ذُوالّفَقارِ سِیِّد عَلًی💔
#پارت_نهم #من_میترا_نیستم🥀 زینب شبی که دعای نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سی
#پارت_دهم
#من_میترا_نیستم
یک شب سر نماز، سجدهاش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشمهای مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه میکنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار میآید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه میخورد.» زینب هر روز ظهر که از مدرسه برمیگشت اول به مسجد المهدی میرفت، نماز میخواند و بعد به خانه میآمد🥀
#ادامه_دارد....
ذُوالّفَقارِ سِیِّد عَلًی💔
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ♥️✨♥️✨♥️
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
♥️✨♥️✨
♥️✨♥️
♥️✨
♥️
#گمنام
رمان #عشق_پایدار
#پارت_دهم
آقامحمد
- رسول حواست باشه یه آرایش خوب برای حمله به خونه سادیا و ساعد بگیر
رسول : بله آقا
آقامحمد : اممم آها خودتم بیا به علی سایبری بگو بیاد سر جات
رسول : چشم اقا
اقامحمد : راستی حال امیر چطوره ؟
رسول : خداروشکر مرخص شده
اقامحمد : خداروشکر داوود ؟
داوود : بله ؟
اقا محمد : گزارش کامل دستگیری محسن کلاهی اماده ست ؟
داودد : اره اقا بفرمایید اینم گزارش
اقامحمد : دستت درد نکنه
داوود : 😊☺️