هدایت شده از
#تغییر_امروز_من
#انرژی_مثبت
من از امروز تصمیم میگیرم که برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم
از امروز تصمیم میگیرم که به جای مقایسه کردن و چشم و هم چشمی کردن روی مسایل ظاهری و مادیات مثل میزان عیدی و کادو / نوع خودرو / نوع آرایش / لباس / گوشی موبایل / تلویزیون، دسر ها و تزئین و تنوع غذاهای مهمونی و ...،
روی میزان پیشرفت شخصی و افزایش دانش و علم و مهارت زندگی سالم و تغییرات مثبت و رفتاری خودم و خانوادم و ساختن یک زندگی زیبا چشم و هم چشمی و تلاش سازنده کنم 💪
روزهای عید فرصت خوبی هست برای مقایسه کردن میزان رشد شخصیتی خودمون و دور و بری هامون نسبت به سال قبل ... خوب دقت کنین و ببینین که دور و بری هاتون چقدر نسبت به سال قبل تونستن به حال خوب و سواد زندگی خوب و آرامش بالا و معنویت و خودشناسی و خداشناسی برسن و شما چقدر در این مسیر رشد داشتین.
همه روزه ساعت 11 منتظر ( #تغییر_امروز_من ) باشید 😊👌
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#نکته
#خانمها_بدانند
با #مادر_شوهر چه کنیم
خانم کدبانو و زیبا
خیلی وقتا مادرشوهرا وقتی ببینن خیلی رابطه تون با شوهرتون خوبه یه حرفا یا کارایی میکنن که ناراحت بشین. مثلا شاید بهتون تیکه بندازن یا دست بذارن رو نقطه ضعفتون یا شاید حتی به پسرشون به قول معروف چغلی کنن!👂
اینطور وقتا بدترین کار اینه که طبق اون چیزی که مادرشوهرتون میخواد عمل کنین!! یعنی چی؟
یعنی برین سر شوهرتون غر بزنین یا از مادرش بدگویی کنین.
بعد میتونین منتظر بمونین که جنگ شروع بشه و رابطه خوبتون بهم بخوره و مادر شوهرتونم به خواسته ش برسه!
و بهترین کار 👱♀ اینه که اگه میتونین خیلی محترمانه همونجا جواب مادرشوهر گرامی رو بدین. 😃
بعدش در صورت تمایل با یه دوست یا خواهر یا مشاور درد دل کنین 😇
حتی اگه لازمه ناراحتی تون رو تو کاغذ بنویسین و پاره کنین ✍
و اون وقت مادرشوهر گرامی رو ببخشین. 🙂
بعد دلتون اروم میگیره. زندگیتونم خووووب باقی میمونه.😍😍
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
8_02_www_DrFarhang_Mihanblog_com_.mp3
6.08M
✨🌺 #ازدواج_موفق_۳۷🌺✨
#دکتر_فرهنگ
پیشنهاد ویـــ👌ــژه،
براے تمام مجـــ💍ـــردها 😍😍
تمام قسمتها در کانال :
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
1_22980051.mp3
9.51M
#محبت_درمانی ۱۷
👈 خودت باااش...
بدون هیچ ادا و نقش بازی کردنی...!
❤️سعی کن قلبت رو وسیـــع کنی
تا از جان و دلت به بقیه محبت کنی!
محبتی که از قلب میاد... به قلب دیگران میشینه😇
@zoje_beheshti
هدایت شده از
#لیست_رمان
#هوسی_در_گذشته
#قسمت_اول
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11253
#قسمت_دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11331
#قسمت_سوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11530
#قسمت_چهارم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11646
#قسمت_پنجم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11756
#قسمت_ششم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11883
#قسمت_هفتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11936
#قسمت_هشتم
https://eitaa.com/havase/40
#قسمت_نهم
https://eitaa.com/havase/46
#قسمت_دهم
https://eitaa.com/havase/51
#قسمت_یازدهم
https://eitaa.com/havase/59
#قسمت_دوازدهم
https://eitaa.com/havase/67
#قسمت_سیزدهم
https://eitaa.com/havase/73
❤️کانال زوجهای بهشتی
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#جذب_همسر
🚩 #گام_سوم
قسمت هشتم:
🌺 #یک_تمرین_بخشش_دیگر:
هرروز این تمرین را انجام دهید... 👇
👈به جای #من، می توانید از #تو استفاده کنید و تمام فعل ها را نیز متناسب با ضمیری که استفاده می کنید تغییر دهید...
🔺این #دعای_بخشش را می توانید برای خود و همه ی کسانی که فکر می کنید
با نبخشیدن شما گره و بن بست در زندگی تان ایجاد کرده اند بنویسید
👌 و طی مراسم با شکوهی آتش بزنید....
✍بگذارید مبدل به #نیروی_برتر شود..
ادامه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#جذب_همسر
🚩 #گام_سوم
قسمت نهم:
دعای بخشش از ژوزف مورفی:👇
اکنون من
( نام خود و یا دیگری را بنویسید)
افکار منفی و مخربی را که در خانه دلم انباشته بودم از آنجا پراکنده می سازم.
تصمیم دارم پس از این،
چنین ایده هایی را به سر راه ندهم و روحم را از هر الودگی پاک نگاه دارم.
👈همه ی کسانی که از آنها دلگیرم و یا کینه به دل دارم را هم به #خدا می سپارم.
🔺هرکجا هستند و هرکار که می کنند برایش آرزوی موفقیت و سلامتی و شادکامی دارم.🙏
ادامه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#جذب_همسر
🚩 #گام_سوم
قسمت دهم:
❤️من با نیروی شفابخش هستی در هماهنگی کامل هستم
🍃و #عشق_آسمانی را در تمام ذرات وجودم حس می کنم
❤️و می دانم که این عشق از نو به من تندرستی می بخشد
❤️ و از نو می توانم با سلامت کامل زندگی کنم،
❤️با خود و اطرافیانم از در صلح و دوستی در آیم
و هر کینه ای را از دل پاک کنم. 🙏
❤️امیدوارم آنها در کنف حمایت پروردگار قرار گیرند
و لطف خداوند شامل حالشان شود
و مرا هم مشمول عنایت خود گردانند. 🙏
❤️من با تمام وجودم خیروخوشی آنها را می خواهم.
از همین حالا من انسانی آزاد هستم.☘
ادامه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#جذب_همسر
🚩 #گام_سوم
قسمت یازدهم:
✍در گام بعدی
👈 پس از بخشش و ترک روابط نامناسب،
❤️همسر دلخواهتان را با کلمات به تصویر می کشید
✅پس برای آن باید خوب آماده باشید، زیرا کائنات همان چیزی را به شما می دهد که می نویسید و تصور می کنید،
❤️بنابراین باید بهترین ها را بخواهید تا بهترین ها نصیبتان شود....
‼️همیشه برای ناامید شدن زود است!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#جذب_همسر
#گام_یک
قسمت اول
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11232
قسمت دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11233
قسمت سوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11234
قسمت چهارم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11235
قسمت پنجم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11236
قسمت ششم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11237
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
#گام_دوم
قسمت اول
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11446
قسمت دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11447
قسمت سوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11447
قسمت چهارم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11449
قسمت پنجم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11449
قسمت ششم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11450
قسمت هفتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11451
قسمت هشتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11451
قسمت نهم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11452
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
#گام_سوم
قسمت اول
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12219
قسمت دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12219
قسمت سوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12220
قسمت چهارم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12222
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
قسمت پنجم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12340
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.._._._._._.
قسمت ششم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12342
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
قسمت هفتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12343
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
قسمت هشتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12404
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
قسمت نهم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12405
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
قسمت دهم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12406
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
قسمت یازدهم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12407
زهراعباسی. 2زندگی ات رادوست داری؟.mp3
5.99M
#صوت
زندگی ات را دوست داری؟
قسمت دوم
#زهرا_عباسی
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#زنگ_تفریح😃
حتما بفرستید به عاقایی شاید فرجی شد😅😅😅
🔸ﻭﯾﮋﮔﯽ های ﻣﺮد خوب
1 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﻣﺎﻫﯽ ﯾﻪ ﺍﻟﻨﮕﻮ ﻃﻼ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﺩﺳﺖ خانومش😎
2 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﻫﺮ ﺷﺐ ﻫﺮﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ؟ ﺩﺭﺩﻭ ﺑﻼ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﺰﻥ ﻓﺮﻕ ﺳﺮﻩ ﺁﻗﺎﺗﻮﻥ ...!🤪
3 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺣﺎﺝ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﭘﺲ ﮐﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﭺ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﻪ ﻣﺎ ؟ !! ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﭘﻮﮐﯿﺪ !!!😝
4 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﻫﯽ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮ ﺑﺒﺮﻩ ﺧﺮﯾﺪ ﺑﮕﻪ ﺳﻮﮔﻠﯽ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺑﭙﻮﺷﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ...!!!👗🤩
5 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ ﺑﮕﻪ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺭﮊﯾﻢ ﺑﮕﯿﺮﯼ ۱۲۰ ﮐﯿﻠﻮﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺎﻃﺮﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ🤓
6 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭﻝ ﻧﮑﻨﻪ ﺑﮕﻪ
ﺑﺎید ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﮐﯿﻪ ...!!😜
7 - ﻣﺮﺩ ﺑﺎید ﻫﺮ ۵ﺩﻗﻪ ﯾﺒﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻪ
ﺑﮕﻪ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺷﮑﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻭ ﺑﻤﻦ ﺩﺍﺩﯼ ...!!!!😌
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه آمد
و دلم برای آنهایی كه دیگر
ندارمشان تنگ است
پنجشنبه است و بوی
حلوایی خیرات یاد آدم های رفته
"فاتحه باصلوات"
جهت شادی روحشان بفرستیم
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
@zoje_beheshti
هدایت شده از
#نکته_ها
" توصیههایی برای زوجهای جوان امروز و گذشته
خانم محترم ....
١) به شوهرت افتخار کن !
2)کسي را با او مقايسه نکن!
3)اقتدار و غرور او را نشکن!
4)زيبايی او را در عقل او جستجو کن!
5)قناعت پيشه باش !
6)زيباييت را به رخ ديگران نکش!
7)ناز کن اما متکبر نباش !
8)دلبري و فريبايي و طنازی پيشه کن !
9)احساسات زيبايت را با انديشه ای متين همراه کن !
10)لجبازي نکن که از چشم شوهرت می افتی !
11) تمکين کن تا تاج سرش باشی
12) !پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه !
13) زيبايي با سادگی و بی آلايشی برای تو آرامش بخش تر خواهد بود !
14) هوس بازی نکن ولی زيبا دوست باش!
15) اگر آشپزی را خوب نميدوني حتما ياد بگير!
16) قبل از رانندگی سازندگی را بياموز!
17) هيچگاه بدون آرايش مقابل شوهرت نشين !
18) دهانت را مسواک وخوشبو کن!
19) بدنت هيچ وقت بوی عرق نده !
20)لباست بوی غذا ندهد !
21) موقع آشپزی از پيش بند استفاده کن !
22) قبل از شوهرت چشم بر هم نگذار و پيش از او بيدار شو !
23) موی تو يکی از دو زيبايی توست ،ازش مراقبت کن!
24) لبخند قشنگت را در هيچ شرايطی با اخم معاوضه نکن !
25) توی رنج هات معناهای زيبا پيدا کن !
26)اگه شوهرت گفت :کسی غير از من با تو ازدواج نميکرد ! بگو : پس خيلی بايد از تو ممنون باشم
27) اگه بهت گفت : دوستت ندارم ! بهش بگو :عوضش من به تو افتخار ميکنم!
28) اگه گفت :حوصله تو رو ندارم ! بهش بگو : منم غير از تو کسی رو ندارم!
29) اگه گفت :از خانواده ات خوشم نمياد ! بگو :عوضش من خانواده تو رو دوست دارم !
30) اگه عصبانی شد ! بگو : منو ببخش !
31) گاهی برای مادرشوهرت هديه بخر !
32) در خواست هاتو با ناز و دلبری برآورده کن!
33) زورگو نباش !
34) سختي کار شوهرت را درک کن!
35) او را در مردم داری کمک کن!
36) وقتی وارد خونه ميشه , به پيشوازش برو ! دستشو بگير ! بِزار روی صورتت!
37) هيچ وقت بهش نگو : تو بی عرضه ای !
38) لباساشو براش اُتو کن که هر وقت خواست عوض کنه معطل نشه!
39) وقتی غذا رو سر سفره ميزاری به او بگو :نميدونم خوشت مياد يا نه ؟ !
40) لحظه به لحظه از خداوند کمک بگير !
خانم ها بخونین خالی از لطف نیست 👌🏻
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#مرد_باش 🙋♂
از زن ديگری تعريف كردن ممنوع
🚫هیچوقت جلوی همسرتون از خانم دوست یا آشناتون تعریف نکنید !
🔺واااای فلانی چقد خوشگله
🔺خیلی خوش تیپه
🔺خیللللی باحاله
و ....
این کارتون هم باعث میشه همسرتون نسبت به اون فرد حساس بشه
هم باعث میشه به شما بدبین بشه..
البته به همین میزان بدی گفتن و تخریب دیگران هم درست نیست !
سعی کنید با همسرتون درباره خودتون حرف بزنید...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
رمان
#دختر_شینا
#قسمت_نهم
به همین خاطر هی جلو می افتادم. صمد دنبالم می آمد و چادرم را می کشید.
وقتی به خانه پدرم رسیدیم، سر پایم بند نبودم. پدرم را که دیدم، خودم را توی بغلش انداختم و مثل همیشه شروع کردم به بوسیدنش. اول چشم راست، بعد چشم چپ، گونه راست و چپش، نوک بینی اش، حتی گوش هایش را هم بوسیدم. شیرین جان گوشه ای ایستاده بود و اشک می ریخت و زیر لب می گفت: «الهی خدا امیدت را ناامید نکند، دختر قشنگم.»
خانواده صمد با تعجب نگاهم می کردند. آخر توی قایش هیچ دختری روی این را نداشت این طور جلوی همه پدرش را ببوسد. چند ساعت که در خانه پدرم بودم، احساس دیگری داشتم. حس می کردم تازه به دنیا آمده ام. کمی پیشِ پدرم می نشستم. دست هایش را می گرفتم و آن ها را یا روی چشمم می گذاشتم، یا می بوسیدم. گاهی می رفتم و کنار شیرین جان می نشستم. او را بغل می کردم و قربان صدقه اش می رفتم.
عاقبت وقت رفتن فرا رسید. دل کندن از پدر و مادرم خیلی سخت بود. تا جلوی در، ده بار رفتم و برگشتم. مرتب پدرم را می بوسیدم و به مادرم سفارشش را می کردم: «شیرین جان! مواظب حاج آقایم باش. حاج آقایم را به تو سپردم. اول خدا، بعد تو و حاج آقا.»
توی راه برعکس موقع آمدن آهسته راه می رفتم. ریزریز قدم برمی داشتم و فاصله ام با بقیه زیاد شده بود. دور از چشم دیگران گریه می کردم.
صمد چیزی نمی گفت. مواظبم بود توی چاله چوله های کوچه های باریک و خاکی نیفتم.
فردای آن روز صمد رفت. باید می رفت. سرباز بود. با رفتنش خانه برایم مثل زندان شد. مادر صمد باردار بود. من که در خانه پدرم دست به سیاه و سفید نمی زدم، حالا مجبور بودم ظرف بشویم. جارو کنم و برای ده دوازده نفر خمیر نان آماده کنم. دست هایم کوچک بود و نمی توانستم خمیرها را خوب ورز بدهم تا یک دست شوند.
آبان ماه بود. هوا سرد شده بود و برگ های درخت ها که زرد و خشک شده بودند، توی حیاط می ریختند. هر روز مجبور بودم ساعت ها توی آن هوای سرد برگ ها را جارو کنم.
دو هفته از ازدواجمان گذشته بود. یک روز مادر صمد به خانه دخترش رفت و به من گفت: «من می روم خانه شهلا، تو شام درست کن.»
در این دو هفته همه کاری انجام داده بودم، به جز غذا درست کردن. چاره ای نبود. رفتم توی آشپزخانه که یکی از اتاق های هم کف خانه بود. پریموس را روشن کردم. آب را توی دیگ ریختم و منتظر شدم تا به جوش بیاید. شعله پریموس مرتب کم و زیاد می شد و مجبور بودم تندتند تلمبه بزنم تا خاموش نشود.
عاقبت آب جوش آمد. برنج هایی که پاک کرده و شسته بودم، توی آب ریختم. از دلهره دست هایم بی حس شده بود. نمی دانستم کی باید برنج را از روی پریموس بردارم.
خواهر صمد، کبری، به دادم رسید. خداخدا می کردم برنج خوب از آب دربیاید و آبرویم نرود. کمی که برنج جوشید، کبری گفت: «حالا وقتش است، بیا برنج را برداریم.»
دو نفری کمک کردیم و برنج را داخل آبکش ریختیم و صافش کردیم. برنج را که دم گذاشتیم، مشغول سرخ کردن سیب زمینی و گوشت و پیاز شدم برای لابه لای پلو.
شب شد و همه به خانه آمدند. غذا را کشیدم، اما از ترس به اتاق نرفتم. گوشه آشپزخانه نشستم و شروع کردم به دعا خواندن. کبری صدایم کرد. با ترس و لرز به اتاق رفتم.
مادر صمد بالای سفره نشسته بود. دیس های خالی پلو وسط سفره بود. همه مشغول غذا خوردن بودند، می خوردند و می گفتند: «به به چقدر خوشمزه است.»
فردا صبح یکی از همسایه ها به سراغ مادرشوهرم آمد. داشتم حیاط را جارو می کردم. می شنیدم که مادرشوهرم از دست پختم تعریف می کرد. می گفت: «نمی دانید قدم دیشب چه غذایی برایمان پخت. دست پختش حرف ندارد. هر چه باشد دختر شیرین جان است دیگر.»
اولین باری بود در آن خانه احساس آرامش می کردم.
فصل هفتم
دو ماه از ازدواج ما گذشته بود. مادر صمد پا به ماه شده بود و هر لحظه منتظر بودیم درد زایمان سراغش بیاید.
عصر بود. تازه از کارهای خانه راحت شده بودم. می خواستم کمی استراحت کنم. کبری سراسیمه در اتاقم را باز کرد و گفت: «قدم! بدو... بدو... حال مامان بد شد
به هول از جا بلند شدم و دویدم به طرف اتاقی که مادرشوهرم آنجا بود. داشت از درد به خود می پیچید. دست و پایم را گم کردم. نمی دانستم چه کار کنم. گفتم: «یک نفر را بفرستید پی قابله.»
یادم آمد، سر زایمان های خواهر و زن برادرهایم شیرین جان چه کارهایی می کرد. با خواهرشوهرهایم سماور بزرگی آوردیم و گوشه اتاق گذاشتیم و روشنش کردیم. مادرشوهرم هر وقت دردش کمتر می شد، سفارش هایی می کرد؛ مثلاً لباس های نوزاد را توی کمد گذاشته بود یا کلی پارچه بی کاره برای این روز کنار گذاشته بود. چند تا لگن بزرگ و دستمال تمیز هم زیر پله های حیاط بود. من و خواهرشوهرهایم مثل فرفره می دویدیم و چیزهایی را که لازم بود، می آوردیم.
بالاخره قابله آمد. دلم نمی آمد مادرشوهرم را در آن حال ببینم، پشتم را کردم و خودم را با سماور مشغول کردم که یعنی دارم فتیله اش را کم و زیاد می کنم یا
نگاه می کنم ببینم آب جوش آمده یا نه، با صدای فریاد و ناله های مادرشوهرم به گریه افتادم. برایش دعا می خواندم. کمی بعد، صدای فریادهای مادرشوهرم بالاتر رفت و بعد هم صدای نازک و قشنگ گریه نوزادی توی اتاق پیچید.
همه زن هایی که دور و بر مادرشوهرم نشسته بودند، از خوشحالی بلند شدند.
قابله بچه را توی پارچه سفید پیچید و به زن ها داد. همه خوشحال بودند و نفس هایی را که چند لحظه پیش توی سینه ها حبس شده بود با شادی بیرون می دادند، اما من همچنان گوشه اتاق نشسته بودم. خواهرشوهرم گفت: «قدم! آب جوش، این لگن را پر کن.»
خواهرشوهر کوچک ترم به کمکم آمد و همان طور که لگن را زیر شیر سماور گذاشته بودیم و منتظر بودیم تا پر شود، گفت: «قدم! بیا برادرشوهرت را ببین. خیلی ناز است.»
لگن که تا نیمه پر شد، آن را برداشتیم و بردیم جلوی دست قابله گذاشتیم. مادرشوهرم هنوز از درد به خود می پیچید. زن ها بلندبلند حرف می زدند. قابله یک دفعه با تشر گفت: «چه خبره؟! ساکت. بالای سر زائو که این قدر حرف نمی زنند، بگذارید به کارم برسم. یکی از بچه ها به دنیا نمی آید. دوقلو هستند.»
دوباره نفس ها حبس شد و اتاق را سکوت برداشت. قابله کمی تلاش کرد و به من که کنارش ایستاده بودم گفت: «بدو... بدو... ماشین خبر کن باید ببریمش شهر. از دست من کاری برنمی آید.»
دویدم توی حیاط. پدرشوهرم روی پله ها نشسته و رنگ و رویش پریده بود. با تعجب نگاهم کرد. بریده بریده گفتم: «بچه ها دوقلو هستند. یکی شان به دنیا نمی آید. آن یکی آمد. باید ببریمش شهر. ماشین! ماشین خبر کنید.»
پدرشوهرم بلند شد و با هر دو دست روی سرش زد و گفت: «یا امام حسین.» و دوید توی کوچه.
کمی بعد ماشین برادرم جلوی در بود. چند نفری کمک کردیم، مادرشوهرم را بغل کردیم و با کلی مکافات او را گذاشتیم توی ماشین. مادرشوهرم از درد تقریباً از حال رفته بود. برادرم گفت: «می بریمش رزن.»
عده ای از زن ها هم با مادرشوهرم رفتند. من ماندم و خواهرشوهرم، کبری، و نوزادی که از همان لحظه اولی که به دنیا آمده بود، داشت گریه می کرد. من و کبری دستپاچه شده بودیم. نمی دانستیم باید با این بچه چه کار کنیم. کبری بچه را که لباس تنش کرده و توی پتویی پیچیده بودند به من داد و گفت: «تو بچه را بگیر تا من آب قند درست کنم.» می ترسیدم بچه را بغل کنم. گفتم: «نه بغل تو باشد، من آب، قند درست می کنم.»
منتظر جواب خواهرشوهرم نشدم. رفتم طرف سماور، لیوانی را برداشتم و زیر شیر سماور گرفتم. چند حبه قند هم تویش انداختم و با قاشق آن را هم زدم. صدای گریه نوزاد یک لحظه قطع نمی شد. سماور قل قل می کرد و بخارش به هوا می رفت. به فکرم رسید بهتر است سماور به این بزرگی را دیگر خاموش کنیم؛ اما فرصت این کار نبود. واجب تر بچه بود که داشت هلاک می شد.
.❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#لیست_رمان
#دخترشینا
#قسمت_اول👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11595
#قسمت_دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11697
#قسمت_سوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11804
#قسمت_چهارم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11889
#قسمت_پنجم👇(قسمت پنجم هست ولی ب اشتباه بالای صفحه رمان قسمت ششم تایپ شده
ترتیب صفحه درسته دوستان)
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11968
#قسمت_ششم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12163
#قسمت_هفتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12265
#قسمت_هشتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12334
#قسمت_نهم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12425
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#پاسخ
#تست_هوش
#معما ی ‘وان حمام
۴۵ دقیقه
در ۲۴ ساعت خواهیم داشت
شیر آب سرد، ۸۰ وان با این ظرفیت را پر می کند.
شیر آب داغ، ۹۶ وان با این ظرفیت را پر می کند.
۱۴۴ وان حمام با شرایط مسئله، تخلیه خواهد شد.
در نتیجه خواهیم داشت:
۸۰+۹۶-۱۴۴=۳۲
در نتیجه یک وان در ۴۵ دقیقه پر خواهد شد.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#آقایان_بدانند
💟زن از راه گوش تحریک و عاشق میشود.
زن با داشتن طیف وسیع تری از گیرنده های حسی، تمایل به شنیدن واژه های شیرین دارد تا نگاه کردن به شکل و اندام مذکر
حساسیت زن به شنیدن تعریف های بی نظیر چنان قوی است که حتی بعضی از زن ها هنگام شنیدن نغمه های عاشقانه ی محبوبشان، چشمان خود را می بندند
مانند:
خانومم تو بهترینی
خانومم تو خوشگلترینی
من بهت افتخار میکنم
تو محبوبترینی
از صمیم قلبم عاشقتم
ممنون که کنارمی
ممنون بابت فهم و درکت و ...
تا دیر نشده با بکار بردن چنین جملاتی اورا جذب کنید اجازه ندهید ...................دیگران نیازهای همسرتان را براورده کنند .
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#سیاستهای_رفتاری
خانوم دوست داشتنی😊
هیچ وقت و در هیچ شرایطی به همسرتون نگید:
"اشتباه کردم با تو ازدواج کردم".
حتی اگر به شدت از دستش عصبانی بودید.
این حرف خیلی اتفاقات منفی رو در پی میاره...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
🌷🌷🌷
نیایش شبانه
خدایا
کمکم کن تا رد نور تو را
در پیشامدها و راهها
در همه مسیرها، در روزها و شبها
باز شناسم و پیگیرم
و از آن، منحرف نشوم
و ظلمت را هرگز، به جای نور نگیرم
و کمکم کن
تا در همه سختیها، در همه رنجها
دستان لرزان خود را
از دستهای گرم و گشاده ات بیرون نکشم
دستهای پر قدرت تو
دستان لرزان مرا رها نکند
حتی اگر زمین بلرزد و خورشید تاریک شود
و آسمان در هم بپیچد ... شب خوش🌹
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از
#حدیث
امام صادق ع
سه چيز از خوش بختى است: همسر سازگار، و فرزندان نيك، و اين كه مرد، درآمدش را در شهر خود به دست آورد و [بتواند] به نزد خانواده اش رفت و آمد نمايد
📚 كافی،ج۵،ص۲۵۸
@zoje_beheshti
هدایت شده از
سلام
صبح تابستونیتون بخیر
جمعه تون
پراز عشق وامید
وسرشار از اتفاقهای عالی
امیدوارم
زندگی به کامتون
وخوشبختی
سرنوشتتون
و سایه عشق مهمان
همیشگی دلتون باشه
@zoje_beheshti