eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
56.6هزار عکس
58هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
ظهور نزدیک است
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_ششم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و م
✍️ 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» 💠 نمی‌توانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم‌هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا می‌زدم که تا عروسی‌مان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به می‌رفت. تا می‌توانستم سرم را در حلقه دستانم فرو می‌بردم تا کسی گریه‌ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه‌هایم حس کردم. 💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی‌آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه‌های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمی‌گردم! تا سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!» شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی‌ام بریده بالا می‌آمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم می‌دیدم جانم می‌رود. 💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه می‌لرزید و می‌خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یه‌ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمی‌کَند، از کنارم بلند شد. همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو می‌گیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس می‌کردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت می‌درخشید و همین ماه درخشان صورتش، بی‌تاب‌ترم می‌کرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش می‌برد و نمی‌دانستم با این دل چگونه او را راهی تلعفر کنم که دوباره گریه‌ام گرفت. نماز مغرب و عشاء را به‌سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. 💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. 💠 شاید اگر می‌ماند برایش می‌گفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه‌ای که دست از سر چشمانم برنمی‌داشت، به سختی خواندم. 💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن‌عمو و دخترعموها می‌لرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!» کشتن مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
💠سوال ۱۰۹. سازمان آب، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است، ولی در برخی از محلّه ها فشار آب ضعیف است و ساکنان آن مجبورند که برای استفاده از آب در طبقات بالای ساختمآن ها از پمپ فشار استفاده کنند، با توجه به این مسأله به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید؟ الف: آیا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بیشتر از نظر شرعی جایز است؟ ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبی که به وسیله پمپ جذب می شود چه حکمی دارد؟ ✅جواب: در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جایز نیست، و وضو و غسل با آبی که به وسیله پمپ به دست می آید، محل اشکال است. @Estefaate_rahbar 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
• • حــــــاج‌حسین‌یکـــــــتا✨ رزمنده‌اے که در فضاے می‌جنگی! براے فشردن کلیدها و دکمه‌هاے کامپیوتر و موبایلت بگیر! •• و با نیت قربةً إلے الله مطلب بنویس.بدان که تو مصداق و هستی...! 🥀 @shohadae_sho ♥️•••👆|🕊🌸
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_بیست_و_سوم 💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمی‌ر
✍️ 💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بی‌اراده اعتراف کردم :«من جایی رو ندارم!» نفهمید دلم می‌خواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونواده‌تون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید و خجالت می‌کشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانواده‌ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!» 💠 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی می‌گشت و اینهمه در دلش جا نمی‌شد که قطره‌ای از لب‌هایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.» و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرام‌شان دردهای دلم کمتر می‌شد و قلبم به حمایت مصطفی گرم‌تر. 💠 در هم‌صحبتی با مادرش لهجه هر روز بهتر می‌شد و او به رخم نمی‌کشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگی‌اش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوام‌شان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانه‌ای رد می‌کرد مبادا کسی از حضور این دختر ایرانی باخبر شود. مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شب‌ها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و در محافظت از حرم (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه می‌رسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام صبح بود. 💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای بیرون می‌رفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام می‌کرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمی‌شد که هر سحر دست دلم می‌لرزید و خواب از سرم می‌پرید. مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمی‌رفت و هر هفته دست به کار می‌شد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین‌دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو می‌کرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت می‌کشید گفت بهت نگم اون اورده!» 💠 رنگ‌های انتخابی‌اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گل‌های ریز سفید بود و هر سحری که می‌دید پارچه پیشکشی‌اش را پوشیده‌ام کمتر نگاهم می‌کرد و از سرخی گوش و گونه‌هایش می‌چکید. پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و می‌دانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم. 💠 سحر سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را می‌پاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟» انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمی‌دانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟» 💠 صدای تلاوت مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش می‌داد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط بگیرم.» سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم ، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی می‌کند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بی‌تاب پاسخش پَرپَر می‌زد و او در سکوت، را پیچید و بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. اینهمه اضطراب در قلبم جا نمی‌شد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط می‌چرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم. پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو می‌کردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم می‌گشت که در همان پاشنه در، نگاه‌مان به هم گره خورد و بی‌آنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید. از چوب‌لباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبال‌تون بریم فرودگاه . برا شب بلیط می‌گیرم.»... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
💠سوال ۱۱۹. آیا وضو گرفتن به نیت نماز واجب قبل از داخل شدن به وقت آن جایز است؟ ✅جواب: وضو گرفتن برای خواندن نماز واجب، اگر نزدیک داخل شدن به وقت آن باشد، اشکال ندارد. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۱۸. آیا وضویی که قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده، برای خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به این که در این مدت هیچ یک از مبطلات وضو از وی سرنزده است، کافی است؟ یا آن که هر نمازی نیت و وضوی جداگانه ای دارد؟ ✅جواب: برای هر نمازی وضوی جداگانه لازم نیست. با یک وضو تا زمانی که باطل نشده، می تواند هر مقدار نماز که می خواهد بخواند. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
وضو و نماز با وجود ناخن بلند 💠 سؤال: آیا گرفتن و خواندن با اشکال دارد؟ ✅ جواب: اگر ناخن بلند باشد، چنانچه زیر آن مقداری که از مقدار معمول بلندتر است عرفا جزء ظاهر محسوب شود باید موقع وضو و غسل، چرک زیر آن مقدار بر طرف شود و به زیر آن، آب برسد و همچنین برای در نماز، بنابر احتیاط واجب باید سر پا بر روی زمین قرار گیرد. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۱۴. بعضی از زن ها ادعا می کنند که وجود رنگ روی ناخن مانع وضو نیست و مسح روی جوراب نازک هم جایز است. نظر شریف جناب عالی در این باره چیست؟ ✅جواب: در صورتی که رنگ دارای جرم باشد، مانع از رسیدن آب به ناخن می باشد و وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازک باشد، صحیح نیست. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال۱۱۵. آیا مجروحان جنگی که قطع نخاع شده اند و قدرت نگهداری بول را ندارند، جایز است در نماز جمعه شرکت کرده و به خطبه ها گوش دهند و با عمل به وظیفه شخص مسلوس، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟ ✅جواب: شرکت آنان در نماز جمعه اشکال ندارد، ولی با توجه به این که بر آنان واجب است که بعد از وضو گرفتن بدون فاصله زمانی، شروع به خواندن نماز کنند، بنا بر این وضوی قبل از خطبه های نماز جمعه در صورتی برای خواندن نماز جمعه کافی است که بعد از وضو حدثی از آنان سر نزند. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۱۶. شخصی که قادر بر وضو گرفتن نیست، فرد دیگری را برای انجام وضو به نیابت می گیرد و خودش نیت نموده و با دست خود مسح می کند و اگر قادر بر مسح نباشد نایب دست او را گرفته و با آن مسح می نماید. اگر از این کار هم عاجز باشد، نائب از دست او رطوبت گرفته و مسح می کند. حال، اگر این شخص دست نداشته باشد، چه حکمی دارد؟ ✅جواب: اگر این شخص کف دست نداشته باشد، برای مسح، رطوبت از ساعد او گرفته می شود، و اگر ساعد هم نداشته باشد، رطوبت از ریش یا ابروی او گرفته شده و سر و پا با آن مسح می شوند. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۲۵. آیا در مسح سر، مرطوب شدن مو کافی است یا این که رطوبت باید به پوست سر هم برسد؟ ✅جواب: مسح سر را می تواند بر روی پوست و یا موی قسمت جلوی سر بکشد، ولی اگر موی جاهای دیگر سر در قسمت جلو جمع شده باشد یا موی جلوی سر به قدری بلند باشد که بر روی صورت یا شانه ها ریخته شده است، مسح بر آن کافی نیست و باید فرق سر را باز کرده پوست یا بن موها را مسح کند. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
مخلوط شدن رطوبت دست با رطوبت صورت 💠 سؤال: اگر هنگام ، دستمان با تری موی جلوی سر یا پیشانی برخورد کند، برای اشکال دارد؟ ✅ جواب: اشکال ندارد، ولی نباید با رطوبتی که از موی سر یا به دست رسیده است، را انجام دهید. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال۱۲۷. ایجاد فاصله زمانی در شستن اعضا هنگام وضو یا غسل، چه حکمی دارد؟ ✅جواب: فاصله زمانی (عدم موالات) در غسل اشکال ندارد. ولی در وضو اگر فاصله به مقداری باشد که اعضای قبلی خشک شوند، وضو باطل است. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال۱۲۹. بعضی از افرادی که در مجتمع های مسکونی زندگی می کنند، از پرداخت هزینه خدماتی که از آن ها استفاده می کنند از قبیل هزینه آب سرد و گرم، تهویه، نگهبانی و مانند آن ها، خودداری می کنند. آیا روزه و نماز و سایر عبادات این افراد که بار مالی این خدمات را بدون رضایت همسایگان به دوش آنان می اندازند، از نظر شرعی باطل است؟ ✅جواب:هر یک از مشترکین از نظر شرعی به مقداری که از امکانات مشترک استفاده می کند، نسبت به هزینه خدمات مدیون است، و اگر قصد داشته باشد پول آب را نپردازد، وضو و غسل او باطل است. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۳۱. آیا کودک نابالغ، محدث به حدث اصغر می شود؟ آیا می توان قرآن را در دست رس او قرارداد تا آن را مسّ کند؟ ✅جواب: بله، با عارض شدن مبطلات وضو، کودک نابالغ هم محدث می شود، ولی مس کتابت قرآن بر او حرام نیست و بر مکلّف واجب نیست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۳۲. اگر عضوی از اعضای وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو، نجس شود، چه حکمی دارد؟ ✅جواب: نجس شدن آن عضو، به صحّت وضو ضرر نمی رساند، ولی تطهیر آن عضو برای پاک شدن از نجاست به خاطر نماز واجب است. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💠سوال ۱۳۸. کسی که در یکی از اعضای وضویش زخمی وجود دارد که حتی اگر جبیره هم بر روی آن قرار دهد دائماً از آن خون می آید، چگونه باید وضو بگیرد؟ ✅جواب واجب است جبیره ای را بر روی زخم بگذارد که خون از آن بیرون نمی آید، مثل نایلون. @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
💞رســـول خــدا (ص) فـرمودند: «هرڪس به هنگام خواب با به رختــــخواب رود تا زمانی ڪه از خواب برخیزد ثواب و مــناجات به او می دهـــــند. 📚 وسائل الشــیعه جلد ۱ «ڪسی ڪه با وضو بخوابد تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر ڪسی وضــو بخـــوابد تا صبـــــــح مانند مـــرداری است ڪه بســترش قـــــبرش است.» 📚مستدرڪ الوســـائل، ج ۱ ص ۴۲ @Emamkhobiha🌹
هدایت شده از ظهور نزدیک است
💞رســـول خــدا (ص) فـرمودند: «هرڪس به هنگام خواب با به رختــــخواب رود تا زمانی ڪه از خواب برخیزد ثواب و مــناجات به او می دهـــــند. 📚 وسائل الشــیعه جلد ۱ «ڪسی ڪه با وضو بخوابد تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر ڪسی وضــو بخـــوابد تا صبـــــــح مانند مـــرداری است ڪه بســترش قـــــبرش است.» 📚مستدرڪ الوســـائل، ج ۱ ص ۴۲ @Emamkhobiha🌹
هدایت شده از ظهور نزدیک است
💞رســـول خــدا (ص) فـرمودند: «هرڪس به هنگام خواب با به رختــــخواب رود تا زمانی ڪه از خواب برخیزد ثواب و مــناجات به او می دهـــــند. 📚 وسائل الشــیعه جلد ۱ «ڪسی ڪه با وضو بخوابد تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر ڪسی وضــو بخـــوابد تا صبـــــــح مانند مـــرداری است ڪه بســترش قـــــبرش است.» 📚مستدرڪ الوســـائل، ج ۱ ص ۴۲ @Emamkhobiha🌹
هدایت شده از ظهور نزدیک است
💞رســـول خــدا (ص) فـرمودند: «هرڪس به هنگام خواب با به رختــــخواب رود تا زمانی ڪه از خواب برخیزد ثواب و مــناجات به او می دهـــــند. 📚 وسائل الشــیعه جلد ۱ «ڪسی ڪه با وضو بخوابد تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر ڪسی وضــو بخـــوابد تا صبـــــــح مانند مـــرداری است ڪه بســترش قـــــبرش است.» 📚مستدرڪ الوســـائل، ج ۱ ص ۴۲ @Emamkhobiha🌹
هدایت شده از ظهور نزدیک است
💞رســـول خــدا (ص) فـرمودند: «هرڪس به هنگام خواب با به رختــــخواب رود تا زمانی ڪه از خواب برخیزد ثواب و مــناجات به او می دهـــــند. 📚 وسائل الشــیعه جلد ۱ «ڪسی ڪه با وضو بخوابد تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر ڪسی وضــو بخـــوابد تا صبـــــــح مانند مـــرداری است ڪه بســترش قـــــبرش است.» 📚مستدرڪ الوســـائل، ج ۱ ص ۴۲ @Emamkhobiha🌹
تفسیر صفحه 21.mp3
20.39M
📌صوت تفسیر قرآن 📖 صفحه ۲۱ - سوره بقره (آیات 135_ 141) _____________ ♨️ بودن جمهوری اسلامی بر اساس حدیث امام باقر (علیه السلام)! ♨️گزینشی انتخاب کردن آیات قرآن! ⁉️ مبنای دینی چه چیزی است؟! ♨️ امام خمینی (ره) مانع کردن شد! ⁉️ به نظر شما شاه چند سال حکومت کرد؟! ♨️ دلیل پرطرفدار بودن دینی! ⁉️ واقعی چه کسی است؟! ♨️ باید ای کار کرد نه ! ⁉️ اعمال به چند دسته تقسیم می‌شوند؟ ♨️ ادامه آیه لااکراه فی الدین را بخوانید! ♨️ مومن کار انجام نمی‌دهد!!! ♨️ عمل جالب حضرت امام (رحمه الله علیه) هنگام گرفتن!!! ⁉️ آیا اسلام می‌تواند شعار زیبایی مثل گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک داشته باشد؟! ♨️ الگو قرار دادن ... _____________ 🔰 مسجد امام رضا علیه‌السلام مشهد 💠 اندیشکده راهبردی 💠 کانال 🆔 @soada_ir 🆔 @soada_tafsir
🪐 آثار فوق العاده وضو آیت الله بهجت (ره) زیاد بگیرید تا خداوند عمرت را طولانی کند اگر توانستی شب و روز با طهارت باشی این کار را انجام بده زیرا اگر در حال طهارت بمیری شهید خواهی بود.👌 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید 🥀 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem