﷽
✨صبحها مےکنم
ازعشق نگاهے بہ حسین
✨مےکنم باز از این
فاصلہ راهے بہ حسین
✨کردم امروز
سلامے ز سر دلتنگـے
✨مُردم از حسرت
ششگوشه الهےبہ حسین
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#سلام_امام_زمانم 😍✋
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است
کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را
که بوسه بر اثر پایت عین پرواز است
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
چہ خوب گفت سیدمرتضیآوینے:
حزب اللہ اهـل
ولایت است و اهل
ولایت بودن دشوار است😌
پایمردے میخواهد و وفادارے.✌️
آقاجان انے سلمٌ لمن
سالمڪم وحربٌ لمن حاربڪم❤️
رهبـــرمســــیــدعلـــی
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯 #پنجشنبه است
🥀به یاد آنهایی
🥀که دیگر میان ما نیستند
🥀و هیچکس نمیتواند
🥀جایشان را در قلب ما پر کند
🥀نثار روح پدران و مادران آسمانی
🥀فرزندان خواهران وبرادران درگذشته
🥀و همه در گذشتگان بخوانیم
🕯#فاتحه و #صلوات
روحشون شاد یادشون گرامی
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
± ثواب سوره یس برای اموات
حجت الاسلام #عالی🎙
#شادیروحاموات_الفاتحهمعالصلوات🖤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#حسین_جان🌷
بيخود اَز خويشَم و
دور اَز تو ڪَسےٖ نيسْٺ مَرا
بہ تـ♥️ـو اِے عِشق
اَز اينٖ فاصلہ ے دور، سلاٰم
#السلام_علےساڪن_ڪربلا✋🍃
#24_روز تا #اربعین🌺
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
مداحی_آنلاین_بگیر_دستمو_ببر_جواد_مقدم.mp3
4.79M
🔳 #استودیویی #جاماندگان #اربعین
🌴بگیر دستمو ببر
🌴مرا به سوی کربلا
🎤 #جواد_مقدم
👌بسیار دلنشین
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دست_تقدیر ۵۹ #قسمت_پنجاه_نهم 🎬: محیا و منیژه با سرعت کوچه پس کوچه های شهر را پشت سر می گذاشتند، هر
#دست_تقدیر ۶۰
#قسمت_شصت
محیا نگاهی به منیژه که با نگاه خیره و عصبانی او را می نگریست، کرد و نگاهی هم به آن پسرک هراسان که دل در دلش نبود تا خواهرش را نجات دهد، نمود، یک آن تصمیم خودش را گرفت به سمت منیژه رفت و صادق را در آغوش منیژه گذاشت و بسته ای را که از داروخانه پر کرده بود به دست گرفت همانطور که به پسرک اشاره می کرد تا بایستد دستش را روی شانه منیژه گذاشت و آهسته چیزی در گوشش زمزمه کرد.
منیژه با تعجب به سمت او برگشت و گفت: چی داری میگی؟!محیا میخوای اینجا بمونی و من بچه رو ببرم؟ یعنی چی؟ مگه نمی خوای از این جنهم سوزان نجات پیدا کنی؟! بعدم من خودم یه دختر بچه دارم از سرمم زیاده، این یتیم مادر مرده را من کجا ببرم؟! و بعد نفسش را محکم بیرون داد و گفت: اصلا من صادق را نمیبرم، تو خودت به دنیاش آوردی، خودت نجاتش دادی و میگفتی خودت بزرگش می کنی، پس من نیستم، اگر می خواهی بمونی، بمون، اما صادق هم پیش خودت نگه دار.
محیا با لحنی مملو استیصال گفت: منیژه! وضع این مردم را ببین، اینا به کمک پرستار و دکتر احتیاج دارن، من درس خوندم تا در چنین مواقعی کمک همنوع خودم باشم، یه خدمت به خلق الله کنم،حالا تو قبول کن صادق را ببری، ادرس خونه مامانم را مشهد میدم، صادق را به دستش برسون و بگو بچه محیاست، بگو بوی محیا را میده، بگو برسونتش دست همسرم مهدی تا من میام.
بالاخره منم میام منیژه، حالا یکی دو روز دیرتر و بعد لحنش را آرام تر کرد و گفت: اصلا خودت و دخترت هم پیش مامان رقیه بمونید، خونه ما خیلی بزرگه وجا برا همه داره، منیژه ! جان دخترت...فقط صادق را برسون دست مادرم ...همین
منیژه اوفی کرد و گفت: چقدر تو لجبازی...باشه میبرم، من فقط صادق را به دست مادرت میرسونم و اگر قبولش نکرد همون توی کوچه رهاش می کنم هااا
محیا بسته دستش را زمین گذاشت و دست زیر مقنعه سورمه ای رنگش برد و چیزی را از گردنش درآورد و بعد زنجیر نقره ای رنگی که ایه وان یکاد روی پلاک اویزان به ان به چشم می خورد را گردن صادق کرد و زنجیر دقیقا هم قد نوزاد بود، منیژه خنده کوتاهی کرد و گفت: عجب مادر مهربانی! بچه را حصارش هم میکنه اما این حصار برا صادق بزرگه کاش به من میدادیتش...
محیا سرش را تکان داد و گفت: می خوام تا دوباره صادق را میبینم این زنجیر گردنش باشه، برای صادق هست و با زدن این حرف حلقه دستش را در آورد و بعد گوشواره های گوشش هم بیرون کشید، هر دو را در مشت منیژه گذاشت و گفت: گوشواره ها مال خودت، حلقه هم بده به مادرم تا برسونه به مهدی تا وقتی خودم برمیگردم امانت دستش باشه و بعد آدرس خونه مامان رقیه را داد و بی آنکه بگذارد منیژه حرفی بزند، به طرف پسرک برگشت و گفت: بریم عزیزم، بگو از کدام طرف باید بریم.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #دست_تقدیر
✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی »
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دست_تقدیر ۶۰ #قسمت_شصت محیا نگاهی به منیژه که با نگاه خیره و عصبانی او را می نگریست، کرد و نگاهی ه
#دست_تقدیر ۶۱
#قسمت_شصت_یکم🎬:
منیژه در حالی که صادق را در آغوش گرفته بود و بسته کوچکی به دست دیگرش بود؛ سوار بر مینی بوس شد
مینی بوسی جای سوزن انداختن نبود منیژه جلو و جلوتر رفت، می خواست خودش را به آخر مینی بوس برساند و با این حال در باز بود و هنوز راننده مسافر روی مسافر سوار می کرد که ناگهان با صدای انفجار مهیبی که از کنارشان برخاست، در بسته شد و می نی بوس به سرعت حرکت کرد
ماشین که حرکت کرد هم همه ای در می نی بوس به پا شد، هر کسی حرفی میزد، یکی صلوات میفرستاد یکی یا حسین می گفت و زنی هم صدا زد آهای راننده! بایست همسر و پسرم جا ماندن، بایست تو را خدا..
راننده دستی تکان داد و گفت: نمی شود؛ می بینی که وضعیت شهر را ، آنها هم بالاخره خودشان را با ماشینی چیزی به آبادان خواهند رساند، بذار جان این مسافران را نجات دهیم در همین چاله ای که در جاده ایجاد شده بود باعث شد تا ماشین یک وری شود، منیژه که هنوز وسط می نی بوس حیران ایستاده بود، به سمتی پرت شد و روی سر زن و بچه ای دیگر افتاد که صدای آنها هم در آمد.
در این هنگام، صدای گریه صادق هم بلند شد، منیژه همانطور که سعی می کرد کمر راست کند و تعادل خودش را حفظ کند، اوفی کرد و گفت: توی این وضعیت همین گریه تو را کم داشتم.
پیرمردی که عصای چوبی داشت از جا بلند شد و به منیژه گفت: بیا دخترم! بیا جای من بشین و به بچه ات شیر بده..
منیژه نگاهی سپاسگزارانه به پیرمرد کرد و گفت: ممنون! خدا خیرت بده پدرجان، این کودک بینوای مادر مرده را باید برسانم دست اقوامش، مادرش نیستم اما مامورم که این بچه را نجات بدم و با زدن این حرف روی صندلی پیرمرد نشست و متوجه زنی شد که کنارش به او چشم دوخته بود، زن به کمک منیژه آمد و شیشهٔ شیر را از داخل پلاستیک دستش، پیدا کرد و به منیژه داد.
منیژه تشکر کوتاهی کرد و مشغول شیر دادن به صادق شد، زن آهی کشید و گفت: این بچه را کجا باید ببری؟ آبادان؟ اهواز؟!
منیژه سرش را بالا گرفت و گفت: اگر زنده بمانیم باید بریم مشهد...
لبخندی روی لبهای بی روح زن نشست، انگار از شنیدن نام مشهد، شیرینی در وجودش پیچیده بود، سری تکان داد و گفت: خوش به حالتان و در همین حین صدای زوزهٔ بمبی دیگر بلند شد و پشت سرش می نی بوس تکان شدیدی خورد و چند معلق زد، متوقف شد، انگار زمین و زمان بهم آمیخته بود..
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #دست_تقدیر
✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی »
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دست_تقدیر ۶۱ #قسمت_شصت_یکم🎬: منیژه در حالی که صادق را در آغوش گرفته بود و بسته کوچکی به دست دیگرش
#دست_تقدیر ۶۲
#قسمت_شصت_دوم 🎬:
منیژه آهسته در خانه را که مثل همیشه، عمه خانم بهم آورده بود و درست بسته نشده بود را باز کرد و داخل شد و دوباره در را بهم آورد و با سرانگشتان پا آهسته آهسته به طرف اتاقی که تحت اختیار داشت و درش از داخل حیاط باز میشد، حرکت کرد.
از حوض گرد و بزرگ آب وسط حیاط گذشته بود که صدای عمه خانم اونو میخکوب کرد: به به! چه عجب خانم خانما بعد از ده روز پیداشون شد، تو که رفتی دو روزه برگردی، چی شد طول کشید؟ نکنه سفر قندهار رفتی و بعد همانطور که دمپایی هایش را می پوشید آاخ و اوخ کنان از پله ها پایین آمد و گفت: ببین من گناه کردم که عمه تو شدم؟! من گناه کردم که بهت پناه دادم و خونه ام را تحت اختیارت قرار دادم؟! من گناه کردم که اون دخترهٔ ورپریده ات را که از دیوار راست بالا میره نگه داشتم هااا؟!
منیژه آب دهانش را قورت داد و به سمت عمه خانم برگشت و گفت:س..س..سلام عمه خانم..
عمه خانم تا صورت منیژه را دید زد توی سرش و گفت: ای وای خدا مرگم بده، چی شده عمه؟! چرا صورتت را با باند پوشوندی و بعد با صدای گریه بچه روی بغل منیژه با تعجبی بیشتر گفت: ای..این دیگه چیه؟! بچه؟! مال کیه؟! یه حرفی بزن دختر تا سکته نکردم.
در همین حین دخترکی سه ساله و ریز نقش با پیراهن چین چین صورتی از پله ها پایین اومد و با لحن شیرین کودکانه ای گفت: سلام مامانی، کجا بودی دلم برات تنگ شده بود.
منیژه لبخندی زد و گفت: سلام دختر کوچولوی خودم، سلام هدیه خانمم، خوبی دخترم؟!
دختر اشاره ای به صورت مادرش کرد وگفت: آخ مامان صورتت زخمی شده؟ و بعد متوجه دست های صادق که الان در هوا معلق بود شد و گفت: آخ جونم، عروسک برام آوردی؟!
منیژه روی زانویش نشست و بوسه ای از گونه دخترک گرفت و گفت: عروسک نیست مامانی! یه نی نی واقعی هست!
هدیه که باورش نمیشد، جلوتر آمد دستش را روی گونه صادق کشید و با خوشحالی شروع به دویدن کرد و همانطور که دور تا دور حوض آب میگشت گفت: آخ جون، یه نی نی واقعی...من نی نی خیلی دوست دارم.
عمه جان با توک پا به پشت منیژه زد وگفت: بگو ببینم با این وضعیت از کجا میایی و این بچه را از کجا آوردی؟!
منیژه از جا بلند میشد وگفت: قضیه اش مفصله عمه خانم تو رو خدا بزار یه کم استراحت کنم بعد همه چی را برات میگم
عمه خانم جلوی راه منیژه را سد کرد و گفت: تا نگی چی به چیه اجازه نداری یک قدم برداری!
منیژه اوفی کرد و صادق را روی بغل عمه تپاند و گفت: من از میدان جنگ میام!حتما خبرای حمله صدام را شنیدی! بزار یک ساعت بکپم بعد میام همه چی را بهت میگم، فعلا به این بچه برس و با زدن این حرف از عمه خانم که مبهوت به صادق نگاه می کرد گذشت و در اتاقش را باز کرد.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #دست_تقدیر
✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی »
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۸۶۳🌷 🌿شرح قرآنی د
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۸۶۴🌷
🌿شرح قرآنی دعای ندبه🌿
🔶فراز چهل و سوم
🍀یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْکَمَاتِ یَا ابْنَ یس وَ الذَّارِیَاتِ یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ یَا ابْنَ مَنْ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی دُنُوّا وَ اقْتِرَاباً مِنَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَی؛
ای فرزند طه و آیات محکم، ای فرزند یس و ذاریات، ای فرزند طور و عادیات، ای فرزند کسی که نزدیک شد، آنگاه درآویخت، تا آنکه در دسترسی و نزدیکی به خدای علیّ اعلی، به فاصله دو کمان یا کمتر بود.🍀
💠قبلاً گفته شد که امام زمان علیه السلام از نسل حضرت محمد (ص) و علی علیه السلام است. در این فراز همین موضوع در قالبی دیگر و با جملاتی که هر کدام اشاراتی به برخی آیات قرآنی دارد، بیان شده است.
✅نکتهها
🔺۱. «یابن طه» اشاره به نخستین آیه سوره طه دارد. برای حروف مقطّعه «طه» معانی و تعبیرهای مختلفی بیان شده است؛ از جمله آنکه نام خدا یا کلمه سوگند و یا نام پیامبر اکرم است. چنانکه اهل بیت پیامبر را «آل طاها» میخوانند؛ مانند:«الذُّرِّیَّةِ الطَّیِّبَةِ الطَّاهِرَةِ مِنْ آلِ طه».
🔺۲. امامان معصوم مصداق همان «محکمات» هستند که در قرآن کریم آمده است به گونه ای که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَمات» فرمود: «محکمات، امیر المؤمنین و ائمه هستند».
🔺۳. «یس» نیز به فرموده امام صادق علیه السلام یکی از اسامی رسول خداست؛ بنابراین اهل بیت وی نیز آل یاسین هستند؛ چنانچه در روایات به آن تصریح شده است.
🔺۴. ظاهراً منظور از «طور» و «عادیات» در جمله «یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ»، حضرت علی علیه السلام است؛ زیرا ایشان فرمود: «من طور هستم» و امام صادق علیه السلام در ضمن زیارت ایشان این طور میفرماید: « السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَنْ نَزَلَتْ فِی فَضْلِهِ سُورَةُ الْعَادِیَات». و این به خاطر شأن نزولی است که درباره سوره ی عادیات آمده است. در سال هشتم هجرت به پیامبر اکرم (ص) خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین«یابس» جمع شده و با یکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمانان را متلاشی نکنند از پای ننشینند! پیغمبر اکرم (ص) و سلم تعداد زیادی از یاران خود را به سرکردگی بعضی از صحابه به سراغ آنها فرستاد، ولی پس از گفتگوهای بی نتیجه بازگشتند، سرانجام حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را با تعداد زیادی از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام کرد، آنها به سرعت به سوی منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه به راه افتادند، صبحگاهان دشمن را محاصره کردند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند و چون آنها این را نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند، عده ای را کشتند، و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند، و اموال فراوانی به غنیمت گرفتند. سوره «و العادیات» نازل شد؛ درحالی که هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند، پیامبر خدا (ص) آن روز برای نماز صبح آمد، و این سوره را در نماز تلاوت فرمود، اصحاب پس از پایان نماز عرض کردند: این سوره ای است که ما تا به حال نشنیده بودیم! پیامبر فرمود: آری، علی علیه السلام بر دشمنان پیروز شد، و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد امام علی علیه السلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
🔺۵. جملات پایانی این فراز به معراج پیامبر اسلام اشاره دارد؛ چنانچه امام سجاد علیه السلام در تفسیر آیه «ثم دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی» فرمود: مقصود از آن رسول خدا (ص) است که نزدیک پردههای نور شد و ملکوت آسمانها را دید و سپس آویخت در زیر پای خود ملکوت زمین را؛ نگریست تا به نظر آورد که به اندازه فاصله دو سر کمان به زمین نزدیک شده است.
🔺۶. از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: دلیل معراج پیامبر اکرم (ص) چه بود، مگر خدا مکان دارد؟ حضرت فرمود: معراج برای آن بود که خداوند، ملکوت آسمانها و آنچه را در آنهاست از عجایب صنعت و ابتکار، به پیامبرش نشان دهد.
#مهدی_شناسی
#قسمت_864
#شرح_دعای_ندبه
#امام_زمان عج
#استاد_قرائتی
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۸۶۴🌷 🌿شرح قرآنی د
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۸۶۴ 🌷
🔺۷. معراج، مقدّس ترین سفر در طول تاریخ است، مسافر آن پیامبر اسلام (ص) فرودگاهش مسجدالحرام، گذرگاهش مسجد الاقصی، میزبانش خدا، هدف آن دیدن آیات الهی، سوغاتی اش اخبار آسمانها و ملکوت و بالا بردن سطح فهم بشر از این دنیای مادّی بوده است. بر اساس روایات، پیامبر یک سال قبل از هجرت، پس از نماز مغرب در مسجدالحرام، از طریق مسجدالاقصی به وسیله ی «بُراق» به آسمانها رفت و چون بازگشت، نماز صبح را در مسجدالحرام خواند. پیامبر در آن شب، عوالم بالا، ملکوت آسمانها و عجائب آفرینش را دیده و با انبیا ملاقات کردند و احادیث قدسی در این سفر بر آن حضرت وارد شده است، رهبری و ولایت علی علیه السلام مطرح شد. در این سفر، حضرت رسول، بهشت و جهنّم را دید، وضعیّت بهشتیان و نعمت هایشان و دوزخیان و عذاب هایشان از مشاهدات دیگر پیامبر بود. وقتی پیامبر داستان معراج را بیان فرمود، بعضی مردم کم ظرفیّت از دین برگشتند.
#مهدی_شناسی
#قسمت_864
#شرح_دعای_ندبه
#امام_زمان عج
#استاد_قرائتی
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☄️ حوادث، ایرانِ مظلوم را،قدرتمندتر خواهند کرد!
#استوری | #رهبری
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فلسفه ترور.mp3
5.01M
✔️ بررسی فلسفهی «ترور»
✔️ و مکانیسم تاثیر آن در افزایش روح مقاومت و نزدیکتر شدن به قلّه!
#پادکست_روز
#امام_خمینی | #رهبری
#استاد_شجاعی
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
04 Shoghe Behesht (1403-05-02) Mashhad Moghadas.mp3
27.51M
🔈 #شوق_بهشت
🔰 جلسه چهارم
* قسم به عصر؛ همه انسانها در حال باختن و ازدستدادن هستند [1:23]
* تحیت ملائکه به همه بهشتیان در هنگام ورود: سلام بر شما به خاطر آنکه صبر نمودید [5:24]
🔺 بهشت با ناخوشیها و صبر پیچیده شده است [7:27]
🔻 جهنم با لذتها و شهوات پیچیده شده است [10:37]
* جناب ابوبصیر و انتخاب در دوگانه رفتن به بهشت یا توان دیدن [13:57]
* شهادت دردناک جناب رُشَید هَجَری در حالی که ذکر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را رها نمیکرد [21:50]
* توصیفات عجیب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبه طاووس راجع به بهشت [25:15]
* بیتوجهی بهشتیان به نعمتهای بهشتی در هنگام ملاقات اباعبدالله (علیهالسلام) [30:11]
* رَحِمَ اللّهُ العَبّاسَ! فَلَقَد آثَرَ وأبلى وفَدى أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّى قُطِعَت یداهُ ... [42:57]
⏰ مدت زمان: ۵۲:۱۴
📆 ۱۴۰۳/۰۵/۰۲
#صبر
#شوق
#آخرت
#بهشت
#مشهد
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
14_Goriz_Az_Rajim_1401_05_30_Moharram_1444_aminikhaah.ir.mp3
28.33M
⭕️سلسله مباحث
« #گریز_از_رجیم»
✅جلسه چهاردهم
🛑راز پناه بردن به خدا از شیطان چیست؟
🛑چه کسانی از رگبار شیطان در امانند؟
🛑شاخص محک رشد معنوی چیست؟
🛑 توکل یعنی چه؟
🛑 ریشه همه بدی ها چیست؟
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🔺امام حسین رو از مردم نگیرید! (قسمت دوم)
❗️چه کسایی دارن امام حسین رو از مردم میگیرن؟!
‼️ مجلس شراب، میون نامحرما!!
📹 برشی از جلسه سخنرانی سجاد رستمعلی (مسئول اندیشکده علوم و فناوریهای نرم انقلاب اسلامی) در محرم الحرام سال ۱۴۰۲
🎞 مشاهده فیلم کامل جلسه سخنرانی در کانال آپارات اندیشکده
✅ ادامه دارد... إنشاءالله.
#محرم
#امام_حسین ع
#حجاب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⚠️وعده_صادق فقطه یه تنبیه بود
🔥#مجازات_سخت در راه است
🪧#اسماعیل_هنیه🇵🇸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨| 🚫#توجه
⛔️🚩 تلویزیون اسرائیل : در ایران پرچم سرخ انتقام را در یکی از مهمترین مساجد برافراشتند، آماده انتقام ترور اسماعیل هنیه هستند.
🪧#اسماعیل_هنیه🇵🇸
🪧#انتقام_سخت🔥
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✅گفت: بشار اسد میماند و ماند.
گفت: حزبالله پیروزِ جنگ ۳۳ روزه خواهد بود و پیروز هم شد.
⚠️گفت: «رژیم خبیث مجازات خواهد شد» و با وعده صادق مجازات هم شد.
🔥حالا هم میگوید: «مجازاتی سخت در انتظار رژیم صهیونیست»
♥️من به این مرد و وعدههای بزرگ و صادقش، ایمان دارم.
🪧#اسماعیل_هنیه🇵🇸
🪧#انتقام_سخت🔥
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🏴تسلیت به این بانوی وفادار
و ارزشمند جبههی مقاومت
که همسر و سه پسرش را
تقدیم اسلام کرد💔
🪧#اسماعیل_هنیه🇵🇸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🚨✊🏻ما همه هنیه هستیم..
⚠️نتانیاهو گمان میکند که با حذف رهبر مقاومت به اهداف خود رسیده اما راه مقاومت تا آزادی فلسطین و قدس همچنان ادامه دارد.
🪧#اسماعیل_هنیه🇵🇸
🪧#انتقام_سخت🔥
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️