- اِ وا! داره بوسم میکنه!
دِ بوس نکن! خاکی میشی!
- چیه باز! چی شده؟
- داره میگه قربون قدمهای زُوارت برم آقاجان...
- عه! چه با احساس!
تو هم ساکت باش بذار راحت باشه.
- عه نخ آبی! دارم خیس میشم؛ فکر کنم دلش خیلی گرفته
- قشنگ گوش بده ببین چی میگه.
- صداش داره میلرزه... میگه اولین بارشه که میاد کربلا.
- طفلکی! خوش به حالش... نخ سبز دیگه چی میگه؟
- میگه قسمتم کن دفعه دیگه با مادرم بیام، اونم دلش خیلی برات تنگه...
- پس چرا الان نیومده؟
- نخ آبی آخه من از کجا بدونم!
- خب گوش بده دیگه.
- صبر کن... صبر کن... داره میگه مامانش بیمارستانه، پاهاش شکسته.
- ای بابا! بهش بگو آقا شفاش میده، نگران نباشه.
- آخه نخ آبی، من چجوری بهش بگم!
- آهان! یادم نبود.
عه! دختر خانم... عروسکت افتاد.
خدا کنه مامانش ببینه...
- نگران نباش بر میگرده
- آقاهه چی شد؟
- گریهش که تموم شد، بلند شد و رفت.
- عه نخ سبز! مامانه اومد.
- خب خداروشکر.
- هوا دیگه داره تاریک میشه، باز دوباره تنها میشیم.
- آره، الان زائرا میرن تو موکبها برای استراحت...
- اما اشکال نداره، فردا دوباره شلوغ میشه.
- امروز که خیلی گرم بود، خدا کنه فردا یه نسیمی بیاد تا این زائرا اذیت نشن.
- خدا کنه! آقاجان خودت یه رحمی به زُوارت کن.
#زبان_اشیاء2
#صداقتی
#فرش
#پیادهروی
#اربعین
#تمرین178
هیچ زنی دوست ندارد به همسرش بگوید وقتی پول کم آوردی، روی من هم حساب کن.
زنهای متعدد و زیرکی را در اطرافم دیدم که از هوش و سیاست خود برای حفظ اقتدار همسرشان استفاده کردند.
یکی از آن زنها چنین بود:
وقتی میفهمید همسرش برای مایحتاج خانه پول لازم است و مهمان هم در راه، شوری حسینی برمیداشت و همه را به صرف ناهار یا شام از جیب مبارک خودش که در طول سال هدیه و عیدیهایی از این طرف و آن طرف جمع کرده بود به نیت یکی از اهل بیت مهمان میکرد و به همسر خود برای اینکه شک نکند، میگفت: به دلم افتاده که مثلا برای آقاجانم اباعبدالله الحسین، این ایام طعامی بدهم و چه فرصتی بهتر از این موقع که مهمان هم داریم.
یا اینکه فقط با وسایلی که در خانه داشتند غذا درست میکرد. این دیگر نوآوری و خلاقیت خودش بود، مثلا اگر سیبزمینی در خانه زیاد بود، آن ایام بیشتر پوره، سیبزمینی ربی، دمپختک، انواع کوکو سیبزمینی و... درست میکرد و بچهها هم بسیار کِیف میکردند.
زنی دیگر را دیده بودم که در این مواقع در جیب همسرش پول میگذاشت تا او خجالت نکشد. و یا در بعضی کِشوها یا قفسههایی از خانه به دور از چشم همسرش پولی میگذاشت و جلو همسر میرفت آنجا را تمیز میکرد و خودش را غافلگیر نشان میداد و به همسر میگفت: این پول برای کیه! مال من که نیست، فکر کنم شما قبلاً اینجا گذاشتی و الان یادت نیست. آنوقت با احترام پول را تقدیم همسرش میکرد.
از زنی دیگر با واسطه شنیده بودم که در ایام بیپولی همسرش صدقه میداد و به همین سبب خداوند به کارشان گشایشی میانداخت. و یا نذری میکرد تا روزیشان زیاد شود و در ایام وسعت مالشان نذرش را ادا میکرد.
و...
این گونه زنها بسیارند... و اهل بهشت انشاءالله.
#صداقتی
مصاحبه فرضی با آقای جلیلی.👇
آقای جلیلی شما برای بعد از انتخابات و عدم پیروزی هم برنامهای دارید.
اگر جای دکتر جلیلی بودید چه میگفتید؟
دکتر جلیلی: بله عرض کنم که بعد از انتخابات کار ما شروع میشود. باید به دولت جدید کمک کنیم تا گِره از مشکلات مردم باز کند و این امر مهم با همکاری مردم محقق خواهد شد. به کمک مردم پیش به سوی #ایران_قوی.
#تمرین201
#صداقتی
مصاحبه فرضی با آقای جلیلی.👇
آقای جلیلی شما برای بعد از انتخابات و عدم پیروزی هم برنامهای دارید.
اگر جای دکتر جلیلی بودید چه میگفتید؟
دکتر جلیلی: بله عرض کنم که بعد از انتخابات، دیگر رقابت تمام شده و از تک تک هواداران خود میخواهم حواشی را کنار گذاشته و به انتخاب مردم احترام و از رئیس جمهور جدید حمایت کنند و او را دلسوز و هواخواه کشور بدانند و برای او و همهی وزیرانشان دعا کنند که در این مسیر پر فراز و نشیب موفق به سربلندی کشور شوند. ما هم پر قدرت به دولت سایه ادامه داده و سایه به سایه در کنار دولت جدید در جهت رشد و ارتقای کشور تلاش خواهیم کرد. به امید #جهش_ایران با کمک و نقش پر شکوه مردم عزیز.
#تمرین201
#صداقتی