تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵 @zohoreshgh ❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(29)
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵
@zohoreshgh
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(30)
#حضرت_موسی
7⃣ آغاز #اختلاف و #انحراف
💢بنی اسرائیل چه بود؟ قوم برگزیده ای که بنا بود به رهبری یکی از بزرگترین پیامبران تاریخ با سازماندهی ای بی نظیر بر سرزمین فلسطین به عنوان چهار راه جهان دست یابد و از آن جا دین خداوند را که همان اسلام است جهانی نماید،
💢یا قومی که به عنوان عبرت در تاریخ برای یاران آخرالزمانی پیامبر آخرالزمان بخش عمده ای از راه را پیموده و در انتها به دلیل عدم درک حساسیت موضوع و دلبستگی به دنیا پس از سازماندهی و کسب آمادگی برای انجام مأموریت حزب الله تبدیل به حزب شیطان شد؟
💢واقعیت این است که هر دو وجه صحیح می نماید. این قوم در ابتدا و به ویژه در دوران غیبت شایستگی های قابل توجهی از خود نشان داد ولی در ادامه دچار اختلاف و نفاق و انحراف شد و همان گونه که خداوند بارها به ایشان تذکر داده بود، بر سر ایمان و مأموریت خود نایستاد و سرانجام تبدیل به یکی از حلقه های مهم تکمیل تاریخ آخرالزمان شد که در قرآن کریم بیشترین ذکر از آنان به میان آمده و به مسلمانان مطالعه تاریخ آنان بارها تذکر داده شده و در عین حال در قالب روایات پیش بینی شده که تمامی اتفاقات و ابتلائات این قوم در میان امت اسلام نیز تکرار خواهد شد تا آن زمان که امت آخرالزمان از این جریانات و موارد مشابه آن عبرت گرفته و از آزمایش الهی سربلند بیرون آیند.
💢به هر حال اگرچه پیش از خروج بنی اسرائیل در زمان زندگی در مصر هم خرده گیری های قوم بر موسی علیه السّلام آغاز شده بود، اما آن سوی آب و در اردوی آمادگی، به دلیل حاکمیت شرایط خاص، انحرافات و خروج از حوزه ولایت-که رمز اصلی آخرالزمان است-رفته رفته بیشتر شد.
💢 این انحراف طیفی از خرده گیری در مورد:
❗️آب و غذا را
❗️تا درخواست از پیامبر خدا برای قراردادن بتی جهت پرستش قوم در بر می گیرد،
❗️از پرسش های بی مورد و سر بر تافتن از امر ولی در داستان ذبح بقره
❗️تا درخواست همراهی با موسی علیه السّلام در جریان تلقی وحی در کوه طور برای آزمایش موسی علیه السّلام و کسب یقین به صداقت او
❗️و سرانجام درخواست دیدن خداوند به چشم سر که نخستین رگه های حس گرایی و تجربه گرایی در میان این قوم است.
💢این رویکرد بعدها تبدیل به معضلی جدی در راه توسعه دانش از طریق محدود نمودن راه های شناخت به حس و تجربه شد که متأسفانه هنوز هم گلوی جهان معاصر را به شدت می فشرد.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
http://eitaa.com/joinchat/3843096576Cf7a42801db
♥️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂ @zohoreshgh ❣﷽❣ ♾ #لبیک_یا_حسین_یعنی⁉️ ♾ #قسمت_هفتم #جنگ_خیبر که م
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂
@zohoreshgh
❣﷽❣
♾ #لبیک_یا_حسین_یعنی⁉️
♾ #قسمت_هشتم
امام #حسین علیه السلام؛ مردم را به پذیرش و #عمل به اسلامی که جدّش خاتم النبیین از سوی خدا #مأمور ابلاغ آن به مردم جهان شده بود؛ دعوت کرد.
وقتی دین خدا را در معرض #انحراف کامل و #نابودی دید؛ با قیام خونین خود برای اصلاح امّت جدّش با #امر_به_معروف و نهی از منکر به پا خاست و زیر #تیرباران دشمن؛ نماز را هم ترک نکرد.
#تمام آنچه که در این دنیا داشت از زن و فرزند و #آبرو ... فدا کرد و روز عاشورا بعد از شهادت علی اصغرش ؛ #دامنش را تکان داد تا مسلمانان عهد شکن و آیندگان بدانند چیزی جز جان خود باقی نمانده تا برای اسلام #فدا کند.
♾ #ادامه_دارد
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂
@AminikhaahDorane Varoonegi.mp3
زمان:
حجم:
38.19M
🔈 #دوران_وارونگی
* هشدار روایات: آمادهباش برای مواجهه با حوادث آخرالزمان [3:53]
* تاریکی آخرالزمان؛ پشت پرده پیشرفتهای کاذب [6:07]
* در انتظار طلوع آفتاب؛ از تاریکی به روشنایی [8:14]
* از خانواده به حیوان؛ تحولی دردناک در روابط انسانی [11:06]
📌 دوران وارونگی: نگاهی عمیق به روایت شگفتانگیز امام صادق (علیهالسلام) [13:11]
* شکست؛ سرنوشت محتوم ظالمان [19:51]
⚜️ فاجعهای به نام آخرالزمان: گسترش فساد و تباهی [25:53]
1️⃣ فروپاشی اخلاق؛ گسترش انحرافات جنسی [27:44]
2️⃣ شادی دشمن، حاکمیت فساد و ذلت مؤمنان [30:27]
3️⃣ اهل آیات الهی در گرداب تحقیر [31:50]
4️⃣ تغییر نقشهای جنسیتی؛ تشکیل انجمنهای زنان [33:40]
5️⃣ غیرت نسبت به همجنس و بیغیرتی نسبت به ناهمجنس [35:45]
6️⃣ تشویق خانواده نسبت به گناه زنان [38:04]
7️⃣ توهین به اهل بیت؛ شرط رسیدن به قدرت [45:50]
8️⃣ حلالخور؛ قربانی مذمت اطرافیان [51:44]
9️⃣ آمِر به معروف مورد نهی دیگران قرار میگیرد [53:26]
0️⃣1️⃣ والدین به سوژه طنز تبدیل میشوند [57:24]
1️⃣1️⃣ بازار منافقان رونق مییابد [1:00:48]
* دعا و استغاثه؛ راز ماندگاری در فتنهها [1:05:23]
✅ جدایی از فاسقان؛ رمز نجات در آخرالزمان [1:08:31]
⏰ مدت زمان: ۱:۱۲:۴۸
📅 ۱۴۰۳/۰۷/۲۶
#آخرالزمان
#فتنه
#انحراف
#تهران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۱۱۱ و ۱۱۲ حسین تا یکماه اول بچهای خو
_خودم میبندم عزیزم
فاطمه به سمت کت خاکستری روح الله رفت و همانطور کت را روی شانههای همسرش میانداخت گفت:
_وظیفه است آقایی...انشاالله به سلامتی بری و برگردی و این امتحان را خوب خوب بدی که میدی
و بعد از روی میز توالت(میز آرایش) دسته پولی را برداشت داخل جیب کت روح الله گذاشت. روح الله نگاهی به پول ها کرد و گفت:
_عه این همه پول از کجا اوردی؟
فاطمه لبخندی زد و گفت:
_ماییم دیگه اجیل مجیل کردیم ظاهر شد
و بعد بوسه ای از گونه او گرفت و ادامه داد:
_میدونم الان خونه خریدی دستت خالی خالیه، ببخش این پولا کم هستن ولی پول رفیق راه آدم هست همرات باشه خوبه...
روح الله سرش را از شرمندگی پایین انداخت و فاطمه فکر میکرد به خاطر اینکه جیب شوهرش خالی ست اینگونه شرمنده شده، اما نمیدانست که روح الله شرمنده از این بود که با پول پس انداز فاطمه میخواهد برود تا هووی او را عقد کند. و فاطمه هیچوقت به او نگفت که این پول عیدی بچه هاست و پس انداز قلک زینب و عباس...
شراره دست لای موهای رنگ کرده اش که اینبار به رنگ سرخ در آمده بود کشید و ذهنش به سمت چند وقت پیش رفت، درست زمانی که روح الله با کت و شلوار خاکستری و پیراهن سفید، جلوی آرایشگاه دنبالش آمد.
شراره خوب به یاد داشت چقدر تلاش کرد تا روح الله را قانع کند تا مدتی بدون خواندن محرمیت با هم در ارتباط باشد و از این پیشنهاد دو منظور داشت، اول اینکه قولی را که به موکلش داده بود عملی میکرد چرا که قول داده بود روح الله را به گناه بکشد و با این ارتباط حرام، خیلی راحت میتوانست به این هدفش برسد
و از طرفی میخواست زمانی پا به زندگی روح الله بگذارد که اولا او را عاشق و تشنه خود کرده باشد و ثانیا فاطمه ای در کار نباشد و هوویش با وسوسه های موکلش، خود را از صحنهٔ گیتی محو کند و مانند سعید بمیرد. اما هر چه کرد روح الله این پیشنهاد را قبول نکرد و در جواب شراره که میخواست مدتی با هم در ارتباط باشند گفت:
_ببین شراره جان، میخوای بیشتر باهم در ارتباط باشیم تا شناخت بهتری از هم پیدا کنیم، راه حل داره، یه عقد موقت میخونیم که به گناه نیافتیم
و با این حرف، شراره فهمید که تلاشش بیهوده است، چون روح الله مؤمن بود و برای همین #ایمانش بود که شیطان، شرط #انحراف او را گذاشته بود تا به کمک شراره بیاید. با عقد موقت، تمام برنامه های شراره به هم میریخت پس به روح الله پیشنهاد داد تا عقد دائم کنند و تاکید کرد این عقد باید پنهانی باشد و البته تا پنهانی هست پای بچه ای هم در میان نیاید.
روح الله هم پذیرفته بود، پس با هم به سمت قم رفتند، یکی از دوستان معمم روح الله که دفترخانه هم داشت، خطبه عقد دائم را برایشان خوانده بود و شراره برخلاف همیشه که لباس های باز و بدن نما میپوشید، چادری به سر کرد و همراه با روح الله به حرم حضرت معصومه و بعد از آن به خواستهٔ روح الله به مسجد جمکران رفتند
و شراره با گوشی دستش از تمام صحنه ها عکس میگرفت. شراره آن زمان را مانند روز در خاطر داشت، دستش را زیر چانه اش زد، آهی کشید و زیر لب گفت:
🔥_روح الله عجب مرد خود داری بود، هر چه که ناز و عشوه آوردم قبول نکرد که با هم به هتل برویم و یک شب در کنار هم باشیم و نگذاشت من طبق نقشه ام پیش بروم...لعنت به تو روح الله...آخه تو چطور مردی هستی؟! من که مثل یک عروس، خودم را برات آماده کرده بودم، حتی هتلی هم برای اینکه حجله عروسیمان باشد در نظر گرفته بودم، اما روح الله حاضر نشد حتی برای یک ساعت هم شده، با هم زیر یک سقف برویم.
شراره از جا بلند شد و همانطور که طول و عرض اتاق را بی هدف میپیمود و دست مشت شده اش را بر روی پایش کوبید با خود گفت:
🔥_این موکل هم محاله بتونه روح الله را رام من کنه، مخصوصا که الان شک کردن پای جادو در میان هست و اگه پیش اون ملا دایی جوادشون هم برن دست من رو میشه، پس حالا که دارم رسوا میشم باید با تمام توان پیش برم، من یا روحالله را از آن خودم میکنم و یا باید هم خودش و هم خانواده اش را از بین ببرم
و با زدن این حرف به سمت میز کنار تخت رفت و گوشی اش را برداشت و شماره یکی از اساتید جاودگری اش را گرفت...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان واقعی #تجسم_شیطان
✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی»
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝