eitaa logo
گردان برخط "سـࢪباز"
5.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
308 فایل
- بسم الله . - وَ تَوَكَّل عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلا . حــاج‌حسین‌یکتا‌میگه : اگه‌میخوای‌یه‌روزۍ‌دور‌تابوتت‌‌ بگردن؛ امروز‌باید‌دور‌امام‌زمان‌بگردی🤍🌿!:)
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 بزرگ ترین دروغ ایرانی ها پشت تلفن: اونم سلام میرسونه... در حالی که اون عین خیالشم نیست😂😂😂😂😂😂😂😅😂 @gordan_bar_khat
😂 یادش بخیر سر کلاس ریاضی معلم هر مبحثی رو درس میداد از من میپرسید متوجه شدی؟ میگفتم آره ، میگفت خداروشکر پس بقیه هم متوجه شدن😂😂😂😂😂😂😂 @gordan_bar_khat
😂 اولین فردی که صفر رو اختراع کرد و وارد اعداد کرد خوارزمی بود،👍 منم با نمره هایی که در طول زمان تحصیل گرفتم، به گسترش این اختراع کمک شایانی کردم😌😂😂😂😂😂😂😂😂😂 @gordan_bar_khat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گردان برخط "سـࢪباز"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرباز!با تو ام بیا اینجا!!!🤨 بله قربان 😟به خدا من از کارےنکردم😭😟 میخوام یه کانال نظامے بهت معرفے کنم😎😏 دستور دارے عضو شے! 😒 عضو نشے یه سال اضافه خدمت خوردی😏 !چشم قربان عضو میشم! 😦😎 اینم لینک کانال😎 😎 @gordan_bar_khat 😎 🍃داراے تمرینات نظامے🍃 🍃کلیپ های اموزنده و علمی 🍃 🍃مطالب سیاسی عقیدتی مذهبی🍃 🍃رمان🍃 🍃عکس نوشته دل نوشته و مطالب انگیزشی🍃 خلاصه سرباز هر چی میخوای همین جا پیدا کن به پادگان هم نزدیکه ! دیگه بهت مرخصی نمیدم 😒😤فهمیدی!؟ بله قربان چشم قربان😬😎 سرباز ؟!😒 بله قربان😢 اینقدر چشم و گوش و بینی نگو هزار بار گفتم😤 چشم قربان🙄اع ببخشید قربان😁بله قربان😅
❤️💙❤️💙❤️💙❤️💙 💙❤️💙❤️💙❤️ ❤️💙❤️💙 💙❤️ ❤️ 💥 🌸 در مقابل نگاه متعجب و حرصی من با گفتن شب بخیر از ماشین پیاده شد و به سمت خونه شون رفت . نگاهم رو از دختر چادری ای که این چند روزه حسابی حرصم رو در آورده بود گرفتم و به سرعت به سمت خونه روندم . اون روزا بدون هدف زندگی می کردم و هر روزم تکرار روز قبلش بود. تنها تفریحم دورهمیایی بود که هر چند وقت یکبار برگزار می شد و جدیدا هم اذیت کردن آرام به سرگرمی هام اضافه شده بود . هر وقت می دیدمش دلم می خواست سر به سرش بزارم و بر خلاف روزای اولی که دیده بودمش، نیش و کنایه هاش رو به جای اینکه عصبیم کنه دوست داشتی و شبا هم تا صبح خوابش رو می دیدم که توی بیابون وایستاده و باد چادرش رو توی هوا تکون می ده . صبح پنجشنبه خسته تر از هر روز دیگه ای باز هم صبحانه نخورده از خونه بیرون زدم ... 💙 ❤️💙 💙❤️💙❤️ ❤️💙❤️💙❤️💙 💙❤️💙❤️💙❤️💙❤️ 🌸 😎 👏 @gordan_bar_khat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️💙❤️💙❤️💙❤️💙 💙❤️💙❤️💙❤️ ❤️💙❤️💙 💙❤️ ❤️ 💥 🌸 یعنی صبحانه ای در کار نبود که بخوام بخورم، مامان هر روز ساعت ۷ برای آوا و بابا صبحانه آماده می کرد و من که ساعت ۹ بیدار می شدم خبری از صبحانه نبود و مامان می گفت این تنبیه آدم تنبله که تا دیر وقت می خوابه! و من هم حق هیچ اعتراضی نداشتم . با ورودم به شرکت، آقای اکبری جلوم سبز شد و در باره ی مشکلی که احتمال می داد توی لیست انبار وجود داره حرف زد . که ازش خواستم به کارخونه بره و شخصا بررسی کنه ببینه ایراد از کجاست . بعد اینکه حرفم با اکبری تموم شد خیلی سریع به اتاقم رفتم و ناخواسته پشت کامپیوتر نشستم. عجیب بود که من نمی خواستم آرام توی شرکت کار کنه ولی به محض رسیدنم به اتاقم کامپیوتر رو فقط برای دیدن اون روشن می کردم . برای سفارش صبحانه گوشی رو روی گوشی گذاشتم و به آرام توی مانیتور که بر خلاف دیروز آروم پشت میز کارش نشسته بود چشم دوختم ... 💙 ❤️💙 💙❤️💙❤️ ❤️💙❤️💙❤️💙 💙❤️💙❤️💙❤️💙❤️ 🌸 😎 👏 @gordan_bar_khat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا