eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
فوری با یک چای جوشیده دهان ملت را می بست و سریع خبر ها را در بُرد سنجاق می کرد و به همان سرعتی که آمده بود، غیبش میزد. در میان این باغستان، یک باغ مخوف و عجیب و غریب پیدا بود. از دور که نگاه می کردی به یاد ستون های بلند قلعه دختر می افتادی و چه بسا اگر چشم هایت تار نمی دید ، نگهبانان را نیزه به دست بر بلندای ستون ها مشاهدی می کردی. تنها باغی بود که دورش را حصار کشیده بودند و برای عبور و مرورش قانون وضع کرده بودند. تا جایی که می‌گفتند: ظاهراً درب ورودی باغ مجهز به سیستم شناسایی اثر انگشتِ اعضا می باشد. داخل شدن به این باغ شاید به ظاهر دست خودت بود، اما برگشتت دست خدای توانا را می‌طلبید. ما که اهل گمانه زنی و قضاوت بی جا و غیبت نیستیم، اما خبرها حاکی از آن بود، که نوآموزان آن باغ دائماً از ترس قالب تهی می‌کنند. خاله زنک های سر کوچه همان هایی که سبزی‌ها را دور هم پاک می کردند و اگر مجالی می‌ یافتند، ظرف و ظروف را هم در همان کوچه می شستند، می‌گفتند: حاجی مجاهد تا قدم به باغ می گذارد رعشه برتن شاگردان می‌افتد. کافیست خطایی از کسی سر بزند، یا کاهلی در انجام وظایف صورت گیرد، آن چنان سخت گیرانه تنبیه می‌شود که جد شازده کوچولو هم واسطه شود، حاجی کوتاه نمی‌آید. این گونه که گفته اند و شنیده‌ایم ظاهراً سفر بی‌بازگشتی که از آن صحبت می‌کنند، سفر به مریخ نیست! بلکه ورود به همین باغستان انار است که انار هایی بس شیرین و ترش و ملس دارد. پ.ن. انتخاب اسامی کاملا اتفاقی است، اگر کسی به خودش بگیرد، قطعاً مدیون نویسنده است. @ANARSTORY