کنار بوتهی اسفند و بادهای بهار
چقدر بوی خوشی داشت شنبههای قرار
چقدر در نظرم بیدلیل زیبا بود
حضور شاپرکی لابهلای بوتهی خار
چقدر در نظرم شاد بود و ثروتمند
میان مردم ده، کودک دوچرخهسوار
هنوز نام تو میبارد از دهان کویر
از آن شبی که صدایت زدم در آبانبار
مرا به سادگیِ آبیِ کجا میبُرد؟
نقوش هندسی یک گلیم حاشیهدار
کجاست روشنی آن چراغ بغدادی
که میرساندم از آن شام بیستاره به یار
چه مانده است از آن روزهای دار و درخت
به غیر سفرهی پاییز و طعم ربّ انار
#اعظم_سعادتمند
#غزل