فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #جلوههای_اسم_عظیم_خدا
√ اگر ما قادر باشیم با سرعت نور حرکت کنیم:
• دو سال طول میکشه که از منظومه شمسی خارج بشیم!
• چقدر طول میکشه به لبهی جهانِ قابل مشاهده برسیم؟
کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇
╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗
@best_natur
╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝
جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
🌼آرامش یعنی؛
✨قایق زندگیتان را،
🌼دست کسی بسپارید که،
✨صاحب ساحل آرامش است...
🌼در اولین آدینه اسفندماه
✨ از خدای مهربان ...
🌼قشنگترین، آرامشبخشترین،
✨و بهترین روز را برایتان آرزومندم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان 💖
همه گویند
به تعجیل ظهورت💖
صلوات🙏
کاش این جمعه بگویند:
به تبریک حضورت💖
صلوات🙏
ﷺ🌸ﷺ💕ﷺ🌸ﷺ
اللهم صل ؏ محمد وآل محمد
ﷺ🌸ﷺ💕ﷺ🌸ﷺ
اللهم صل ؏ محمد وآل محمد
ﷺ🌸ﷺ💕ﷺ🌸ﷺ
اللهم صل ؏ محمد وآل محمد
ﷺ🌸ﷺ💕ﷺ🌸
اللهم🌸عجل 💕لوليك🌸الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼ســلام مولای مهربانم
💫در این جمعه و
🌼میـلاد تو نزدیک و ما
💫از شوق دیدار تو مستیم
🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗سلام آقا
💫شهر را برايت
🎊آذين بندى كرديم
💗تا قدوم مباركت را بر روى
💫چشمانمان بگزارى
🎊چشم انتظـار
💗روى ماهت هستيم
💫آقا تا روشن
🎊كنى عالم هستى را ...
🌸پیشاپیش
نیمـه شعبـان مبارک🎊💐
🌼🍃مرد جوانی کنار "نهر آب" نشسته بود و غمگين و افسرده به سطح آب زل زده بود.
@zibastory
🌼🍃"استادی از آنجا می گذشت."
او را ديد و متوجه "حالت پريشانش" شد و کنارش نشست.
🌼🍃مرد جوان وقتی استاد را ديد بی اختيار گفت:
عجيب "آشفته ام" و همه چيز زندگی ام به هم ريخته است. به شدت "نيازمند آرامش" هستم و نمی دانم اين آرامش را کجا پيدا کنم؟
🌼🍃استاد برگی از شاخه افتاده روی زمين را داخل نهر آب انداخت و گفت:
به اين "برگ" نگاه کن وقتی داخل آب
می افتد خود را به جريان آن می سپارد و با آن می رود.
🌼🍃سپس استاد "سنگی بزرگ" را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت.
سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در "عمق" آن کنار بقيه سنگ ها قرار گرفت.
🌼🍃استاد گفت: اين سنگ را هم که ديدى،
به خاطر سنگینی اش توانست بر نيروی جريان آب "غلبه" کند و در عمق نهر قرار گيرد.
حال تو به من بگو آيا آرامش سنگ را
می خواهی يا آرامش برگ را؟!
🌼🍃مرد جوان مات و متحير به استاد نگاه کرد و گفت:
"اما برگ که آرام نيست."
او با هر "افت و خيز" آب نهر بالا و پائين می رود و الان معلوم نيست کجاست!
🌼🍃لااقل سنگ می داند کجا ايستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جريان دارد اما محکم ايستاده و تکان
نمی خورد.
من آرامش سنگ را "ترجيح" می دهم!
🌼🍃استاد لبخندی زد و گفت:
پس چرا از جريان های مخالف و "ناملايمات" جاری زندگی ات می نالی؟!
اگر آرامش سنگ را برگزيده ای
پس، تاب "ناملايمات" را هم داشته باش و "محکم" هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.
🌼🍃استاد اين را گفت و بلند شد تا برود.
مرد جوان که "آرام" شده بود نفس عميقی کشيد و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
🌼🍃چند دقيقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسيد:
"شما اگر جای من بوديد آرامش سنگ را انتخاب می کرديد يا آرامش برگ را؟!"
🌼🍃استاد لبخندی زد و گفت:
من "تمام زندگی ام" خودم را با اطمينان به "خالق" رودخانه "هستی" و به جريان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور يار دارد از افت و خيزهايش هرگز "دل آشوب" نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم…
🌼🍃خود را به خدا بسپار و از طوفانهای زندگی هراسی نداشته باش چون خدا کنار تو و مواظب توست.
🔴داستانهایی از انبیا و اولیاءالله
@zibastory
🌹امام صادق(علیه السلام ) فرمودند:
مردی در میان بنی اسراییل ذکر"الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می ساخت . ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القاکند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است .اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود . آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود . مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند . در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند . مرد عابد با تماشای این حادثه گفت : این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است
(📚برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری)
..#حاجاسماعیلدولابی...✋🏻
ـ وقتے در گنــــــاه زندگے میکنی
ـ شیطـــان کاری با تـــو ندارد.
امــا....
ـ وقتے تلاش میکنے تــا از اسارتــــ
ـ گنــــاه بیرون بیایے، اذیتتـــ خواهد کرد.🌱
ایمان آوردن سخت نیست
آن را نگه داشتن سخت است
به خدا گرویدن سخت نیست
با خدا ماندن سخت است
بهشت را به بها دهند
نه به بهانه!!
عمل میخواهد...
بهشت رفتن
سخت است
ولی گنج گرانبها وفیرزی بزرگیست
بهشت پرنعمت
ارزش گناه نکردن دارد
@zibastory
روانشناسی میگوید: همیشه گزینهای را انتخاب کنید که بیشتر شما را میترساند
زیرا این دقیقاً همان چیزی است که به شما در رشد کمک میکند.
@zibastory
(خزانه ی غیب)
گوشه ی اتاق کز کرده بود و به نقطه ای نامعلوم خیره شده بود. زن با لحنی سرزنش بار گفت:
- بچهها گرسنه هستند. چیزی برای خوردن نداریم!
مرد به فکر فرو رفت. مقداری طناب در خانه داشتند. باید آنها را به بازار میبرد و میفروخت. طنابها را برداشت و از خانه خارج شد. بازار دمشق شلوغ تر از همیشه بود. ساعتی بعد طنابها را به قیمت یک درهم فروخت. با خوشحالی سکه را در مشت فشرد و به راه افتاد. میخواست برای خانواده ش چیزی بخرد. در این هنگام متوجه ازدحام جمعیت در قسمتی از بازار شد. یکی از مغازه داران یقه ی جوانی را گرفته بود و فریاد میکشید:
- یا همین حالا بدهی ات را بده یا تو را پیش قاضی میبرم تا زندانی ات کند!
جوان بیچاره که لباسهای مندرسی پوشیده بود با التماس گفت:
- تو را به خدا رحم کن! آخر یک درهم که قابل این حرفها را ندارد! نیازی به قاضی و دادگاه نیست. چند روز دیگر طلبت را میدهم.
مغازه دار به شاگردش اشاره کرد و گفت:
- هوای مغازه را داشته باش تا من این مال مردم خور را پیش قاضی ببرم!
مرد نزدیک رفت و گفت:
- او را رها کن! بیا این هم یک درهم.
مغازه دار سکه را از مرد گرفت و یقه ی جوان را رها کرد. جوان بیچاره نفسی به راحتی کشید و به پای مرد افتاد.
- خدا خیرت بدهد! نزدیک بود این از خدا بی خبر به خاطر یک درهم مرا روانه ی زندان کند.
مرد بی آن که چیزی بگوید از آن جا دور شد. وقتی به خانه رسید زن پرسید:
- چکار کردی؟ چرا دست خالی هستی؟
- طنابها را یک درهم فروختم!
- خوب؟!
مرد همه چیز را برای زنش تعریف کرد. زن با وجودی که ته دلش ناراحت بود اما به روی خودش نیاورد و گفت:
- اشکال ندارد! یک نفر را از گرفتاری نجات دادی. خدای ما هم بزرگ است.
مرد نگاهش را به اطراف چرخاند. در این موقع چشمش به گلیم کهنه ی گوشه ی اتاق افتاد. گلیم را به زن نشان داد و گفت:
- این را ببرم بفروشم؟!
- ببر ولی زود برگرد.
مرد گلیم را جمع کرد و به بازار برد. اما کسی آن را نخرید. نزدیک غروب بود. میخواست به خانه برگردد که چشمش به یک مرد ماهی فروش افتاد. ماهی فروش که متوجه شده بود او هنوز گلیمش را نفروخته نزدیک شد و به ماهی بزرگی که در دست داشت اشاره کرد.
- بیا این ماهی را بگیر و گلیمت را به من بده!
مرد موافقت کرد. گلیم را داد و ماهی را گرفت و به خانه برد. شب هنگام زن شکم ماهی را پاره کرد تا آن را تمیز کند و غذایی برای بچهها بپزد. مرد در اتاق بود که صدای فریاد زن را شنید. با عجله به حیاط رفت و گفت:
- اتفاقی افتاده؟
زن با خوشحالی به او اشاره کرد و گفت:
- بیا داخل شکم ماهی را نگاه کن! باور کردنی نیست.
مرد جلو رفت و نگاه کرد. داخل شکم ماهی یک مروارید درشت و درخشان بود. آن را بیرون آورد و گفت:
- فکر کنم خیلی با ارزش باشد!
زن آهسته گفت:
- فردا صبح به بازار جواهر فروشان ببر و قیمت کن! اگر به قیمت خوبی خریدند بفروش!
مرد صبح روز بعد مروارید را به بازار برد. طلا فروش بعد از بررسی مروارید گفت:
- از کجا پیدا کردی؟ هزار سکه طلا میارزد!
مرد گفت:
- آیا با همین قیمتی که گفتی از من میخری؟
- البته که میخرم ولی یک شرط دارد!
-چه شرطی؟
-من در حال حاضر این قدر پول ندارم. اگر کمی صبر کنی از همکارانم قرض میگیرم.
-اشکال ندارد. هر چند ساعت که لازم باشد صبر میکنم!
طلا فروش رفت. اما خیلی زود با دست پر برگشت. پولها را شمرد و به مرد داد و مروارید را از او گرفت. مرد با خوشحالی به خانه برگشت. زن با دیدن سکهها ذوق زده گفت:
-مروارید را چند فروختی؟
-باورت نمی شود هزار سکه طلا!
در این هنگام در خانه به صدا درآمد. مرد رفت و در را باز کرد. پیرمرد فقیری پشت در بود. پیرمرد گفت:
- به من مسکین کمک کنید!
مرد لحظه ای مکث کرد و بعد گفت:
- پدر جان امروز خداوند پول زیادی به من داده. آن را با تو نصف میکنم تا دیگر مجبور نباشی دست نیاز پیش دیگران دراز کنی. با من به خانه بیا!
پیرمرد با شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت:
- من فرستاده ی خدا هستم. به مال تو احتیاجی ندارم فقط میخواستم امتحانت کنم!
@zibastory
نام کتاب: #کلید_اسرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خدایا
✨نـام بـا عظمـت تـو
🌸زبـان قلـم را میگشـايد
✨تـو آغـاز هـر كلمـهای
🌸و صبـح كلمـهای اسـت
✨لبـريـز از نـام تـو
🌸صبـح تنهـا
✨بـا نـام تـو زیبا میگـردد
🌸 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
💖بر مهدی دین
✨مُنجی دنیا صلوات
🌸بر چهره آن ماه دل آرا صلوات
💖در دامن نرجس
✨گل زهرا بِشِکفت
🌸براین گل وبر نرگس و زهرا صلوات
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
@zibastory
🌸خـدایا
✨در اولین روز هفته و
🌸در آستانه فرخنده میلاد با سعادت
✨حضرت صاحب الزمان (عج)
🌸بر ما برکت فراوان عطا کن
✨و در روزیمان گشایش و
🌸 وسعت قرار ده
✨درظهور حضرت صاحب الزمان
🌸(عج تعجیل )
✨و شادی و لبخند را
🌸رزق و روزیمان قرار بده
✨آمیـــن یا رب العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🌼السلام علیک
یاصاحب الزمان(عج)💚
🌼می تپد قلب زمین
هم با صدای پای شما💚
🌼نیمه شعبان ببینم من
کاش سیمـای شما💚
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج🙏
✍آیت الله بهجت(ره)
@zibastory
هدف باید این باشد که تمام عمر ، صرف یاد خدا و طاعت او و عبادت باشد تا به آخرین درجهٔ قربِ پستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت ماندیم ، پشیمان خواهیم شد.
📚برگی از دفتر آفتاب ، ص ۱۹۷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
حتما ببینید☝️
🌹مژده به کسانی که در آخرالزمان زندگی می کنند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory
🌸شیخ رجبعلی خیاط"ره"🌸
✨در هر نفس کشیدن،امتحانی است ببین با انگیزه رحمانی آغاز می شود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می گرد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ،
ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ،
ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ،
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺍﻧﮕﻮﺭ
ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ
ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ
ﻣﻴﻜﺮﺩ،
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ
ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ
ﻧﻜﺮﺩ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟
ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،
ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .
" ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ "
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑنیم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺امام باقر عليه السلام فرمودند :
@zibastory
روزی جوانى در مدينه با زنى رو در رو شد .
جوان ، در حالى كه زن به سوى او مى آمد ، به او نگاه كرد .
وقتى زن از كنار جوان گذشت ، جوان ، همان طور که راه مى رفت ، وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست .
ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود ، خورد و شكاف برداشت .
وقتى زن رفت ، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد .
با خود گفت : به خدا قسم ، نزد پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت .
سپس نزد ایشان آمد .
پیامبر خدا از او پرسيدند : اين چه وضعى است؟
جوان ، داستان را گفت .
آن گاه ، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد :
« قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ *
به مردان با ايمان بگو : ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين ، براى آنان ، پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند ، آگاه است . »
📖 سوره نور ، آیه 30
📙كافی ، ج 5 ، ص 521
@zibastory
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانهای
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانهای!
@zibastory
گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا باد است یا افسانهای!
گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانهای!
گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟
گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانهای!
#ابوسعید_ابوالخیر
@zibastory
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
"خیرخواهی شیطان"
@zibastory
مَردی هر روز هزار بار شیطان را لعنت فرستادی
روزی خوابیده بود.
شخصی بیدارش کرد و گفت بیدار شو، اکنون این دیوار فرو می ریزد.
مرد گفت: تو کیستی که چنین با من مهربانی می کنی؟
گفت: من شیطانم!
مرد گفت: چگونه ممکن است؟ من تو را هر روز هزار بار لعنت می کنم!
شیطان گفت: این برای آن است که مقام شهیدان را نزد خداوند می دانم و ترسیدم که تو نیز زیر این دیوار از ایشان شوی...
📙#قصص_الانبیاء
@zibastory
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
@zibastory
✍در سال 1362 در شهر تبریز پسر مرد ثروتمندی ، شاگرد مغازه خود را که پسر بچه ای بود کشت. دادگاه به قتل عمد حکم و متهم را به اعدام محکوم کرد
پدر متهم 50 میلیون تومان حاضر شد پرداخت کند تا پدر مقتول رضایت دهد. با این مبلغ می شد 10 مغازه در بازار تبریز خرید.سرانجام صحنه اعدام حاضر شد و پدر مقتول با پای خود بر صندلی زیرپای قاتل زد. ناگهان بعد از 5 ثانیه، جلو رفته و پاهای قاتل را در هوا گرفت و پدر قاتل از خوشحالی از هوش رفت.
بعد از برگشتن قاتل به آغوش خانواده، پدر قاتل 50 میلیون تومان را با یک وانت سایپا پول نقد به دم در خانه او می آورد.پدر مقتول که بسیار مومن بود می خندد و با این که خانه اش اجاره ای بود ولی از پذیرش آن مبلغ سرباز می زند.
@zibastory
پدر قاتل می پرسد دلیل این کارت چیست؟ پدر مقتول می گوید: اگر انسان ثروتمندی نبودید می خواستم همان اول کار رضایت دهم. ولی چون مبلغ سنگینی پیشنهاد دادید نمی خواستم به خاطر پول رضایت دهم . چون ارزش این بخشش من بالاتر از پول است. پس منتظر شدم که قاتل جان دهد تا در آن لحظه بتوانم به خاطر خدا و رها کردن قاتل از رنج جان دادن و جوانمرگی نجات اش دهم. و اکنون که نیت مرا دانستید، پس دیگر پیشنهاد پول ندهید. دوم بدانید که همه جا پول کارساز نیست و به پول خود تکیه نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
#بسیارمهم
اگرخواستید اهمیت انتخابات ببینید حتما این کلیپ با دقت ببینید
حدود ۱۳سال جونش کف دست گرفته وبرای امنیت من وشما فداکاری کرده،حال ببینید چی میگه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥خیلی نامردیم
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
✨ویژگی لذت ها در عالم برزخ و بهشت...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
💫کرامت و بزرگی امام حسین(ع)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آیا دلیل تاکید
بر نماز صبح
را میدانید⁉️
با خواب غلظت خون بالا میرود
وهرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود.📛
و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حداعلا می رسد
💥 حالا دانستید که چرا اکثر سکته ها ، سحر اتفاق میفتد؟ 💥
کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود
و با خواندن نماز ، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگردد.
👏👏👏👏👏👏
بیخود نیست میگوییم خدا از مادر هم مهربانتر است.💖💔
🌼ولله الحمد🌼
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory
عیسی مسيح از مسيري ميگذشت، يك نفر با او برخورد نمود. به محض ديدن مسيح به او فحاشی كرد و گفت: اي پسر حرامزادۀ بی اصل و نسب! مسيح در پاسخ گفت: سلام ای انسان باشرافت و ارزشمند! اطرافيان تعجب کردند و از مسيح پرسيدند:
او به تو فحاشي كرد، چه طور شما به او اين قدر احترام ميگذاريد؟ مسيح پاسخ داد: هر كسی آنچه را دارد خرج ميكند.
چون سرمايه او اين بود به من بد گفت،
و چون در ضمير من جز نيكويی نبود
از من جز نيكويی بیرون نمیآيد...
ما فقط آنچه را كه در درون داريم
ميتوانيم از خود نشان دهيم..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خــــداوندا..🙏
🌸بنام تو که زیباترین نامهاست
✨روزمان را آغاز میکنیم
🌸روزی که با نام و یاد تو باشد
✨سراسر شادی است و عشق و مهربانی
🌸و سرشار از خیر و برکت است
✨و فـراوانـی
🌸امام زمان عزیز
✨صبحی که با نگاه تو آغاز شود
🌸بینظیر ترین روز زندگیم خواهد بود
@zibastory
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸روز ولادت
🎊گل خـــلاق سرمـــد است
🌸او از تبار
🎊حیـدر و از نـسل احمد است
@zibastory
🌸در آسمـان و زمین
🎉می رسـد به گـوش
🌸میـلاد قــائم آل محـــمد است
🌸میلاد فرخنده
قائم آل طاها مبارک باد🎊💐