eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
💖به روایت حانیه💖 چند شاخه از موهای لخت و مشکیم رو هم ریختم رو صورتم. _کسی نداره از زیبایی های من استفاده کنه.😌 دوباره موهام رو هل دادم زیر شال، کیفمو برداشتم و رفتم تو آشپزخونه. تازه الان مامانو دیدم. _ سلام. صبح به خیر مامان_ علیک سلام.بیا این لقمه رو بگیر بخور.به صبحانه نمیرسیم.دیر شد. بابا _من تو ماشین منتظرم بیاید. . . از اتوبوس پیاده شدیم. 🚌 اوه اوه یه سر بالایی با شیب تند رو باید پیاده میرفتیم. فاطمه_اوه اوه.یاعلی بگو بریم.😎 _ یاعلی بگم؟😟 فاطمه_ اره دیگه. یعنی از حضرت علی مدد بگیر.😊 _ چه جالب.اتفاقا برام سوال شده بود چرا موقع خداحافظی میگی یاعلی.😅 فاطمه معنی یاعلی رو گفت. ولی هنوز هم نمیتونستم درک کنم . اما ناخداگاه زیر لب گفتم یاعلی😊 و دست فاطمه رو گرفتم و رفتیم بالا. مامانامون پشت سرمون بودن و منو فاطمه هم جلو. دیگه تقریبا رسیده بودیم . فاطمه_اول بریم زیارت یا استراحت؟ _ نمیدونم. هرجور دوست داری😊 فاطمه_ خب بیا بریم فعلا یه ذره استراحت کنیم بعد میریم.😇 _ باشه بریم ...... . . سفر یک روزه امامزاده داوود هم تموم شد و میشه گفت یکی از بهترین تجربه های زندگیم بود ؛ تجربه ای که دید من رو نسبت به دین و ادمای اطرافم دیگه کاملا تغییر داد و شد جرقه ای دوباره....... 💜💜💜💜💜💜💜💜 یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد..... 💜💜💜💜💜💜 ادامه دارد....
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
#هوالعشق #ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهلم 💖به روایت حانیه💖 6 جلسه از کلاسا گذشته بود و من جواب خیلی از
💖به روایت حانیه💖 صداای زنگ در نشانگر اومدن مامان اینا بود. وای که این نماز چقدر آرامش بخش بود از آرامشش,شنیده بودم ولی هیچ وقت درکش نمیکردم،😊 وقتی به این فکر میکنی که پیدا کردی خودت بایستی و باهاش صحبت بکنی این حسه دنیاس. انگار یه پشتیبان و پناهگاه داری. با ذوق و شوق تمام، سجاده رو جمع کردم و چادر رو تا کردم و دوییدم تو پذیرایی. با دیدن مامان پریدم بغلش و گفتم مامان نماز خوندم. با دیدن اشکای😢☺️ مامان اول ذوقم کور شد ولی بعد فهمیدم که اشک شوق بوده. اون شب نماز خوندنم رو همه بهم تبریک گفتن و خوشحال ترین فرد جمع فکر کنم امیرعلی بود.😃 خاله مرضیه_خب بچه ها بیاید بریم سفره رو بندازیم. _ چشم. . . _ای وای بابا من گوشیمو جا گذاشتم. وایسید یه لحظه. بابا_ بدو بدو. _ چشم. سریع درو باز کردم و دوییدم پایین. زنگ درو زدم.... فاطمه_جونم خانوم حواس پرت.😉 _ فاطی گوش...😅 فاطمه_ بله.تشریف بیارید داخل بی حواس خانوم. 😂 _ خب درو بزن......... در باز شد. فاطمه دم در ورودی وایساده بود با یه پلاستیک آبی _ مرسی نفس.😍 فاطمه_اینم برای شماست.😊 و بعد پلاستیک رو به طرف من گرفت. _ چیه ؟ فاطمه_ یه هدیه. ببخشید ولی دوبار ازش استفاده کردم.😅 داخل پلاستیک همون سجاده و چادر نمازی بود که باهاش نماز خوندم. _ ولی فا... فاطمه_خب دیگه مصدع اوقاتم نشو سرده.😉 _ مرسی☺️ فاطمه _ بهش برسی _ همچنین فاطمه_ فدامدا _ بابای فاطمه_ خدانگهدارت یه مکث کوچیک کردم و حس خوبی به این کلمه داشتم، بهم یادآوری میکرد که یه پشتیبان خوب و محکم دارم. _ خدانگهدار😊👋 ادامه دارد.....