💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
الله خداوندا حواستان با ماها باشد. ما زِپرتی هستیم. زود چهارچنگولمان هوا میرود. و اینکه جنگ نرم و
نور
وجود. خدایا به ما فرمودهاند که به زودی با شما یک ملاقات خصوصی خواهیم داشت. خدایا من دلم میخواست از اینجا یک سوغاتی برای شما بیاورم که موقع غضبتان به شما تقدیم کنم شاید مرا عفو بفرمایید ولی بعدا فهمیدم که ما در جهان ماده هستیم و ملاقات ما در جهان دیگر است. آنجا مادی نیست و ما به صورت دیگر در خواهیم آمد. در واقع شاید صورتمان همینجوری باشد ولی ماده پاده ندارد.
بارپروردگارِ عزیز اگر امکان دارد روز ملاقاتمان را پیش پیش بگویید که برای آن روز لباس پلوخوری ام را بپوشم. من خیلی علاقه دارم که یک ملاقات آبرومندانهای بشود ولی یک چیزی هستکه نمیدانم بگویم یا نه.
من با شما خیلی رودربایستی دارم. یعنی کلا شما که در مورد اتفاقات مختلف نظر نمیدهید و من هی فکر میکنم که سرانجام این کار من مقبول میافتد یا نه. ولی سعی میکنم رودربایستی را بگذارم کنار و چند کلمهای مصدع شوم.
پروردگار عزیز من. شما مرجع خواهش های من هستید. من اگر نزد شما نیایم کجا بروم. من از امام های عزیزم یاد گرفتهام که باید با شما صحبت کنم.
من خیلی چیز میز از شما میخواهم. ولی قربانتان بروم از بس همهچیز دارید هول شدهام. لطفا خودتان از گنجینه بی کرانتان یک چیزی به من بدهید که بی بدیل باشد. یک چیزی که اصلا چند چیز بدهید.
اصلا من این میکروفن را کنار میگذارم و بقیه جلسه را به شما واگذار میکنم. من در دنیا هم که بودم زیاد حرف میزدم. حالا شما بفرمایید.
من در این دنیا که بودم محبت اهل بیت پیامبر اسلام صلاللهعلیهوآله را در دلم پرورش دادم. امید دارم این واسطه را از من بپذیرید و به آبروی آنها به من نگاه کنید.
اوضاع کشور ایران در واقع خوب است. اما در رسانه های غربی چندبار سقوط کرده ایم و چندین بار شهرهامان منفجر شده و اینها. از شما میخواهم برای امام زمانم علیهالسلام شرایطی فراهم کنید که ظهور کنند.
به خاطر کوتاهیام استغفار میکنم. پروردگارا این رنج ها و گرفتاری ها را از امت مسلمان و علی الخصوص ایرانیان بردارید.
خداوندا من به دیدار تو محتاجم. و سرنوشت محتوم همه ما دیدار توست. پس این محتاج را به این سرنوشت محتوم برسان به احسن وجه جوری که این دیدار بهترین و خوشایندترین حالت زندگی ام باشد. باز هم از شما متشکرم. تمام حمدها مخصوص شماست. الحمدلله.
خدایا من دیگر دارم میروم. من را یادتان نرود. البته میدانم غفلت از من است و شما هیچی به رویم نیاوردید. این هم از بزرگواری شماست.
یا علی.
#لقاالله
#دیدار
#دیدار_با_خدا
#هدایت
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
قسمت دوم #تمرین175 https://eitaa.com/ANARSTORY/9993 #رستمی زمان موعود فرا می رسد و ما مثل اجل معلق
#تمرین176
یک دختر نترس و اهل مناظره و بحث و استدلال و مبارزه بدنی و کاردرست و جیگرنترس... چند ماه کوله پشتی به دوش وسط خیابان بود. سال هفتاد و هشت. کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای که بچه ها را ریختانیدند وسطِ خیابان.
هشتاد و پنج در شلمچه یک اتفاقی برایش میفتد که تکانش میدهد! میگویند گیسش به شهدا گره خورده؟ یعنی چه؟ ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟ یعنی چه یعنی چه؟ گیسها را بگذارید توی روسریتان. خب... آن اتفاق چیست؟ ده سال بعد، سال هشتاد و هشت میشود یک سربازِ پا به کار جبهه نور. به خاطر تجربه همذات پنداری میرود در دل دختران و پسران سبزپوش و بیدارشان میکند و شکارشان میکند و از دست شیاطین رسانه ای نجاتشان میده. همین اواخر که این دخترِ جیگردار بر اثر تصادف فوت شده، آقای خامنهای مُهر توی سجادهشان را فرستادند برایش که بگذارند توی کفنش.😍. ببینا! چطور رستگار شد. اگر گفتید در شلمچه چه اتفاقی برایش افتاد؟ از زاویه دانای کل بنویسید. نام این دخترخانم مثلا مهسا باشد.
#تمرین
#هدایت
@anarstory