eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
738 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
210 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. «انقلاب چادرها» ✍🏻سیده ناهید موسوی پلک‌هایم سنگین شد‌ و چشمانم به التماس کردن افتادند،تا بلکه خاموشی زده و سر بر بالین بگذارم. اراده کردم و نباید بدقولی کنم، از طرفی لذت کتاب‌خوانی گاهی استراحت را هم برایم بی معنا می‌سازد. سه فصل پایانی کتاب را باید همین امشب به پایان برسانم، اصلا به اوج قصه رسیدم، راهی جز خواندن خطوط آخر کتاب در ساعت‌های نزدیک به سحر نبود. دشمن مشترک همه بشریت در طول تاریخ، نظام سرمایه داری بوده است، آنانی که شعار می‌دادند؛ بدون تانک و موشک بلکه با عقیده به جنگ با عقیده باید رفت. پرواضح بود که با کشتار مسلمانان عقاید آنان تغییر و نابود نمی‌شود. بلکه با مذهب آنان جنگیدن نتیجه مطلوب نظام استکباری و سرمایه‌داری حاصل شده و به راحتی فکر و روح بشر رو به اسارت می‌گرفتند.از حجاب تا برهنگی، ازشبه روشنفکران و نظریه پردازانی که کَمر همت برای دشمنی با حجاب و اسلام بسته بودند.درواقع از مهم‌ترین دلایل پوشش، مبارزه در برابر فرهنگ سرمایه‌داری و استعماری است‌. گرچه نظام پادشاهی در ایران ۲۵۰۰سال استمرار داشت؛ اما وقتی که این نظام درمسیر مبارزه با دین و به ویژه حجاب قرار گرفت، مردم این سرزمین و خصوصا زنان؛ با اراده‌ای قوی به مبارزه برخاستند و نهایتاً انقلابی آفریدن که در برخی رسانه‌های جهانی «انقلابِ چادرها» نام گرفت. به عقیده برخی این انقلاب نبود که زنان را با حجاب کرد، بلکه حجاب بود که انقلاب آفرید. بی شک سخن از حجاب، فقط سخن از پوشش نیست بلکه سخن از یک مکتب و چارچوب فکری هست. و فریاد بلندِ چادرهایی که انقلاب کرده بودند این بود که زن در عین پای بندی به فطرت و داشتن پوشش مناسب می‌تواند در جامعه، نقش بی‌نظیری داشته باشد. دقیقا نقطه مقابل خط فکری سرمایه‌داران که به مذاق آنان خوش نیامد. همین‌طور که صدای کلمات کتاب در ذهنم می‌پیچد، یاد حرف‌های مهمان چند هفته پیش می‌افتم که برای ادامه تحصیل روسیه را انتخاب کرده بود و از احترام و برخورد فوق العاده مردم روسیه با ایرانیان می‌گفت، از قوانین رعایت لباس‌‌های پوشیده در کلاس درس و دخترانی که ملزم به رعایت قوانین می‌شدند. از انسانیت همکلاسی خود که وقتی متوجه روزه‌دار بودنش می‌شود روبه دیوار لقمه‌اش را تمام می‌کند. همه این‌ها شاید نقاط مشترک فرهنگ زیبای ایرانی با آن کشور اروپایی بود.فارغ از ملیت، مسلمانان درهمه جای دنیا دارای اُبهت و محترم شمرده می‌شوند.و این یک نقطه قوت برای مسلمان است، اما ضعف بزرگی برای دشمنان هست. داستان خوش کتاب با مسلمان شدن دو دختر آمریکایی تبار و محجبه شدن آن‌ها پایان یافت. تا هرگز قدرت دین مبین اسلام و تاثیر حجاب بر درون و فطرت انسان‌ها به ویژه زنان از یادها پاک نشود. هرچند کشورهای اروپایی فراوانی هم‌چون فرانسه و..‌. مخالفان سَرسخت حجاب و محجبه‌ها هستند اما بانوان ایران زمین «پرچمداران» حجاب اصیل اسلامی‌اند. و در نهایت فراموش نکنیم که «ما به دنیا آمدیم تا قیمت پیدا کنیم، نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.»*آیت الله العظمی بهجت. @AFKAREHOWZAVI
. به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، سرکار خانم نجمه‌صالحی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی یادداشتی با عنوان خاص‌ترین هجرت نوشت: هجرت در پیشرفت، تحول و ایجاد تمدن‌ها نقشی تعیین‌کننده داشته است. مهاجرت معمولاً هدفی دارد و در پی آن، حرکتی رخ می‌دهد. رفتن از «دنیای گفتار» به «جهان نوشتار» بهترین نوع هجرت است. متن کامل در لینک زیر👇 https://hawzahnews.com/xd2wT @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«چند حاشیه در مجلس» در جلسه بررسی صلاحیت وزرای دولت پزشکیان، آقای ثابتی به مخالفت با آقای عراقچی وزیر پیشنهادی کرسی وزارت خارجه پرداخت؛ آقای عراقچی هم توپ را در زمین توئیت پنج سال پیش آقای ثابتی انداخت که‌ آن توئیت هم ماجراها دارد! بگذریم که نه آن گزینه امتحان پس داده با جمله «امضای کری تضمین‌است (در دفاع از برجام)» برای وزرات خارجه قابل دفاع است؛ نه نطق امروز نماینده انقلابی! از این حاشیه که بگذریم مهمترین استدلال تاریخ نمایندگان ایران، امروز توسط آقای رضازاده موافق آقای ظفر قندی ایراد شد: افاضه کردند، چون پزشکیان شوفاژ اتاقشان را قطع کرده؛ پس ظفرقندی آدم عادلیه! سر و‌ ته این دفاعیه یک کرباس بود؛ ظفر قندی خوب هست؛ چون پزشکیان خوب هست! از این یکی هم که گذر کنیم؛ هرگز از سخن آقای رسایی نمی شود گذشت که فرمودند؛ آقای پزشکیان من به عنوان موافق دولت شما نام نویسی (برای دفاع) کرده بودم ... اصلا هم معلوم نبود که این جمله من باب پاخه خواری، نه ببخشید دلجویی است! باشد شماها همه خوبید و ما ملت همیشه در صحنه در خواب! جنابان نماینده ی انقلابی امام علی علیه السلام فرمودند؛ از ما نیست! کسی که به مسلمانی، خیانت کند، ضرر برساند و یا نیرنگ بورزد! (مسند‌امام‌علیﷺ،ج۶،ص۷۱) بنابراین لازم‌است یاد آوری کنیم که این وزرایی که برای ما انتخاب می کنید؛ قرار است نقشه زندگی میلیونها مسلمان را طراحی و اجرا کنند! ✍🏻 فاطمه شکیب رخ @AFKAREHOWZAVI
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✍نجاتی نقش اربعین درحرکت انسان اخرالزمان، به سمت ظهور چیست؟ نخست اینکه اربعین،شبیه ترین عمل و زیارتگاه به حج، از حیث طواف حول ولی است. در طواف خانه خدا، انسان به حکم:«الله ولی الذین آمنوا» گرد کعبه می گردد و در اربعین، با خلوص و یکرنگی مثال زدنی، حول محور ولی:«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا» . اربعین، تمرینی برای دنیای پس از ظهور است، تمرینی که اگر نبود،جایگزینی نداشت. و بدون شک، بخش اعظم تاثیرعاشورایی اباعبدلله در این اربعینهای آخرالزمانی در حال وقوع است. درک درست از ولی و مقام ولایت ولی خدا و صاحب جان و مال و ناموس بودن ولی خدا، در این سفر رخ می‌دهد.شیعه می‌داند ولی‌خدا که امر کند باید از خیر تمام دنیا که اعظمش همین راحتی و فرزند و عیال است دل بکند و آنان را نیز فدایی ولی خداکند و در این سفر، به خوبی این را مشق می‌کند. دیگر اینکه درادبیات دینی، صببر به منزله سر ایمان دانسته شده.سفر، شلوغی، گرما، تشنگی، هزینه مالی از سویی و مایه گذاشتن از سلامت و مال و خانه و فرزند و همسر از سوی دیگر، صبر را در مومن، نهادينه می‌کند. عشق به حسین با جان و روح شیعه آمیخته اما شیعه اربعینی، چه با پای دل چه با پای جسم، عشق را نه تنها زمزمه که با پیاده به سمت ولی الله برداشتن مشق می‌کند. حالا در آخرالزمان، عراقیها با این پذیرایی اربعینی،خودشان را به امامشان ثابت می‌کنند و چه بسا گناه اجدادشان را جبران. نکند مایی که خیلی بیش از آنان، غرق نعمت ولی فقیه، امنیت و رفاه هستیم، به وظیفه خود در قبال اماممان عمل نکنیم و سرافکنده بمانیم. والبته که کربلا است. @AFKAREHOWZAVI
. 🔖 دردِ جاماندگی! ✍ مهدوی نصیبتان مباد حالِ این روزهایم! خدا نیاورد برایتان، لحظات حسرت‌باری که این‌روزها سپری‌می‌کنم. هر چقدر تا به امروز نفس امّاره می‌تاخته، این‌روزها مغلوب لوّامه گشته و او هم، سرِ خجالت پایین‌انداخته‌است، زیرا که خود را مقصر بزرگ این حسرت بزرگ و بی‌توفیقی می‌داند. نمی‌دانم کجا بهانه‌آورده‌ام برای یاری خیمه‌ی حسین(علیه‌السلام) که این‌روزها بهانه‌ها سر راهم صف‌کشیده‌اند تا پایم به آن خیمه‌ی مقدس نرسد؟ آری این‌است وصفِ حالِ لحظاتِ منِ جامانده. پای ارادت، بدجوری در گِل‌مانده و از همراهیِ عشاق عقب‌مانده‌ام. برگزیده‌ها رفتند و به آغوش ارباب رسیدند و من ماندم و اشک و غم و حسرت. خوبانِ روزگار کوله‌بارِ ارادت بربستند و پا به مسیر عشق نهادند و سهمشان شد، زیارت شاه و من ماندم و سینه‌ای پرآه. با هر وداعی از سوی خوش‌روزیانِ عالم، فاتحه‌ی دلم را خواندم و التماسشان کردم برای اِحیای این بیمارِ در حال احتضار. آری در احتضاری مرگبار دست‌و‌پا‌می‌زنم و چنگ به بسترِ بی‌توفیقی می‌زنم و حسرت، راه نفسم را بسته‌است. آقاجان! ارباب خوبم! محتاج نگاهم، از آن نگاه‌هایی که حرّ را پرواز‌داد، دام دنیا بدجوری پاگیرم کرده‌است. وای بر من! اگر در دام‌گیرافتاده، به صحرای قیامت برسم. حضرت شاه! این کنیز، بی‌تابت گشته و در آتشِ دوری می‌سوزد و نمی‌سازد با دلِ بی‌قرارش برای شما. کاش بشود نقطه‌ی پایانی به این خط طولانی حسرتم عنایت فرمایید، به حقِّ خواهر عقیله و صبورتان زینب کبری(سلام‌الله‌علیها)! بگو بگو به کدامین دعات خواهم یافت؟ بگو کجا برم این حسرت سوالی را؟ @AFKAREHOWZAVI
‌ در طریق... ‌ از بلندگوی یکی از موکب‌ها، روضه‌ی باب‌الحوائج شش ماهه‌ پخش می‌شد چشمم را به سیل جمعیتی که در حال تردد بودن، دوختم مادرم را گم کرده بودم قرار گذاشته بودیم اگر یکدیگر را گم کردیم، کنار عمود ۵٠٠ منتظر بمانیم یک ربعی میشد ایستاده بودم آفتاب تندی می‌تابید و علیرغم داشتن عینک آفتابی چهره‌ی افراد را به سختی تشخیص می‌دادم نگاهم متمرکز بود بر خانم‌هایی که در سن و سال مادرم بودن روضه‌ی پخش شده از سیستم صوتی موکب به روضه‌ی مادر تبدیل شد حالا هم‌زمان با نگاه کردن به جمعیت برای پیدا کردن مادرم به پهنای صورت اشک می‌ریختم چند سالی می‌شد که دیگر طاقت شنیدن روضه‌ی مادر را نداشتم چند سالی می‌شد ناگهان چیزی در ذهنم جرقه زد روضه... مادر... چند سال... انگار تمام دنیا روی سرم آوار شد من در میان انبوه جمعیتی که به سوی حسین رهسپار بودن، دنبال مادری می‌گشتم که چند سالی می‌شد نداشتمش به ناگاه صدای روضه در ذهنم مبهم شد چیزی در درونم فرو ریخت چشمانم را به سختی باز کردم نگاهم به سقف خانه‌ام افتاد و سکوتی که می‌گفت تمام اهل آن خوابن و من دوباره خواب دیدم دستم را ناخودآگاه به چشمانم کشیدم، تَر بود... همین... ✍🏻 زهرا کبیری‌پور ‌ @AFKAREHOWZAVI
. ⃣ و دوباره زیارت دکتر حله ✍نجمه صالحی امسال نیز حرم را برای مسیر پیاده‌روی انتخاب کردیم، در طول این یک‌سال اخیر از بی‌بی شریفه و معجزاتش بیشتر از قبل شنیدیم. دیوارپوش سرتاسر مسیر منتهی به حرم، بنرهایی با محتوای تشکر از شفای بیماران(به زبان عربی)، قبولی در امتحانات، موفقیت‌های تحصیلی و شغلی بود که بیشتر هم شده بود. در واقع مزار سیده شریفه بنت الحسن علیه السلام در طهمازیه نزدیک حله است. از شخصیت مدفون در این مکان اطلاع دقیقی وجود ندارد اما در میان ساکنان منطقه به شریفه بنت الحسن معروف است. البته در منابع تاریخی و انساب سخنی از فرزند بلافصل امام حسن علیه‌السلام با نام یاد شده به میان نیامده است. احتمال داده شده که این مزار متعلق به یکی از نوادگان آن امام باشد.* برخی مدفون در این مکان را فرزند حسن‌مثنی دانسته‌اند.* برخی نیز ایشان را شرف الاشراف دختر ابن طاووس دانسته‌اند. * این بانو میان عراقی‌ها به ام راضی معروف است. گفته شده نخست به ایشان اخت الرضی گفته می شد که به مرور زمان به ام راضی تغییر یافت. از این رو احتمال داده شده سیده شریفه دختر ابن طاووس و خواهر رضی الدین علی باشد. به تدریج مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: باب‌الحوائج، ام‌محمد، ام‌هادی، و مسیح یاد کردند. عرب‌های عراق او را "دکتر" صدا می‌زنند! امسال آمار زائران ایرانی در این حرم شریف، بیشتر بود. ساخت و ساز رواق‌های جدید و البته بازارهای پر رنگ و لعابی هم در اطراف حرم دیده می‌شد، به نظرم سال بعد تغییرات بیشتری خواهیم دید... 🍃السلام علیک ایتها العلویة الهاشمیة، السلام علیک یا صاحب الحمیة، السلام علیک یا طبیبة المعلولین، السلام علیک یا شریفه بنت الامام الحسن علیهما السلام🍃 ➖➖➖➖ *بحر العلوم. محمد مهدی. زیارتگاه‌های عراق. ج۲ ص ۱۴۳. *ابو سعیده. حسین. المشاهد المشرفه. ج۳. ص ۳۶۸. *بحر العلوم. محمد مهدی. بررسی مزارات آل طاووس و شریفه بنت الحسن.ص ۹۸. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌿روزنگاشت اربعین ۱۴۰۳ ✍️ طیبه فرید «عین .صاد *با شلوار کتانی» عصر هوا خُنَکان‌ راه افتادیم توی جاده.با خوف و رجاء.خوف از اینکه سفر است و هزار جور فراز و نشیب دارد.ظهر که داشتم خانه را جارو‌می کردم و غبار روی وسایل را می گرفتم از ذهنم گذشته بود که شاید بار آخر باشد،کاش حداقل به کربلا برسم.سفر اربعین که همه اش پیچ و تاب است.اما امیدم بیشتر از خوفم بود.رجای به اینکه ارزش نیّت آدم‌ پیش خدا محفوظ است.هرچند یک آدم اهلی سر به راه از اعماق دلم آرزو کرده بود یک بار دیگر توی غروب آفتاب ،ابتدای بین الحرمین بایستم و یک دل سیر امام‌حسین را از باب الشهدا نگاه کنم و یکی یکی شهدا را توی ذهنم مرور کنم.بیاد مصطفی صدرزاده ، سید علی زنجانی ، حاج احمد متوسلیان ،هادی ذوالفقاری.....بیاد.....ان شاالله روزیِ خودم. صدای حسین‌خیرالدین از بلندگوهای ماشین سرریز شده بود و بدجوری به جنبه های رجائی حس و حالم دامن می زد. یا جمیلاً زاده الحزن جمالاً شَیبَه المخضوب یکسوه جلالاً یا هلالا فوق رمح یتلالا اذن الله له ان‌ یتعالی... ‌انت الذی هدیتنی.... آدم اهلی درونم هی می گفت ان شاالله می بینمش.از پنجره باب الشهدا.می روم دیوارها و درهای حرمش را بغل می کنم... عطر شالیزارهای برنج، جاده«مصیری_بابا میدان» را گذاشته بود روی سرش.مسیر پیش رویمان جاده همیشگی بود اما حس و‌حال جایی که داشتیم با سرعت صد و بیست تا به سمتش فرار می کردیم سایه انداخته بود روی سر راه.همیشه همینطوری بود .انگار فصل اربعین جوهرِ حرکت جوهری عناصر میان مبدا و مقصد از زمان های معمولی خیلی غلیظ تر بود.ما و جاده و ماشین ها و مغازه ها و خانه ها و آدم ها همه داشتیم رو به جایی حرکت می کردیم. حتی موکب های بین راهی... آداب موکب داری عراقی ها آن قدر جوهرش پر رنگ بود که پس داده بود به این وَرِ مرزها.انگار آدم ها خوش نداشتند توی عاشقی از هم عقب بیفتند.گرچه سفره داری باشد.الله اکبر اذان مغرب رسیدیم کوپن.عطر شالی ها بیشتر از هر جای دیگر مسیر غوغا کرده بود.پشه ها دخلمان را آوردند که خدایی نکرده دل به آن یُسر کوتاه عطر شالیزار برنج‌و نوای دلنشین فأهدنا بکربلای حسین خیرالدین نبندیم و از حالت خوف و رجایمان در نیائیم. جای ایستادن نبود.حسابی مستفیضمان کردند.دوباره سوار شدیم و‌موکب بعدی جوانان حسینی گچساران ایستادیم‌ تا نفسی بگیریم و دوباره جاده را گز کنیم.همان اثنای پیاده شدن صحنه آشنایی چشمم را گرفت! آقای عین .صاد طوری بی عبا و عمامه با شلوار کتانی و پارچ آب به دست داشت برای ملت تشنه لیوان لیوان آب می ریخت! آدم اهلی درونم دوباره شروع کرد به بافتن که «عین .صاد سفره دار روح‌آدم ها بود و هست. افکارش همین پارچ آبست هر کسی اندازه پیاله اش و شدت تشنگی اش از دست او آب می گیرد.بین زائرهای اربعین آدم‌هائی هستند که امسالشان‌با سال قبل خیلی توفیر دارد فقط بخاطر خواندن آثار عین .صاد.کار او اگر سفره داری نبود پس چی بود؟» خیلی حرف می زد اما پر بیراه نمی گفت. مگر سفره داری فقط آب و غذا دست مردم دادن است؟! او را با شلوار کتانی در قاب دوربینم ثبت می کنم.باشد که رستگار شوم. *علی صفائی حائری @AFKAREHOWZAVI
💠 روز 💠 🚩 اگر مردم می‌دانستند ... 🔻امام صادق علیه السلام: لَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی زِیَارَتِهِ مِنَ الْخَیْرِ وَ یَعْلَمُ ذَلِکَ النَّاسُ لَاقْتَتَلُوا عَلَى زِیَارَتِهِ بِالسُّیُوفِ وَ لَبَاعُوا أَمْوَالَهُمْ فِی إِتْیَانِه ... ❇️ اگر مردم می‌دانستند چه خیری در زیارت اباعبدالله (علیه‌السلام) است برای زیارت رفتن با هم جنگ می‌کردند و همۀ اموالشان را برای زیارت خرج می‌کردند. 📚 کامل الزيارات (باب الثالث عشر)، ج ۱، ص ۸۶ ‌ ‌ •┈┈••✾••┈┈• @HawzahNews