💞💞🍃🍃
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_سه
#صفحه_9⃣
? ايستگاه 3
تو مى دانستى دوستانت به عهد تو وفا مى كنند و در دنيا زهد پيشه مى كنند، براى همين تو آنان را مقرّب درگاه خود قرار دادى و نام و ياد آنان را بلندمرتبه گرداندى.
تو آنان را بر ديگران برترى دادى و مقامشان را بالا بردى. نام آنان را در كتاب هاى آسمانى خويش ذكر كردى، براى مثال در تورات و انجيل از محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)ياد نمودى و همه را با مقام والاى آنان آشنا ساختى.
در ميان دوستان تو، گروهى به مقام پيامبرى رسيدند و گروهى هم جانشينان پيامبران بودند، تو فرشتگان را نزد پيامبران فرستادى تا سخن تو را به آنان نازل كنند، تو علم و دانش خود را به آنان عطا نمودى. تو آنان را راه نزديك شدن بندگانت به خودت قرار دادى و آنان را وسيله كسب رضايت خودت معرّفى نمودى.
تو كمال انسان ها را در رسيدن به رضاى خودت قرار دادى و از انسان ها خواستى تا براى رسيدن به رضاى تو، آن راهى را كه تو قرار دادى بپيمايند.
در آيه 35 سوره مائِده چنين مى خوانم:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ...).
در اين آيه از من مى خواهى تا تقوا پيشه كنم و وسيله اى براى نزديك شدن به تو بياورم. مى دانم كه نماز، روزه، زكات و كمك به نيازمندان و... مرا به تو نزديك مى كند، امّا بهترين وسيله براى نزديك شدن به تو چيست؟
تو پيامبران و امامان را بهترين وسيله براى كسب رضايت خودت قرار دادى. در هر زمان يكى از آنان را نماينده خودت در روى زمين قرار دادى.
🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_هفت
#صفحه_9⃣1⃣
? ايستگاه 7
چهارمين پيامبرى كه از او سخن به ميان مى آيد موسى(ع)است. "تو از درختى با او سخن گفتى و برادرش هارون را وزير و كمك او قرار دادى".
موسى(ع)در مصر به دنيا آمد و در كاخ فرعون بزرگ شد، وقتى او به سنّ جوانى رسيد، حادثه اى براى او پيش آمد و ناچار شد از مصر فرار كند. او از مصر به "مَديَن" آمد. مدين، نام منطقه اى در شام (سوريه) بود.
او با شعيب(ع)كه پيامبرى از پيامبران بود، آشنا شد و با دختر او ازدواج كرد. موسى(ع)از مال و ثروت دنيا هيچ چيز همراه خود نداشت، براى همين شعيب(ع)به او گفت: "مهريه دخترم اين است كه هشت سال براى ما گوسفندان را به چرا ببرى".
موسى(ع)پذيرفت، او هشت سال براى آنان چوپانى كرد، دو سال ديگر هم اضافه ماند.
سرانجام موسى(ع)تصميم گرفت به مصر بازگردد، او با شعيب(ع)خداحافظى كرد و با خانواه اش آماده حركت شد. راه مصر از صحراى سينا مى گذشت.
موسى(ع)راهى طولانى در پيش داشت، شبى، در سرما و طوفان گرفتار شد و موسى(ع)در آن تاريكى راه را گم كرد و به سوى كوه "طور" رفت.
موسى(ع) نمى دانست كه به چه مهمانى بزرگى فرا خوانده شده است، او نمى دانست كه اين گم كردن راه، بهانه اى براى رسيدن به كوه طور بوده است. او به خانواده خود گفت: "شما اينجا بمانيد، من آتشى ديدم، به آنجا مى روم شايد بتوانم شعله اى از آن را براى شما بياورم".
موسى(ع)به سوى آتش آمد، ديد نور از درختى شعله ور است، نزديك تر آمد، ناگهان تو با او سخن گفتى: "اى موسى! من خداى تو هستم. تو را برگزيدم، پس به آنچه به تو وحى مى شود، گوش فرا بده! منم خداى يكتا كه هيچ خدايى جز من نيست...".
به موسى(ع)فرمان دادى: "اى موسى! عصايت را بر زمين انداز!". موسى(ع)عصاى خود را بر زمين انداخت، ناگهان آن عصا مار بزرگى شد و به سرعت به تكاپو افتاد. ترس، تمام وجود موسى(ع)را فرا گرفت و فرار كرد، تو او را صدا زدى و گفتى: "اى موسى! برگرد و عصايت را بگير و از آن نترس، من آن را به صورت اوّلش باز مى گردانم".
اينجا بود كه آرامش به قلب موسى(ع)بازگشت، او دست دراز كرد و سر آن مار را گرفت، ناگهان آن مار به عصا تبديل شد.
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
💕💕🍃🍃
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_چهارده
#صفحه_9⃣2⃣
? ايستگاه 14
"كعبه، خانه صدق پيامبر و خاندان او بود، تو كعبه را براى پيامبر و خاندانش، اوّلين خانه عبادت قرار دادى".
وقتى آدم(ع)از بهشت رانده شد، روى كوه "صفا" قرار گرفت، همان كوهى كه فقط 130 متر با كعبه فاصله دارد. آدم(ع)در بالاى اين كوه سر به سجده گذاشت، گريه كرد و تو توبه او را پذيرفتى و جبرئيل را فرستادى تا او و همسرش را به جايى ببرد كه در آنجا كعبه ساخته خواهد شد.
جبرئيل در آنجا خانه تو را بنا كرد، آن وقت تو دستور دادى تا هفتاد هزار فرشته از آسمان نازل شوند و دور كعبه طواف كنند، آدم(ع)نيز به طواف پرداخت. تو رحمت خود را بر آدم(ع)نازل كردى و او را پيامبر خود قرار دادى. تو براى كعبه، حُرمت زيادى قرار دادى و سوگند ياد كردى كه هر كس به طواف كعبه بيايد و دور آن طواف كند، گناهانش را مى بخشى.
كعبه، مبارك و مايه هدايت مردم است، آنجا پناهگاه و كانون امن و امان است.
تو به ابراهيم(ع)مأموريت مهمّى دادى. به او دستور دادى تا همسر و فرزندش، اسماعيل را به مكّه ببرد، از او خواستى تا كعبه را بازسازى كند.
وقتى كار بازسازى كعبه تمام شد، از او خواستى تا بر روى سنگى بايستد و همه مردم را به سوى كعبه فرا خواند.
سنگى كه ابراهيم(ع)بر روى آن ايستاد، نزديك كعبه قرار دارد و نام آن "مقام ابراهيم" است. اين سنگ همواره در كنار كعبه است تا همه بدانند كه كعبه، يادگار ابراهيم(ع)است، كعبه، ميراث اوست. كسى كه به سفر حجّ مى رود بايد نماز طواف را پشت مقام ابراهيم نماز بخواند، او با اين كار، ثابت مى كند پيرو ابراهيم(ع)است.
در جاى جاى سرزمين مكّه، نشانه هاى ابراهيم(ع)به چشم مى آيد، كسى كه مى خواهد حاجى بشود بايد به "عرفات" برود و سپس در "مِنا" قربانى كند و... همه اين ها سنّت هايى از ابراهيم(ع)است.
كعبه، اوّلين معبد يكتاپرستى است، تو كعبه را مايه هدايت همه قرار دادى، در آن سرزمين، نشانه هاى ايمان هويدا مى باشد، در آنجا مقام ابراهيم(ع)نمايان است.
كسى كه به آنجا برود، احترام دارد و بايستى در امن و امان باشد، هر كس كه واقعاً پيرو ابراهيم(ع)باشد و براى انجام حجّ به مكّه برود و حجّ به جا آورد، ديگر از آتش جهنّم در امان است.
كعبه يادگار ابراهيم(ع)و محمّد(صلى الله عليه وآله)و خاندان اوست. تا زمانى كه كعبه پابرجا باشد، اسلام هم پابرجاست. تو كعبه را محل دعوت محمّد(صلى الله عليه وآله)و خاندان او قرار داده اى، اگر آنان نبودند، دين و كعبه تو پابرجا نبود. پس آبادانى كعبه به همّت آنان است. كعبه خانه توست، امّا بقاى اين خانه، مديون آنها مى باشد. وقتى مهدى(عج)هم ظهور كند از كنار كعبه حركت خويش را آغاز مى كند.
💕💕💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_بیست_دو
#صفحه_9⃣3⃣
? ايستگاه 22
يكى ديگر از فضايل على(ع)ماجراى "سَدّ الأبواب" است، شرح اين ماجرا چنين است:
روزى از روزها پيامبر به يكى از يارانش (كه نامش مَعاذ بود) گفت:
ــ اى مَعاذ! خدا از من خواسته است تا از مردم بخواهم درهايى را كه به اين مسجد باز كرده اند، مسدود كنند.
ــ يعنى همه بايد درهايى را كه از طرف خانه هايشان به مسجد باز مى شود، برداشته و جاى آن را ديوار بسازند؟
ــ بله. اين دستور خداست. از تو مى خواهم تا نزد عمويم عبّاس بروى و سلام مرا به او برسانى و پيامم را به او بدهى.
ــ چشم.
وقتى پيامبر از مكّه به مدينه هجرت كرد، در مركز شهر، مسجدى ساخت. پس از اتمام كار، او در كنار مسجد، اتاق هايى را بنا نمود. على(ع)هم در آنجا، اتاقى براى خود ساخت. مسلمانان ديگر هم در آنجا براى خود خانه ساختند. آنان براى خانه هاى خود دو در قرار دادند، درى كه به كوچه باز مى شد و درى كه به سوى مسجد باز مى شد.
در واقع، همه خانه هايى كه دور تا دور مسجد ساخته شده بودند، دو در داشتند، پيامبر دستور داد تا درهايى كه از طرف خانه ها به مسجد باز مى شد، بسته شود.
مَعاذ در جستجوى عبّاس، عموى پيامبر بود. او را در بازار مدينه يافت و به او گفت: "پيامبر مرا فرستاده است تا از تو بخواهم درِ خانه خود را كه به مسجد باز كرده اى، مسدود كنى". عباس پاسخ داد: "چشم. من دستور پيامبر را انجام مى دهم".
عبّاس به سوى خانه حركت كرد، او مى خواست اوّلين كسى باشد كه اين دستور پيامبر را انجام مى دهد. او سريع دست به كار شد، بعد از ساعتى، درِ خانه عباس كه به سمت داخل مسجد بود، بسته شد.
اين خبر به همه مى رسد: همه بايد درهاى خانه هاى خود را به سوى مسجد مسدود كنند. وقتى عبّاس، عموى پيامبر درِ خانه خود را مسدود كرده است، بقيّه هم بايد اين دستور را انجام دهند. درها يكى بعد از ديگرى مسدود مى شود.
عُمر نزد پيامبر آمد و گفت: "اى پيامبر! من دوست دارم وقتى تو در محراب قرار مى گيرى، به تو نگاه كنم، به من اجازه بده دريچه اى كوچك از خانه من به سوى مسجد باز باشد". پيامبر در پاسخ گفت: "خدا اجازه چنين كارى را نداده است".
❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_شصت
#صفحه_9⃣6⃣
ذى طُوى كجاست؟
ذى طُوى نام كوهى است در شهر مكّه. اين كوه تقريباً شش كيلومتر تا كعبه فاصله دارد و نزديك منطقه "فخّ" واقع شده است.
در اينجا مى خواهم سخنى از امام باقر(ع)را نقل كنم: "وقتى كه زمان ظهور مهدى(عج)نزديك شود، ده نفر از ياران نزديك آن حضرت نزد او حاضر مى شوند، مهدى با ياران خود به كوه ذى طُوى مى رود و منتظر مى ماند تا خدا به او اجازه ظهور بدهد".
از اين سخن استفاده مى شود كه اين كوه، نقطه اى است كه ظهور از آنجا آغاز خواهد شد.
آنجا مكانى است كه مهدى(عج) در آنجا به دعا مى ايستد. براى همين است كه اين كوه، قداست دارد. آنجا محل استجابت دعاى اوست.
چرا نام اين دو كوه در اين دعا آمده است؟ آيا تو در اين دو كوه، پنهان شده اى؟!
در اينجا يك مثال مى زنم: "به دريا بنگرم دريا تو بينم". اين جمله را ممكن است كسى بگويد كه اصلاً دريا را نديده است، او اين جمله را مى گويد تا به ديگران بفهماند كه او در همه جهان، نشانه هاى قدرت خدا را مى بيند. او دريا را براى مثال ذكر مى كند.
در سخن، گاهى از چيزى يا مكانى نام برده مى شود ولى منظور از آن، فقط بيان مثال است، نام بردن اين دو كوه در اين دعا نيز اين چنين است.
آقاى من! تو امروز از ديده ها پنهان هستى، كسى كه شوق ديدار تو را دارد، مى خواهد آرزوى ديدار تو را بيان كند، پس نام اين دو كوه مقدّس را به زبان مى آورد.
آرى، سال هاى فراوان از غيبت تو مى گذرد، هيچ كس از مردم عادى، مكان تو را نمى دانند، در زمانى از زمان ها، تو در كوه رضوى اقامت داشته اى و در آن وقت هم هيچ كس از اين موضوع باخبر نبوده است. اكنون كسى كه مشتاق ديدار توست، چون مى داند اين دو كوه به گونه اى منسوب به توست، شوق خود را اين گونه بيان مى كند.
🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst