eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
7.6هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی 🌷 قسمت 9⃣5⃣ 💠اسامی
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 🌷 قسمت 0⃣6⃣ 💠اسامی امام زمان عج الله فرجه 🌹غریم 🔸اين نام از القاب خاص حضرت بقية الله علیه السلام است، زيرا در زمان غيبت صغری نام غريم به زبان تقيه و به صورت رمز به کار می‌رفته است تا وجود مبارک حضرت از آزار و اذيت دشمنان در امان بمانند. 👈🏻غريم در فرهنگ اصطلاحات به دو معنای مخالف و ضد هم به کار می‌رود اين نام هم به معنای طلبکار و هم بدهکار استعمال می‌شود. ◀️به کار بردن معنای طلبکار برای حضرت از آن روست که مردم حق ايشان را در جايگاه امامتشان ادا نمی‌کنند، هر چند نبض عالم هستی و شاهرگ کائنات در دستان مبارک حضرت است و آنچه در جهان نام هستی دارد با وساطت ايشان ارتزاق می‌کنند اما همگان از اين نعمت بزرگ غافلند و نسبت به شکر اين نعمت ناسپاس‌اند. 🔺حضرت جلوه ی نام صمد و غنی خداوند سبحان هستند وجود ايشان بی‌نياز از مردم است. اما در اين عالم هرکس برای ادای وظيفه‌ای خلق شده است. با توجه به اين قانون کلی خلقت مردم نسبت به امام زمان وظايفی دارند و چون در انجام آن کوتاهی و نقصان روا می‌دارند حضرت در جايگاه ولايی خويش از آنها طلبکار می‌شوند. 🔹پيامبر(ص) در حديث ثقلين مردم را به دو چيز سفارش کرده‌اند کتاب خدا و اهل بيت: فِيهِمْ نَبِيُّكُمْ ص حَيْثُ يَقُولُ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي (بحارالانوار ج۲) ☝️🏻آنچه رسول خدا مردم را به نگهداری و محافظت از آنها فرا می‌خواند به توجه‌ای خاص نياز دارد. اميرالمومنين(ع) می‌فرمايد: «نَحْنُ نِعْمَةُ اللَّهِ الَّتِي أَنْعَمَ بِهَا عَلَى الْعِبَادِ» ⚜اگر جايگاه امام زمان را در اين روايت بررسی کنيم بايد بگوييم حضرت سر منشا تمام نعمت‌هايی هستند که خدا در اختيار انسان قرار داده است و هر نعمت شکری بر خويش لازم دارد. برای چه کسی امکان شکرگزاری از نعمات ميسر است تا بتواند حق نعمت را ادا کند؟ وقتی امام هر زمان نعمت جاری شده بر مردم است. هيچ کس توان ادا کردن حق امام را ندارد. 🌀غريم در معنای طلبکار از القاب حضرت است. اين نام حضرت اعتباری خاص به نوع بشر بخشيده است. انسان در پرتو نام غريم حضرت به چنان جايگاه والا و با ارزشی دست می‌يابد که بنده حقيری چون او بدهکار والاترين طلبکار-امام زمان- می‌شود؛ طلبکاری کريم، با شرح صدر و غنی... زيرا خداوند سبحان روزی که در عالم اَلَست امانت خويش را بر زمين و آسمان عرضه کرد هيچ موجودی به غير از انسان پذيرای آن امانت نشد، حق ولايتی که انسان در آن روز پذيرفت مودّت و دوستی نسبت به اهل بيت بود که حضرت حق به او وديعه داد. 🌾اين وديعه نوعی بدهکاری برای مردم و طلبکاری برای حضرات معصومين ايجاد کرد. ولی اين بدهکار و طلبکار در شمار ساير غرايم نيستند. بلکه به هر اندازه انسان بدهکاری خود را نسبت به حضرت صاحب الزمان ادا ‌کند در نزد خدای سبحان از قرب و ارزش بيشتری برخوردار می‌شود. هر ذره پرداخت بدهکاری راههای کمال و سير و سلوک را بر افراد هموارتر می‌کند. 📌نکته قابل توجه اينجاست که اين طلبکار، خود، به بدهکارانش در پرداخت بدهی ها و غرض‌هايشان کمک می‌کند. فقط کافی است کسی نيت ادا کردن حق او را بکند، ديگر لازم نيست زحمتی بر خويش متحمل کند.چون وجود مقدس بقية الله شرايط را برای انجام وظيفه افراد فراهم می‌کنند. 🍃طلبکاری حضرت بهانه‌ای برای قرب و اتصال به مقام ولايت است تا افراد در عالم ظلمانی ماده توقف نکنند و مسير عبوديت را با معرفت طی کنند. 〽️بدهکاری ما نسبت به حضرت به ميزان نقصان در عبوديت‌های ماست و انجام هر وظيفه‌ای که از جانب ما صورت می‌گيرد حمل کالای بی‌ارزش و شکسته‌ای برای سلطان مقتدر و بی‌نياز است. اما اين سلطان بی‌نياز نه تنها اين ظرف شکسته‌ را دريافت می‌کند بلکه جايگزين آن ظرفی سرشار از معرفت می‌گرداند. 🔹ادامه دارد... 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دست_تقدیر ۵۹ #قسمت_پنجاه_نهم 🎬: محیا و منیژه با سرعت کوچه پس کوچه های شهر را پشت سر می گذاشتند، هر
۶۰ محیا نگاهی به منیژه که با نگاه خیره و عصبانی او را می نگریست، کرد و نگاهی هم به آن پسرک هراسان که دل در دلش نبود تا خواهرش را نجات دهد، نمود، یک آن تصمیم خودش را گرفت به سمت منیژه رفت و صادق را در آغوش منیژه گذاشت و بسته ای را که از داروخانه پر کرده بود به دست گرفت همانطور که به پسرک اشاره می کرد تا بایستد دستش را روی شانه منیژه گذاشت و آهسته چیزی در گوشش زمزمه کرد. منیژه با تعجب به سمت او برگشت و گفت: چی داری میگی؟!محیا میخوای اینجا بمونی و من بچه رو ببرم؟ یعنی چی؟ مگه نمی خوای از این جنهم سوزان نجات پیدا کنی؟! بعدم من خودم یه دختر بچه دارم از سرمم زیاده، این یتیم مادر مرده را من کجا ببرم؟! و بعد نفسش را محکم بیرون داد و گفت: اصلا من صادق را نمیبرم، تو خودت به دنیاش آوردی، خودت نجاتش دادی و میگفتی خودت بزرگش می کنی، پس من نیستم، اگر می خواهی بمونی، بمون، اما صادق هم پیش خودت نگه دار. محیا با لحنی مملو استیصال گفت: منیژه! وضع این مردم را ببین، اینا به کمک پرستار و دکتر احتیاج دارن، من درس خوندم تا در چنین مواقعی کمک همنوع خودم باشم، یه خدمت به خلق الله کنم،حالا تو قبول کن صادق را ببری، ادرس خونه مامانم را مشهد میدم، صادق را به دستش برسون و بگو بچه محیاست، بگو بوی محیا را میده، بگو برسونتش دست همسرم مهدی تا من میام. بالاخره منم میام منیژه، حالا یکی دو روز دیرتر و بعد لحنش را آرام تر کرد و گفت: اصلا خودت و دخترت هم پیش مامان رقیه بمونید، خونه ما خیلی بزرگه و‌جا برا همه داره، منیژه ! جان دخترت...فقط صادق را برسون دست مادرم ...همین منیژه اوفی کرد و گفت: چقدر تو لجبازی...باشه میبرم، من فقط صادق را به دست مادرت میرسونم و اگر قبولش نکرد همون توی کوچه رهاش می کنم هااا محیا بسته دستش را زمین گذاشت و دست زیر مقنعه سورمه ای رنگش برد و چیزی را از گردنش درآورد و بعد زنجیر نقره ای رنگی که ایه وان یکاد روی پلاک اویزان به ان به چشم می خورد را گردن صادق کرد و زنجیر دقیقا هم قد نوزاد بود، منیژه خنده کوتاهی کرد و گفت: عجب مادر مهربانی! بچه را حصارش هم میکنه اما این حصار برا صادق بزرگه کاش به من میدادیتش... محیا سرش را تکان داد و گفت: می خوام تا دوباره صادق را میبینم این زنجیر گردنش باشه، برای صادق هست و با زدن این حرف حلقه دستش را در آورد و بعد گوشواره های گوشش هم بیرون کشید، هر دو را در مشت منیژه گذاشت و گفت: گوشواره ها مال خودت، حلقه هم بده به مادرم تا برسونه به مهدی تا وقتی خودم برمیگردم امانت دستش باشه و بعد آدرس خونه مامان رقیه را داد و بی آنکه بگذارد منیژه حرفی بزند، به طرف پسرک برگشت و گفت: بریم عزیزم، بگو از کدام طرف باید بریم. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝