مهمترین کار رماننویس شخصیتپردازی است؛ یعنی خاص کردن شخصیتها و متولد کردن یک شخصیت تازه که در دنیای پیش از رمان وجود نداشته است.
شخصیت را نمیشود فقط با وصف ویژگیهای ظاهری آن شناسایی کرد. نحوۀ نگاه کردن شخصیت به دنیا، نوع ارتباطی که با دیگران برقرار میکند، ارزشهای او و مهمترین اولویتها و دغدغههایش است که به خواننده نشان میدهد این شخصیت چه ویژگیهای متمایزی نسبت به بقیه دارد.
بهتر است شخصیت اصلی تغییر کند یا در طول داستان اتفاقات خاصی برای شخصیت ثابت او رخ بدهد. در غیر این صورت بعید است شخصیت متمایزی که ساختهاید در ذهن مخاطب بماند. شخصیت و حوادث داستان رابطهای دوسویه دارند. تغییراتی که در هرکدام ایجاد میکنید باید روی دیگری تأثیر بگذارد. بهاینترتیب داستان روبهجلو پیش میرود و میتواند حتی خودتان را موقع نوشتن غافلگیر کند.
@anarstory
عِمران واقفی:
قیافه و ظاهر و کنشِ شهید را توصیف کنید.
بیشتر به متن ادبی و دلنوشته می خوره....
مونولوگ یعنی یک متن با ضربه.
ضربه چی؟ الان میگم.
مثلا
آه. یادم رفت.
دوباره دو فنجان ریختم.
#داستانک
این یک داستانکه یا در واقع فلش فیکشن یا در واقع تر داستانِ خیلی خیلی کوتاه.
حالا ویژگی این داستانک رو توضیح بدید. یعنی بگید ضربه اش کجا بود؟
بیشتر از صد و ده درصد شما مونولوگهاتون ضربه نداره.
به دنبال ضربه بروید...
با تخفیف نود درصد....دیگه کمتر راه نداره....
وسط بلوار یک گل زیبا را دید. صدای ترمز و جیغ در آسمان پیچید.
#داستانک
خب ضربه این رو توضیح بدید...
یعنی از اول کامل داستانش رو باز کنید...
یک سیب رو برامون توصیف کنید.
انگار دارید فیلم تعریف میکنید...حرفای منو تحویلم ندید...فیلم رو تعریف کنید....
وقتی این دوتا داستانک رو خوندید موتور تخیل ذهن تون روشن شد....
اون فیلمی که توی ذهنتون پخش شد رو برام بنویسید.
You:
یادگار اصل ادم!
عطر یار....
عِمران واقفی:
خب
یعنی من میرم میوه فروشی میگم
سلام خسته نباشید آقای میوه فروش
لطفا دو کیلو یادگارِ اصل آدمِ زرد با نیم کیلو عطر یارِ قرمز بدید؟
راحتِ راحت بنویسید...متناسب با این گروه یعنی متنِ داستانیِ فنی....با ریزه کاری های فنی....
عبارات مغلق و سخت خوان و شاعرانه رو برای مدتی بگذارید کنار...
مثلا شما صبح میرید خرید
به فروشنده میگید آقا ببخشید لطفا اون شیشه مربا رو بدید
میگه...کدوم شیشه؟
شما میگید؟
1. آن یارِ قرمزِ هزار بار سفر کرده ترش فامِ سیه چهرهِ آذرگونِ بالامقامِ اولیا پیکرِ استوانه منظرِ دانه دانه رفته توی آن حریم شیشه گونِ دلاویز آستان.
یا
2. اون شیشه مربای بِه کنار شیشه های بلوری...توی طبقه سوم. همون ردیفی که گلدون گلِ یاس با برگهای سفید داره. درست بالای تلویزیون چهارده اینچ قهوه ای که به دیوار آویزون کردید.
حالا متوجه شدید چرا مدام میگیم
اگر به اندازه صدها کتاب هم متن و تمرینِ ادبی بنویسید یک قدم هم در رمان نویسی پیشرفت نخواهید کرد؟
متوجه شدید یا متوجه تون کنم؟
سیب رو کسی میتونه توصیف کنه؟
سلاله زهرا:
گوشه ای از صورتش ترک خورده بود.بندی نازک در سرش داشت.بی هوا سرش میل بریدن داشت...
فائزه کمال الدینی:
همونکه گرد و سرخه
زردهم داره
بوش هوش از سرآدم میبره
Z.salehi°:
قالب سرخ زیبایی که سفیدی در خود جای داده مثل قلب یک مومن، بوی بهشتیش همکه هوش از سر میبره، چون عطر صلوات محمدی❤
عِمران واقفی:
با کاشی کفِ حمام رو فرش میکنند
با آسفالت کف هزاران کیلومتر بزرگراه.
شما کاشی برداشتین دارید جاده ها رو فرش میکنید.....
رمان نویسی یعنی ساخت بزرگراه های طولانی با هزاران کیلومتر طول...نمیشه با کاشی فرشش کرد...
واژه های ادبی مثل کاشی ظریف و حساس اند...و فهمشان انرژی زیادتری نسبت به واژه های معمولی میگیرند...
شاعرانه که بنویسید طرف نصفه صفحه از رمانتون رو میخونه باید سه روز بره زیر سرم....
گرد و سرخ
آلو قرمز
آلبالو
گیلاس
هلو
توصیف خوبی نبود....جامع و مانع باید باشه
جوری که چیز دیگه ای توی ذهنمون نیاد...
سلام آقای میوه فروش
صبحتون به خیر
لطفا دو کیلو
#قالب_سرخ__که_سفیدی_در_خود_جای_داده_مثل_قلب_یک_مومن میدید...
بله حتما دو کیلو #قالب_سرخ__که_سفیدی_در_خود_جای_داده_مثل_قلب_یک_مومن قرمز یا زرد؟
فائزه کمال الدینی:
سلام آقای میوه فروش
لطفا دوکیلو از اون چیز گردهایی که اون گوشه چیدی که زردو سرخ و سبزن و بوشون تا اینجا میاد بدید
عِمران واقفی:
فرض کنید من از مریخ اومدم...
من فارسیم کوب نیست....کیلی کیلی ساده توضیح داد تا من فهمید...من دوست داشت فارسی یاد گرفت
کسی توانست برایِ منِ آدم فضای سیب توصیف کرد...
دینگ دینگ
دینگ دینگ
کدوم گوشه؟
فرض کنید چشماش رو بسته...اصلا نمیبینه.
فائزه کمال الدینی:
خب ،
جناب مریخی شما مریخ رو تصور کنید
خب،
حالا این مریخ رو فرض کنید سرخ یا زرده
زرده و مثل ماه ما زمینی ها لکه داره
بویی داره که با شنیدنش، چشناتون ناخودآگاه از لذت بسته میشه
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
یک قرمزِ گردِ شیرین
بالاخره یک مریخی ای که در این حد میتونه صحبت کنه این سه کلمه رو بلده و میتونه از این طریق به جواب برسه
اما اگر بعنوان یک نویسنده بخوایم توی داستانمون توصیف کنیم خیلی متفاوت تر و زیباتر میشه
سلاله زهرا:
سیب میوه ای است گرد که پوستش صاف است و سرش یک بند دارد.به سه رنگ وجود دارد.زرد و قرمز و سبز .نوع اول و دوم شیرین هستند و سبز آن ترش
🇮🇷Sarbaz_Fatemi🇮🇷:
در عین سفتی نرمه...
یک پوست قرمز داره با درصد کمی از پارافین!!
گاز که بزنی؛ محتویات داخلش شیرینی خاص خودشو داره. نه خیلی شیرینه نه بی مزه!!!
گرده. گودی سرش بیشتر از گودی تهشه...
اگر سرش چوب داشت، بچرخونید بچرخونید بچرخونید تا هر چند دوری که
چرخید و چوبش جدا نشد، سن سیب همونقدره!!
You:
دست بزن،نعمتی از درختان سرسبز ،ارمغان سلامتی!عطر شادابی....
☘️لطافت☘️:
استاد خیلی ساده می گیم بفر وایید سیب ما به این میوه می گیم سیب بخور تا مزه اش را هم بفهمی
عِمران واقفی:
بهتر شد ولی نچ
حالا توی داستان وسط یک صحنه عاشقانه و عارفانه می خواهیم سرعت داستان رو با توصیف بگیریم و دورخیز کنیم برای ضربه....
فرض کنید مرد و زن رفتند مهمانی...مرد بی خبر از همه جا نشسته...همسرش میخواد جواب آزمایش رو آخر شب اعلام کنه...که مثلا مادر شده...
خب توی این صحنه می خواهید عشق را توصیف کنید...عشق که وجودِ مادی و در قالب اشیا نداره...باید براش نمادین یه چیزی پیدا کنید...
مثلا سیب
خب این سیب هم که گفتیم شاعرانه نباید توصیف کنید...
پس باید به شیوه داستانی توصیف کنید...شیوه ای که مخاطب متوجه بشه همسر این مرد بارداره بدون اینکه تا آخر داستان این جواب آزمایش بیرون بیاد...
مثلا شروع کنید به توصیف سه تا سیب قرمز روی میز...
دو تا سیب قرمزِ بزرگ و یگ سیب زردِ کوچک...تمام مفهوم داستان رو ببرید توی این نماد...مطمئن باشید داستانتون جایزه میبره اگر به این شیوه بنویسید...توصیف سیب ها که تمام شد داستان شما هم تمامه....و مخاطب می فهمه منظور شما چیه...بدون اینکه یک دونه دیالوگ هم توی داستان بیاد و از بارداری و ... حرفی زده بشه...
#تمرین63
#داستان
خب کیا ضربه رو فهمیدن؟
کیا فرق متن شاعرانه و متن داستانی رو فهمیدن؟
کیا سیب رو میتونن توصیف کنن!؟
کیا این #تمرین63 رو میتونن انجام بدن؟
💠 #کمرشکن
🔸 امام باقر علیه السلام:
سه چیز پشت انسان را می شکند:
1️⃣ زیاد شماردن عمل خویش
2️⃣ فراموشی گناه
3️⃣ خشنودی به رای خود.
📚 وسائل الشیعه/ج 1/ص 95
✍🏼 تمام اینها ریشه در #تکبر و خود بزرگ بینی دارد و خودسازی با تکبر سازگاری ندارد.
#احادیث_روزانه
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
نور #تمرین با کلمه خجالت یک جمله بنویسید که کلمه اول و وسط و آخرش یکی باشد. 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: مث
#تمرین152
چند کلمه بنویسید که سه معنای متفاوت دارد.
مثلا👈شیر
شیر آب
شیر صحرا
شیر گاو
مثلا👈 کیش
جزیره کیش
دین و آیین
کیش و مات در شطرنج
مثلا👈 عین
جاسوس
چشم
چشمه
حالا برگردید و #تمرین151 را دوباره با این کلمه انجام دهید.
#تمرین
#خلاقیت
@ANARSTORY
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 اگر ما به اندازه ایی که بچه به مادرش اطمینان دارد به خداوند #اطمینان داشتیم، و می دانستیم که هر چه از او بخواهیم می دهد، هیچ مشکلی نداشتیم و همه کارهایمان درست می شد.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان #کلامی_از_بهجت
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آزاد کردن متهم با درخواست مردم از پلیس!
@Farsna
21.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یه معترض خیابانی رو با یه نیروی ضدشورش رو به رو کردن، اتفاقی افتاد که خودشونم فکرشو نمیکردن ...