eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
2 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ سعی کنید به مردی که در کنار شماست باشید ❌نه وابسته. یعنی دلم به تو گرمه درحالی که به این مفهومه که همه چیز من به تو داره... شادی من... تفریح من... اینکه حالم خوب باشه ... همه و همه به بودن تو بستگی دارد. به شدت از زنان وابسته فراری اند. از زنانی که مثل کنه به آنها می چسبند و استقلال ندارند. از زنانی که اگر یک روز مرد به او زنگ نزند با دعوا از او میپرسد کجا بودی؟ چرا زنگ نزدی؟ مردی که در کنار شماست به شما زنگ نمیزند، زمانی که خودش تماس گرفت نپرسید چرا زنگ نزدی؟ دیروز تماس نگرفتی کلی دلم برات تنگ شده بود. چه خوب شد زنگ زدی. مطمئن باشید اینگونه او بیشتر ترغیب خواهد شد که با شما در تماس باشد و خودش خواهد گفت دیروز کجا بوده که زنگ نزده است ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 👇 @zojkosdakt تبلیغات👈 @hosyn405
♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ سعی کنید به مردی که در کنار شماست باشید ❌نه وابسته. یعنی دلم به تو گرمه درحالی که به این مفهومه که همه چیز من به تو داره... شادی من... تفریح من... اینکه حالم خوب باشه ... همه و همه به بودن تو بستگی دارد. به شدت از زنان وابسته فراری اند. از زنانی که مثل کنه به آنها می چسبند و استقلال ندارند. از زنانی که اگر یک روز مرد به او زنگ نزند با دعوا از او میپرسد کجا بودی؟ چرا زنگ نزدی؟ مردی که در کنار شماست به شما زنگ نمیزند، زمانی که خودش تماس گرفت نپرسید چرا زنگ نزدی؟ دیروز تماس نگرفتی کلی دلم برات تنگ شده بود. چه خوب شد زنگ زدی. مطمئن باشید اینگونه او بیشتر ترغیب خواهد شد که با شما در تماس باشد و خودش خواهد گفت دیروز کجا بوده که زنگ نزده است ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 👇 @zojkosdakt تبلیغات👈 @hosyn405
💞 داستانی ساده و آموزنده ✍ پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود. ▫️حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید. ▫️اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی كار می‌كشیدند. ▫️هر وقت پسرڪ از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌ڪردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرڪ با التماس می‌گفت: نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم. ▫️تا اينڪه یڪ روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خسته‌ام و خوابم مياد. ▫️برادرش گفت: الان پرونده‌ات را از قفس رها می‌ڪنم، كه پسرڪ آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. ▫️اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبسته‌ایم. ▫️پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای مدرڪ و عنوان آكادمیڪ و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بسته‌اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند. ▫️پرنده‌ات را آزاد ڪن! ‎‌‌‌‎ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌ رمانکده زوج خوشبخت ❤️ @romankadahz