در همان ساعت معین به دکان عطار برد.
مرد عطـار از دیدن کیسه که تصور می نمود در آن جواهرات است بسیار خوشحال شد و در همان وقت آن مردغریب آمد و مطالبه امانت خود را نمود. آن مرد عطار فوراً شاگرد خود را صدا بزد و گفت : کیسه امانت این شخص در انبار است. فوري بیاور و به این مرد بده . شاگرد فوري امانت را آورد و به آن مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعاي خیر براي بهلول نمود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
*ـ ↶📗🌱↷
*
در مسابقه شیر با آهو
بسیاری از آهو ها برنده می شوند
چون شیر برای غذا می دود
ولی آهو برای زندگی
پس
هدف مهمتر از نیاز است
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#ای_کاش_پروانهشدن_حسنختامم_باشد....
🌷شهید مرتضی عطایی روایت میکند: یک بار در ماشین نشسته بودیم و من داشتم از سید ابراهیم (نام جهادی شهید مصطفی صدرزاده) فیلم میگرفتم. آنجا به هم قول دادیم هر کدام از ما که زودتر شهید شد، نه تنها آن دیگری را شفاعت کند، بلکه به قول سید ابراهیم: «برود پای امام حسین (ع) بست بنشیند، تا امضای شهادت آن یکی را هم بگیرد. هرکس این کار را نکرد شهید پستی است!» من خندیدم و گفتم: «ولی تو زودتر از من میپری.» یکدفعه سیدابراهیم گفت: «ما به هم قول شرف دادیم.»
🌷سرانجام سید ابراهیم گوی سبقت را از مرتضی عطایی ربود و زودتر شهید شد. شهید عطایی چند روز قبل از شهادت، با انتشار متن زیر خطاب به سید ابراهیم، از او میخواهد تا به وعدهاش عمل کند و او نیز به خیل شهیدان ملحق شود: «صدرزاده، صدرنشین خیمهی اربابی. صدرزاده بودی که به صدر نشستی، شدی صدرنشین مجلس عشقبازان. ما که دستمان از ذیل مجلس هم کوتاه است. اصلاً ما را چه به مجلس عشقبازی! بیا و معرفت نثارمان کن. دعایی کن، شاید به روضههای باقر آلعبا سبک شدیم، اهل پرواز شدیم، پرنده شدیم. دمت گرم. هر وقت از جام سقا مست فیض شدی، نام ما را هم ببر. یادت که نرفته؟ قول داده بودی. شاید به دعای ندبهی فردا صبحی، دست باکرامتی، زیر برات شهادت ما را هم امضا کرد. سلام سید ابراهیم. الوعده وفا.»
🌷استجابت این خواستهی او مدت زیادی به طول نینجامید و در روز عرفه، ساعت یکونیم ظهر، قسمت او نیز رقم خورد. او در لاذقیه با اصابت گلوله به گلویش به شهادت رسید و شعری که برای خود سروده بود، محقق شد:
کاش اسم تو آخرین کلامم باشد
پروانه شدن حسنختامم باشد
مانند کبوتران در خون خفته
عنوان "شهید" قبل نامم باشد
🌹خاطره ای به یاد شهیدان مدافع حرم مصطفی صدرزاده و مرتضی عطایی
📚 کتاب "ابوعلی کجاست؟"
#امام_رضا
#امام_حسن
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای خانمی روستایی که در حرم امام رضا (ع) از دست امام رضا (ع) پول میگرفت تا بین قرآن آموزان کلاسش تقسیم کند!
🎤 نقل حجت الاسلام عالی از مقام معظم رهبری
🏷 #امام_رضا علیه السلام
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#وعده_صادق
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅