eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
906 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
740.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
و : مدت‌هاست که شاهد بارش بی‌اندازه رمان‌های ، و هستیم. این آثار به صورت رایگان و در انواع پلتفرم‌ها در اختیار عموم قرار می‌گیرد. بسیاری از کارشناسان و فعالان اجتماعی رغبتی نسبت به خواندن این‌گونه اثرها که اکثراً به قولی رمان زرد با عامه پسند هستند، نشان نمی‌دهند؛ چرا که خواندنشان را هدر دادن وقت و تلف کردن عمر می‌دانند. حال این سوال مطرح می‌شود که چطور باید فهمید آنچه هر روز در ما نقش می‌بندد چیست؟ جامعه شناسانی که می‌خواهند را بررسی نمایند تا بفهمند دختران این کشور چطور راضی به حراج و عفتشان شده‌اند، باید سری به فضای حاکم بر این رمان‌های بی‌اعتبار تکثیر شده بزنند. نوجوانی که از دوازده سالگی ذهنش به واسطه رمان‌های سهل‌الوصول با محتوای و تصرف شده است، زمانی که وارد جامعه می‌شود، با ایجاد اولین فضای شبیه‌سازی شده با آنچه در ده‌ها رمان خوانده، دل می‌بازد و پای آموزه‌های خانوادگیش سست می‌شود. حیا در آموزه‌هایی که خوانده، به اندازه خجالت از اروتیک از نوع پیشرفته‌اش محدود می‌شود. همسالانی که ارتباط فراوان مجازی با یگدیگر دارند، به جو ایجاد شده ضریب بالا می‌دهند و موید یکدیگر خواهند شد. هر که این فضا را تایید نکند با انگ‌های رنگارنگ پس زده می‌شود. ده‌ها و فراتر از آن که به راحتی در اختیار و این جامعه قرار داشت را خواندم تا به آن‌ها که وقت برای درک فضای ذهنی مخاطبان رمان ندارند بگویم، رفتارها و هنجار شکنی‌های موجود در جامعه نتیجه دشمنان دوره دیده ماست. باید بگویم مفاهیمی که در رمان‌های هدفمند و انبوه این روزها به عنوان تلقین و عادی سازی شده عبارتند از: روابط بی‌حریم جنس مخالف در قالب اکیپ‌های دوستی و یا مهمانی‌ها، دوستی‌های اجتماعی و روابط ولنگار به نام برادرانه و خواهرانه بین دختر و پسر، مصرف‌گرایی بی‌قاعده، معرفی مشروب‌خوری و سیگارکشیدن به عنوان نماد غرور و شخصیت، مشروعیت دادن به فرزندان نامشرع، ورود خارج رفته‌هایی که معمولا بیشتر از همه می‌فهمند و بهترین فرد داستان هستند و مذهبی‌هایی که عقده‌ای و خودخواهند و ... حالا _قلم_به_دستان و بفرمایند برای مقابله با این تهاجم فرهنگی وسیع و حساب شده، چقدر به دستور دام ظله در انقلاب در مورد تبیین سبک زندگی اسلامی به وسیله هنر توجه کرده‌اند. مقام ولایت از زمان اعلام دستور بارها و بارها به جایگاه هنر و تاثیر آن در جریان زندگی‌ها توجه داده‌اند. امید است مصداق این حدیث نشویم: امام علی علیه السلام: کسی که به هنگام یاری ولی خود، بخوابد، با لگد بیدار خواهد ‌شد. فوقع ما وقع زینب رحیمی تالارپشتی نویسنده
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین186 نور دختر هستید. آرزو دارید قاضی بشوید. هجده ساله هستید. در پارک نشسته‌اید و منتظر چیزی هم
متن زیر را ادامه دهیم تا تبدیل به یک موضوع مهیج شود. به جای ابراهیم حاتمی کیا می توانید یک شخصیت دیگر بگذارید. درخواست یک جوان از حاتمی کیا بغض سنگینی دارم چهار ساعت همراه و ملازم بودم که دو ساعتش به بحث و تحلیل گذشت. طبیعتا برای من که از نوجوانی و علاقمند هایش بودم این همنشینی رودررو فرصت مغتنمی بود. اما یک اتفاق به شدت من را متاثر کرد. از تربیت بیرون آمدیم. تعداد زیادی از مردم که اکثرا هم جوان بودند دور آقا ابراهیم جمع شده بودند. عمدتا قصد گرفتن یادگاری داشتند. جوانی با سختی خودش را به رساند و مدعی بود قابلی است. از ایشان می‌خواست فیلم‌هایش را ببیند و نظر دهد. حاتمی‌کیا به آدرس و قول داد. به زور سوار ماشین شد. دو جوان دیگر دست بردار نبودند. از ظاهر و چهره‌شان نمی‌شد تشخیص داد که مذهبی‌اند. از جوان‌های عادی همین شهر بودند. به اصرارشان شیشه ماشین را پایین داد. یکی‌شان سرش را از پنجره داخل آورد و آرام در گوش آقا ابراهیم چیزی گفت. صندلی عقب ماشین بودم و چیزی از حرف‌های جوان نشنیدم. حاتمی‌کیا فوری سرش را عقب کشید و گفت: نه آقاجان من نمی‌توانم پسر: به خدا من هیچ کس دیگری را نمی‌شناسم. حاتمی‌کیا: آقا کار من این نیست! از من نخواه قطره‌ی اشک را روی صورت پسر دیدم. فکر کردم او هم در مورد و کاری دارد لذا به آقا ابراهیم گفتم: بهش بگید بیاد . من کمکش می‌کنم آقا ابراهیم برگشت طرف من و گفت: نه بابا! این یه چیز دیگه می‌خواد؛ و دوباره رو به پسر که به پهنه‌ی صورت گریه می‌کرد و گفت: از من نخواه؛ کار من اصلا این نیست. ارتباطی ندارم. پسر: لااقل به بچه‌های بگید؟ تو رو خدا سفارش من را بکنید حاتمی‌کیا: پسرم کار اون‌ها هم نیست. اون‌ها اصلا کارشان چیز دیگه است. راهش این نیست. پسر: آقا تو رو خدا… پسر عقب رفت و دیدم که مثل می‌ریزد. با حسرت به ما نگاه می‌کرد. دلم برای خودم سوخت. افق آرزوهای‌شان و پاکی طینت‌شان حسرتی بزرگ روی دلم گذاشت. از حاتمی‌کیا می‌خواستند وساطت‌شان کند تا پ.ن این تمرین به شما کمک می کند شرح و بسط را یاد بگیرید. می توانید یک اتفاق ساده را تبدیل به اتفاق پیچیده کنید. گسترش طرح و خلق ماجرا همیشه جز سخت ترین بخش های داستان نویسی است. سعی کنید ماجرا خلق کنید. لازم نیست توی اینترنت بگردید تا بفهمید موضوع اصلی چه بوده.