eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
558 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⊰✵⊱━═━🌟━═━⊰✵⊱ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⊰⊱#روزه‌های_اخلاقی⊰✵⊱ ⊰⊱#ویژه_ماه_مبارک_رمضان⊰✵⊱ ا⊰✵⊱━═━
⊰✵⊱━═━🌟━═━⊰✵⊱ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⊰⊱⊰✵⊱ ⊰⊱⊰✵⊱ ا⊰✵⊱━═━━══━━═━⊰✵⊱ا ✵رمضان ماه نزوله قرآنه؛ روزه دار واقعی به تلاوت کلمات قرآن اکتفاء نمی کنه؛ بلکه الفاظ قرآن رو هم تلاوت میکنه و مفاهیمش رو می خونه؛ به دستواراتش عمل می کنه و سعی میکنه رو قرآنی کنه. 👌🏻پس یه روزه دار واقعی در ماه مبارک رمضان برنامه های خاصی رو برای تلاوت، حفظ، تدبر و دعوت به سوی مد نظر قرار می ده🙃 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ⊰✵⊱━═━🌟━═━⊰✵⊱
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⊰✵⊱━═━🌟━═━⊰✵⊱ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⊰⊱#روزه‌های_اخلاقی⊰✵⊱ ⊰⊱#ویژه_ماه_مبارک_رمضان⊰✵⊱ ا⊰✵⊱━═━
⊰✵⊱━═━🌟━═━⊰✵⊱ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⊰⊱⊰✵⊱ ⊰⊱⊰✵⊱ ا⊰✵⊱━═━━══━━═━⊰✵⊱ا ✵رمضان ماه نزوله قرآنه؛ روزه دار واقعی به تلاوت کلمات قرآن اکتفاء نمی کنه؛ بلکه الفاظ قرآن رو هم تلاوت میکنه و مفاهیمش رو می خونه؛ به دستواراتش عمل می کنه و سعی میکنه رو قرآنی کنه. 👌🏻پس یه روزه دار واقعی در ماه مبارک رمضان برنامه های خاصی رو برای تلاوت، حفظ، تدبر و دعوت به سوی مد نظر قرار می ده🙃 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ⊰✵⊱━═━🌟━═━⊰✵⊱
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۴
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۴۱ متوجه فاطمه نشده بود. فاطمه ماشینش رو جای ماشین افشین پارک کرد و داخل مؤسسه رفت.در اتاق حاج آقا موسوی باز بود.در زد. -سلام حاج آقا،اجازه هست؟ -سلام خانم نادری،بفرمایید. بعد از احوالپرسی،فاطمه روی صندلی نشست.میخواست درمورد افشین بپرسه ولی نمیدونست چجوری. حاج آقا گفت: -آقای مشرقی رو دیدید؟ الان پیش پای شما از اینجا رفتن. -فقط دیدم سوار ماشینشون شدن و رفتن.میان پیش شما؟! -بله.خیلی پیگیر موضوعات مختلف هست. معمولا یک روز درمیان میاد اینجا. سوالهای خیلی سختی میپرسه.بعضی هاشو همون موقع نمیتونم جواب بدم. خودم میرم تحقیق میکنم،بعد میاد جوابش رو میگیره و سوالهای دیگه میپرسه و میره.حق با شما بود،جواب های خیلی تخصصی هم میخواد.حتی به جواب های منم اشکال میکنه.ازش خوشم میاد.منم سر ذوق آورده. -در عمل چطوره؟!! -عمل هم میکنه.واجباتش رو انجام میده. کارهای انجام نمیده.حتی هم سعی میکنه انجام بده.روی هم خیلی کار میکنه. فاطمه تو دلش گفت یعنی دیگه مغرور و کینه ای نیست؟!! -خانم نادری -بفرمایید -شما ازش خبری نداشتین؟! -بعد از اون روزی که آوردمشون اینجا،یه روز کتاب هایی که شما بهش دادین رو بهم داد و دیگه ندیدمش. حاج آقا تعجب کرد. تا حدی متوجه علاقه افشین به فاطمه شده بود. همون موقع برادر حاج آقا وارد شد. فاطمه ایستاد و سلام کرد. مهدی هم مؤدب و محجوب سلام و احوالپرسی کرد. فاطمه به حاج آقا گفت: _با اجازه تون من میرم پیش خانم مومن. -خواهش میکنم.بفرمایید. دو قدم رفت،برگشت و گفت: _دختر خاله ما حالش چطوره؟ دیگه مؤسسه نمیاد؟ حاج آقا با لبخند گفت: _خداروشکر خوبه.هفته ای یک روز میاد. دخترها اینجا رو میذارن رو سرشون. -سلام برسونید،بهش بگین همین روزها میرم دیدنش. -حتما،خوشحال میشه. وقتی فاطمه رفت،مهدی روی صندلی نشست و گفت: _داداش. حاج آقا همزمان که برگه ای رو مطالعه میکرد،گفت: _جانم. -نمیخوای برای داداشت آستین بالا بزنی؟ حاج آقا با لبخند نگاهش کرد و گفت: 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱