#علائـم_ظهـور
🔴علامتى از علامات الهى ظاهر ميگردد . چون كار باينجا كشيد منتظر قيام مهدى باشيد.
✨ عَن الْمُغِيرَةِ بْن سَعْدٍ ، عَنْ أبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِر عليه السلام (أنَّهُ قَالَ) : (إِذَا اخْتَلَفَ رُمْحَان بِالشَّام لَمْ تَنْجَل إِلاَّ عَنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ اللهِ، قِيلَ: وَمَا هِيَ يَا أمِيرَ الْمُؤْمِنينَ؟ قَالَ: رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّام يَهْلِكُ فِيهَا أكْثَرُ مِنْ مِائَةِ ألْفٍ يَجْعَلُهُ اللهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنينَ وَعَذَاباً عَلَى الْكَافِرينَ، فَإذَا كَانَ كَذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أصْحَابِ الْبَرَاذِين الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَالرَّايَاتِ الصُّفْر تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْربِ حَتَّى تَحِلَّ بِالشَّام وَذَلِكَ عِنْدَ الْجَزَع الأكْبَر وَالْمَوْتِ الأحْمَر، فَإذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ قُرَى دِمَشْق يُقَالُ لَهَا: حرشا فَإذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الأكْبَادِ مِنَ الْوَادِي حَتَّى يَسْتَويَ عَلَى مِنْبَر دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِيَ)
📚 كتاب از مغيرة بن سعد از حضرت باقر عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود:
⚜وقتى دو نيزه (دو سركرده لشكر) با هم كشمكش نمودند، علامتى از علامات الهى ظاهر ميگردد عرض شد يا امير المؤمنين آن علامت چيست؟ فرمود:
🔥 #زلزله اى است كه در #شام پديد مى آيد و بيش از صد هزار نفر در آن سانحه جان ميدهند. خداوند آن زلزله را براى مؤمنين #رحمت و براى كفار #عذابى قرار مى دهد،
☘ هنگامى كه اين زلزله واقع شد، منتظر سواران اسبهاى #محذوقه و #پرچم هاى زرد باشيد كه از سمت غرب آمده وارد شام مى شوند و اين بهنگام ناله بزرگ و مرگ سرخ است.
🍃در آن موقع يكى از دهات #دمشق بنام «حرشا» را بنگريد كه چگونه در زمين فرو ميرود. بعد از آن پسر هند جگرخوار #سفيانى از بيابان مكه خروج مى كند و آمده بر منبر دمشق مى نشيند. چون كار باينجا كشيد #منتظر قيام مهدى باشيد.
📚کتاب الغیبه نعمانی ص۳۰۵_باب ۱۸_ح۱۶َ
🌷🍃🌷✨
🍃🌷✨
🌷✨
✨
✅ #بشارت_نزدیکی_ظهور
✅ #انقلاب ایران پیش زمینه ظهور حضرت مهدی (عج)
💠بشارت عجیب امام #خمینی (ره ) پیرامون نزدیکی ظهور امام عصر (عج )
🔴 امام خمینی (ره): #بعد از من كسی خواهد آمد كه #پرچم را بدست صاحب اصلی اش خواهد داد.🔴
🔶 امام خمینی و شهید عراقی :
🔶خدا رحمت كند شهيد عراقی و يكي از شخصيتهای سياسی خوب امروز كه متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. ميگويند وقتی امام در ابتداي نهضت اولين اعلاميه سياسي خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک ميكرديم), با شهيد عراقی رفتيم خدمت امام ، شهيد عراقی با همان خلوصي كه داشت گفت حاج آقا واقعاً خيلي خوب مي شد اگر اين چيزی كه شما ميگوييد اتفاق بيافتد و وضع مردم خوب می شود.
💠امام با بي اعتنايی فرمود بله وضع مردم هم انشاالله خوب می شود، ولی ما مأمور به انجام چنين كاری #نيستيم .
🌸آقای عراقی هم آدم سمج ، گفت آقا چی گفتيد ؟
🌸امام فرمود ما براي #مأموريت ديگری آمديم.
🌸آقاي عراقي گفت براي چه مأموريتی آمده ايد؟
✅امام فرمود براي سه مأموريت :
1⃣ اول: سرنگون كردن حكومت پهلوی
2⃣ دوم: استقرار نظام جمهوری اسلامی
3⃣ سوم :دادن پرچم حكومت اسلامي به دست صاحب اصلی اش
💢 حوادث روزگار و فاصله زماني از حافظه ما برد، رفتيم داخل مبارزات و خيلي ها كشته شدند و انقلاب پيروز شد . شهيد عراقي هم با زبان روزه توسط سيد مهدي هاشمی به شهادت رسيد، ما به يكباره ديديم دو تا از وعده های امام محقق شد .
💢يك وقتي در جمع بعضي از مسئولين نظام از جمله حضرت آيت الله ری شهری گفتم شهيد عراقي و بنده شاهد چنين حرفي از امام بوديم . حالا دو مورد آن اتفاق افتاده ، سومين آن يعني چی ؟
🔶بحث شد كه با دست #امام ميرسد به دست صاحب اصلي ، يا شخص ديگری ؟
🔶يكي از همان جمع كه حالا اسم نمی برم و شما می شناسيد و آدم بزرگواری است ، گفت من ميروم و از امام مي پرسم . بعد رفتند و اينقدر از امام اصرار كردند كه آقای عراقی همچنين چيزي از شما شنيده ، آيا درست است ؟
✅امام فرمودند بله درست است .
✅گفتند دو تا از آنها محقق شده سومي چی ؟
💠امام گفتند سومی هم خدا انشاءالله مي خواهد و ميشود .( خيلي امام پرهيز داشت)
💠اصرار كردم گفتم شما هستيد كه اين پرچم را به دست صاحبش مي دهيد ؟ يا شخص ديگر ؟ بعد از اصرار من ،
🌀امام فرمودند : نه من نيستم بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست صاحب اصلي اش #خواهد_داد🌺
🌀حالا ما داريم اين مطلب را الان مي شنويم ، ولي اين آقاياني كه بعضي هايشان اين همه #آتش مي سوزانند ، آن زمان داغ داغ تنوري اين مطالب را شنيده اند ، #نمي دانند .
✅ بشارتهای نزدیکی ظهور ادامه دارد....✅
✨ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَــــرج✨
@Abbasse_Kardani
🌹التماس دعای فرج🌹
#دلنوشته
امام مهربانم
دوستتان داریم
پدر جان،شما را میخواهیم.
و میخواهیم در هر شرایطی به یادتان باشیم.
بیایید که سخت جانفرسا شد طولانی شدن غیبت...
خوب میدانیم از پس این همه بی مهری هایمان اگر بیایید ،رویمان نمی شود نگاهتان کنیم ولی
محتاج نگاه پدرانه تان هستیم که دستی بر سری که از خجالت به زمین افتاده بکشید و با لبخندی آراممان کنید و بعداز آن...
دیگر چشم از آن نگاه بر نداریم ...
#امسال در نیمه شعبان حتی با #نصب یک #پرچم #شادی خود را ابراز میکنیم
#بحقزینبعجللولیکالفرج
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت2⃣3⃣
به راستى او چگونه مى تواند از اين #قصر بيرون برود؟
مليكا فكر مى كند، به ياد يكى از #كنيزان قصر مى افتد كه سال هاست او را مى شناسد. #مليكا مى تواند به او اعتماد كند و از او كمك بخواهد.
مليكا با كنيز #قصر صحبت كرده است و قرار شده كه او براى #مليكا لباس كنيزها را تهيّه كند. همه چيز با دقّت برنامه ريزى شده است.
خبر مى رسد كه سپاه #روم به سوى سرزمين هاى #مسلمانان مى رود، همه براى بدرقه #سپاه در ميدان اصلى شهر جمع شده اند.
قيصر #پرچم سپاه را به دست يكى از بهترين فرماندهان خود مى دهد و براى پيروزى او #دعا مى كند.
سپاه حركت مى كند امّا #مليكا هنوز اينجاست.
تو رو به #مليكا مى كنى و مى گويى:
ــ مگر قرار نبود كه همراه آنها بروى؟
ــ #صبر داشته باش. من فردا از #شهر خارج خواهم شد. #امروز نمى شود، همه شك مى كنند.
فردا فرا مى رسد.
#مليكا هوسِ طبيعت كرده است و مى خواهد به دشت و صحرا برود.
او با همان #كنيز مورد اطمينان از #قصر خارج مى شود. چند سواره #نظام آماده حركت هستند. 🕊💜🕊
آنها حركت مى كنند، #مليكا راه ميان برى را انتخاب مى كند تا بتواند زودتر به سپاه برسد. آنها با #سرعت مى روند.
نزديك #غروب مى شود، سپاه #روم در آنجا اتراق كرده است.
#مليكا مى خواهد سپاه روم را ببيند و #سربازان را تشويق كند.
او ابتدا به خيمه #كنيزان سپاه مى رود. آنها مشغول #آشپزى هستند.
حواسشان نيست. باور نمى كنند كه دختر #قيصر روم به اين بيابان آمده باشد.
مليكا داخل #خيمه اى مى شود و سريع لباسى را كه همراه دارد به تن مى كند. ديگر هيچ كس نمى تواند او را شناسايى كند. او شبيه #كنيزان شده است.
او از خيمه بيرون مى آيد، يكى از كنيزان صدايش مى زند كه در #آشپزى به او كمك كند.
هوا ديگر تاريك شده است.
چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند.
#ادامه_دارد...
#دل_نوشته_برای_مادر💔
سلام #مادر...
من نبودم آن روزها❗️❕❗️
سوختنت را ندیدم...
نه میخی دیدم نه زخم بازویی...
اما به اندازه ی تمام شنیده هایم زجر کشیدم...
#گریه کردم...
برای غربت غریبانه ات...😭
و اکنون در حرارت آتشی می سوزم که بیادم می اورد #غربت شما آنقدر عظیم بود که حتی نمیتوانم ضریحت را بغل بگیرم و در آغوشت برای همه ی مصائبت #اشک بریزم...
اما مادر نمیگذارم قبر پنهانت پرچمهای عزاداری مرا پایین بکشد...
اینجا را به #عشق شما قدم به قدم حَرمت میکنیم❗️
#پرچم عزا علم میکنیم...🏴
همه ی ما #ایران را حَرمت میکنیم.... ☝️