eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩پیاز هم خودشو داخل میوه ها کرده ! 🔹️۱- یعنی کسی که لیاقت کمی دارد، خود را در جای بزرگان جای دهد و از صفات منفی اش بی خبر باشد. 🔸️۲- به کسی می گویند که سعی دارد خود را برتر از دیگران بداند و این غرور و خود برتربینی اش سبب شده از عیب های خویش غفلت کند و خود را در زمره ی شایستگان به حساب آورد! 🔹️۳- وقتی کسی عیب های پررنگ و محسوس خود را نادیده می گیرد و خود را عاری از هر عیبی می داند، این ضرب المثل شامل حالش می شود. 🔸️۴- وقتی افراد پست و فرومایه می خواهند جایگاه اجتماعی خود را تحکیم کنند، خود را به افراد مشهور و کاردرست وصل می کنند تا بلکه مردم به سبب آن فرد مشهور به او هم نیم نگاهی کنند. در این مواقع می گویند: پیاز هم قاطی میوه ها شد! ( منظور از پیاز، این شخص فرومایه است.) 🔹️۵- به افراد فرصت طلب که چشمشان را به روی واقعیت ها بسته اند و با توهم خودشیفتگی شان زندگی را می گذرانند، این مَثل اطلاق می گردد
🟩آب را گل آلود می کند تا ماهی بگیرد 🔹️فردی که کدورت بین دوستان و خویشاوندان را می افزاید تا خود از دشمنی آنان سود ببرد
این مثل به شتافتن در کاری، شتاب کردن و پیشی گرفتن بر گروهی و پیش از وقت به گفتار پرداختن اشاره دارد و هنگامی که بی‌تجربگی در کارها بر دانایان و باتجربه‌ها پیشی می‌گیرد، به کار می‌رود. گونه های دیگر آن عبارت‌اند از: الف) پیش از روضه آخوند گریه می‌کند. ب) پیش از آخوند منبر نرو. ج) پیش از روضه‌خوان گریه می‌کند. د) پیش از آخوند روضه می‌خواند. 📚عاشورا در فرهنگ مردم(ضرب‌المثل‌ها)/مؤلف: محمدعلی عارفی‌راد
چوپان قصه ی ما دروغگو نبود اوتنها بود... واز ترس تنهایی فریاد گرگ آمد سرمی داد
بنام آنکه هستی را آفرید بنام خدای زیبا و زیبایی ها الهی ؛ انت السلام و لک السلام و منک السلام و الیک یعودالسلام و یرجع السلام 💦💧❤💦💧❤💦💧❤💦 ❤️نیایش صبحگاهی باحضرت دوست❤️ پروردگارا؛ اگر تکیه گاهم تو نباشی بسیار زودتر از آنچه که در تصور آید، فرو می‌ریزم ؛ مهربانا ؛ قلبم را آنچنان متغیر کن که دنیا را دمی بی تو نخواهم و بال پروازم ده تا همچون پروانه ها‌ سبکبار باشم و ترجمان عشق تو گردم؛ پروردگارا؛ حالم را آنچنان کن که با نوای شاد پرندگان تو را زمزمه کنم، در انتهای شب مست باده تو باشم و در اثنای روز برای رضای تو انصاف بورزم و مهربانی کنم، و بندگانت را چون نشان خلقت از تو دارند، شایسته اکرام بدانم. به توکل نام اعظمت ای خدای آسمانها و زمین «امین یا رب العالمین» 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 دوستان سلام صبح زیبایتان بخیر و شادی ذکر امروز یکصد مرتبه 💥🍃 یا قاضی الحاجات 🍃💥 🍀🍀🌻🌹🌻🍀🌹🌻🍀 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🌸🍃بر روی زمین و آسمانها و کرات🌸 🌸🍃در بین مناجات برای حاجات 🌸 🌸🍃زیباتر از این جمله ندیـده اسـت کسی 🌸 🌸🍃بر خاتم انبیاء محمّد(ص) صلوات🌸 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
❤سلام امام زمانم 🌼🍃 در تمناے نڪَاهت بي‌قرارم تا بیایی مڹ ظهور لحظہ‌ها را مي‌شمارم تا بیایی... خاڪ لایق نیست تا بہ رویش پا ڪَذارے در مسیرت جاڹ فشانم گل بڪارم تا بیایی... 💚اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنا به💚 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
❤️ ان شالله درپناه پروردگار💚 امروزتون بخیر و نیکی حال دلتون خوب😇 وجودتون سبز و سلامت و زندگیتون غرق درخوشبختی🌺 شیرین وعاشقانه با خدا باشه❤️ 😊🙏 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🟩توبه گرگ مرگ است 🔻کسی که دست از عادتش بر نداره 🔸️معنی ضرب المثل توبه گرگ مرگ است : کسی که مدام توبه کند ولی توبه‌‌اش را بشکند و نتواند توبه‌اش را نگه دارد، دوباره عادت‌‌های زشت خودش را تکرار کند این ضرب المثل را به کار می‌برند. مانند گرگ که خویی درنده دارد و اگر این خوی را کنار بگذارد و نتواند از خوردن حیوانات دوری کند از بین می‌رود. 🔹️در برابر آدم‌ها هم صدق می‌کند یعنی تصمیم می‌گیرند که کار اشتباهی نکنند و توبه کنند و نباید توبه را بشکنند 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
روزی بهلول از کوچه ای میگذشت، شخصی بالایش صدا زده گفت: ای بهلول دانا! مبلغی پول دارم، امسال چه بخرم که فایده کنم؟ بهلول : برو، تنباکو بخر! مردک تنباکو خرید، وقتیکه زمستان شد، تنباکو قیمت پیدا کرد. به قیمت خوبی به فروش رسید. بقیه هر قدر که ماند، هر چند که از عمر تنباکو میگذشت، چون تنباکوی کهنه قیمت زیاد تری داشت، لذا به قیمت بسیار خوبتر فروخته میشد و سرانجام فایده بسیاری نصیب اوشد. یک روز باز بهلول از کوچه می گذشت که مردک بالایش صدا زده و گفت: ای بهلول دیوانه! پارسال کار خوبی به من یاد دادی، بسیار فاید ه کردم، بگو امسال چه خریداری کنم؟ بهلول : برو، پیاز بخر! مردک که از گفته پارسال بهلول فایده، خوبی برداشته بود، با اعتمادی که به گفته اش داشت هرچه سرمایه داشت و هر چه فایده کرده بود. همه را حریصانه پیاز خرید و به خانه ها گدام کرده منتظر زمستان نشست تا در هنگام قلت پیاز، فایده هنگفتی بر دارد. چون نگاهداری پیاز را نمی دانست، پیاز ها همه نیش کشیده و خراب شد و هر روز صد ها من پیاز گنده را بیرون کرده به خندق میریختند و عاقبت تمام پیاز ها از کار برامده خراب گردید و مردک بیچاره نهایت خساره مند شد. مردک این مرتبه با قهر و خشونت دنبال بهلول میگشت تا او را یافته و انتقام خود را از وی بگیرد. همینکه به بهلول رسید، گفت: ای بهلول! چرا گفتی که پیاز بخرم و اینقدرها خساره مند شوم؟ بهلول در جوابش گفت: ای برادر! آن وقت که مرا بهلول دانا خطاب کردی، از روی دانایی گفتم«برو، تنباکو بخر» این مرتبه که مرا بهلول دیوانه گفتی، از روی دیوانگی گفتم «برو، پیاز بخر» و این جزای عمل خود توست! 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🟩تعارف اومد نیامد دارد: 🔻به کسی که تعارف می کنی ممکن قبول کنه ممکن نکنه. 🔹️تعارف باید سنجیده و حساب شده باشد؛ زیرا ممکن است طرف مقابل آن را بپذیرد و شخص گرفتار و پشیمان شود.
🟩تا تنور گرم است نان را بچسبان 🔻 کاملاً از فرصت استفاده کردن. 🔹️این ضرب المثل موقعی استفاده می شود که برای شخصی یک موقعیت مناسب پیش آمده و خود او نیز شرایط استفاده از این موقعیت را دارد، در این هنگام اطرافیان با گفتن جمله تنور گرم است نان را بچسبان به او توصیه می کنند که وقت را از دست ندهد و با سرعت از این موقعیت عالی پیش آمده استفاده کند تا پیشرفت خوبی داشته باشد. ⬅️شعر سعدی درباره استفاده به موقع از فرصت نشاط جوانی ز پیران مجوی که آب روان باز ناید به جوی دریغا که فصل جوانی برفت به لهو و لعب زندگانی برفت دریغا چنان روح پرور زمان که بگذشت بر ما چو برق یمان چه خوش گفت با کودک آمرزگار که کاری نکردیم و شد روزگار فراغ دلت هست و نیروی تن چو میدان فراخست گویی بزن قضا روزگاری ز من در ربود که هر روزی از وی شب قدر بود من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که در باختم 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
‎‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‼جوانی به سراغ عالمی رفت و گفت سه سوال دارم: ➊↫وجود خدا راثابت کن ➋↫وجود قضا وقدر را.. ➌↫چطور میشه که شیاطین از آتش هستند ودر قرآن امده که درجهنم عذاب میشن آتش بر آتش چگونه تاثیر دارد؟ ‼عالم سیلی بر صورت جوان زد جوان ناراحت شد که مگه من چه گفتم که منوزدین.عالم گفت جواب هرسه سوال توست. ‼سیلی زدن ایجاد درد کرد آیا درد رادیدی؟ گفت ندیدم ولی دردراحس کردم عالم گفت: خدا هم وجود داره وجود او بانعمت هامعلوم میشه آیا میدانستی که سیلی میزنم گفت خیر گفت این قضا وقدر هست. دست من وصورت تو ازیک جنس بود اما درد را بر صورت وارد کرد همانطور میتواند آتش بر آتش ایجاد عذاب کند. ‎‌‌‌‎‌‌ 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
📗 «آب گندیده» ✨روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود كه مرد سطل چرمی اش را پر از آب كرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش كه پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم كرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر كشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان كرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی كرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندكی بعد، استاد به یكی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است. ظاهراً آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود كردید كه گوارا است؟ استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی و سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد. 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
«زندگی نامه شهید ابراهیم هادی» ✍️ راوی : یکی از دوستان شهید از پيامبر سؤال شد: «کداميک از مؤمنين ايماني کاملتر دارند؟ فرمودند: آنکه در راه خدا با و خود جهاد کند » سردار محمد کوثري( فرمانده اسبق لشكر حضرت رسول ) ضمن بيان خاطراتي از ابراهيم تعريف ميكرد: 🔸در روزهاي اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهيم گفتم؛ برادر هادي، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح ميداني بيا و بگير. در جواب خيلي آهسته گفت: شما کي ميري تهران!؟ گفتم: آخر هفته. بعدگفت: سه تا آدرس رو مينويسم، تهران رفتي حقوقم رو در اين خونه ها بده! من هم اين کار را انجام دادم. بعدها فهميدم هر سه، از خانواده هاي و آبرودار بودند. ٭٭٭ 🔸از برم يگشتم. وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند. تازه اجاره خانه را چه كنم!؟ سراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصلاً نميدانم چه كنم! 🔸در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم سوار بر موتور به سمت من آمد. خيلي خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقيقه اي صحبت كرديم. وقتي ميخواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتي؟! گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست. دست کرد توي جيب و يک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داري. گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت. 🔸آن پول خيلي داشت. خيلي از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم. خيلي دعايش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشه مشكلات شده بود. ( کتاب سلام بر ابراهیم) ادامه دارد..... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
📗 ✍️وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او را بگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به او عطا مى کرد. 💫برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!! برادر حاتم توجه نکرد. 💫مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست، وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. 💫چون مادرش این بار از در سوم باز آمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تو دوبار گرفتى و باز هم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! 💫مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کار نیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد. بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می شوند... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
📗 «جواب ابلهان خاموشیست» 🔹️ابوعلی سینا در سفر بود . در هنگام عبور از شهری ، جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد . خر سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست . شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند. خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد. صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد. قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت. قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟ روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد ! قاضی پرسید : با تو سخن گفت ؟ چه گفت ؟ صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند . قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت. قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود ؟! ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد : ” جواب ابلهان خاموشی ست “ 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
هرموقع‌به‌بهشت‌زهرا‌ میرفت؛ آبےبرمیداشت‌وقبورشهدا رو می شسٺ‌! میگفٺ‌: 🌱باشهداقرارگذاشتم‌که‌ من‌غبار رو از روی‌قبرهای‌آنها‌بشورم‌ و‌آنھـٰا هم‌غبارگناه‌رو‌ از‌ روی‌دلِ‌مـن‌بشورند...🌱 ...🌷🕊
واقعا تا به ڪی ...؟ قضاوت، غیبت، تهمت چرا نمیفهمیم این ها تاوان دارد... دل شڪستن دارد ... چرا متوجه نیستیم این ها به ما مربوط نیست فلانی جراحی ڪرده... فلانی دزده ... فلانی زشته ... فلانی تتو، پیرسینگ، پروتز داره ... فلانی خیانت ڪرده و ... چرا ڪسی متوجه زندگی شخصی خودش نیس همه خدا شدند ... همه قاضی شدند ... همه گناهڪارند جز خودمان ... ای ڪاش این را بدانیم در هر قبری فقط یک نفر دفن میشود ... پس فڪر اعمال و افڪار خودتان باشید ... فقط ڪافیست پاهایتان را ڪمی از زندگی بقیه بیرون بڪشید... باور ڪنید خودتان هم آرام میشوید ... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory   @zibastory 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 بهشت مشتاق دوستان علی علیه‌السلام است و از این شوق نورش بیشتر می‌شود در حالی که آنها هنوز در دنیا هستند و وارد آن نشده‌اند. 🌹 📚 ثواب الأعمال، ص٢٠٧ 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory   @zibastory 👆
خدایا پناهم باش تا مظلوم روزگار نباشم یاورم باش تا محتاج روزگار نباشم همدمم باش تا تنهای روزگار نباشم رهایم مکن تا اسیر دست روزگار نباشم و خدایم باش تا بنده این روزگار نباشم... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory   @zibastory 👆
با ماباشید با گلچین سیاسی،مذهبی وخبرهای به روز😍😍😍👇 🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
⭕️ یک زن جوان با مار خانگی اش هر شب به رختخواب می رفت و این مار غول پیکر هر شب دور اندام های زن می پیچید و در پایان خیلی بی حال می شد و روی تخت می خوابید یک روز مار هیچ غذایی نخورد و این عدم رغبت به خوردن و بی‌اشتهایی هفته‌ها ادامه یافت تا اینکه زن نگران شد و مارش را نزد دامپزشک برد و علت را جویا شد زن منتظر بود تا نتیجه را بشنود که دامپزشک به او خبر شوکه‌کننده‌ای داد...🔞⚠️😱🔴 اگه دلشو داری بیا ببین👇👇 اینجا سنجاقه @best_natur   @best_natur دیدنش برهمه واجبه تا درس عبرتی بشه برای بقیه😰‼️
📗 🚕 🚕راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد. همان جا شروع به شکایت از خدا کرد: خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟و... در همین حال چون خسته بود خوابش برد، وقتی صبح از خواب بیدار شد از شکایت شب گذشته‌اش خیلی شرمنده شد. ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود... همه ما امکان به خطا رفتن را داریم، پس اگر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمی‌رود، شکایت نکنیم، شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگاه باشد... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆