💖زوجهای بهشتی💖
#چالش چه نظری درباره قیافه تان دارید؟؟ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾
#چالش_اعضا
منم قیافه ام رو بدون عینک دوست دارم منم چشمام استیگمات هستش فعلا نمی تونم عمل کنم با عینک انگار خیلی پیر شدم سنم رو خیلی زیاد نشون میده
💖زوجهای بهشتی💖
#چالش چه نظری درباره قیافه تان دارید؟؟ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾
#چالش_اعضا
درسته بینی کمی بزرگی دارم🙈
اما اعتقادم بر این است باید از چیزی که خدا خلق کرده راضی بود چه زشت چه زیبا ...
حتما حکمت خدا در این بوده و صلاح ما در آن ...
پس همیشه از چهره ام راضی بودم و هستم و خواهم بود😊
فقط دوست دارم کمی خنده چاشنی چهره ام کنم 😄 دوست دارم همیشه لبخند به لب داشته باشم .
اما کمی سخت است و همیشه چهره ی خندانی ندارم😐😔
💖زوجهای بهشتی💖
#موضوع_امروز گروه👇👇 #خاطره مهربانوهای عزیزم😍😍 خاطرات شیرین زندگی هر چقدر مرور شود دلها را شادتر می
#خاطره_اعضا
سلام ماهنوز عقدیم برا خواب میریم خونه بقلیمون یه شب که تولدم بود رفتیم اونجا نمیدونم چی شده بود که کنتورش کار نمیکرد برق قط بود همینطوری با چراغ گوشی سرکردیم بعد شوهرم بهم کادو تولدمو داد 😃خوابیدیم 🙈🙈حالا میخواستیم بریم حموم آب گرم نداشتیم یه قابلمه آب کردیم گذاشتیم رو گاز نوبتی رفتیم ینی یخ کردیم 😂😂.....اینم خاطره ی من 😁😅
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#موضوع_امروز گروه👇👇 #خاطره مهربانوهای عزیزم😍😍 خاطرات شیرین زندگی هر چقدر مرور شود دلها را شادتر می
#خاطره_اعضا
پارسال روز زن بود کادو گرفته بودیم رفتیم خونه مادرشوهرم بعد همسرم منو در خونشون پیاده کرد گف میرم بنزین بزنم گفتم توکه تازه بنزین زدی و این حرفا خلاصه کلی غر غر کردم و گفتم نرو من تنهایی نمیرم خونتون خلاصه رفتش دیگ منم رفتم خونشون وقتی اومد دیدم ی پلاستیک دستشه اومد داد دستم گفت روزت مبارک عزیزم هیچی دیگ منم از خجالت اب شدم و هم غافلگیر شدم چون اصلا فکرش نمیکردم بره واسم کادو بخره🙈🙈☺️☺️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#موضوع_امروز گروه👇👇 #خاطره مهربانوهای عزیزم😍😍 خاطرات شیرین زندگی هر چقدر مرور شود دلها را شادتر می
#خاطره_اعضا
سلام وای من یاد خاطره تابستون افتادم خیلی باحال بود😅 تو تابستون خانواده همسرم اومدن خونمون ک تابستونی بیارن و خونه ماخابیدن ی شب خونه مادوطبقس اونا طبقه پایی خابیدن مام بالا حالا موندیم منو همسری ک میخاستیم پیش هم بخوابیم😂 مامانم گف امشب حق ندارین پیش هم باشین شما همش باهمین امشب جداجدا میخابین فهمیدی؟😡 منم گفتم ن الا وبلا میرم پایین پیش امید اون طفلکیم تو اتاق منتظر من بود پایین رفتم پایین گفتم نمیذاره مامان میگ امشب جدابخوابین زشته همش بهم چسبیده باشین😢 گف عیبی نداره خانومم برو رفتم بالا نصف شب همسری پیام داد پاشو بیا همه خوابن من خوابم نمیبره دیگ منم یواشکی بلند شدم رفتم پایین تو اتاق😂 مثل دزدا
حالا خانواده شوهرم فک میکردن من پیش شوهرمم خانواده خودم فک میکردن بالام😂 خابیدیم نزدیک صب بار وبندیلمو جمع کردم مث این فراریا رفتم بالا😂
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#موضوع_امروز گروه👇👇 #خاطره مهربانوهای عزیزم😍😍 خاطرات شیرین زندگی هر چقدر مرور شود دلها را شادتر می
#خاطره_اعضا
با خانواده رفته بودیم مسافرت تو جاده بودیم ی ماشین بود همشون دختربودن من نگا کردم دیدم هیچ کدوم شال و روسری سرشون نبودن هول شدم از اینک ماشینه رد بشه و خانواده نببین یهو گفتم بچه ها اونجا نگاه کنین دخترا هیچ کدومشون سر ندارن😝😝ماشین از خنده رفت روهوا😂
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_خانواده
سوال
سلام من دختر 18 ساله ای هستم .
4سال پیش یکی از پسرای فامیل ازم خواستگاری کرد واین موضوع رو با خانوادم در میون گذاشت ولی چون سنم کم بود قبول نکردن خانوادم خودمم اون موقغ علاقه ای بهش نداشتم
خیلی پیغام میداد به خانوادم که منو میخواد ولی باز جواب ن میشنید تا اینکه سه ماه پیش تو اینستا بهم پیام داد و حرف دلشو زد منم همه رو با مادرم در میون گذاشتم خلاصه با رضایت مادرم با هم حرف زدیم و نسبت به اخلاقش اگاه شدم
واقعا پسر خوبیه.۲۰سالشون هست و پلیس هستند
خیلی ام دوسم داره
چند باری باهم بیرون رفتیم اما مادرم اطلاع نداره همین بیرون رفتن منو خیلی عذاب میده تو این
بیرون رفتنا دست همو میگیرم احساس گناه میکنم اخه نامحرمه شما بگید که باید چی کار کنم ؟
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
باسلام
دختر گلم ۱۸ سالگی یعنی اوج هیجان واحساس وبه تبع ان گرفتن تصمیمات احساسی شما دراولین مرحله که همه چیز را با مادر درمیان گذاشتی تصمیم ورستی گرفتی وجای احسنت داره اما متاسفانه مرحله بعد جوگیر احساسات وخام جوانی شدی واشتباه کردی ورابطه ای گناه آلوده را شروع کردی بدونه اطلاع خانواده!!!!!
😳به نظر خودت کار درستی انجام دادی؟مسلما نه وبه همین علت دچار احساس گناه شدی شکر خدا اینقدر فهمیده هستی که بدونی گناه واستباه هستش!این اقا دوستدار شما هست درست ،والان این دوست داشتن رو به اطلاع خودت هم رسونده درست ، دیگه لزومی نداره که باهم بیرون برید اونم بدونه اطلاع خانواده !ایشون باید اقدام بعدی رو انجام بده اگه از جانب شما اوکی هستش باخانواده باید به خواستگاری بیایند ومراحل بعدی رو طی کنید پس لطفا ادامه نده نه پیامکی ونه بیرون رفتن تا مطمئن شی واقعا خواستار شماست واقدام لازم رو انجام میده نه ابنکه شما مفت ومجانی احساسات ایشون روپاسخ بدی تاوابستگی ایجاد بشه وبعد خدای ناکرده ول کنه بره اونوقت کی ضربه میخوره تو یا او؟ اصلا از کجا معلوم که ازاین طریق بخواد امتحانت کنه که ایابدونه اجازه خانواده کاری انجام میدی یا نه؟ بعد بگه نمیخوام از کجا معلوم که بی خبر بایکی دیگه نبودی؟ پس لطفا ادامه نده تاایشون اقدام لازم رو انجام بده....
اگه شما امادگی برای ازدواج دارید مشکلی نیست منتهی اقدام بعدی باید از جانب ایشون باشه یعنی خواستگاری رسمی باخانواده
و اینکه بدانید با شرط ها و توقعات زیاد شرایط ازدواج را برای خودتان سخت نکنید اینکه
هیچ جوانی اولش خونه نداره وشما باید در کنار هم باتلاش به خونه برسید.مگه بابای شما خونه داشته که زن گرفته اما خب شغل برای امرار معاش لازمه
و اشتباه ارتباط لمسی یا دیدارهای مخفیانه را دیگه تکرارنکن لطفا به خاطر خودت و برای رفع عذاب وجدانتون هم
خداوند توبه پذیره خب باغسل وتوبه زبانی وقلبی تکرارنکردن گناه همه چیز درست میشه انشاالله
در مورد معیارهای ازدواج یک خانم بسته با فرهنگ ودیدگاه افراد متفاوت هستش ولی متناسب با جامعه دینی ما وفرهنگ ما خب داشتن ایمان در مرحله اول بعد اخلاق بعد داشتن خانواده وریشه خوب وبه تبع ان تربیت خوب خب بعدش شغل مناسب وسلامت جسمی وروحی بقیه امور درست میشه مهم تر همین هاست
ان شاءالله موفق باشید
💖زوجهای بهشتی💖
«برف می اومد... پرستو داشت می خندید و گوله برف بزرگی رو که درست کرده بود پرت کرد طرفم... » سردم شد
#رمان
#مهاجرت_شوم
#قسمت_هفتم
دو زانو نشسته بودم روی زمین که اگه اومد طرفم، سریع بلند بشم. هر چند نمی دونستم چه قدر قراره کار ساز باشه!
- این جا تو ترکیه کی رو داری؟
- هیشکی! یه عمو داشتم که مرد... من هیچ کسی رو ندارم...
- خدایا! چقدر شیرینم حرف می زنه و دروغ میگه! نگران نباش... همه چیز رو قبلا هالوک راجع به تو و خانواده ات بهم گفته؛ آمارتون رو دارم خانوم کوچولو... بیا؛ بیا این جا... آخه حیف این چشمای قشنگ نیست که این قدر باهاشون گریه می کنی؟ بیا... بیا بشین این جا کنارم...
چون با مهربونی ازم خواسته بود رام شدم و کاری رو که می خواست کردم. سرم پایین بود و اشکام می چکید.
- آقا؟ شما خودت بچه داری؟
لحن مهربون و همدردیش جسارتم رو بیش تر کرد.
-چطور مگه؟
- خوشت میاد یکی با بچۀ خودت این کار رو بکنه؟ خوشت میاد یکی بچه ات رو بدزده و...
با صدای بلند گریه می کردم. آخه اینا رو که من نباید بهش می گفتم. اینا چیزایی بود که خودش باید می دونست. یه دختر پونزده ساله چه گناهی می تونه داشته باشه که این جزاش باشه؟ مرد بلند شد و ایستاد. رفت و در اتاق رو بست. بعد هم کتش رو در آورد و انداخت روی تخت. حرکاتش عادی پیش می رفت ولی باز هم ترسی مبهم در وجودم ریشه می کرد.
یک دفعه یقه ام رو گرفت تو دستاش و تنم رو بالا کشید. سرم گیج می رفت و از ترس نفسم تو سینه حبس شده بود:
- ببین دختر جون! بذار خیالت رو راحت کنم... این دفعه فقط و فقط به خاطر این که به قوانین این جا آشنا نیستی کاری ات ندارم! پس خوب گوش کن! هر چی تا این جا می دونستی و می شناختی تموم شد! از الان به بعد فقط منم و من... امر امر منه... تو فقط میگی چشم! به نفعته بذاری پدر و مادرت خاکت کنن و تو هم زیر خاک بمونی... جنازه ات رو دیروز تحویل گرفتن... امروز و فردام خاکت می کنن...
ناباور با چشمای گرد شده بهش زل زده بودم و زمزمه می کردم.
- ج... نا... ولی من که...
- اگه نمی خوای پدر و مادرت رو بندازن زندان یا دیپورت کنن و همین طورخواهر و برادرت هم به سرنوشت خودت دچار بشن، بفهم چی می گم... خوب؟ اگه می فهمی چی می گم کله ات رو تکون بده کثافت!
دیگه تو چهره اش اثری از مهربونی نمونده بود و با خشم ولم کرد و شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهنش. من ماتم برده بود و اون چه قدر راحت حرفش رو می زد؟ با نگاهش انگار ازم می پرسید منتظر چی هستی پس؟ بدنم لَخت و بی حس شده بود و دستم بالا نمی اومد که بخوام کاری بکنم. اینا و این حرفا واقعیت نداره! چطور می خوان این طور باشن و این کارها رو بکنن؟!
اما اولین سیلی رو که خوردم همه چیز رنگ واقعیت به خودش گرفت. انگار تازه داشتم از خواب بیدار می شدم و از گنگی بیرون می اومدم. مغزم شروع کرد به آنالیز کردن. انگار تازه می فهمیدم چی شده یا چی قراره بشه! همه چیز از اول و با یه سناریوی جدید در حال اکران بود.
- نه!
- نه؟! منظورت چیه؟
سرم رو تکون دادم تا افکارم رو طبقه بندی کنم. زیر پیراهنش هیچ چیزی نپوشیده بود.
هیکلش به نسبت سنش عضلانی بود و فقط کمی شکم داشت. تازه الان تو روشنایی که می دیدمش می فهمیدم چشماش روشنه! اینم مثل هالوک چشمای آبی داشت. از وقتی اومده بودیم ترکیه زن و مرد چشم روشن زیاد دیده بودم. به هیکلم اشاره کرد و خشن پرسید.
- لباست رو چرا در نمیاری؟
- تو رو خدا! نمی خوام!
- تا الان چند بار این کار رو کردی؟
- به خدا فقط یه بار! همون دفعه که هالوک باهم...
شروع کردم به تعریف جریان اون شب نحس و با گریه براش گفتم که چطور به این نقطه رسیدم و راضی و حاضر نیستم دوباره تکرار کنم و اون مثل یه تیکه سنگ بی روح تنها نگاه می کرد. تمام دردی که دفعۀ پیش با هالوک تجربه کرده بودم در تک تک سلول هام پیچیده بود.
- خفه شو برای من ننه من غریبم بازی در نیار!
هنگ کردم و از ذهنم گذشت که راه گریزی ندارم! با این که اصلا دلم نمی خواست و می ترسیدم با خودم گفتم شاید اگه باهاش راه بیام کمتر اذیتم کنه!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
اون قدر ناشیانه رفتار کردم که حوصله اش سر رفت و عصبی گوشه ی تخت هلم داد. و باعث شد از درد جیغ بکشم. و عصبی سرم فریاد کشید.
- چته؟
- پوستم... پشتم... درد می کنه...
بلوزم رو داد بالا و مجبورم کرد به شکم روی تخت بخوابم.
- ببینم؟ ای بابا! صبر کن ببینم...
بلند داد زد.
- نهال! نهال! به دکتر بگو یه دقیقه کارش دارم بیاد!
خیلی طول نکشید که دکتر اومد.
- چیزی شده؟
- این چرا کمرش این جوری شده؟
دکتر با یه نگاه اجمالی گفت:
- هالوک تمام مدت بسته بودش به تخت. اگه یه کم دیگه میموند زخم بستر می گرفت، الان هم شدیدا حساس شده. باید یک کم مدارا کنی باهاش تا بهتر بشه؛ یه مدت به پشت نخوابه درست می شه؛ فعلا هم یه مدت براش مسکن می نویسم...
و با خونسردی من رو مخاطب قرار داد:
-ببینم؟ قرص راحت تری یا آمپول؟
- قرص... می شه؟
- الان قرص ندارم... شب قبل خواب یه دونه مسکن بهت میزنم که دردت کمتر بشه... آقا ادنان؟ پس هر وقت کارتون تموم شد بگو با مسکن بیام...
بر خلاف تصور و انتظارم ادنان لباساش رو برداشت و تنش کرد. و اونقدر خندید که از چشماش اشک می اومد. با این که نمی فهمیدم چه حرکت خنده داری کردم اما خوشحال بودم که دست از سرم برداشته!
- از فردا باید رو اطلاعاتت یه خورده کار کنیم... الان دکتر رو می فرستم پیشت...
آخرین لحظه با محبت نگاهم کرد و در حالی که هم چنان می خندید از اتاق بیرون رفت. حالا دیگه تا اومدن دکتر می تونستم آزاد باشم و برای حال خراب پدر و مادرم و خودم یه دل سیر گریه کنم. یعنی من رو چه جوری تحویلشون دادن؟ آدم مگه امکان داره نتونه بچه اش رو شناسایی کنه؟ مگر این که جنازه طوری داغون باشه که اصلا نشه؟! خدایا کمکشون کن! من چی کار کنم حالا؟ چه بلایی قراره سرم بیاد؟
سکوت... سکوت محضه این جا... به جز مواقعی که ادنان یا دکتر میان پیشم از هیچ جنبنده ای نه صدایی به گوش میرسه نه... تا حالا کوچکترین صدایی به گوشم نخورده
نمیدونم چرا این سکوت برام عجیب به نظر میرسه. نه کسی میاد. نه کسی میره! حس ششمم بهم می گه یه خبرائیه این جا اما چه خبری نمی دونم! فکر می کردم یه خانه ی فساد باید پرکار تر و شلوغ تر از این حرف ها باشه. یا نکنه این جا از اون خونه ها نیست یا این که...
نمی دونم چرا ته دلم احساس ناخوشایند و غریبی دارم نسبت به این سکوت. خیلی می ترسم، اصول و قوانین... چیزایی که همیشه باید رعایت بشه!...
از بچه گی به ما این رو گوش زد می کنن و وقتی ناگهان این قوانین بر عکس می شه، نمی تونی خیلی سریع خودت رو با قوانین جدید تطبیق بدی اما نقش بازی می کنی تا در امان باشی و این دقیقا چیزیه که برای من داره پیش میاد. چیزایی که تا دیروز بد و ناهنجار بود ناگهان خوب و پسندیده شدند و موظفم به بهترین نحو به انجامشون برسونم تا اطرافیانم راضی باشن و کارهای پسندیده ممنوع اند!...
ادامه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#لیست
#رمان
#مهاجرت_شوم
#قسمت_اول 👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/4759
#قسمت_دوم 👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/4877
#قسمت_سوم 👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/5014
#قسمت_چهارم👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/5156
#قسمت_پنجم👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/5360
#قسمت_ششم👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/5413
#قسمت_هفتم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/5497
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_خانواده
سوال
سلام و خسته نباشید
خودم ۲۲و همسرم ۲۶سالشونه
یکسال هست که نامزدیم
تو این یکسال بحث داشتیم ولی زیاد نبوده
اینسری اخری سر یچیز خیلی مسخره ک گفتم چرا بین برادرت و خواهر من فرق میزاری دعوامون شد
دیگه منم عصبی بودم هر چی گفت جوابشو دادم بیشتر اتیشی شد اومدم زنگ بزنم ب بابام ک گوشی رو میخواست از دستم بگیره و مقاومت کردم ک دستمو فشار میداد ک من گفتم دست روم بلند کردی و دیگه برام مردی و همینجا همه چی تموم شد و اینا
ولی بعدش دوباره من زنگ زدم به پدرشوهرم و رفتیم خونشون و بعد اینکه کلی حرف زد ازم خواست ک ب بابام اینا چیزی نگم منم خوب نگفتم ولی همش دلم میخواد باخبر باشن خانوادم
الانم از پریشب ک اورد منو خونمون دیگه ازش خبر ندارم خودمم اصلا دلم نمیخواد ک ازش خبر بگیرم چون تو همچین مواقع ای همیشه ایشون زنگ میزدن..
حالا میخوام بهم بگید ک من چیکار باید بکنم
چون از یه طرف ما هرروز هم رو میدیدیم ولی حالا شد دو روز ک خبری نیس
از طرفی هم چون قول دادم نمیخوام خانوادم بفهمن ولی اگه طولانی شه میفهمن و دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم😔
نحوه آشنایی مون هم
شش ماه باهم دوست بودیم بعدش من تموم کردم ولی اون همیشه دنبالم بود و روزی بیشتر از بیستا بهم پیام میداد و زنگ میزد ولی جواب نمیدادم ک بعد شش ماه پا پیش گذاشت و اومد خاستگاری و بعد دوماه جواب مثبت دازم و عقد کردیم
قبلا هم بحثمون شده بود ولی یکی دوماه اول نامزدی بود بعدش چنروزه قهر نداشتیم..همیشه ام ایشون پا پیش میزاشتن برا آشتی
اما اینبار اینطور شده و من نگران و ناراحتم
چکار کنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
دختر خوب قبول داری همه چیزهایی که گفتی یه مشت بچه بازی بیشتر نیست؟خوبه خودتم میگی یه موضوع مسخره !به نظرت ادم سر چیزای مسخره باعشقش قهر میکنه بعد جار وجنجال به پا میکنه وبعد خیلی راحت میگه تو برام مردی!!!
قبول کن که اینجور حرف زدن ورفتار کردن مخرب عشق وزندگی وروح روان هستش
اصلا چرا دوره نامزدی رو اینقدر طولانی میکنید تا ازاون بلا خیزد؟
همیشه توی این دوره یکی پیدا میشه که چوب لای چرخ بذاره حتی شده خود آدم با بچه بازیهاش این کار رو میکنه وباعث سردی روابط میشه .
شما که هرروز باهم هستید خب دست همو بگیرید برید سر خونه زندگی خودتون جار جنجال هم راه نندازید!!!
درکل قبول کن که توی اینسری دعوامقصر خودتی خب حالا یه بارم تو ناز بکش ودلبری کن واز دلش دربیار
امالطفا دیگه از این بچه بازیها در نیار چون اینجور حرکات به مثابه زهری هستش که ذره ذره به کام زندگی ورابطه میریزی وموجب دلسردی وخدای ناکرده دوری از هم میشه در ضمن سعی کن زبونت رو کنترل کنی وهر حرفی رو نزنی این زبان باید سرشار از عشق ومحبت باشه اونم برا یه خانم
پاشو بهش زنگ بزن وبگو دلم برات تنگ شده میشه بریم بیرون واصلا به روی خودت نیار که اتفاقی افتاده😜
موفق باشید
هدایت شده از ٠
دعای روز یکشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحتمش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِينِ،
به نام خدايى كه جز به فضل و بخشش او اميد نبستم، و جز از عدالت او نهراسم، و جز به سخن او اعتماد نمیكنم، و جز به ريسمانش چنگ نزنم، تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشايش گر مهربان از ستم و دشمنى، و مصائب روزگار و اندوه هاى پياپى و پيش آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پيش از مهيّا شدن و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجويم به سوى آنچه خير و صلاح من در آن است و فقط از تو يارى میخواهم در آنچه پيروزى و رستگارى با آن همراه است، و در پوشيدن لباس عافيت و كمال آن و فراگيرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه هاى شياطين و به يارى سلطنت تو دورى میجويم از ستم پادشاهان،
فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لا يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
پس آنچه از نماز و روزه ام صورت گرفته پذيرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از اين ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بين خويشاوندان و بستگانم عزيز گردان، و در بيدارى و خواب نگهدارم باش، چرا كه تويى خدا و بهترين نگهدار و تويى مهربان ترين مهربانان.
خدايا من در امروزم و يكشنبه هاى ديگر از شرك و بیدينى، به سوى تو بيزارى میجويم و دعايم را تنها براى تو خالص میكنم تا در معرض اجابت قرار گيرد، و به اميد پاداش تو بر طاعتت پايدارى میكنم، پس درود فرست بر بهترين آفريده ات محمّد آن كه دعوت كننده مردم به حقانيّت تو بود و مرا عزيز گردان با عزّت ذلّت ناپذير خود و به ديده بی خواب خودت حفظ كن، و كارم را با گسستن از همه خلق و پيوستن به تو و عمرم را با آمرزش خويش پايان بخش، همانا تويى بسيار آمرزنده و مهربان.
هدایت شده از ٠
روز يكشنبه روز حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س)است
🌸 زیارت کن حضرت علی (ع) را با این زیارت:
اين زيارت به روايت كسى است كه امام زمان(عج)را در بيدارى مشاهده كرده بود در حالى كه آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را در روز يكشنبه كه روز آن حضرت است با اين عبارات زيارت مىكرد:
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ] أَجْمَعِينَ.
سلام بر شجره نبوت،و درخت تنومند هاشمى،درخت تابان و بارور به بركت نبوّت و خرّم و سرسبز به حرمت امامت،و بر دو آرميده در كنارت آدم و نوح(درود بر آنها باد).سلام بر تو و بر اهل بيت پاك و پاكيزهات،سلام بر تو و بر فرشتگان حلقهزننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، اى مولاى من اى امير مؤمنان،امروز روز يكشنبه و روز تو و به نام توست و من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام،ايى مولاى من از من پذيرايى كن و مرا پناه ده،چه همانا تو كريمى و مهماننوازى را دوست مىدارى و از سوى خدا مأمور به پناه دادنى،پس برآور خواهشى را كه براى آن در اين روز بسوى تو ميل نمودم و آن را از تو اميد دارم،به حق مقام والاى خود و جايگاه بنلد اهل بيتت نزد خدا و مقام خدا نزد شما،و بحق پسر عمويت رسول خدا كه خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرستد.
🌸 و زیارت کن حضرت زهرا(س) را با این زیارت:
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ(طَاهِرٌ) بِوِلاَيَتِكِ وَ وِلاَيَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ
هدایت شده از ٠
دعا عهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
هدایت شده از ٠
#انرژی_مثبت
باخودت تکرار کن
«امروز کام ذهن من شیرین است و ندایی از غیب گوش دلم را نوارش می دهد؛همه چیز بروفق مراد من است و من در آرامش خیال هستم
خداوندا سپاسگزارم»
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#تکلیف امروز👇
این حدیثُ نوشته و جلوی در ورودی بزنید تا وقتی همسری میخواد از منزل بره بیرون یا وارد منزل بشه
صدقه دادن را فراموش نکنه😄😉
#حدیث
پیامبر اڪرم (ﺹ):
ﻟﺒـــﺨﻨﺪ ﻫﺎے ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑه ﻫﻢ،
ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ یڪدیگر ﻭ ﯾﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺪﺍﺣﺎفظے ﺻﺪﻗﻪ ﺍستــ و ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻧﻔﺎﻕ فے ﺳﺒﯿﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ...
📚ﻛﺎفے ﺝ 5 ﺹ 569
اخرش هم بنویسید👇
عشقم😍
#صبح.صدقه.یادت.نره😄😊
عکس از تکالیف خودتون بندازید و برامون ارسال کنید تا بزاریم کانال👌😍
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
🌹﷽🌹
#حدیث
🍃 ازدواج كردهی خوابیده، نزد خدا فضيلت دارد بر ازدواج نكرده روزهگير شب زندهدار...!
"پیامبر اکرم (ص)"
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
تو بهترین بهونه برای بودنی
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
الهی من قـــــــ❤️ــــــربون اون خنده های قشنگت برم😇
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
عاشقا...😍
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و
من دانم و
دل داند و
من....♥️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
عشق،
مالکیت نیست!
که تو برای من باشی و من،برای تو!
عشق یک همراهی زیباست،
اوج همدلی دو آدم!
همان لحظه که تمام هستی،به من و تو
حسادت کنند!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
مَن یِه جورۍ بِهِت فِکر میکُنَم اِنگآر بآبَتِش بِهِم حقوق میدَن^~^💗🍐💸🌙⚡️✈️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
من معتقدم
خلقت من علت داشت
من زاده شدم تا به فدایت گردم 😍❤️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#اندیشه_مثبت
با خودتان مهربان باشید.
نظر شما در مورد خودتان از عوامل مهم در شاد بودن شماست.
همواره از خودتان به نیکی یاد کنید
و به جهات مثبت خود
بیشتر فکر کنید💪💪💪
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
یکشنبه تون گلباران
آرزو میکنم دقایق
امروز برایتان
سرشار از عشق،
سلامتی، برکت
و تندرستی باشد
و به هرآنچه آرزویش
را دارید برسید
روزتون پراز خیر و برکت🍃🌸
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
@zoje_beheshti