مسلم ابن عقیل.mp3
8.21M
((بسم رب الحسین ))
هر روز همراه با نوای کربلا🌱
من صدای چکاچک شمشیرهایتان را میشنوم.
منم ،مسلم بن عقیل.
گوینده : #ن_تبسم
#روزاولمحرم #مسلمابنعقیل #پادکست #روایت_اول
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه میکنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋
تصاویر هوایی از آبگرفتگی شهر یزد
✅ کانالجامع خبری، تحلیلی، آموزشی باسواد رسانهای
👇
https://eitaa.com/joinchat/3688300608Cf61f1be155
🔸 @anarstory
خیمه حسین علیه السلام ، سیلبند همه سیلابهای مخرب صهیونیسم پلید...
#خاتم
✨پیامآور نور✨
-سوده، مادر چرا نمیخوابی؟
- مادر، امشب چه خبره؟ چرا اینقدر همهجا شلوغه؟ سربازا همه جا هستن! من میترسم. راستی چرا بابا چند شبه دیر میاد، امشبم که هنوز نیومده، دلم براش تنگ شده.
مادر دست نوازشی بر سر نازدانهاش کشید و گفت: دلنواز مادر بابا رفته پیشواز یه مهمون خیلی عزیز.
- مهمون؟! کیٖ؟ واای حتما عمو ساعد با حنانه و زنعمو از طائف اومدن! آخ جون...
- نه میوه دلم مهمون بابا خیلی عزیزتر از عمو ساعدِ.
- عزیزتر از عمو؟! مگه کی هستن؟!
- یادته پارسال رفتهبودیم زیارت خونه خدا، اونجا وقتی کاروان و بابا رو گم کردیم و تو از گرسنگی گریه میکردی یک خانوم مهربون ما رو بردن خونهشون...
دختر عجولانه گفت: آره یادمه. چقدر اون خانم و شوهرشون مهربون بودن، هم بهمون غذا دادن هم بابا رو برامون پیدا کردند. اما اینا چه ربطی به مهمون بابا داره؟
- ربطش اینجاست که مهمون بابا پسرعموی همون آقای مهربون هستن.
- وای راست میگی مادر. پس چرا بابا دعوتشون نکرده خونهمون تا مهربونیشون رو تلافی کنیم. اصلا اسمشون چیه؟!
زلال اشک چشمان مادر را شفاف کرد، اما لبخندی زد و گفت: عمرِ مادر اسم این آقا مسلم بن عقیل هست، اومدن اینجا تا به ما خبر بدن که قراره اون آقای مهربون با خانوادهشون به شهر ما کوفه بیان.
- چه عالی مادر پس حالا خودشون رو به خونهمون دعوت میکنیم.
اشک دیگر به چشمان مادر مجال نداد و همراه با آهی جگرسوز از گوشه چشمانش راه گرفت. مادر سریع از دخترکش رو گرفت تا مبادا دل نازکش از حزنی که غربت آل رسول بر قلب مادر گذاشتهبود، ترک بردارد.
سوده با ناز گردن کشید و گفت: مادر گریه میکنی؟!
مادر سریع اشکش را پاک کرد، تلخندی بر لب نشاند و گفت: نه جان دلم گریه نمیکنم.
- چرا مادر، من میدونم شما هم دلت برای بابا تنگ شده. اصلا بیا بریم دنبالشون، همهشون رو بیاریم خونه خودمون؟!
- نمیشه دردانهام. بابا رفتن تا مراقب ایشون باشند.
- چرا مگه کسی میخواد اذیتشون کنه؟
مادر لب به دندان کشید و گفت: همون سربازایی که گفتی دنبال ایشونن.
- چرا مگه کار بدی کردن؟
بغض دوباره تا زیر گلوی زن بالا آمد. هرچه از ظهر تا الان از زنان بیآبروی کوفی شنیده بود در سرش چرخ زد. دلش از اینهمه جفای جماعت کوفی گرفت. در دل گفت خب بیمروتها شما که سر وفا نداشتید چرا خروار، خروار نامه برای مولایم فرستادید. دیگر طاقتش نماند باید به دنبال شُویش روان میشد، سعی کرد دخترک را به هر ترفندی که هست بخواباند که صدای کوبه در دلش را از جا کند.
قلبش گواهی بد میداد. انگار سفیر شوم مرگ از بلندای دارالاماره زوزه میکشید و ندای سلام بر حسینِ سفیر نور را در خود میبلعید...
#مسلم_بن_عقیل
#سفیر_نور
#محرم
#کودکانه
#گلستانی
1_1655865416.mp3
1.31M
✅ #آداب_نوکری
🔊 فناء حسینی 😭...
🎤حجت الاسلام #حامد_کاشانی
#اصحاب_سیدالشهدا علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
🔸 @ANARSTORY
1_1656855220.mp3
3.66M
✅ #آداب_نوکری
🔊 عاشقی پیداست از آهنگ دل...
🎤حجت الاسلام #حامد_کاشانی
#حضرت_عباس علیه السلام
#اصحاب_سیدالشهدا علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
🔸 @ANARSTORY
1_1655100801.mp3
2.51M
✅ #آداب_نوکری
🔊 فصل پرواز بیچاره ها 😭...
🎤حجت الاسلام #حامد_کاشانی
😭حججت الی قبرالحسین...
✅ @hosenih_maghtal
🔸 @ANARSTORY
km_20220730_360p(2).mp3
10.21M
((بسم رب الحسین ))
من در زیارت تو ،
پیش از تو و
با تو
و پس تو
خدا را زیارت می کنم...
گوینده:#ن_تبسم #روزدوممحرم #روایت2
#پادکست #کتابردنگاهتراهاسمان
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه میکنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
نور
بله! من هم قبول دارم که قصاب و جراح، هر دو با چاقو و خون و گوشت و پوست و استخوان سر و کار دارند. ای عزیز دل برای ساتور زدن روی استخوان گوسفند یک ساعت آموزش کفایت می کند. ولی برای جراحی سرطان مغز استخوان باید دوازده سال در مدرسه و حدود ده سال در دانشکاه درس بخوانی.
آیا نویسندگی را مثل همه تخصص های دیگر یک تخصص مهم می دانی؟ برای نوشتن وقت میگذاری؟ یعنی به ازای هر خط نوشتن چند کتاب می خوانی؟ آیا کار هنری و ادبیات داستانی را جدی جدی یک کار تخصصی میدانی؟ اگر به هر دلیلی یک چاقو برداشته ای و شکم مریض را شکافتی و بدون تخصص آسیب به جسم و جان یک بیمار زدی کسی را به جز خودت ملامت نکن. آموزش دیدن هزینه دارد. هم مال را باید هزینه کنی و هم ساعتهای عمر را، هم اعصاب و روان را. گاهی حتی نزدیکان و تفریحات معمولی را.
قبول دارم که نوشتن کار سطحی خیلی زود تمام میشود و از نظر حجمی میتوان صفحه های زیادی را پر کرد. ولی کار سطحی مثل کف روی آب است. به همان سرعتی که تولید میشود به همان سرعت هم تمام میشود. اگر در تمام عمرتان یک کتاب عالی تولید کنید بهتر از تولید صدها متن ضرب الأجلی و بیانیه هایی در رد و تایید موضوعات مختلف است. مخصوصا در داستان نویسی و تولید کارهای ادبی. نگران از بین رفتن وقت برای تولید کار فاخر نباشید. چون اگر حاصل عمر شما یک کار فاخر باشد ثمره آخرتی اش هم برای شما بهتر است. بهتر از کارهای بی تاثیر و تکراری است.
ببینید اولویت های امروز جمهوری اسلامی چیست. الان باید پیشرفت های جمهوری اسلامی تبیین شود. یعنی به مردم گفته شود که نانو به چه درد می خورد. انرژی هسته ای در دارو سازی فایده دارد. صنعت رادار سازی در تولید دستگاه های اشعه ایکس کاربر دارد و ایران جز کشورهای رادار ساز و هسته ای و نانو ای🙄 و لیزری و فضاپیما ساز و ...است.
اگر سوار موج های مختلف باشید و نتوانید صحنه رزم را پیدا کنید. مرتبا سیلی خواهید خورد. مرتبا ضعیف خواهید شد.
درباره تاریخ این مملکت بروید بخوانید. مخصوصا صد سال اخیر. درباره کشورهای اطراف. درباره پیشینه انگلیس و آمریکا. درباره جنگهای صلیبی. درباره قیام 15 خرداد. درباره فتنه 88. درباره دولت های سر کار آمده در این نظام.
درباره حجاب و عفاف هم بنویسید. ولی امر به معروف و نهی از منکر را ببرید در سطوح بالاتر. مثلا نهی از منکری که سیدالشهدا انجام داد. چه منکری وجود داشت که ارزش فدا کردن جان را داشت؟ سیدالشهدا به چه چیز میگوید منکر؟ به چه چیز میگوید معروف؟ اسلامی که امویان تبلیغ می کنند چه فرقی با اسلام سیدالشهدا دارد؟ برای جواب به این پرسش ها سریعا به پی وی این و آن مراجعه نکنید. آماده خور نباشید. سعی کنید. تلاش کنید. وقت بگذارید. کتاب بخوانید. کتابهای مختلف. از آدمهای مختلف. از شهید مطهری بخوانید. از امام خمینی. از رهبر انقلاب. از اندیشمندان مختلف. یک مدتی گشت و گذار در بین انبوه پیامهای مجازی را رها کنید. باور کنید آدمهای بیکار اطراف شما زیاد هستند که مدام از اتفاقات مجازی برایتان خبر بیاورند.
اگر در مورد چیزی نگاه جدیدی ندارید پس مطلبی که می نویسید درباره اش تکراری است. متنهای تکراری تاثیری ندارند. مگر اینکه در قالب داستانی بنوسید و از قالبهای جذاب استفاده کنید و قالب جذاب متن شما را جذاب کند. که برای این کار باید رمان نویسی را به طور حرفه ای بیاموزید. کارهای آبکی را ترک کنید. کلا رمان های مجازی را کاملا ترک کنید. ذائقه تان را درست کنید. اگر ذائقه تان خراب باشد کباب بناب هم بخورید انگار جوراب ترامپ دارید میخورید.
با خواندن کتابهای عمیق خودتان را عمیق کنید. اول ایدئولوژی و جهان بینی کسب کنید. یعنی یک عینک ده،دهم. بعد با این تیزبینی همه موها را از ماست بکشید. ولی متاسفانه با این وضعی که دارم میبینم مرتبا دارید قیمه ها را میریزید توی ماست ها. ماست موسیر بهشتی نصیبتان. با گودرت بنویسید. گوردتمند. یاح یاح یاح بهشتی نصیبتان.
#اسماعیل_واقفی
#نوشتن
#ایدئولوژی_کسب_کنید
#باور
#نویسندگی_یک_کار_تخصصی_است
#رمان_نویسی_همقالب_هممحتوا
#مو_از_ماست
#قیمه_در_ماست
@ANARLAND
@ANARSTORY