eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
897 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
در سال گاو، و ماهِ گاو، یکی از اعضای gov.ir کلامی شبیه گاو بنی اسراییل گفته... به زودی سامری تبعید و گاوش سوزانده خواهد شد.
۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
کارگاه1.pdf
677.7K
کارگاه اول موضوع :مونولوگ نویسی_تنور باغبان گرامی: استادحیدرجهان کهن(پیاده) به وقت: ۶ بهمن ۱۳۹۹ ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
کارگاه2.pdf
893.7K
کارگاه دوم موضوع :مونولوگ نویسی_ باغبان گرامی: عمران واقفی به وقت: ۷ بهمن ۱۳۹۹ ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
در سال گاو، و ماهِ گاو، یکی از اعضای gov.ir کلامی شبیه گاو بنی اسراییل گفته... به زودی سامری تبعید و
من خیلی این سبک توئیت زدن رو نمی پسندم. بیشتر برای خنک کردن جگر خوبه و آسیبش به جبهه انقلاب بیشتر از منفعتشه... امیدوارم اونقدر قوی بشیم که به سبک رهبر انقلاب روشنگرانه صحبت کنیم. علت ناراحتیم هم اینه که تمام لبنیات ما داره از گاو تامین میشه. حیوان مفیدی هست. اصلا شاید از ما شکایت کنه روز قیامت. به نظرم توهین کردن به گاو رو باید همینجا تموم کنیم. هر اتفاقی میفته و هرکس رو می خوایم سرجاش بنشونیم بهش میگیم گاو. باباجان بعضی گاوها شرف دارند به بعضی انسانها. اولئک الانعام بل هم اضل سبیلا.... . .
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#باغنار #پارت23 _خب شما مقصدتون کجاست؟ دخترمحی جواب داد: _من یه جلسه‌ی فوری با آیت‌الله حائری شیراز
بانو احد پس از مشورت با بانو نامداران، نحوه‌ی انتقامش را مشخص کرد و با خوشحالی از مطب خارج شد و به طرف باغ انار راه افتاد. همه‌ی اعضای باغ انار، در کارگاه دیالوگ و مونولوگ نویسی استاد مجاهد جمع شده بودند. استاد مجاهد پس از خوش‌آمد گویی به اعضا، صدایش را صاف کرد و گفت: _برای سلامتی خودتون و همچنین شروع جلسه‌ی امروزمون، صلوات بلندی ختم کنید. _اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. همگی صلواتی فرستادند که استاد مجاهد ادامه داد: _خب قبل شروع جلسه‌مون، می‌خوام یه روایت بگم. یه روایت از حضرت محمد(ص) که میگه... همه‌ی اعضا حرف استاد مجاهد را قطع کردند و صلواتی فرستادند. _اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. استاد مجاهد لبخندی زد و ادامه داد: _احسنت به همه‌ی شما. خب در این روایت، حضرت محمد(ص) میگه که... _اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دوباره اعضا صلواتی فرستادند که استاد مجاهد گفت: _به نظرم یه صلوات کافیه دوستان. خب داشتم عرض می‌کردم. حضرت محمد(ص)... _اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. استاد مجاهد لب‌هایش را گَزید و نفس عمیقی کشید. سپس لبخندی مصنوعی زد و گفت: _یه روایت داریم از پیامبر... دخترمحی حرف استاد مجاهد را قطع کرد و گفت: _کدوم پیامبر؟ استاد مجاهد جواب داد: _حضرت محمد(ص). _اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دوباره اعضا صلواتی فرستادند که استاد مجاهد دستی به صورتش کشید و گفت: _دوستان اصلاً روایت رو وِل کنید. می‌ریم سراغ گفتن مونولوگ‌های مختلف. اولین هشتگی که باید درباره‌اش مونولوگ بگیم، هشتگِ "تا حالا" هستش. مثلاً اینکه تا حالا شده ظرف‌ها رو بشوری، شام رو هم درست کنی، پوشک بچه رو هم عوض کنی، بعد از زنت بترسی؟ این یه مونولوگ بود. حالا کی مونولوگ بعدی رو میگه؟ دخترمحی دهانش را نزدیک گوش بانو مهدیه کرد و گفت: _طفلک استاد مجاهد. میگم چرا فوت مش قربون رو یادش رفته. نگو اینقدر توی خونه کار می‌کنه که دیگه حواسی براش نمی‌مونه. بانو مهدیه اخمی ریز کرد و گفت: _نه غیبت کن، نه زود قضاوت. بانو طَهورا دستش را بالا برد و گفت: _تا حالا شده پاندات رو پوشک کنی، پنج دقیقه بعد کار خرابی کنه توش؟ اونم توی این وضعیت اقتصادی؟ بانو سُها گفت: _تا حالا شده سه بار پشت سر هم بگی اقشر ارژد اَرشِت اُطریش؟ همگی با چشم‌هایی گرد شده به بانو سُها خیره شدند که بانو حدیث گفت: _منظورش افسر ارشد ارتش اتریشه. بانو کمال‌الدینی به بانو حدیث گفت: _تو مگه مترجم اینی که هی حرفاش رو ترجمه می‌کنی؟ بانو حدیث "بله‌ای" گفت و کارت مترجمی‌اش را به بانو کمال‌الدینی نشان داد. بانو کمال‌الدینی نیز لبخندی زد و پس از در آوردن دوربین عکاسی‌اش، عکسی از کارت مترجمیِ وی گرفت. علی پارسائیان گفت: _تا حالا شده به خاطر یه شهر بازی، استاد مرحومت رو به استاد زِندَت بفروشی؟ دخترمحی گفت: _تا حالا شده یه ساعت راه رو به عشق آیت الله حائری شیرازی بری، ولی خونه نباشه و برگردی؟ بانو فرجام پور گفت: _تا حالا شده رمان آنلاینت اینقدر طرفدار داشته باشه که هرشب بهت پیام بدن میشه بیشتر از دو پارت بذاری؟ بانو شبنم که داشت یخ در بهشت می‌خورد، گفت: _تا حالا شده از صبح تا شب مثل چی بخوری، ولی باز معدت قار و قور کنه؟ بانو ایرجی گفت: _تا حالا شده بچه رو بسپاری به باباش که بخوابونتش، ولی بیای ببینی بابا خوابه، بچه بیدار؟ اعضا همچنان داشتند مونولوگ می‌گفتند که استاد مجاهد گفت: _خب مونولوگ دیگه کافیه. می‌ریم سراغ دیالوگ. البته قبلش باید یه کاری انجام بدم. استاد مجاهد یک دکمه از تلفن اتاقش را زد و پس از لحظاتی، بانو اخت الجهاد وارد شد و گفت: _در خدمتم استاد. استاد مجاهد یک کاغذ به طرف بانو اخت الجهاد گرفت و گفت: _خانوم منشی، توی این کاغذ مونولوگ‌های دوستان نوشته شده. لطفاً بهتریناش رو انتخاب کنید و داخل کانال سلام 1404 بذارید. بانو اخت الجهاد کاغذ را گرفت و چشمی گفت و اتاق را ترک کرد. سپس استاد مجاهد گفت: _خب بحث دیالوگ رو شروع می‌کنیم. لطفاً... استاد مجاهد خواست ادامه حرفش را بزند که گوشی‌اش زنگ خورد: _الو بله؟ _سلام مجاهد جان. _سلام ابراهیمی جان. چه خبر؟ _خبر خاصی نیست. فقط بهت زنگ زدم که بگم احف کار پیدا کرده. من الان رفتم کوه و پیششم. می‌خواستم بگم شما هم کارگاهتون رو تعطیل کنید و با همه‌ی اعضا بیایید اینجا. _آخه... _منتظرتونیم. خداحافظ. استاد مجاهد پوفی کشید و گوشی‌اش را قطع کرد. سپس به اعضا نگاهی انداخت و گفت: _دوستان احف جونتون کار پیدا کرده. هرکی می‌خواد بره کوه، بره. از نظر من مشکلی نیست. فقط اونایی که می‌مونن، خیلی سود می‌برن. چون قراره باهاشون دیالوگ کار کنیم. پس از این حرف استاد مجاهد، همگی بلند شدند و از اتاق بیرون رفتند. استاد مجاهد که دید دیگر کسی جز خودش در اتاق نیست، برای سلامتی خودش صلواتی فرستاد و از اتاق خارج شد...
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
رمان چیست؟ اصطلاح رمان مترادف کلمه Novel در ادبیات غرب است. رمان مهم‌ترین و معروف‌ترین شکل ادبی روزگار ماست که شروع این نوع را با شاهکار سروانتس یعنی «دن کیشوت» (1605) می‌دانند. رمان داستانی طولانی با تاکیدی بر واقعیت و اصالت و تجربیات و تخیلات فردی و ویژگی‌های روان‌شناختی است، و می‌توان گفت پدیده‌ای جدید است که عمر آن به زحمت به 4قرن می‌رسد. قصه‌های قدیم بیشتر به مطلق‌گرایی و نمونه‌های کلی توجه داشتند. شخصیت‌ها به دو گروه خوب و بد تقسیم می‌شدند و ماجراهای بین این دو گروه اتفاق می‌افتاد. از اواخر قرن هفده رفته‌رفته جهان‌بینی انسان از جهان‌بینی قهرمان‌ها جدا شد. تحولات در زمینه اندیشه و صنعت باعث تغییر مسائل و موضوعات در عالم داستان‌ها شد و برای اولین بار خصوصیات عاطفی و درونی و تجزیه و تحلیل‌های روحی به ادبیات راه یافت. سرنخ این خصوصیات را می‌توان در رمان «شاهزاده خانم کِلِو» (1678) اثر مادام دولافایت به خوبی پیدا کرد و شاید همین رمان را بتوان سرچشمه‌ی آثار نویسندگان بزرگ قرن بیستم چون بالزاک، فلوبر، دیکنز، داستایوسکی و تالستوی دانست. یک ویژگی مشترک بین رمان‌های بعد از این اثر که آن را از انواع ادبی قبل از خود متمایز می‌کند این است که این داستان‌ها به دنیای درونی افراد و تجزیه و تحلیل عمیق شخصیت‌ها و توجه به احساسات خصوصی آن‌ها می‌پردازند. نویسندگان در رمان شخصیت‌ها را از نمونه‌ی انسان واقعی می‌‌آفرینند و عکس‌العمل او را در برابر رفتار و اعمال و گفتار خودشان و شخصیت‌های دیگر به نمایش می‌گذارند. اما این تغییرات در رمان منحصر به روحیات قهرمان داستان در برابر خودش و افراد دیگر نیست.
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
رمان چیست؟ اصطلاح رمان مترادف کلمه Novel در ادبیات غرب است. رمان مهم‌ترین و معروف‌ترین شکل ادبی روزگار ماست که شروع این نوع را با شاهکار سروانتس یعنی «دن کیشوت» (1605) می‌دانند. رمان داستانی طولانی با تاکیدی بر واقعیت و اصالت و تجربیات و تخیلات فردی و ویژگی‌های روان‌شناختی است، و می‌توان گفت پدیده‌ای جدید است که عمر آن به زحمت به 4قرن می‌رسد. قصه‌های قدیم بیشتر به مطلق‌گرایی و نمونه‌های کلی توجه داشتند. شخصیت‌ها به دو گروه خوب و بد تقسیم می‌شدند و ماجراهای بین این دو گروه اتفاق می‌افتاد. از اواخر قرن هفده رفته‌رفته جهان‌بینی انسان از جهان‌بینی قهرمان‌ها جدا شد. تحولات در زمینه اندیشه و صنعت باعث تغییر مسائل و موضوعات در عالم داستان‌ها شد و برای اولین بار خصوصیات عاطفی و درونی و تجزیه و تحلیل‌های روحی به ادبیات راه یافت. سرنخ این خصوصیات را می‌توان در رمان «شاهزاده خانم کِلِو» (1678) اثر مادام دولافایت به خوبی پیدا کرد و شاید همین رمان را بتوان سرچشمه‌ی آثار نویسندگان بزرگ قرن بیستم چون بالزاک، فلوبر، دیکنز، داستایوسکی و تالستوی دانست. یک ویژگی مشترک بین رمان‌های بعد از این اثر که آن را از انواع ادبی قبل از خود متمایز می‌کند این است که این داستان‌ها به دنیای درونی افراد و تجزیه و تحلیل عمیق شخصیت‌ها و توجه به احساسات خصوصی آن‌ها می‌پردازند. نویسندگان در رمان شخصیت‌ها را از نمونه‌ی انسان واقعی می‌‌آفرینند و عکس‌العمل او را در برابر رفتار و اعمال و گفتار خودشان و شخصیت‌های دیگر به نمایش می‌گذارند. اما این تغییرات در رمان منحصر به روحیات قهرمان داستان در برابر خودش و افراد دیگر نیست، دیگر در داستان‌ها به مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، مقابله با حکومت‌ها و حتی مقابله با سرنوشت نیز پرداخته می‌شود. از اواخر قرن هفدهم و همزمان با صنعتی شدن جوامع و سهولت چاپ کتاب و علاقه مردم به آن، رمان به یکی از محبوب‌ترین انواع ادبی تبدیل شد. رمان چیزی بود که خواننده، با خواندن آن هم سرگرم می‌شد و هم بر سواد و معرفت خود می‌افزود. در واقع رمان به عرصه‌ای برای بیان اندیشه‌های نو بدل شد که برد و گستره‌ی آن بیش از هر نوع نوشته‌ی دیگری بود؛ تا جایی که بعضی فلاسفه و دانشمندان هم افکارشان را در غالب داستان عرضه می‌کردند. کامو در افسانه‌ی سیزیف می‌نویسد: «رمان‌نویسان بزرگ، رمان‌نویسانی فیلسوف هستند، یعنی خلاف نویسندگانی که می‌خواهند مطلبی را به اثبات برسانند مانند بالزاک، ملویل، استاندال، داستایوسکی، پروست، مالرو، کافکا و... تلاش کرده‌اند که با کمک تصاویر و نه استدلال مطالب خود را به خواننده برسانند» از این رو می‌بینیم که رمان هنوز هم بعد از قرن‌ها به حیات خود ادامه داده است و محبوبیت دارد. البته رمانی که امروز داریم با چیزی که در قرن هجده و نوزده وجود داشت دستخوش دگرگونی‌هایی شده، اما هنوز قالب خود را حفظ کرده است. اما تعریف رمان به عنوان یک شکل ادبی کار راحتی نیست، منتقدان و کارشناسان زیادی تعاریف خود را برای رمان ارائه داده‌اند که هرکدام به نوعی تعریف صحیحی از آن است. اما تعریف جامعی که شامل تمام جنبه‌های رمان باشد و همگی روی آن متف‌القول باشند را نمی‌توان یافت. شاید یک تعریف کلی مانند آنچه ای. ام. فوستر ارائه داده را بتوان برگزید و کار را آسان کرد، او می‌نویسد: «رمان داستانی است به نثر با وسعتی معین» البته در ادامه توضیح می‌دهد وسعتش نباید کمتر از 50هزار کلمه باشد! و این تعریف فرهنگ آکسفورد برای رمان: «روایت منثور داستانی با طول شایان توجه که در آن شخصیت‌ها و اعمال که نماینده‌ی زندگی واقعی‌اند با پیرنگی که کمابیش پیچیده است،» تصویر شده‌اند. می‌بینیم که با همین تعاریف هم بسیاری از رمان‌هایی که حالا می‌شناسیم از دایره رمان خارج می‌شوند و نام داستان بلند یا رمان کوتاه به خود می‌گیرند. با این حال بهتر است چندان درگیر تعریف فنی آن نباشیم. موضوع قابل توجه دیگر در رمان رابطه شخصیت رمان با واقعیت است. در قصه‌های قدیمی نمی‌توان تصویری عینی از قهرمان‌ها را در اجتماع پیدا کرد، اما در رمان این امکان به‌وجود آمده که نویسنده شخصیتش را از روی یک نمونه‌ی واقعی تصویر کند و خصوصیات و خلقیات خاصی به او ببخشد. برای مثال بعد از انتشار رمان «مادام بواری» بسیاری خواهان این بودند که بدانند شخصیت بواری از روی چه کسی گرته‌برداری شده، فلوبر در نامه‌ای به دوستش نوشته که: «بواری، خود منم!» البته شاید نتوان به ظاهر شباهتی بین فلوبر و آن زن هوسران پیدا کرد ولی این گفته بیانگر این است که نویسنده از هیچ شخصیت خاصی عینا الگوبرداری نمی‌کند بلکه خصوصیات درونی و عاطفی خود را در ساخت و پرداخت شخصیت‌ها به‌کار می‌گیرد.
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
بنابراین چون شخصیت‌پردازی در رمان براساس واقعیت‌های عینی صورت می‌گیرد، خواننده در میان شخصیت‌های داستان با آنی که نسبت به او نزدیکی می‌کند دچار علاقه می‌شود و با او همدردی و همذات‌پنداری می‌کند. و این از خصوصیات رمان است که در داستان‌کوتاه نمی‌توان به آن رسید، حالتی که شخصیت‌های رمان با نویسندگان اشتراک عاطفی و معنوی پیدا می‌کنند. و در این شرایط است که خواننده به خود حق می‌دهد که درباره شخصیت‌ها داوری کند، و این مسئله‌ای بود که باعث پدید آمدن «نقد جدید» شد. . این مطلب با نگاهی به بخش چهارم کتاب «ادبیات داستانی» اثر جمال میرصادقی نوشته شده است.
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
هدایت شده از S. Omidian
ببین حاج‌آقا! من صدبار گفتم، اگه امام حسین می‌رفت درس می‌خوند و دکتر می‌شد، بهتر کارش پیش می‌رفت! هفت سال می‌رفت دانشکده پزشکی شام درس می‌خوند و برمی‌گشت کوفه، مردم رو دوا درمون می‌کرد! چی بهتر از این؟! توی مطب می‌نشست و برای هر مریضی که می‌اومد، از اسلام می‌گفت. چه بدی داشت‌؟ والله چقدر بعد از اون این کار رو کردن و کارشون هم گرفت! کار به دعوا و کتک‌کاری هم نمی‌کشید... ص 25
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
هدایت شده از محمدعلی غروی
۸ اردیبهشت ۱۴۰۰