eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.2هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
556 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ آره داداش ایران درست میشه ⚠️ایران : ⛔️بازار دختر فروشی راه انداختید بی شرفا؟ 🪧 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
▪️همپای خطر همسفر زینب بود ▪️همراز نماز سحر زینب بود ▪️یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل ▪️پروانه ‌صفت دور و بر زینب بود 🏴 5 ربیع الاول سالروز (س) تسلیت باد @zohoreshgh 🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
بعد روز دهم به هر مجلس راوی و روضه خوان شدی بانو 🏴 5 ربیع الاول سالروز (س) تسلیت باد @zohoreshgh 🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
4_5802992414557734572.mp3
5.25M
🔳 (س) 🌴میخواستم آخه قبل از این که بمیرم 🌴برای سَکینه‌ات عروسی بگیرم 🎤 👌بسیار دلنشین @zohoreshgh 🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ೋ❅◼️❅ೋ═┅─           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🖤علاقه ی بسیار زیاد امام حسین علیه السلام به حضرت سکینه(سلام الله علیها) 🌸امام حسین علیه السلام نسبت به سکینه دخترش و رباب مادر حضرت علی اصغر علاقه ی بسیار زیاد و خاصی داشت و میفرمود: بجانت قسم که خانه ای که در آن رباب و سکینه باشد را دوست دارم. و آنها را آن چنان دوست دارم که حاضرم تمام اموالم را برای آنان مصرف کنم و بگفتار کسی که در این راه مرا سرزنش کند اعتنا نمیکنم. ✳️و مخصوصا هرگاه سکینه و رباب علیها سلام به دیدن نزدیکانشان میرفتند، دوری از آنها بر امام حسین علیه سلام سخت میگذشت به طوری که میفرمود: 🔰گویا شبها به یکدیگر وصل میشوند هرگاه رباب و سکینه به دیدن بستگان میروند... 🌹سکینه دختر امام حسین علیه السلام نامش آمنه یا آسیمه است و سکینه لقب آن بزرگوار است. 🖤 سکینه زنی بسیار زیبا و سرآمد زنان عصر خویش به شمار می آمده و دارای اخلاقی آرام و پسندیده که به او عقیله القریش میگفتند . 🌷از نظر شعر و ادب او استاد تمام شعرای عصر خویش بود. شعرا به محضرش می آمدند و اشعار خود را بر او عرضه میکردند و سکینه خاتون نواقص اشعار آنها را گوشزد مینمودند. 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ─┅═ೋ❅◼️❅ೋ═┅─
🍄رمان جذاب ‌ 🍄 قسمت ۲۲   هرچہ بہ او نزدیڪتر میشدم ضربان قلبم تندتر میشد و احساس میڪردم اونباید از ڪنارم راحت گذر ڪند. من تمام وجودم صدا ونگاه این مرد را میخواست. لعنت بہ این ڪامران! چقدر زنگ میزند.چرا دست از سرم آن هم در این لحظہ ڪہ باید سراپا چشم وحواس باشم برنمے دارد؟ من با بہ او زل زدم و او خیره بہ سنگ فرش پیاده روست. اینگونہ نمیشود. عهههہ.!!!!بازهم زنگ این موبایل ڪوفتے! با عجلہ گوشیم را از ڪیفم درآوردم و خاموشش ڪردم.  چشمم بہ طلبہ بود ڪہ چندقدم با من فاصلہ داشت وندیدم ڪہ گوشیم رو بجاے جیب ڪیفم بہ زمین انداختم.از صداے بہ زمین خوردن گوشیم بہ خودم آمدم ونگاهے بہ قطعات گوشیم ڪردم ڪه روے زمین ودرست درمقابل پاے طلبہ بہ زمین افتاده بود. نشستم.  بہ بہ.چه عطر مسحور ڪننده و بهشتی ای!! 🍃🌹🍃 فڪر ڪردم الان است ڪہ مثل فیلمها ڪنارم زانو بزند و قطعات موبایل رو جمع ڪند ودرحالیڪہ اونها رو بہ من میده نگاهمون بہ هم گره بخورد واو هم یڪ دل نه صد دل عاشقم شود. البتہ اگر بجاے موبایل سیب یا جزوه ے درسے بود خیلے نوستالژے تر میشد ولے این هم براے من موهبتے بود. اما او مقابلم زانو ڪه نزد هیچ با بے رحمے تمام از ڪنارم رد شد و من با ناباورے سرم را بہ عقب برگرداندم و رفتنش را تماشا ڪردم! گوشے را بدون سوار ڪردن قطعاتش داخل ڪیفم انداختم. اینطورے ازشر مزاحمتهاے ڪامران هم راحت میشدم.اوباید بخاطر ڪارش تنبیہ شود. بخاطر تماسهاے مڪرر او من هم صحبتی با اون طلبہ را از دست داده بودم!! 🍃🌹🍃 چندروزے گذشت و من تماسهاے ڪامران را بے پاسخ میگذاشتم.با فاطمہ هم مدام در ارتباط بودم وحالش را میپرسیدم.او میگفت اینقدر قدم من براش خوش یمن و خوب بوده ڪہ بعد از رفتنم حالش رو بہ بهبوده و بزودے بہ هر ترتیبے شده بہ مسجد برمیگرده. باشنیدن این خبر واقعا خوشحال شدم و تصمیم گرفتم هرطور شده با او صمیمے تر شوم و پے بہ رابطہ ے او و آقاے مهدوے ببرم. من با اینڪہ میدانستم مهدوے از جنس من نیست و توجہ او بہ من فرضے محال است اما نمیدانم چرا اینقدر وابستہ بہ او شده بودم و همین لحظات ڪوتاهے ڪہ او را دیدم دلبستہ اش شده بودم. و با خودم میگفتم چه اشکالی دارد؟ مردهایے در زندگیم بودند ڪہ فقط بہ چشم طعمہ نگاهشان میڪردم وقتش است ڪہ مردے را براے آرامش و احساس های دست نخورده وپاڪم داشته باشم. حتے اگراو سهم من نباشد،دیدار و صدایش آرامش بخش شبهاے دلتنگیم است. 🍃🌹🍃 بالاخره ڪامران با اصرار زیاد خودش وفشار مسعود و زبان چرب ونرم خودش دوباره باب دوستے رو باز ڪرد و بایڪ پیشنهاد وسوسہ برانگیز دیگہ رامم ڪرد. همان روز در محفلے عاشقونہ ڪہ در کافہ ے خود تدارک دیده بودبا گردنبندی طلا غافلگیرم ڪرد.! و دوستے ما دوباره از سر گرفتہ شد وموجبات حسادت اڪثر دختران دورو برم و همچنین نسیم جاه طلب و بولهوس رو فراهم ڪرد. وقتی بودم اگرچہ بخشے از و هاے_ڪودڪے_و_نوجوانے_ام ارضا میشد اما یڪ مفرط همراهم بود. وحشت از … وحشت از .. واین اواخر در مقابل فاطمہ و اون طلبہ روح وروانم رو بهم ریختہ بود.. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼🍃🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌼.🍃🌼═╝
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۲۳   روزها از پے هم گذشتند ومن تبدیل بہ یڪ دخترے با شخصیت دوگانہ و رفتارهاے منافقانہ شدم. اڪثر روزها با ڪامرانی ڪہ حالا خودش رو بہ شدت شیفتہ و والہ ے من نشان میداد سپرے میڪردم و قبل از اذان مغرب یا در برخے مواقع ڪہ جلسات بسیج وجود داشت ظهرها در مسجد شرڪت میڪردم!  بلہ من پیشنهاد فاطمہ رو براے عضویت بسیج پذیرفتم چون میخواستم بیشتر ڪنار او باشم و بیشتر بفهمم.! بہ لیست برنامہ هام یڪ ڪار دیگہ هم اضافہ شده بود و آن ڪار، دنبال ڪردن آقاے مهدوے بصورت پنهانے از در مسجد تا داخل ڪوچہ شون بود. اگرچہ اینڪار ممڪن بود برایم عواقب بدے داشتہ باشد ولے واقعا برام لذت بخش بود. 🍃🌹🍃 ماه فروردین فرا رسید و عطر دل انگیز گلهای بهارے با خودش نوید یڪ سال دلنشین و خوب را میداد. ڪامران تمام تلاشش را میڪرد ڪہ مرا با خودش بہ مسافرت ببرد و من از ترس عواقبش هربار بہ بهانه اے سرباز میزدم. ازنظر من او تا همینجا هم خیلے احمق بود ڪہ اینهمه باج بہ دخترے میداد؟ڪہ تن بہ خواستہ اش نداده.! شاید اوهم مرا بہ زودے ترڪ میڪرد و میفهمید ڪہ بازیچہ ای بیش نیست. اما راستش را بخواهید وقتے بہ برهم خوردن رابطہ مون فڪر میڪردم دلم میگرفت! او دربین این مردهاے پولدار تنها ڪسے بود ڪہ چنین حسے  بهم میداد. احساس ڪامران بہ من جنسش با بقیہ همتایانش فرق داشت.او محترم بود.زیبا بود و از وقتے من بہ او گفتم ڪہ از مردهاے ابرو بر داشتہ خوشم نمیاد شڪل و ظاهرے مردانہ تر برای خودش درست ڪرده بود. اما یڪ حس میڪردم. وهرچہ فڪر میڪردم منشا این خلا ڪجاست؟  پیدا نمیڪردم!. هرڪدام از افراد این چندماه اخیر نقشے در زندگے من عهده دار شده بودند و من احساس میڪردم یڪ اتفاقے در شرف افتادنہ! 🍃🌹🍃 روزے فاطمہ باهام تماس گرفت و باصداے شادمانے گفت: _اگر قرار باشہ از طرف بسیج بریم مسافرت  باهامون میاے؟ با خودم گفتم چرا؟ڪہ نہ! مسافرت خیلے هم عالیہ! میریم خوش میگذرونیم برمیگردیم. ولے او ادامه داد _ولے این یڪ مسافرت معمولے نیستا با تعحب پرسیدم : -مگر چہ جور مسافرتیہ؟ گفت _اردوے راهیان نوره.قراره امسال هم بسیج ببره ولے اینبار مسجد ما میزبانے گروه این محلہ رو بعهده داره. با تعجب پرسیدم: _راهیان نور؟!!! این دیگہ چہ جور جاییہ؟! خندید: -میدونستم چیزے ازش نمیدونے!راهیان نور اسم مڪان نیست.اسم یڪ طرحہ! و طرحش هم دیدار از مناطق جنگے جنوبہ.خیلے با صفاست. خیلے.. تن صداش تغییر کرد. وچنان با وجد مثال نزدنے از این سفر صحبت ڪرد ڪہ تعجب ڪردم! با خودم فڪر ڪردم اینها دیگہ چہ جور آدمهایے هستند؟! آخہ دیدار از مناطق جنگے هم شد سفر؟! بابا ملت بہ اندازه ے کافے غم وغصہ دارن..چیہ هے جنگ جنگ جنگ!!!!! فاطمہ ازم پرسید _نظرت چیہ؟ طبیعتا این افڪارم رو نمیتونستم باصداے بلند براے او بازگو ڪنم!!! بنابراین بہ سردے گفتم _نمیدونم! باید ببینم!حالا ڪے قراره برید؟! -برید؟!!! نہ عزیزم شما هم حتما میاے! ان شالله اوایل اردیبهشت. باهمون حالت گفتم: _مگہ اجباریہ؟! -نہ عزیزم.ولے من دوست دارم تو ڪنارم باشے. اصلا حتے یڪ درصد هم دلم نمیخواست چنین مڪانے برم.بهانہ آوردم : -گمون نڪنم بتونم بیام عزیزم.من اردیبهشت عمہ جانم از شهرستان میاد منزلم .ونمیتونم بگم نیاد وگرنہ ناراحت میشہ و دیگہ اصلا نمیاد. با دلخورے گفت: -حالا روز اول اردیبهشت ڪہ نمیاد توام!!بزار ببینیم ڪے قطعیہ تا بعد هم خدابزرگہ. 🍃🌹🍃 چند وقت بعد زمان دقیق سفر معلوم شد و فاطمہ دست از تلاشش براے رضایت من برنمیداشت. اما من هربار بهانہ اے میاوردم و قبول نمیڪردم. او منو مسؤول ثبت نام جوانان ڪرد و وقتی من اینهمہ شورو اشتیاق را براے ثبت نام در این اردو میدیدم متاسف میشدم ڪہ چقدر جوانان مسجدے افسرده اند!!! 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼🍃🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌼.🍃🌼═╝
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۲۴ یڪی دوهفتہ مانده بود بہ تاریخ اعزام، ڪہ حاج مهدوے بین نماز مغرب وعشا، دوباره اعلام ڪردڪہ _چنین طرحے هست و خوب است ڪہ جوانان شرڪت ڪنند. و گفت _در مدت غیبتش آقایے بہ اسم اسماعیلے امامت مسجد رو بعهده میگیرد!!! باشنیدن این جملہ مثل اسپند روے آتیش از جا پریدم و بسمت فاطمہ ڪہ مشغول صحبت با خادم مسجد بود رفتم. او فهمید ڪہ من بیقرارم. با تعجب پرسید: _چیزے شده؟! من من ڪنان گفتم: -مگہ حاج آقا مهدوے هم اردو با شما میان؟ فاطمہ خیلے عادے گفت: -بلہ دیگہ.مگہ این عجیبہ؟ نفسم را در سینہ حبس ڪردم وبا تڪان سر گفتم: -نہ نہ عجیب نیست.فڪر میڪردم فقط بسیجیها قراره برن. فاطمہ خندید: -خوب حاج آقا هم بسیجے هستند دیگہ! !! نمیدونستم باید چڪار ڪنم. براے تغییر نظرم خیلے دیر بود.اگر الان میگفتم منم میام فاطمہ هدفم را از آمدن میفهمید وشاید حتے منو از میدان بہ در میڪرد. اے خدا باید چڪار ڪنم؟ یڪ هفتہ دورے از حاج مهدوے رو چطور تحمل میڪردم؟!تمام دلخوشے من پشت سر او نماز خوندن بود! از راه دور تماشا ڪردنش بود.! از ڪنارش رد شدن بود.انگار افڪارم در  صورتم هم نمایان شد . چون فاطمہ دستے روے شانہ ام گذاشت و با نگرانے پرسید: -چیزے شده؟ !انگار ناراحتے؟! خنده اے زورڪے بہ لبم اومد: -نہ بابا! چرا ناراحت باشم.؟فقط سرم خیلے درد میڪنہ. فڪر ڪنم بخاطر ڪم خوابیہ او با دلخورے نگاهم ڪرد وگفت: _چقدر بهت گفتم مراقب خودت باش. شبها زود بخواب.الانم پاشو زودتر برو خونہ استراحت ڪن.. در دلم غر زدم: آخہ من ڪجا برم؟! تا وقتے راهے براے آمدن پیدا نڪنم چطور برم خونہ واستراحت ڪنم؟ ! اے لعنت بہ این شانس.!!!تا همین دیروز صدمرتبہ ازم میپرسیدے ڪہ نظرم برگشتہ از انصراف سفر یا خیر ولے الان هیچے نمیگے.!!! گفتم.: -نہ خوبم!! میخوام یڪ ڪم بیشتر پیشت باشم.هرچے باشہ هفتہ ے بعد میرے سفر.دلم برات تنگ میشہ.باید قدر لحظاتمونو بدونم بہ خودم گفتم آفرین.!!! همینہ!! من همیشہ میتونستم با بهترین روش شرایط رو اونگونہ ڪہ میخوام مدیریت ڪنم! او همونطور ڪہ میخواستم،آهے ڪشید و گفت: -حیف حیف ڪہ باهامون نیستے. از خدا خواستہ قیافمو مظلوم ڪردم و گفتم: _وسوسہ ام نڪن فاطمہ…این چندروز خودم بہ اندازه ڪافے دارم با خودم ڪلنجار میرم.خیلے دلم میخواد بدونم اینجا ڪجاست ڪہ همہ دارن بخاطرش سرو دست میشڪنند. فاطمہ برق امید در چشمانش دوید. بازومو گرفت و بہ گوشہ ای برد.با تمام سعے خودش تصمیم بہ متقاعد ڪردن من گرفت. غافل از اینڪہ من خودم مشتاق آمدنم! -عسل.بخدا تا نبینے اونجا رو نمیفهمے چے میگم.خیلے حس خوبے داره.خیلیها حتے اونجا حاجت گرفتند!!! حرفهاش برام مسخره میومد. ولے چهره ام رو مشتاق نشون دادم.. بعد با زیرڪے لحنم رو مظلومانہ ومستاصل ڪرد و گفتم: -اخہ فاطمہ! ! جواب عمہ ام رو چے بدم؟! اگر عمہ ام خواست بیاد خونمون چے؟! اون خیلے ریلڪس گفت: -واے عسل..بخدا دارے بزرگش میڪنے..این سفر فقط پنج روزه.اولا معلوم نیست عمہ ات ڪے بیاد.دوما اگر خواست در این هفتہ بیاد فقط ڪافیہ بهش بگے یڪ سفر قراره برے و آخرهفتہ بیاد.این اصلا ڪار سختے نیست 🍃🌹🍃 بازیم هنوز تموم نشده بود. با همان استیصال گفتم: _واقعا از نظر تو زشت نیست؟! گفت: _البتہ ڪہ نہ!!! گفتم : _راست میگے بزار امشب باهاش تماس بگیرم ببینم ڪے میاد.شاید بیخودے نگرانم.اما.. -اما چے؟ با ناراحتے گفتم: _فڪر ڪنم ظرفیت پرشده او خنده ی مستانہ ای تحویلم داد و گفت: -دیوونہ. تو بہ من اوڪے رو بده.باقیش با من!! 🍃🌹🍃 من با اینڪہ سراز پا نمیشناختم با حالت شڪ نگاهش ڪردم و منتظر عڪس العملش شدم. او چشمهاش میدرخشید.. بیچاره او.. اگر روزے میفهمید ڪہ چقدر با او دورنگ بودم از من متنفر میشد!   براے لحظہ اے عذاب وجدان گرفتم.. من واقعا چه جور آدمے بودم؟! چقدر دروغگو شدم!! عمہ اإ ڪہ روحش هم از خانہ و محل سڪونت من اطلاعے ندارد حالا شده بود بهونہ ے من براے رفتن یا نرفتن.. آقام اگر زنده بود حتما منو باعث شرمساریش میدونست!!! 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼🍃🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌼.🍃🌼═╝
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۸۹۶ 🌷 ‌💠سوم؛ پاسخ ندادن به ندای نصرت خواهی امام موجب شقاوت و بدبختی است است چنانچه در حادثه عاشورا آمده است که «امام حسین علیه السلام ره سپرد تا به قطقطانیه منزل کرد و خیمه ای بر پا دید، فرمود این خیمه از کیست، گفتند از عبید اللَّه بن حرّ حنفی؛ امام حسین علیه السلام به او پیام داد که ای مرد! تو گنهکار و خطا کاری و اگر در این موقع به خدا توبه نکنی و مرا یاری نکنی تا جدم برابر خدای تبارک و تعالی شفیع تو باشد، در غیر این صورت خدای عزوجل بدان چه کردی مؤاخذه ات کند. او گفت: یاابن رسول اللَّه اگر یاریت کنم اول کس باشم که جانم قربانت کنم؛ ولی این اسبم را تقدیمت کنم که به خدا قسم هر وقت سوارش شدم هر چه را خواستم دریافتم و هر که قصد مرا کرده از او نجات یافتم؛ او را برگیر. 💠 امام حسین علیه السلام از او رو گردانید و فرمود ما را نیازی به تو و اسب تو نیست و من ستمکاران را به کمک خود نپذیرم ولی بگریز و نه با ما باش و نه بر ما زیرا هر که فریاد و شیون ما خاندان را بشنود و اجابت نکند، خدایش برو در دوزخ اندازد». 💠بنابراین کسانی که در حسرت یاری امام حسین علیه السلام هستند و ندای «یا لیتنا کنا معک» سر می‌دهند باید بدانند که عاشورای دیگری در پیش است و پیش از اینکه دیر شود باید برای یاری او آماده شوند تا به سرنوشت کوفیان دچار نگردند چرا که آمادگی یک باره به دست نمی آید و باید پیش از رسیدن زمان قیام و ندای یاری خواهی حضرت آماده بود. از این رو در زیارت اربعین می‌خوانیم که: «قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُم» و امام صادق علیه السلام نیز به همه منتظران دستور فرمود: «لِیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً؛ حتماً باید فرد فرد شما خود را برای خروج حضرت قائم آماده کند حتی با تهیه یک تیر». 💠اکنون که وجوب پیوند با امام و آمادگی برای ایشان ثابت شد، آیا چنین ارتباط و آمادگی نیازمند معرفت پیشین به امام زمان نیست؟ معنای روایاتی: «مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ کَانَ کَمَنْ هُوَ قَائِمٌ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِه؛ هر کس امام خود را شناخت مانند کسی است که در خیمه قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد»، با این توضیح آشکار می‌گردد. عج 📚حس حضور 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
ارتباط با امام زمان.mp3
7.65M
🔊 📝 «ارتباط با عج» 👤 استاد 💢 اساس دین و دینداری؛ ارتباط، دوست داشتن و اطاعت از معصومِ متخصّص است. 🔅 اگر ما به فکر و یاد امام زمان باشیم، امام زمان هم به یاد ما هست... @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بعد از مطالعات و دوره‌های مهدویت و فعالیت جهادی برای امام زمان علیه‌السلام هنوز به غم نداشتن و ندیدن امام، مبتلا نشدیم؛ سربازان خطرناکی برای امام هستیم! عج | منبع : جلسه ۱۲۳ از مبحث شرح زیارت جامعه کبیره / جلسه ۴۹۶ از مبحث خانواده اسمانی @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 قلبی که در شبانه‌روز جوشش و نگرانی برای امامش نداره، و فقط مشغول رفع مشکلات شخصی خودشه، عابدترین آدم هم باشه؛ وجودش جهنّم و فسقه ! عج | @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
آماده‌ی قرار ملاقات.mp3
8.15M
✘ هر کس باید برای لحظه ملاقات با امامش خود را آماده کند! این اتفاق برای همه ما رخ خواهد داد. آشنایی یا غریبه ؟ شرمنده‌‌ و سرافکنده‌ای یا مایه‌ی آرامش قلب و نور چشم امام؟ | عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
تمسخر کننده و اهانت گر به شهید رئیسی، در یک قدمی انتصاب به عنوان مدیرعامل خبرگزاری ایرنا در دولت وفاق ملی 👈محمد مهاجری که نقدهای عمیقاً غیرمنصفانه و اهانت‌های تند و تمسخرهای او نسبت به شهید رئیسی زبانزد است به عنوان گزینه اصلی خبرگزاری ایرنا مطرح است. 😳او که حتی از شهید رئیسی به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کرد، مدعی است که از ابتدای دولت چهاردهم نام او برای تصدی مدیر عاملی خبرگزاری ایرنا مطرح بوده است. ⏪واقعا اگر بنا بود شعار دولت چهاردهم باشد آیا افراد دیگری جز کسانی که منصوب شده اند برای بخش انتصابی دولت پیدا می‌شد ؟ 🪧 🪧 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⚠️اینهم کامنت ادمین چهل میلیون ترک زبان !!! 🪧 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ فعلا همه‌چیز تقصیر رئیسی است تا بعد! 😳 ✅دولت چهاردهم درحالی در توزیع سوخت تابستانی دچار سردرگمی شده که از همین الان چالش‌های احتمالی در تامین سوخت زمستانی را نیز تقصیر دولت قبل انداخته است! 😡 🪧 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ از زمانی که دلم با عشق تو دمساز شد حس عاشق بودنم با نام تو ابراز شد روز اول کام من را با "حرم" برداشتند زندگیِ نوکرت با تربتت آغاز شد هر زمان درمانده بودم از همه از هر کجا یک زیارتنامه خواندم دفعتاً اعجاز شد "در زدن" در خانه‌ات یک کار بی‌معناست،چون.. قبل از آنکه در بکوبم،در به رویم باز شد مشهدت رویاست،رویای قشنگ نوکری چشمهایم با خیالاتم"حرم پرداز"شد گرچه ذاتا یک کلاغم..با کبوتر میپرم هر زمان حرف از حرم شد کار من پرواز شد 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
بی تو دلمان خیـــر ندیده است بیا در لاک گنـاه خـود خزیده است بیا هم بارش غصه‌هایمان بی‌حداست هم‌کاردبه‌استخوان‌رسیده‌است بیا عج 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " به رسم وفای هر شب بخوانیم 😍 متن دعا و طریقه خواندن نماز عج 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/102 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🖼 ؛ ☀️ امروز پرچم در دستان ماست. پس بیا با یک لبیک، با یک دعوت، با یک حضور، در جشن بزرگ بیعت با امام زمان، سهمی داشته باشیم. 🗓    وعده ما: جمعه ۲۳ شهریورماه مصادف با نهم ربیع‌الاول، سال‌روز آغاز امامت امام زمان عجل‌الله‌فرجه ✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا