eitaa logo
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
28 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
3 فایل
💫السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا ابا صالحَ المهدی💚 🌸سلام و درود خدمت همه ی عزیزان🌸 هدف از تشکیل این کانال، تلاش برای ارتقاء سطح آگاهی و بیداری درونی و معنوی است تا زمینه سازی باشه برای ظهور هر چه سریع تر حضرت مهدی موعود (عج)، ان شاء الله🙏🏻🕋
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 داستان ظهور (قسمت نهم) لشکری که در دل زمین فرو می رود! امشب شب چهاردهم ” محرم ” است و آسمان شهر مکه مهتابی است. چهار شب از ظهور امام زمان می گذرد و در شهر مکه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارد. سپاه سفیان هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد. آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند. امشب سیصد هزار نفر سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت می کنند. سفیانی به آنها دستور داده تا شهر مکّه را تصرف کنند و کعبه را خراب کنند و امام زمان را به قتل برسانند. این نقشه ی شوم سفیانی ست. به راستی امام زمان که فقط سیصد و سیزده نفر سرباز دارد چگونه می خواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند ؟ من می دانم که خدا هرگز ولی خود را تنها نمی گذارد.. سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت می کند و پس از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین ” بیدا ” مستقر شد. می دانید بیدا کجاست؟ 👈🏻 ادامه در پُست بعد... ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
🔆 داستان ظهور (قسمت نهم) لشکری که در دل زمین فرو می رود! امشب شب چهاردهم ” محرم ” است و آسمان شهر
حدود پانزده کیلومتری در جاده ی مدینه به سوی مکّه که پیش بروی به سرزمین ” بیدا ” می رسی. پاسی از شب می گذرد. آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت می آید ! نگاهش کن ظاهرش نشان می دهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است. آن مرد سراغ امام را می گیرد، گویا کار مهمی با آن حضرت دارد. یاران امام آن مرد را به خدمت امام می آورند. آن مرد می گوید: "ای سرورم من؛ مأموریت دارم تا به شما مژده ی بزرگی بدهم. یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داده تا پیش شما بیایم." من که از ماجرا خبر ندارم از شنیدن این سخن سخت تعجّب کردم! چگونه است که این مرد ادعا می کند که فرشتگان را دیده است؟! امام که به همه چیز آگاه بود، می گوید: "حکایت خود و برادرت را تعریف کن." آن مرد رو به امام می کند و چنین می گوید: "من آمده ام تا بشارت دهم که نابود شد من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصّرف مکّه حرکت کردیم، ناگهان فریاد بلندی در آن بیابان پیچید: "ای صحرای ” بیدا ” این قوم ستمگر را در خود فرو ببر.." آن مرد سخن خود را چنین ادامه داد: "پس من با چشمان خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد (. فقط من و برادرم باقی مانده بودیم.. ناگهان فرشته ایی را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر بده که سپاهش در دل زمین فرو رفت. بعد از آن رو به من کرد و گفت به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت بده و توبه کن." حالا دیگر خیلی چیزها برایم روشن شده است. وقتی مهربانی امام را می بیند توبه می کند و توبه اش مورد قبول می شود. آیا می دانی آن فرشته ایی که با این مرد سخن گفته بود که بود؟ آن فریادی که در صحرای ” ” بلند شده بود چه بود؟ او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند. سپاه سفیانی که می خواست کعبه را خراب کرده و با امام بجنگد به عذاب خدا گرفتار شد. او در دل زمین فرو رفته است. نابودی سپاه سفیانی خبر به زودی در همه جا پخش می شود. گروهی از آنها که از ماه ها قبل مکّه را محاصره کرده بودند با شنیدن این خبر فرار می کنند. سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن خبر ترس تمام وجودش را فرا می گیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون می کند. 🏷پایان قسمت نهم 🌸التماس دعا🙏🏻 ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
🔆 داستان ظهور (قسمت دهم) لشکر ده هزار نفری می آید! مردم مکه بعد از اینکه خبر نابودی سفیانی را می شنوند خیلی می ترسند و برای همین شهر آرام می شود و دیگر کسی دشمنی با امام نیست. پایتخت حکومت جهانی امام شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم. خیلی دوست دارم بدونم امام چه موقع به کوفه حرکت خواهد کرد. نزدیک یکی از یاران امام می روم و از او می پرسم چرا امام به سوی کوفه حرکت نمی کند؟ او در جواب می گوید: "امام منتظر است تا همه ی افراد لشکرش به مکّه بیایند." آری؛ از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عده ی زیادی حرکت کرده اند. آنان به مکّه دعوت شده اند و مأموریت دارند که به امام بپیوندد. آیا تا کنون دیده ای که پرندگان چگونه به سوی لانه ها پناه می برند؟ این افراد هم اینگونه به مکّه پناه می برند و در خدمت امام به آرامش واقعی می رسند. اراده ی خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این ده هزار نفر باشد. اگر به خارج از مکّه بروی، می بینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه می شتابند! مثل اینکه مسابقه ای بزرگ برگزار شده است، مسابقه ای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری به امام. 👈🏻 ادامه در پُست بعد... ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
🔆 داستان ظهور (قسمت دهم) لشکر ده هزار نفری می آید! مردم مکه بعد از اینکه خبر نابودی سفیانی را می
این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بی قرار نموده است. آنان با عشقی مقدّس بیابان ها را پشت سر می گذارند و تمام سختی ها را در راه یاری امام تحمّل می کنند. و تو خود می دانی که سیصد و سیزده یار امام به گونه ای دیگر به مکّه آمده اند. آنان با ” طی الارض ” و در شب قبل از ظهور به مکّه آمده اند. در واقع فرمان روایان، لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک هر کدام از طرف امام حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد. آنها می آیند تا قایم آل محمّد (ص) را یاری کنند. 📚منابع: ۱)- امام صادق (ع) – یصبح احدکم و تحت راسه صحیفه علیها مکتوب؛ طاعه معروفه – کمال الدین ص654- بحارالانوار ج 52 ص305 ۲)- یعذف الله حجته فی قلوب الناس فیسیر….- کتاب الفتن للمروزی ص217 ۳)- امام صادق (ع) – ( هم النجباء والفقهاء و هم الحکام هو القضاء)- دلایل الامامه ص 562 الملاحم لفتن ص 380 🏷پایان قسمت دهم 🌸التماس دعا🙏🏻 ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
🔆 داستان ظهور (قسمت یازدهم) شیران بیشه ی ایمان می آیند! کم کم لشکر ده هزار نفری کامل می شود. آنها با یکدیگر بسیار مهربان هستند، گویی که همه با هم برادرند. همسفرم آیا اجازه می دهی من در مورد افراد این لشکر سخن بگویم؟ آنان در مقابل دستور امام تسلیم هستند و سخنان امام را با گوش جان می پذیرند. افراد شجاع و دلیر که ذره ای ترس در دل ندارند. آری، امام یاران شجاع و با یقینِ کامل می خواهد. افراد ترسو و سست عقیده چه کمکی به این حرکت عظیم می توانند بکنند؟ لشکریان امام چنان در عقیده و ایمان خود استوارند که شیطان هرگز نمی تواند آن ها را وسوسه کند. اینان شیران بیشه ی ایمان و یاوران راستین حق و حقیقت هستند. اگر شب ها به کنارشان بروی، می بینی که مشغول عبادت هستند و صدای گریه و مناجات آن ها شنیده می شود و در روز چون شیران دلیر به میدان می آیند و از هیچ چیز واهمه و ترس ندارند. برای شهادت دعا می کنند و آرزویشان این است که در رکاب امام به فیض شهادت برسند. به راستی که چه سعادتی بالاتر از این که انسان جان خویش را فدای مولای خود کند؟ آیا در این دنیای فانی آرزویی زیبا تر از این سراغ داری؟ و واقعا که زندگی انسان با داشتن چنین آرمانی چقد لذّت بخش می شود. 👈🏻 ادامه در پُست بعد... ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
🔆 داستان ظهور (قسمت یازدهم) شیران بیشه ی ایمان می آیند! کم کم لشکر ده هزار نفری کامل می شود. آنها
به هر حال یاران امام همواره دور امام حلقه زده اند و در شرایط سخت یار و یاور آن حضرت هستند. کافی ست امام به آنها دستور بدهد، آن وقت می بینی که چگونه برای انجام آن دستور سر از پا نمی شناسند. خداوند نیروی جسمی بسیار زیادی به آنها داده است تا بتوانند از امام دفاع کنند. وقتی که آنها از زمین عبور می کنند، آن زمین به سرزمین های دیگر فخر می فروشد و از اینکه یکی از یاران امام زمان از روی او گذشته است به خود مباهات می کند. همه از یاران امام فرمانبرداری می کنند، حتی پرندگان و حیوانات وحشی. 📚منابع: 1- و این اصحاب القایم یلقی بعضهم بعض کانهم بنو اب و ام -) دلایل الامامه ص 562- الملاحم والفتن ص 380 2- امام صادق (ع) – هم اطوع له من لامه لسیدها…..) – بحارالانوار ج 52 ص 307 3- امام باقر (ع) – لیس من شیء الا و هو مطیع سهم حتی سباع الارض و صباء اطیر…)- بحار الانوار ج 52 ص 673 🏷پایان قسمت یازدهم 🌸التماس دعا🙏🏻 ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
🔆 داستان ظهور (قسمت دوازدهم) لباس ضد آتش و عصای شگفت انگیز! اکنون همه ی سربازان امام در مکّه جمع شده اند. آنها آمده اند تا جان خود را فدای امام کنند. امام لباس رزم بر تن کرده و آماده ی حرکت به سوی مدینه شده است. آیا می دانی که لباس رزم امام همان پیراهن یوسف (ع) است؟ به راستی چرا امام این لباس را بر تن کرده است؟ آیا می دانی لباس امام یک لباس معمولی نیست بلکه لباس ضد آتش است. تعجّب نکن.. بگذار تاریخ آن را برایت بگویم.. (ع) در اصل از (ع) بود. هنگامی که نمرود می خواست ابراهیم را به جرم خدا پرستی و در آتش بیاندازد، جبرییل به زمین آمد تا بزرگ پرچم دار توحید را یاری کند. او همراه خود لباسی از بهشت آورد و به خاطر همین لباس حضرت ابراهیم در آتش نسوخت. پس از ابراهیم(ع) این لباس به فرزندان او به ارث رسید تا اینکه لباس یوسف(ع) شد و باعث روشنی چشمان حضرت یعقوب این لباس نسل به نسل گشت تا به پیامبر اسلام و بعد از او به امامان معصومین یکی پس از دیگری به ارث بردند و اکنون روشن شد که چرا خداوند این پیراهن را برای حضرت یوسف نگه داشته است؟ 👈🏻 ادامه در پُست بعد... ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
🔆 داستان ظهور (قسمت دوازدهم) لباس ضد آتش و عصای شگفت انگیز! اکنون همه ی سربازان امام در مکّه جمع
همسفرم! مگر آتش نمرود بزرگترین آتش آن زمان نبود؟ یک بیابان آتش که شعله های آن به آسمان می رسید. نمرود با امکاناتی که در اختیار داشت آتش به آن بزرگی ایجاد کرد و ابراهیم (ع) را در میان آن انداخت، امّا خداوند پیامبر خود را با آن پیراهن یاری کرد و امروز همان پیراهن بر تن امام زمان (ع) است. امام آماده ی حرکت شده است. من دقّت می کنم ببینم امام با چه اسلحه ای به جنگ دشمنان می رود؟ امام به جای اسلحه یک چوب دستی دارد. با خود فکر می کنم چرا فرمانده ی این لشکر این چوب را با خود برداشته است؟ آخر ما می خواهیم به جنگ توپ و تانک و موشک برویم. هرچه فکر می کنم جوابی برای خود نمی یابم. برای همین از یکی از یاران امام سؤال می کنم که چرا امام به جای اسلحه این چوب دستی را با خود برداشته است؟ او برایم می گوید این چوبی که در دست امام قرار دارد همان عصای موسی(ع) است. با اینکه چوب این عصا هزاران سال پیش از درخت بریده شده است امّا هنوز تر و تازه است مثل اینکه همین الان از درخت قطع کرده اند. در زمان موسی (ع) بشر در سحر و جادو پیشرفت زیادی کرده بود و به اصطلاح فن آوری بشر آن روز سحر و جادو بود، امّا وقتی موسی (ع) عصای خود را زمین زد ناگهان آن عصا به اژدهایی تبدیل شد که همه ی آن سحر و جادوها رو در یک چشم بر هم زدن بلعید. امروز هم بشر هر پیشرفتی کرده و هر فن آوری جدیدی داشته باشد باید بداند که امام با همین عصا به مقابله با آن دشمنان خواهد رفت. این عصا یک عصای شگفت انگیز است که امام هر دستوری بدهد انجام می دهد. تازه الان فهمیدم که این چوب دستی یک عصای سخن گو هم می باشد و با امام سخن می گوید. آری آنچه که بشر به دست خود ساخته است توسّط این عصا بلعیده می شود، تانک باشد یا موشک یا هواپیما چه فرقی می کند کافی ست امام به عصا امر کند. قرآن در مورد عصای موسی (ع) سخن گفته است آن عصا یک بیابان سحر و جادو را بلعیده است. این نکته را قبول می کنی چون قرآن می گوید پس دور از ذهن نخواهد بود که این عصا بتواند هواپیما و موشک را هم ببلعد. هنر بشر آن روز سحر و جادو بوده هنر بشر امروز هر چه می خواهد باشد این عصا به اذن خدا می تواند مقابل آن بایستد. آیا می دانی وقتی امام این عصا را زمین می زند تبدیل به چه چیزی می شود؟ من نمی دانم از چه لفظی استفاده کنم، آیا می توانم بگویم تبدیل به اژدهایی بزرگ می شود.. می ترسم بگویی که این نویسنده چه حرف های عجیب و غریبی می زند! هیچ چیز بهتر از این نیست که سخن (ع) را برایت بگویم تو دیگر سخن آن حضرت را قبول داری که فرمود: ( چون قائم آل ما عصای خود را بر زمین بزند، آن عصا شکاف برمی دارد.. شکافی به اندازه ی زمین تا آسمان و آن عصا هر چه را در مقابلش باشد می بلعد. ) به راستی که خداوند چه حکمت های زیبایی دارد و با عصای موسی(ع) آخرین ولی خود را یاری می کند. 📚منابع: ۱)- ان القایم اذا خرج یکون علیه قمیص یوسف….)- کمال الدین ص 143- تفصیر نور الثقلین ج 2 ص462 2)-امام صادق(ع) – ان ابراهیم لما اوقدت النار ایاه جبرییل یثوب من ثیاب الجنه فاالبسه ایاه فلم یضره معه حر و ولا برد ….)- بصایر الدرجات ص209- الکافی ج1 ص 233 3)- امام باقر (ع)- ( ….یفتح له شعبتان احدا هما فی الارض و فی الاخری ….) – تلقف مایاء فکون بلسانها…)- بصایر الدرجات ص 203 – الامامه و التبصره ص 116- بحار الانوار ج 52 ص 218- 🏷پایان قسمت دوازدهم 🌸التماس دعا🙏🏻 ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
🔆 داستان ظهور (قسمت سیزدهم) هزاران فرشته به كمك آمده اند! نگاه كن! ياران امام زمان با چه نظمى زيبا ايستاده اند و منتظرند تا دستور حركت داده شود. آن جوان را مى بينى كه در جلو لشكر، پرچمى نورانى در دست دارد؟ آيا او را مى شناسى؟ او «شُعَيب بن صالح»، پرچمدار اين لشكر بزرگ است. آيا پرچمى را كه در دست اوست مى شناسى؟ اين همان پرچم پيامبر است. همان پرچمى كه جبرئيل در جنگ «بَدْر» براى پيامبر آورد. 👈🏻 ادامه در پُست بعد... ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
🔆 داستان ظهور (قسمت سیزدهم) هزاران فرشته به كمك آمده اند! نگاه كن! ياران امام زمان با چه نظمى زيب
آيا مى دانى اين پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟ اوّلين بار زمانى بود كه جبرئيل آن پرچم را براى پيامبر آورد و او هم در آن را باز نمود و لشكر اسلام در آن جنگ به پيروزى بزرگى دست يافت. بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع كرد و ديگر در هيچ جنگى آن را باز نكرد و تحويل (ع) داد. آن حضرت نيز فقط در ، آن پرچم را باز نمود و ديگر از آن استفاده نكرد. آيا مى دانى كه اين پرچم از جنس پارچه هاى دنيايى مثل پنبه و كتان و حرير نيست، بلكه از جنس گياهان بهشتى است. اين پرچم آن قدر نورانى است كه مى تواند شرق و غرب دنيا را روشن گرداند. وقتى كه اين پرچم برافراشته مى شود، ترس و وحشت عجيبى در دشمنان پديدار مى گردد به طورى كه ديگر نمى توانند هيچ كارى بكنند. از طرف ديگر با برافراشتن اين پرچم، دل هاى ياران امام زمان چنان از شجاعت پر مى شود كه گويى اين دل ها از جنس آهن است و هيچ ترسى به آنها راه ندارد. جالب است بدانى كه چوب اين پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنى را نابود سازد، كافى است با اين پرچم به او اشاره كند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاكت مى رسد. آيا مى دانى هرگاه كه اين پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به يارى امام مى آيند؟ ⭐️دسته اوّل: فرشتگانى كه با نوح(ع)، در كشتى بودند و او را يارى كردند. ⭐️دسته دوّم: فرشتگانى كه به يارى ابراهيم(ع) آمدند. ⭐️دسته سوّم: فرشتگانى كه همراه موسى(ع) بودند زمانى كه رود نيل به امر خدا شكافته شد و قوم بنى اسرائيل از رود نيل عبور كردند. ⭐️دسته چهارم: فرشتگانى كه هنگام رفتن عيسى(ع) به آسمان، همراه او بودند. ⭐️دسته پنجم: چهار هزار فرشته اى كه هميشه در ركاب پيامبر اسلام بودند. ⭐️دسته ششم: سيصد و سيزده فرشته اى كه در جنگ «بَدْر» به يارى پيامبر آمدند. ⭐️دسته هفتم: فرشتگانى كه براى يارى امام حسين(ع) به كربلا آمدند. آمار كل اين هفت دسته، سيزده هزار و سيصد و سيزده فرشته است كه به يارى امام زمان مى آيند. اگر سمت راست لشكر را نگاه كنى، را مى بينى; در سمت چپ لشكر هم، ايستاده است. همه نيروى هاى زمينى و آسمانى آماده اند تا ايشان دستور حركت بدهد. وقتى لشكر امام حركت كند، ترس عجيبى در دل دشمنان ايجاد مى شود و به همين دليل است كه هميشه پيروزى با اين لشكر است. آرى، كسانى كه قصد دشمنى با نور خدا را دارند ترسى عجيب وجودشان را فرا مى گيرد; امّا كسانى كه سال هاى سال در جستجوى نورخدا بوده اند محبّت و علاقه زيادى به امام پيدا مى كنند. آنها هرگز از اين حركت آسمانى نمى ترسند، بلكه هر لحظه آرزو مى كنند كه حكومت مهدوى تشكيل شود وعدالت واقعى را به چشم خود ببينند. 🏷پایان قسمت سیزدهم 🌸التماس دعا🙏🏻 ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
🔆 داستان ظهور (قسمت چهاردهم) آنانى كه بار ديگر زنده شده اند! همه منتظرند تا فرمان حركت صادر شود، لشكر به گروه هايى منظّم تقسيم شده است. در اين ميان متوجّه يك گروه هفت نفرى مى شوم. جلو مى روم و از يكى از آنها مى خواهم كه درباره خودش سخن بگويد. او خودش را «تلميخا» معرّفى مى كند. نمى دانم او را مى شناسى يا نه؟ «تلميخا»، نام يكى از اصحاب كهف است. همان هفت نفرى هستند كه در قرآن قصّه آنها آمده است. آيا سوره كهف را خوانده اى؟ آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غارى پناه بردند و بيش از سيصد سال در آن غار خواب بودند. شايد بگويى: آقاى نويسنده، عجب حرف هايى مى زنى؟ حواست كجاست؟ نكند خيالاتى شده اى؟ اصحاب كهف هزاران سال است از دنيا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشكر امام زمان، مى بينى؟ من در اينجا فقط يك جمله مى گويم: مگر سخن (ع) را نشنيده اى كه فرمود: «هرگاه قائم ما قيام كند خداوند اصحاب كهف را زنده مى كند». آرى، در لشكر قائم آل محمّد(ع) افراد زيادى هستند كه بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را يارى كنند. 👈🏻 ادامه در پُست بعد... ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••
☀️️ ظُهور _ بیداری روح‌ ⭐️
🔆 داستان ظهور (قسمت چهاردهم) آنانى كه بار ديگر زنده شده اند! همه منتظرند تا فرمان حركت صادر شود،
يكى ديگر از آنها «مقداد» است. او يكى از بهترين ياران و (ع) بود كه اكنون به امر خدا به دنيا بازگشته است. ديگرى «جابر بن عبد الله انصارى» است. او از ياران نزديك پيامبر بود و تا زمان (ع)، زنده ماند. همان كسى كه روز «اربعين» به كربلا آمد و در آب فرات غسل كرد و قبر شهيد كربلا را زيارت كرد. اكنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسين(ع) را بگيرد. من عدّه زيادى را مى بينم كه مى گويند ما در عالم برزخ بوديم و چون امام زمان ظهور كرد، فرشته اى نزد ما آمد و به ما خبر داد كه روزگار ظهور فرا رسيده است، برخيزيد و به يارى آن حضرت بشتابيد. 🏷پایان قسمت چهاردهم 🌸التماس دعا🙏🏻 ♥️ 💚 @Zohoor_AwakeningtheSoul •••••••••✾•☁️☀️☁️•✾•••••••••