برو اذن پدرت را بگیر
در اوایل طلبگی این توفیق را داشتم که نماز آیت الله بهجت را شرکت کنم، چون مدرسه ما نزدیک مسجد ایشان بود و ما هم شیفته او بودیم... در همان حال و هوای اول طلبگی روزه مستحبی میگرفتم و پدرم بعد از مدتی با علم به اینکه روزه زیاد ممکن است به من فشار بیاورد و آثار بدی برایم داشته باشد فرموده بودند دیگر اگر خواستی روزه مستحبی بگیری باید با اجازه من باشد و من را منع کردند..... مدتی گذشت و من دنبال راه فرار بودم و از طرفی به خاطر اینکه دوست داشتم در راه سلوک وارد شوم تصمیم گرفتم یکسال روزه بگیرم طبعا ایامی که روزه حرام است استثناء بود ولی پدرم کاری کرده بود که میدانستم یک روز روزه مستحبی بدون رضایت او بر من حرام است...
ما هم داغ بودیم دنبال راه فرار از حکم پدر
روزی بعد نماز که با آیت الله بهجت تا در خانه می آمدیم... آنوقت ها خیلی دور ایشان شلوغ نبود.. من از ایشان سوال کردم آیا برای من صلاح می دانید که یک سال روزه بگیرم
ایشان در حالیکه سرش پایین بود و ذکر میگفت فرمود من چه میدانم شما را که نمیشناسم تا بگویم برایت خوب است یا نه.... من اما زیر بار این حرف ها نمی رفتم در دلم گفتم #بهجت باشی و ندانی دوباره سوال کردم ایشان با همان حال که سرشان پایین بود تکرار کردند نمیدانم من آن موقع 14 یا 15 سال داشتم گفتم آقا شما یک نگاهی به من بکنید بفرمایید صلاح هست یا نه؟ ایشان سرشان را بالا آوردند و نگاهی به من کردند فرمودند باید بری اذن پدرت را بگیری..... هیچی دیگه همه نقشه های ما به آب رفت
#بهجت
#سلوک
#طهارت
#طلبگی
#مراقب
#محمد_هادی_جوادی_گیلانی
https://eitaa.com/zoghokheraad