امام زمان و ظهور
🔴 تأیید اجتهاد شیخ انصاری توسّط امام زمان (علیه السلام) بعد از فوت مرحوم صاحب جواهر، آیت الله حا
او در حضور طلاّب به شیخ انصاری رو کرد وفرمود: «نظر شما درباره زنی که شوهرش مسخ شده باشد، چیست؟» (این مسأله به خاطر آنکه مسخ در این امّت وجود ندارد در هیچ کتابی عنوان نشده است).
لذا شیخ انصاری عرض کرد: «چون در کتابها این بحث عنوان نشده من هم نمی توانم، جواب عرض کنم».
فرمود: «حالا بر فرض یک چنین کاری انجام شد ومردی مسخ گردید، زنش باید چه کند».
شیخ انصاری عرض کرد: «به نظر من اگر مرد به صورت حیوانات مسخ شده باشد، زن باید عدّه طلاق بگیرد وبعد شوهر کند، چون مرد زنده است وروح دارد، ولی اگر شوهر به صورت جماد درآمده باشد، باید زن عدّه وفات بگیرد زیرا مرد به صورت مرده درآمده است».
آن آقا سه مرتبه فرمود: «انت المجتهد. انت المجتهد. انت المجتهد». یعنی: «تو مجتهدی» وپس از این کلام آن آقا برخاست واز جلسه درس بیرون رفت.
شیخ انصاری می دانست که او حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) است وبه او اجازه اجتهاد داده اند، لذا فوراً به شاگردان فرمود: «این آقا را دریابید».
شاگردان برخاستند هر چه گشتند کسی را ندیدند.
لذا شیخ انصاری بعد از این جریان حاضر شد که رساله عملیّه اش را به مردم بدهد تا از او تقلید کنند.
📗گنجینه دانشمندان
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج ❤️
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام):
شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست.
✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند.
پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است.
✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید.
✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو».
✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم».
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام):
شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست.
✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند.
پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است.
✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید.
✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو».
✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم».
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ ای سیّد بحرالعلوم! بگو حضرت مهدی (علیه السلام) را دیدم.
✨روزی در مجلس علاّمه بحرالعلوم صحبت اتّفاقات کسانی که حضرت مهدی(ع) را دیدند به میان آمد.
✨علاّمه بحرالعلوم هم در بین آن صحبت ها شروع به صحبت کرد وفرمود: «دوست داشتم یک روز نمازم را در مسجد سهله بخوانم در زمانی که فکر می کردم کسی آنجا نیست. چون به آنجا رسیدم دیدم که پر از مردم است وصدای ذکر وقرآن خواندن آنها بلند است وسابقه نداشت که در چنین وقتی هیچ کس در آنجا باشد. ولی آنها را در حالی دیدم که صفهای زیادی که برای خواندن نماز جماعت صف بسته بود.
✨من در کنار دیوار ایستادم جایی که زیر پایم تپّه ای از رمل (نوعی شن) بود. رفتم بالای آن تا صفها را نگاه کنم شاید جایی پیدا کنم که در آنجا بایستم.
در یکی از آن صفها جای یک نفر را پیدا کردم. آنجا رفتم وایستادم.
✨یکی از افرادی که در مجلس بود گفت: «بگو حضرت مهدی (صلوات الله علیه) را دیدم».
در این هنگام علاّمه بحرالعلوم ساکت شد مثل اینکه در خواب بوده وبیدار شده باشد. بعد از آن هر چه افراد خواستند که صحبتش را تمام کند راضی نشد.
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام):
شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست.
✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند.
پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است.
✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید.
✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو».
✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم».
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام):
شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست.
✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند.
پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است.
✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید.
✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو».
✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم».
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام):
شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست.
✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند.
پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است.
✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید.
✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو».
✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم».
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ عافیتطلبی...
🍃 گفتم: از «مَهدی» چه خبر؟
گفت: منتظریم تا که بیاید
گفتم: برای تعجیل در ظهورش چه میکنی؟
گفت: دعا!
گفتم: مردم کوفه نیز برای دیدار با اباعبدالله، هم نامههای بسیار نوشتند و هم بسیار دعا کردند، اما لحظهٔ آمدنش هیچکس یار نبود! چون پشت دعا و نامههای کوفیان نه حرکتی بود و نه قیامی؛ و در انتها هم به ایستادن مقابل امام زمان خویش رضایت دادند…
مردم کوفه بهجای پذیرش آزادی و آزادگی، زیر سایهٔ ظلم و جهلبودن را پذیرفتند. آنها در واقع عافیتطلبی در دنیا را به ایستادگی مقابل ظلم ترجیح دادند.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ امام زمان (عج):
خلقت هدفدار و هدایت پایدار
«. . . إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی لَمْ یخْلُقِ اَلْخَلْقَ عَبَثاً وَ لاَ أَمْهَلَهُمْ سُدًی بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً وَ قُلُوباً وَ أَلْبَاباً ثُمَّ بَعَثَ إِلَیهِمُ اَلنَّبِیینَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ یأْمُرُونَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ ینْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیتِهِ وَ یعَرِّفُونَهُمْ مَا جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خَالِقِهِمْ وَ دِینِهِمْ وَ أَنْزَلَ عَلَیهِمْ کتَاباً وَ بَعَثَ إِلَیهِمْ مَلاَئِکةً وَ بَاینَ بَینَهُمْ وَ بَینَ مَنْ بَعَثَهُمْ بِالْفَضْلِ اَلَّذِی لَهُمْ عَلَیهِمْ »
: بحارالأنوار ، جلد۵۰ ، ص۲۲۸
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و برای آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانیاش جلوگیری فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمیدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران به واسطه تفضّلی که بر ایشان روا داشته واسطه باشند.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 وادی یابس
وادی یابس به معنای بیابان خشك و بیآب و علف است. این نام به طور خاص اشاره به سرزمینی واقع در منطقه حوران، نزدیك اذرعات (درعا) در مرز سوریه و اردن دارد و نیز منطقه سنگلاخی است كه از سنگهای آنجا، سنگ آسیاب میسازند.(1) نام این سرزمین بارها در روایات مربوط به حوادث آخرالزمان، به ویژه موضوع خروج سفیانی آمده است.
سفیانی همانطور كه از نامش پیداست از نوادگان ابوسفیان و فرزند هندجگرخوار است. او شورش كرده و مدّت 9 ماه جنگ و خونریزی شدیدی به وجود میآورد. پیامبر اكرم(ص) در روایاتی، از جمله روایت زیر، تمامی جنبش سفیانی را به طور خلاصه شرح میدهد و محلّ خروج او را نیز "وادی یابس" بیان میكنند.
از حذیفه روایت شده است: "پیامبر(ص) از فتنهای كه بین مشرق و مغرب واقع خواهد شد یاد نمود و فرمود، در حالی كه آنها گرفتار فتنه هستند، ناگهان سفیانی از وادی یابس (بیابان خشك) بر آنها خروج كند، تا آنكه در دمشق فرود آید. آنگاه دو لشكر را به سوی مشرق و مدینه روانه كند تا به زمین بابل از شهر نفرین شده (بغداد) برسد.
او بیش از سه هزار نفر را بكشد و بالغ بر یكصد زن را به زور تصاحب كند و سیصد نفر از اولاد فلان عبّاس را به هلاكت رساند، آنگاه به كوفه هجوم آورده، اطراف آن را ویران سازد. سپس از آنجا خارج شده به سوی شام حركت كند. در این هنگام لشكری با پرچم هدایت از آن منطقه به پا خیزد و با لشكر سفیانی رو در رو گردد و آنها را چنان تار و مار كند كه یك نفر هم كه خبر مرگ بقیه را ببرد باقی نماند و آنچه از اسیرها و غنیمتها در دست آنهاست باز پس گیرند.
امّا لشكر روم وارد مدینه شده و سه شبانه روز به غارت و چپاول آنجا پردازند، آنگاه به سوی مكّه روانه گردند تا به بیابان رسند.
خداوند در این هنگام جبرئیل را به سوی آنها فرستد و فرماید: «ای جبرئیل برو آنها را نابود كن»، پس جبرئیل ضربهای به آن زمین زند كه آنها را در خود فرو برد. هیچ یك از آنها نجات نیابد مگر دو نفر از قبیله جهینه".(2)
همچنین در نسخه خطی ابن حماد از امام كاظم(ع) نقل شده كه فرمودند: "سفیانی از فرزندان خالد، پسر ابوسفیان مردی با سر درشت و چهرهای آبلهگون، در چشمش نقطهای سفید پیداست، او از سمت دمشق كه «دره خشك» نامیده میشود، با هفت نفر كه یكی از آنها درفشی آماده اهتزاز با خود دارد، خروج میكند."(3)
پینوشتها:
1- تونهای، مجتبی، موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویت، ص 751.
2- بحارالانوار، ج 52، ص 75.
3- نسخة خطی ابن حماد، ص 75 به نقل از كورانی، علی، عصر ظهور.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
4.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 کلیپ استاد رائفیپور
📁 «خطر منافقها»
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 منظور از طلوع خورشید از مغرب به عنوان یکی ازنشانه های ظهور چیست؟!
طلوع خورشید از مغرب که یکی از نشانه های ظهوراست چگونه تفسیرشده است؟
این یکى از پیچیده ترین مسایل مربوط به نشانه های ظهوراست که ظاهراً با علم روز سازگار نیست؛
زیرا طلوع آفتاب از مغرب مفهومش تغییر مسیر گردش کره زمین است؛ اگر این موضوع ناگهان صورت گیرد همه آب دریاها و تمامى ساختمان ها و موجودات سطح کره زمین به خارج پرتاب مى گردد و همه چیز به هم مى ریزد، و اثرى از زندگى باقى نخواهد ماند، و اگر تدریجاً صورت گیرد طول شب و روز بقدرى زیاد مى شود که از یک ماه و دو ماه هم خواهد گذشت و باز نظام کاینات در زمین به هم خواهد ریخت!
ولى تفسیرجالبى در یک حدیث از امیر المومنین علی(علیه السلام) براى این موضوع دیده مى شود که نشان مى دهد این تعبیر جنبه کنایه دارد.
چرا که راوى حدیث«نزال بن سبره» از «صعصعه بن صوحان» مى پرسد این که امیرمومنان على(علیه السلام) در پایان سخنش پیرامون دجّال و مانند آن فرمود:
«از حوادثى که بعد از آن رخ مى دهد از من نپرسید...» منظورش چه بود؟
صعصعه در پاسخ مى گوید:
«انّ الّذى یصلّى خلفه عیسى بن مریم هو الثّانى عشر من العتره التّاسع من ولد الحسین بن على، و هوالشّمس الطّالعه من مغربها»(1)؛
(آن کس که حضرت مسیح پشت سر او نمازگزارد دوازدهمین نفر از خاندان پیامبر(ص) و نهمین نفر از فرزندان حسین بن على(ع) است، و او است خورشیدى که از غروبگاه خود طلوع خواهد کرد!).(2)
پی نوشت:
(1)ـ بحارالانوار، ج 52، ص 195.
(2) . گردآوری از کتاب: حکومت جهانی مهدی، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، انتشارات نسل جوان، قم،
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان