هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#آموزشی📋
#قسمت1✅
هیچ دورهی زمانی برای نوشتن رمان در ژانر تخیلی(فانتزی)مناسب تر از زمان کنونی نبوده است. ژانر تخیلی که روزی ژانری حاشیهای محسوب میشد، اکنون همهجا در فرهنگ پاپ وجود دارد. از هری پاتر گرفته تا بازی تاج و تخت. همچنین این ژانر روز به روز در حال تغییر است؛ زیرا نویسندگان برای دستیابی به قلههای جدید همچنان به تفسیر، واژگونی و بسط آن می پردازند. از طرف دیگر، به نظر میرسد که تقاضای مردم برای این نوع داستانها روز به روز در حال افزایش است.
اگر قصد نوشتن داستانی در این ژانر دارید، نکاتی را باید در نظر داشته باشید👇
1⃣بازار خود را مشخص کنید.
اگر بازار خود را نمی شناسید، قطعاً اشتباه کردهاید. ممکن است بگویید که باز هدف من ژانر تخیلی است. اما باید مشخص کنید که داستان مخصوص کودکان است یا بزرگسالان؟! آیا موجودات خیالی در داستان شما هستند یا فناوری های خیالی؟! آیا داستان در دنیای مدرن فضاسازی شده است یا تصویری تخیلی از زندگی در زمان گذشته است؟! مسلماً هیچ کس هری پاتر و کتابهای استفان کینگ را در یک رده قرار نمیدهد.
2⃣دنیای داستان خود را از طریق نوشتن داستانهای کوتاه گسترش دهید.
آیا میدانستید که جی.آر.آر تالکین قبل از شروع هابیت، داستانهای کوتاهی در مورد سرزمین میانه مینوشت؟! بالاخره باید از جایی شروع میکرد. یک روش مناسب برای ایجاد دنیای داستان شما، نوشتن داستانهای کوتاهیست که برخی از شخصیتهای داستان شما را در برگیرد. این به شما این آزادی را میدهد تا یک جهان جدید و بدون مرز ایجاد کنید. دنیای خیالی خود را از طریق داستانهای کوتاهی که شامل شخصیتهای داستان باشند، بسازید. بنابراین اگر هنوز نمیتوانید رمان خود را بهصورت تمام عیار آغاز کنید، نگران نباشید. در عوض با نوشتن داستانهای کوتاه میتوانید کم کم دنیای خیالی خود را خلق کنید.
3⃣پیش از شروع داستان طرح خود را مشخص کنید.
داستانها در ژانر فانتزی غالباً پیچیده و حماسی هستند. مسلما نمیخواهید که به انتهای کتاب برسید و فراموش کرده باشید که بخشی از طرح داستان یا پیرنگ را به نتیجه برسانید. به همین دلیل قبل از شروع نوشتن، کلیت طرح خود را آماده کنید. اگر در ابتدا داستان خود را بدانید، دنیای خود را خیلی بهتر میشناسید. بنابراین پس از طرح ریزی داستان، میتوانید از این ساختار به عنوان نقشهای استفاده كنید تا صحنه به صحنه دنیای خود را بسازید.
4⃣دنیای خیالی خود را به طرح خود پیوند دهید.
طرح و دنیای خیالی داستان شما باید با هم در ارتباط باشند. میخواهید داستانی بدیع بنویسید، بنابراین از خود بپرسید که چه چیزی جهان من را متمایز میکند؟! نکته مهم این است که یک جهان غنی میتواند به اندازه هر کدام از دیگر شخصیتهای داستان، نقش بزرگی را در طرح کلی داستان ایفا کند.
در نغمهای از یخ و آتش، جورج آر. آر. مارتین هنگام توصیف هر دو فصل تابستان و زمستان، از محیط به عنوان نقاط عطف طرح استفاده میکند. از آنجایی که زمستان با خود موجوداتی مرگبار میآورد که میتوانند کل سرزمین را نابود کنند. او همچنین از معماری به عنوان یک نقطه عطف به شکل یک دیوار عظیم کمک گرفته است. یک دیوار بزرگ یخی که شمال و جنوب را از هم جدا می کند. جالب است که بخش عمده ای از طرح داستان، حول موضوع یک دیوار قرار گرفته است. ساده به نظر میرسد؛ اما در عین حال پیچیده است. همچنین استفن کینگ در کتاب "زیر گنبد" بصورت هنرمندانهای شهری را به تصویر کشیده است که ناگهان توسط گنبدی نامرئی از سایر نقاط جهان جدا شده است.
5⃣داستان خود را مرتبط با مضامین دنیای واقعی نگه دارید.
موضوعات مورد علاقهی خود در زمینههای سیاست، فرهنگ، محیط زیست، فناوری، خشونت، نژادپرستی و مسائل زنان را میتوانید به روشهای مبتکرانهای در داستان خود مورد کنکاش قرار دهید. زیرا از این طریق میتوانید با دیدگاههای جدیدی به زندگی خود بنگرید و راهحلهای جدیدی را برای مشکلات قدیمی ارائه دهید و نسبت به آنچه در معرض خطر است، آگاهی بیشتری پیدا کنید. به بیان دیگر هر چیزی که ذهن شما را در زندگی واقعی درگیر میکند را میتوانید از طریق داستان خود مورد بررسی قرار دهید. زیرا این جهان از آن شماست و داستان شما میتواند برای افراد دیگری که کتاب شما را میخوانند و در دیدگاههای شما شریک هستند، جذاب باشد. به عنوان مثال سه گانه "گریشا"، "شش کلاغ" و "پادشاهی شیادها(قلمرو خلافکاران)" از "لی باردوگو" به مضامینی چون تعصبات نژادی، نقش معلولیت در توانایی فردی، سیاستهای هویتی و... میپردازد.
فاطمه منفرد✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#آموزشی📋
#قسمت2✅
6⃣جزئیاتی خاص که حواس را درگیر میکنند، همانند دمیدن روح به کالبد جهان خیالی شما در داستان است.
بنابراین به نویسندگان توصیه میشود که در نوشتهی خود تا جایی که میخواهند ابتکار به خرج دهند و یا از عناصر جادویی استفاده کنند. به شرط اینکه جزئیات و توصیفات برای اعتبار بخشیدن به این جهان کافی باشد. به عنوان مثال یکی از کتاب های محبوب ژانر تخیلی در فرهنگ پاپ حاضر "بازی تاج و تخت" را در نظر بگیرید. هوای سرد و خشک، ضربات سم اسبها بر روی زمین، بوی عطر، خز نرم و...کتاب سرشار از این جزئیات خاص است. بنابراین، هنگامی که نویسنده جهان را گسترش میدهد تا عناصری خیالی را شامل شود، ما آنها را میپذیریم! اژدها، آدمکشهایی که چهره عوض میکنند، مردگان متحرک همه به دلیل سبک حسی نویسنده که این جهان را برای ما باورپذیر ساخته، امکان پذیر شده است. از حواس استفاده کنید تا خواننده احساس کند در داستان است. هنگامی که یک خواننده بتواند در دنیای شما ساکن شود، عناصر تخیلی که در داستان خود وارد می کنید را زیر سوال نمیبرد و دنیای شما را میپذیرد.
7⃣برای دنیای خود قوانینی طرح کنید.
برای اینکه دنیای خیالی شما واقعیت پذیرتر و کاربردیتر باشد، باید اطمینان حاصل کنید که دارای قوانین یا منطق درونی است. این قوانین هرچیزی از نحوه کارکرد جامعه گرفته تا سیستم جادویی داستان شما را دربر میگیرد. بنظر ساده میآید اما چطور میتوان در عمل آن را پیاده کرد؟! در مورد رشتههای پایهای مطالعه کنید. با پایهی اقتصاد، سیاست، فلسفه و... آشنا شوید تا بتوانید جهانی باورپذیر بسازید.
8⃣قوانین خود را نشکنید.
البته منظور قوانینی است که با هدف شکستن آنها ایجاد نشدهاند. بسیاری از نویسندگان تازه کار، قوانینی که خود وضع کردهاند را میشکنند و این خواننده را از روند داستان خارج میکند. به عنوان مثال فرض کنید که در داستان شما استفاده از جادو با مصرف انرژی همراه است. پس قهرمان داستان شما نمیتواند مدت طولانی بدون خستگی از جادو استفاده کند. در نهایت این یکپارچگی درونی بیشتر از واقع گرایی اهمیت دارد. برای اینکه بتوانید این مورد را رعایت کنید، تمام قوانینی که برای داستان خود وضع می کنید را بنویسید. قوانین دنیای خود را بدانید.
9⃣در هنگام ساخت دنیا از خود سوال بپرسید.
قدرتمندترین ابزار در هنگام ساخت دنیای خیالی برای یک داستان پرسش است. این باعث میشود که همه چیز بصورت منطقی چیده شود. داستان تخیلی زمانی میتواند کار کند که مانند یک داستان واقعی و باورپذیر خوانده شود. شما میخواهید که خوانندگان شما بدانند داستانها و ماجراجوییها و همچنین دنیایی فراتر داستانی که هم اکنون میخوانند، وجود دارد.
0⃣1⃣ذهن یک فیلمبردار را داشته باشید.
بعضی مواقع نویسندهها آنچنان در دنیای خود غرق میشوند که پشت سر هم به توصیف میپردازند. این یک اشتباه است. به خوانندگان خود نگویید دنیای شما چگونه بهنظر میرسد. در عوض صحنههایی را خلق کنید که در ارتباط با داستان است و شخصیتها در آن با محیط پیرامون خود تعامل میکنند. همانطور که فیلمبرداران با دقت هر صحنه را طرحریزی میکنند تا نمایی از جایی که بازیگران هستند را به بینندگان ارائه دهند، شما هم باید به همین صورت دنیای خود را به نمایش بگذارید.
1⃣1⃣شخصیتهای داستان خود را مورد مصاحبه قرار دهید تا با آن ها آشنا شوید.
ایجاد و رشد شخصیتهای داستان در ژانر تخیلی متفاوت از هر نوع ژانر دیگری نیست. به شخصیتهای مورد علاقه خود فکر کنید. والتر وایت، جان اسنو، هرموینی گرنجر و... نقطه اشتراک این شخصیتها در چیست؟!
بهترین شخصیتها، شخصیتهای پیچیده و خاص هستند. آنها انگیزهها و ضعفهای واقعی دارند و در طول زمان به دلیل اتفاقات داستان و سایر شخصیتها تغییر میکنند. از هرکدام از شخصیتهای داستان مصاحبه کنید. از چه چیزی بیشتر از هرچیزی میترسند؟ هدف نهایی آنها چیست و برای رسیدن به آن اهداف حاضرند چه کنند؟! این را برای همه شخصیتهای داستانتان تکرار کنید. یک پرسشنامه تهیه کنید و جوابهای هر کدام را بنویسید.
2⃣1⃣تمام شخصیتها را یک جا معرفی نکنید.
در بعضی داستانهای تخیلی تعداد شخصیتها آنقدر زیاد است که تمایز قائل شدن بین این شخصیتها، اغلب برای خواننده دشوار میشود. بنابراین با معرفی تمام شخصیتها به طور همزمان بپرهیزید. بعضی نویسندهها سعی میکنند تمام شخصیتها را در یک صفحه معرفی کنند و یا برای معرفی سیستم جادوگری، تمام اطلاعات را یکجا به خواننده ارائه میدهند. این مانند این است که از خواننده انتظار داشته باشید که قبل از شروع داستان، شخصیتها و قوانین داستان شما را از بر کنند. این روش باعث میشود خوانندگان خود را از دست دهید.
فاطمه منفرد✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#آموزشی📋
#قسمت1✅
ایدهیابی برای نوشتن، یکی از مهمترین دغدغههای تمام افرادی است که به نوعی با نوشتن درگیر هستند.
چه بخواهیم انشای مدرسه یا تکلیف کلاس ادبیات عمومی دانشگاهمان را بنویسیم، چه قرار باشد برای یک نشریه یادداشتی درخور حاضر کنیم، چه زمانی که بخواهیم متنی برای سخنرانی تهیه کنیم و چه حتی موقعی که تصمیم بگیریم در دفترچه یادداشت روزانهمان برونریزی کنیم، لازم داریم خیلی سریع پاسخی برای این پرسش بیابیم:
درمورد چی بنویسم؟!
خلاقیت و ایدهیابی یکی از زمینههایی است که در بسیاری از حوزهها حائز اهمیت است و نویسندگی یکی از حیطههایی است که این موضوع در آن اهمیت دوچندانی مییابد و برخلاف بسیاری از زمینهها، اهمیت آن پس از گذر از سطح مبتدی تنزل پیدا نمیکند و میتوان گفت «تمام افراد درگیر با موضوع نوشتن، اعم از تازهکار و کارکشته، با موضوع ایدهیابی و خلاقیت در نویسندگی درگیری جدی دارند.»
راهکارهایی برای زمانهایی که نمیدانیم چه بنویسیم.
از خلاقترین افراد گرفته تا کسانی که تمام عمر به انجام کارهای تکراری و از پیشتعیینشده مشغول بودهاند، همه زمانهایی را تجربه میکنند که در آن واقعاً نمیدانند موقع قرار گرفتن روبهروی صفحهی سفید کاغذ، چه باید بکنند و چه باید بنویسند.
این حالت قفلشدگی ذهنی و اینکه ندانیم از کجا باید شروع کنیم و چه باید بنویسیم دو راهکار مجزا دارد. اولی برای بلندمدت و دومی برای استفاده در لحظه!
پرورش خلاقیت در بلندمدت.
تمرینهای زیادی برای پرورش قوهی خلاقیت وجود دارند که با یک سرچ سادهی گوگل میتوانید به فهرست بلندبالایی از آنها دسترسی پیدا کنید. اما پیش از هرگونه دست به گوگل شدن، لازم است یک نکتهی مهم را یادآوری کنیم.
در بحث خلاقیت، اصطلاح پرکاربردی وجود دارد که خلاقیت را به یکی از ارگانهای بدن تشبیه میکند که از تعدادی عضله تشکیل شده است. عضلات خلاقیت گرچه وجود خارجی ندارند، اما درست مثل عضلات واقعی بدن کار میکنند.
به ویژگیهای عضلات ضعیف بدن دقت کنید. هرگاه برای مدتی از یکی از عضلات استفاده نکنیم، خواهیم دید که آن عضله به تدریج تحلیل میرود و کارکردهای قبلی خود، چه به لحاظ زیبایی ظاهری و چه از نظر قدرت را از دست میدهد. ممکن است در گذشته خودتان را خلاقتر ارزیابی کرده باشید و امروز، احساس کنید دیگر ایدههای به خوبی آنموقع به ذهنتان نمیرسد. یا اینکه از اساس خودتان را فرد خلاقی ندانید. در هر دوی این حالتها، کافیست بدانید خلاقیت کارکردی شبیه به عضلات بدن دارد و هرچقدر بیشتر با آن تمرین کنید، اثربخشی بیشتری مشاهده خواهید کرد.
بنابراین لازم است یکجور تمرین مستمر اما سبُک برای تقویت عضلات خلاقیت خود در پیش بگیرید تا علاوه بر ایدهیابی در نوشتن، در سایر بخشهای زندگی نیز از آثار و برکات آن بهرهمند شوید.
برای تقویت عضلات خلاقیت چه کنیم؟!
همانطور که گفته شد با یک جستجوی ساده در گوگل، به تمرینهای بسیار زیادی برای پرورش خلاقیت دست پیدا خواهید کرد. اما اگر به دنبال تمرینی ساده و اثربخش میگردید، که خود ما هم پیشتر انجام داده و از نتیجهی آن اطمینان نسبی داشته باشیم، تمرین روزانهی ده ایده، بهترین گزینه برای شماست.
تمرین روزانهی ده ایده چیست؟!
در این تمرین متعهد میشوید هر روز به مدت معلوم (این را خودتان تعیین کنید، ولی بهتر است حداقل سی روز ادامه داشته باشد) در یک دفترچه یادداشت کاغذی یا دیجیتال لیستی تحت عنوان ده ایده برای...بنویسید.
در جای خالی هر چیزی میتواند قرار بگیرد.
برای مثال:
ده ایده برای زندگی کردن با یک میلیون تومان پول در یک ماه.
ده ایده برای پر کردن سررسیدهای تاریخگذشته.
ده ایده برای ساختن خوشحالیهای کوچک.
ده ایده برای باز کردن سر صحبت با شخص کناری در اتوبوس یا مترو.
ده ایده برای هدیه تولد.
ده ایده برای گذراندن یک ماه تعطیلات.
ده ایده که به جای گرفتن مراسم عروسی میتوان انجام داد.
ده ایده برای وقتی مهمان سرزده میآید.
ده ایده برای یاد گرفتن زبان، بدون رفتن به کلاس.
ده ایده برای وقتی یک کتاب را تازه تمام کردهایم.
و این لیست تا بینهایت میتواند ادامه پیدا کند...
زینب رمضانی✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#آموزشی📋
#قسمت2✅
کاری که انجام این تمرین با مغز شما میکند، این است که به تدریج یکسری اتصالات عصبی تازه در آن میسازد که زیاد شدن تعداد آنها در بلندمدت، باعث ایجاد جرقههایی میشود که ایدههای ناب از آن تولید خواهد شد. با انجام این کار، علاوه بر ایدهیابی برای نوشتن، در سایر زمینهها هم ایدههای خوبی به ذهنتان خواهد رسید.
راهکاری برای تحریک خلاقیت در کوتاه مدت.
حتی ماهرترین ماهیگیران دنیا هم گاهی وقتها هوس ماهی میکنند و هرچه قلاب به رودخانه میاندازند، صیدی دستشان را نمیگیرد. به نظر شما اینطور وقتها چه میکنند؟
با علم به اینکه بعضی روزها ممکن است روز آنها نباشد، سراغ بقیه ماهیگیران میروند و از آنها میخواهند برای رفع هوس امروز، ماهی دستشان بدهند.
بنابراین اگر یک نویسندهی تازهکار هستید که تمرینهای مربوط به خلاقیت و ایدهیابی برای نوشتن را به تازگی شروع کردهاید و در بعضی روزها علیرغم هوس شدید ماهی، هرچه تور به رودخانه میاندازید چیزی صید نمیکنید، بد نیست برای کوتاهمدت و بهطور موقت از صید دیگران استفاده کنید.
نکته: این به معنای سرقت ادبی نیست. چراکه در این لحظه شما یک نوآموز هستید و تنها با دیدن یا شنیدن یک ایده، بدون تلاش برای کپیبرداری از محتوا و شیوهی ارائهی آن، دست به تولید ادبی خودتان میزنید. برای مثال با نگاه کردن به عناوین یک نوشته، حرفهای خودتان حول آن موضوع را مینویسید و از عنوان تنها برای تحریک ذهن استفاده میکنید.
بیایید با این مقدمه به سراغ دوتا از روشهای تحریک ذهن برای نوشتن در زمانی که خلاقیتمان ته کشیده است برویم. مطمئنم اگر بیشتر جستجو کنید، به ایدههای خیلی بهتری هم خواهید رسید.
برای افزایش خلاقیت در نوشتن، از دیگران الهام بگیرید.
پایانی غیرعادی برای وقایع عادی بنویسید.
به زندگی روزمرهتان نگاه کنید. به اتفاقاتی که تقریباً هر روز، بدون هیچ تغییر خاصی رخ میدهند و باعث میشوند به این فکر کنیم که «آه! چقدر این زندگی کسالتبار و قابلپیشبینی شده است.»
یکی از روشهایی که میتوانیم به کمک آن، با یک تیر چند نشان بزنیم، پیدا کردن این وقایع تکرارشونده و بازنویسی سناریوی مربوط به آنهاست. ایدهیابی برای نوشتن از طریق خلق پایانی جدید برای وقایع تکراری.
اما این یعنی چه؟
اجازه بدهید یک مثال بزنم:
فرض کنید شما معلمی هستید که قرار است برای یک سال تحصیلی، هر روز ساعت هشت به مدرسه بروید و پس از صرف چای اول صبح و معاشرت کوتاه با همکارانتان سر کلاس حاضر شوید.
اگر صرف چای اول صبح برای شما به یک روتین تبدیل شده است، میتوان آن را به عنوان مادهی اولیهی تمرین «تغییر سناریو» استفاده کرد.
یک صفحهی سفید بردارید و داستان را با تعریف کردن ماجرای یک روز کاری خود شروع کنید. بنویسید از صبح که بیدار شدید تا لحظهی رسیدن به صرف چای با همکاران در دفتر مدرسه، چه اتفاقاتی برایتان افتاده است.
تا اینجای داستان همه چیز عادی است.
از اینجا به بعد باید به خلق یک پایان غیرعادی برای چنین داستان عادیای فکر کنید.
فکر کنید عجیبترین اتفاقی که موقع صرف چای صبح، در دفتر یک مدرسه ممکن است بیفتد چیست. به ذهنتان اجازه دهید آزادانه سفر کند و جالبترین سیر وقایع ممکن را برای لحظهی پس از صرف چای صبح تصور کند.
سپس هرچه در ذهنتان گذشت را بنویسید.
ممکن است بنویسید موقع نوشیدن اولین جرعه از چای، متوجه شدهاید دیگر قادر به صحبت کردن با زبان مادریتان نبودهاید و به جایش با زبانی ناشناخته صحبت کردهاید که کسی قادر به فهمیدنش نبوده است. سپس ماجرا را با وقایع جالبی که در اثر این تغییر تنظیمات رخ داده است، پی بگیرید.
تقویم و مناسبتهای آن را دریابید.
چه از تقویم رسمی کشور استفاده کنید و چه ترجیح بدهید از تقویم شخصیتان، که در آن هر روز مناسبتی به غیر از مناسبتهای رسمی دارد استفاده کنید، در هر دو صورت ماده اولیهای در اختیار دارید که میتواند به نوشتههایی جالب و خواندنی تبدیل شود.
ایدهیابی برای نوشتن از هرجایی ممکن است اتفاق بیفتد. حتی از همین تقویمهای شخصی کوچک که سال به سال دور انداخته میشوند.
فرایند ایدهیابی برای نوشتن از روی مناسبتهای تقویم به این صورت است:
تقویم را باز کنید و نگاهی سریع به نوشتهها بیندازید.
یک مناسبت انتخاب کنید و عنوان آن را به عنوان تیتر موقت بالای صفحه بنویسید.
یکی از افرادی که دورادور میشناسید را به جای خودتان در آن تاریخ تصور کنید.
ماجرای او در آن روز را بنویسید.
اینگونه به ازای تمام مناسبتهای رسمی و شخصی تقویم، موضوعی برای نوشتن خواهید داشت.
زینب رمضانی✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#معرفی_کتاب📚
#آموزشی👨🏫
نام: اثر مرکب〽️
نویسنده: دارن هاردی✍
ترجمه: لطیف احمدپور، میلاد حیدری♻️
تعداد صفحه: 237📃
ژانر: موفقیت✌️
خلاصه: اثر مرکب میگوید که انتخابهای کوچک و روزانهی ما میتوانند در کنار هم نتایج بزرگی را رقم بزنند. این مفهوم در اقتصاد هم وجود دارد. سپردهی کمی را در نظر بگیرید که هر ماه سودی کم به آن اضافه میشود و ماه بعد سود به اصل پول و سود ماههای قبل تعلق میگیرید. اگر این حساب را چند سال داشته باشیم، از رشد پول خود حیرت خواهیم کرد. به این اتفاق سود مرکب میگویند. حال این مسئله را برای هر چیزی که میخواهید رشد کند، متصور شوید. دارن هاردی همین مسئله را در حوزهی موفقیت مطرح میکند. او میگوید برای انجام کارهای بزرگ، کافیست قدمهای کوچک اما مداوم برداریم. شاید در ابتدا پیشرفتی مشاهده نشود، اما در طی زمان تغییرات به صورت نمایی خود را به ما نشان خواهند داد. این موضوع در مورد کاهش وزن، سرمایهگذاری، افزایش بهرهوری یا هر پیشرفت دیگری کاربرد دارد😉
جلد و تکههایی از کتاب را مشاهده میکنید📸
برای معرفی کتاب موردنظرتان، به شخصی مدیر انار نیوز مراجعه کنید✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#آموزشی📋
#قسمت1✅
فکر میکنم هم عقیده باشیم که ما داستان میخونیم تا به زندگیهایی سفر کنیم که شاید به صورت شخصی مجال تجربه کردنش رو نداشته باشیم. با وجود اینکه میدونیم داستانها از خیال نویسنده جاری میشن، ولی چون پوستهای از واقعیت دارن و به تجربیات ملموس و انسانی میپردازن به خیالمون خوش میان و با گوش جان میپذیریمشون.
حالا دیالوگ نویسی اگه در خدمت این ملموس بودن و انسانی بودن نباشه، خواننده رو از فضای تخیلی داستان خارج میکنه و با وجود اینکه خواننده میدونه داره یه داستان خیالی میخونه، ولی احساس میکنه داستان براش واقعی نیست.
وقتی کاراکترها شروع میکنن به صحبت با همدیگه، داستان به نزدیکترین فاصلش با دنیای واقعی میرسه و کوچکترین اشتباهی در واقعی بودن دیالوگها در داستان، باعث میشه تمام زحماتی که کشیدید به باد بره.
علاوه بر اینکه دیالوگها باید به دنیای واقعی نزدیک باشه، باید به صحنه پردازی، پیشبرد داستان و شخصیت پردازی هم کمک کنه.
کلماتی که کاراکتر استفاده میکنه و طوری که بحث میکنه از پروفایل خصوصیات رفتاری کاراکتر میاد. یعنی اگه در جهت پرداخت و برجسته کردن این خصوصیات نباشه، از تمام ظرفیتهای دیالوگ نویسی برای شخصیت پردازی استفاده نشده.
تمام این بحثهارو گفتیم تا اهمیت موضوع دیالوگ نویسی در داستان نویسی مشخص بشه. فکر میکنم الان دیگه وقتش باشه بریم سراغ اینکه چطوری دیالوگ بنویسیم.
1⃣صدای کاراکتر خودتون رو پیدا کنید.
وقتی که یه کاراکتر دیالوگ میگه، در ذهن خواننده یه صدا شنیده میشه، مثل بقیه آدمها. شما به عنوان نویسنده باید این صدا رو پیدا کنید. حالا چطوری؟
اول از همه باید ویژگیهای ظاهری صدای کاراکتر رو بسازید. اینکه مثلا آروم صحبت میکنه یا بلند. صدای لطیفی داره یا خشن.
نوع صحبت کردنش چطوریه. اینکه مثلاً خیلی روون و بدون وقفه صحبت میکنه یا تیکه تیکه و با من من.
لحن صحبت کردنش چطور. وقتی خشمگین میشه چطوری صحبت میکنه؟ وقتی احساسیه یا وقتی ناراحته چه فرقی تو صحبت کردنش میشنوید؟
تسلطش روی زبان چطوریه. دایره واژگانش زیاده و به راحتی میتونه منظورش رو برسونه یا هزارتا مثلاً میگه تا بتونه پیامش رو برسونه.
برای اینکه بتونید راحتتر صدای کاراکتر رو شکل بدید، بهتره به پروفایل کاراکتر رجوع کنید (منظورم جاییه که تمام خصوصیات کاراکتر و گذشتش در اون نوشته شده) و بعد دوباره این سوالها رو از خودتون بپرسید و به هر کدومش جواب بدید.
به عنوان مثال برای جواد که یه پسر ۲۵ سالس که از ۱۰ سالگی در مکانیکی کار کرده تا خرج خونوادش رو بده و الان مادر پیرش مریضه، انتظار میره که تسلط خوبی روی زبان نداشته باشه. اونقدر روون و کتابی صحبت نکنه و تن صداش بالا باشه.
حالا اگه جواد استاد دانشگاه باشه این موارد شاید متفاوت باشه.
در این دو مثال صدایی که از کاراکتر جواد ساختیم در راستای انتظار خوانندس. حالا اگه قرار باشه که یه کاراکتر متفاوت و خاص بسازیم که از انتظار خواننده فاصله داشته باشه، باید بتونیم که اون خصوصیت رو در پروفایل شخصیتیش جا بدیم. در غیر اینصورت داستانمون باورپذیر نمیشه.
2⃣بینش کاراکتر رو در دیالوگها نشان بدید.
بینش کاراکتر یکی از بخشهای مهم در پروفایل کاراکتره. اینکه کاراکتر چه درکی از زندگی و اتفاقها اطرافش داره. نظرش در مورد مفاهیم انسانی چیه. ایدئولوژی کاراکتر چیه.
ایدئولوژی و بینش کاراکتر نسبت به موقعیتی که در اون قرار داده باید در دیالوگهاش منعکس بشه. به عنوان مثال اگه جواد معتقده که آدم باید برای خانوادش نون حلال بیاره، وقتی تو موقعیتی قرار میگیره که متوجه میشه به صورت ناخواسته وسط یه کار خلاف گیر کرده، باید این ایدئولوژی در دیالوگش با صاحب کارش که داره ترغیبش میکنه "عیب نداره، برای داروی مادرت داری این کار رو میکنی"، نشون داده بشه. ما باید از این دیالوگها، جهت گیری فکری جواد رو نسبت به اتفاقی که در اون قرار داره متوجه بشیم.
اگه بخوایم این قسمت رو در یه جمله خلاصه کنیم باید بگیم: دیالوگ باید نشون بده کاراکتر اصلی کیه و داره برای چه عقیده، نظر یا خواستهای میجنگه.
این نقص در خیلی از داستانهای نویسندههای تازه کار دیده میشه که اغلب دیالوگهای کاراکترها خنثی هستن. اصلا انگار ما داریم یک سری کلمه از یه فردی میشنویم که اگه اسم و توضیحات ظاهریش رو ندونیم، برامون فرقی با یه رهگذر در خیابون که هیچی ازش نمیدونیم نداره.
ما باید به کمک انعکاس بینش کاراکتر در دیالوگها به کاراکتر نزدیک بشیم. دقیقاً مثل همون موقعی که یه رهگذر در خیابون میبینیم و بعد از چند کلمه صحبت کردن باهاش، متوجه کاراکترش میشیم...!
حسام معینی✍
🆔 @ANAR_NEWS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#آموزشی📋
#قسمت2✅
3⃣زبان کاراکتر رو از واقعیت دور نکنید.
یادم میاد چند وقت پش تلویزیون یه سریال پخش میکرد که کاراکترها وقتی صحبت میکردن، انگار شعر میگفتن. حالا بگذریم که این اتفاق در فیلم خیلی دور از ذهن و نادره و معمولا پیش نمیاد؛ ولی حالا به لطف نویسنده خوش ذوق پیش اومده بود. با این حال این قلمبه سلمبه حرف زدنها بیشتر در آثار نویسندههای تازه کار دیده میشه.
مثلا در داستان، یه بچه ۱۵ ساله مثل یه نویسنده ۴۰ ساله در صحبتش از تشبیه استفاده میکنه. یا بعضی وقتها این اشتباه در روایت راوی (زاویه دید در داستان) هم پیش میاد که راوی بچس، ولی داره مثل یه نویسنده صحبت میکنه.
باید تلاش کنید بین زبان کاراکتر و خصوصیات شخصیتیش، هارمونی وجود داشته باشه. مثلا کسی انتظار نداره یه فردی که علاقه به موسیقی رپ داره و شلوار بگ میپوشه و سیگار دستش گرفته، بخواد از کلمه «فردیت» استفاده کنه.
راستی تا یادم نرفته این رو هم بگم که به عنوان یه قانون اصلی، باید بدونید که برای دیالوگ نوشتن باید از زبان محاوره استفاده کنید و زبان معیار رو فراموش کنید.
4⃣از نقش راوی در دیالوگها غافل نشید.
بیشتر اوقات وقتی به دیالوگ فکر میکنیم، به اونا در یه فضای ایزوله نگاه میکنیم. منطقی هم هستش، چون داریم صحنه میبینیم/میخونیم. ولی در این بین نباید به توصیفهایی که راوی در مورد کیفیت مکالمه داره بی توجه باشیم.
مثلا وقتی از کاراکترمون میشنویم: من از این کار خوشم نمیاد. فقط پیام اصلی دیالوگ رو متوجه میشیم. اینکه کاراکتر این صحبت رو با چه لحنی داشته، تن صداش چقدر بوده و در چه حالت احساسی بوده رو نمیدونیم. حالا به این یکی مثال توجه کنید:
با صدای بلند و از روی عصبانیت گفت:«من از این کار خوشم نمیاد.» طوری که کلمه نمیاد از همه کلمات بلندتر شنیده شد.
الان اگه نقش راوی رو از توصیف دیالوگ بالا حذف میکنیم، دیگه جزئيات و روح مکالمه از بین میره و تصویر دقیقی در ذهن خواننده نمیکشیم.
البته قرار نیست برای همه دیالوگها چنین توصیفی داشته باشیم. گاهی اوقات یه فضای کلی و حالت کاراکتر هارو در ابتدای مکالمه به تصویر میکشیم و بعد فقط به صورت پینگ پنگی دیالوگها رو میاریم. چند جمله که گذشت، دوباره راوی ورود میکنه و تصویر جدیدی میکشه و مکالمه از سر گرفته میشه.
گاهی اوقات هم که کاراکترها در وسط یه بحث مشاجرهای هستن و خواننده غرق بحث شده، دخالت راوی و توصیفش باعث پاره شدن رشته کلام و صحنه میشه و خواننده از فضای داستان میاد بیرون. پس دقت کنید که استفاده از صدای راوی اونقدری نشه که خواننده از فضای داستان فاصله بگیره.
از کلمه فلانی گفت هم فقط مواقعی استفاده کنید که احساس میکنید خواننده نمیدونه الان چه کسی داره صحبت میکنه. وقتی دو نفر داخل بحث هستن میتونین بدون استفاده از اسامی از فرمت پینگ پنگی استفاده کنید. خواننده خودش متوجه میشه که الان کی داره صحبت میکنه. ولی اگه نفر سومی اضافه بشه یا به قسمت روایت راوی اضافه بشه و طولانی بشه و خواننده یادش بره که کی داشت صحبت میکرد، بهتره دوباره به سخنگو اشاره کنید.
5⃣دیالوگهارو ویرایش کنید.
مهم نیست کی دیالوگها رو ویرایش میکنید، بعد از تموم شدن دیالوگ یا حین نوشتنش. چیزی که مهمه اینه که دیالوگها حتما باید با صدای بلند اجرا بشن و ویرایش بشن.
وقتی دیالوگها رو با صدای بلند میخونید، سعی کنید نقش اون کاراکتر رو بازی کنید و ببینید چقدر دیالوگها به واقعیت نزدیک شدن. قسمتهایی که فکر میکنید مردم در واقعیت اینطوری صحبت نمیکنن رو حتما اصلاح کنید و به صحبتهای عادی روزمره نزدیکترش کنید.
در مرحله بعد، قسمتهایی هم که با دیالوگ دارید خواننده رو بمباران اطلاعاتی میکنید هم باید حذف کنید. وقتی میگیم دیالوگ ها باید در راستای کاراکتر پردازی و پروفایل کاراکتر باشن، به این معنا نیست که دیالوگهارو پر کنیم از اطلاعات شخصیتی کاراکتر. بخشی از دیالوگ باید داستان رو جلو ببره و به کشمکش هم بپردازه.
قسمتهایی هم که احساس میکنید به صورت غیر ارادی دیالوگی نوشتید که با خصوصیات کاراکتر همسو نیست هم حذف یا ویرایش کنید.
به عنوان یه قانون کلی اگه دیالوگی در داستانتون وجود داره که نه به شخصیت پردازی کمک میکنه، نه به کشمکش و بحران دامن میزنه و نه به پیشبرد داستان، مستحق حذف یا تغییره.
خیلی وقتا ما در زندگی محاوره، ۱۰ تا جمله میگیم تا منظور یه جمله رو به شنونده برسونیم. اگه میگیم دیالوگها به زندگی واقعی نزدیک باشه، منظورمون این نیست که دقیقا این سبک رو کپی کنید و دیالوگها رو از سلام و احوال پرسی و حشو پر کنید.
حسام معینی✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#معرفی_کتاب📚
#آموزشی👨🏫
نام: بخش D💀
نویسنده: فریدا مک فادن✍
ترجمه: صبا ایمانی♻️
تعداد صفحه: 280📃
ژانر: جنایی، معمایی و روانشناختی🤓
خلاصه: ایمی برنر، دانشجوی سال سوم پزشکی، قرار است شب را در بخش روانپزشکی بیمارستان سپری کند، بخشی که ورود و خروج به آن ممنوع است. ایمی از شیفت شبانهاش در بخش دی، که بخش بیماریهای روانی بیمارستان است، وحشت دارد. بهدلایلی، اصلاً دلش نمیخواهد در آن بخش شیفت شبانه داشته باشد، دلایلی که هیچ کس نباید بفهمد.
با گذشت ساعتها، ایمی بیشتر متقاعد میشود که اتفاق وحشتناکی میان آن دیوارهای شدیداً امنیتی در حال وقوع است. وقتی بیمارها و کارکنان بخش یکییکی بدون هیچ ردی ناپدید میشوند، مشخص میشود که جان تمام افراد حاضر در آن بخش در خطر است. بدترین کابوس ایمی گذراندن یک شب در بخش دی است. و حالا ممکن است هیچ وقت نتواند از آن بخش فرار کند.
جلد و تکههایی از کتاب را مشاهده میکنید📸
برای معرفی کتاب موردنظرتان، به شخصی مدیر انار نیوز مراجعه کنید✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#معرفی_کتاب📚
#آموزشی👨🏫
نام: راز تنهایی💔
نویسنده: نرجس شکوریان فرد✍
تعداد صفحه: 264📃
ژانر: درام😢
خلاصه: راز تنهایی، داستان یک پسر آمریکایی به نام دنیل است که اهل همهجور خطایی است؛ تا اینکه به زندان میافتد و در زندان آمریکا، با هم سلولی مسلمانی بهنام یوسف آشنا میشود😍
جلد و تکههایی از کتاب را مشاهده میکنید📸
برای معرفی کتاب موردنظرتان، به شخصی مدیر انار نیوز مراجعه کنید✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#معرفی_کتاب📚
#آموزشی👨🏫
نام: فرشتهای در برهوت🍂
نویسنده: مجید پورولی کلشتری✍
تعداد صفحه: 70📃
خلاصه: فرشته ای در برهوت، داستان دختری اهل سنت در سیستان و بلوچستان به نام حکیمه خاتون است که عاشق پسری از شیعیان به نام رسول هدایت میشود؛ مراسم خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرمؤمنان علی(ع) میگذرد و خانواده دختر را متحول میکند. این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او دچار مشکل میشود. این کتاب داستان کشمکشهای این دختر و پسر برای رسیدن به هم در بستری از اتفاقات جذاب است که خواننده را با خود همراه میکند. داستان با گفتوگوی عبدالحمید، عموی حکیمه با حکیمه آغاز میشود که برای او توضیح میدهد این خواستگاری عجیب نیست، اما ممکن است مشکلاتی پیش بیاورد🥲
جلد و تکههایی از کتاب را مشاهده میکنید📸
برای معرفی کتاب موردنظرتان، به شخصی مدیر انار نیوز مراجعه کنید✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#معرفی_کتاب📚
#آموزشی👨🏫
نام: یحیا🌿
نویسنده: امیرحسین معتمد✍
تعداد صفحه: 78📃
خلاصه: "کتاب یحیا" نوشتهی امیرحسین معتمد، روایتی داستانی است از روزنوشتهای «یحیا» پسر سیدضیاءالدین، طلبهای که برای تبلیغ به یکی از روستاهای شمالی ایران مسافرت کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: اسمم را گذاشتند یحیا. تنها پسرِ سیدضیاءالدین، روحانیِ قدیمیِ مسجدالشهدا که توی پنجاه و دوسالگی خدا بهش بچه داده بود. از خان جان شنیدهام که بابا سید همۀ آرزویش پسری بوده که از سهسالگی برایش عبا و عرقچین سیاه بدوزد و با خودش مسجد ببردش. خان جان میگفت: «مادرت رجائاً داده بود یک دست پیراهن عربی و عبا و عرقچین از نجف بیاورند، بلکه فرجی بشود و بچهدار شوند. همینطور که گذشت و خبری نشد، سید داد یک نگین برایش حکاکی کردند که رویش بهخط ریز نوشته بود: «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ». بازهم فرجی نشد. سیدضیا، سر و رویش که سفید شد، دیگر معلوم بود سرد شده. سراغی از دوا درمان هم نمیگرفت دیگر. فقط یک شب، دمِ سحر به مادرت گفته بود: عقیم کسی نیست که بچه ندارد، سیدخانم! عقیم کسی است که اولادش طلبه نشود😏
جلد و تکههایی از کتاب را مشاهده میکنید📸
برای معرفی کتاب موردنظرتان، به شخصی مدیر انار نیوز مراجعه کنید✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#معرفی_کتاب📚
#آموزشی👨🏫
نام: تولد در لس آنجلس🗽
نویسنده: بهزاد دانشگر✍
تعداد صفحه:200📃
خلاصه: کتاب تولد در لسآنجلس، نوشته بهزاد دانشگر خاطرات محمد عرب است. خواندن خاطرات کسانی که یک شبه مسیر زندگی شان عوض می شود و از بیراهه به راه درست میرسند جذاب و آموزنده است. برخی تصمیمها در یک شب زندگی فرد را تغییر میدهند.
داستان محمد عرب داستان کسی است که جوانی اش در لس آنجلس و گشت و گذار در حال وهوای یکی از بزرگترین شهرهای آمریکا گذشته و حالا برای تکمیل کردن مجموعه خوشیهایش راهی ریو دوژانیروی برزیل میشود تا شرکت در کارناوال رقص و موسیقی برزیلی ها هم آلبوم خاطراتش را پر کند.
اما درست در همین لحظات حضور در برزیل و در سروصدای یکی از گروه های موسیقی، جرقهای ذهن محمد را تکان میدهد و تا به امروز مسیر زندگیاش را عوض میکند.
خواندن کتاب تولد در لسآنجلس را به تمام علاقهمندان به خاطرهنویسی پیشنهاد میکنیم☺️
جلد و تکههایی از کتاب را مشاهده میکنید📸
برای معرفی کتاب موردنظرتان، به شخصی مدیر انار نیوز مراجعه کنید✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙