محسن سليماني دركتاب « تأملي ديگر در باب داستان» مي گويد:
« درمعرفي مستقيم شخصيت،
نويسنده رك و صريح با شرح يا با تجزيه و تحليل، مي گويد كه شخصيت او چه جور آدمي است و يا به طور مستقيم از زبان كس ديگري در داستان، شخصيت داستان را معرفي مي كند.»
دراين شيوه ي شخصيت پردازي، نويسنده شخصيت را مستقيماً تعريف مي كند و درهرجايي كه هست چون فقط مي خواهد شخصيت را تعريف كند- بدون لحاظ كردن جايگاه او- ويژگي هاي دروني و بروني شخص مورد نظر خودرا تعريف مي كند.
دراين شيوه نويسنده معمولاً با #كلي_گويي، #تعميم_دادن و #تيپ_سازي،
معرفي مي كند.
اين شيوه كه معمولاً در داستان نويسي امروز ديگر جايي ندارد در قرن هيجدهم و نوزدهم بسيار معمول بود.»
آبرامز همين دو روش را به شيوه اي ديگر
«توصيفي و نمايش نامه اي» مي نامد.
درروش نمايش نامه اي نويسنده فقط شخصيتش را وادار به صحبت و عمل مي كند
و خواننده اش را رها مي كند تا استنباط كند كه چه وضعيت و خلق و خويي پشت آن چه شخصيت انجام مي دهد، پنهان است.
درروش توصيفي نويسنده خودش آمرانه مداخله مي كند تا وضعيت و ويژگي اخلاقي شخصيت هايش را توصيف كند.
براي مثال، در بخش آغازين و زيباي « غرور و تعصب» از جين آستين ابتدا آقا و خانم « بنت» را به ما نشان مي دهد در حالي كه با يكديگر درباره ي مرد جواني سخن
مي گويند.
سپس به ما درباره ي آن ها توضيح مي دهد و رمان ادامه مي يابد.
ويژگي ديگر شخصيت پردازي مستقيم اين است كه نويسنده به طور واضح و مختصر به معرفي شخصيت مي پردازد؛
اما هيچ وقت نمي توان به تنهايي از اين روش استفاده کرد.
#شخصیت_پردازی
♦️نمایشگاه باغ
@anarstory