eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
یه شب بابابزرگم اومده بود خونمون تلویزیون داشت یه سریال پخش میکرد بابابزرگم هم نگاه میکرد میوه آوردیم و خوردیم بعدش فیلم تموم شد برادر کوچیکم که ۵ سالش بود گفت بابابزرگ پاشو برو خونه‌ی خودتون دیگه هم غذا خوردی هم میوه فیلم هم تموم شد نکنه میخوای اینجا بخوابی😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام پسر هستم30سالمه و امروز فهمیدم بد شانس تر از من نیست دیگه.. توی باغ بودیم داشتم میرفتم دستشویی( بیرون هست) دیدم بابام با همکارش از در میان تو.. منم سریع دویدم رفتم توی دستشویی قایم شدم چرا؟ چون منِ بد شانس یادم رفته بود شلوار از خونه بردارم و شلوار راحتی و گل منگلی آبی مامانم رو پیدا کردم پوشیدم حالا بماند چون قدم بلنده برام شلوارک شد:/ خلاصه توی دستشویی نزدیک نیم ساعت بوی گند رو تحمل کردم تا این همکارش رفت ،فقط دعا میکردم دستشوییش نگیره🤦‍♂🤦‍♂😂😂 پاهام هنوز درد میکنه از بس نشستم😂 انشالله این وضعیت نصیب هیچ کس نشه🫡🫶 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خدمت همه خانمای گل از همگی ممنونم بخاطر تجربه هاتون. 🌺🌺🌺 اینم چند تا تجربه ی من: ◀️ خانوما خیلی مهمه که با اقاتون رو اغاز کنید. با وجود اینکه من میتونم بخوابم ساعت 11 ازخواب بیدارشم ولی ساعت 7 با اقام بلند میشم و بعد که رفت، دوباره میخوابم. 😊 ◀️ خانومایی که دارن با صدای خودشون بیدارش کنند خیلی تاثیرگذار هست.😍 ◀️ وقتی شوهرتون سر کاره بهش پیام بدین و ابراز کنید.❤️ ◀️ گاهی حرف دلتون رو روی یک کاغذ بنویسید و توی جیب شوهری بذارید میتونه بهترین باشه.😊 ◀️ همیشه به شوهرتون نگید تو اینطوری هستی و... بجاش بگید: همسرم قشنگم عاشق اخلاقتم ولی اگه فلان کارو انجام بدی زنت بیشتر میشه.😁 ◀️ هیچ وقت به شوهرتون نگید که: من واست مهم نیستم، حتی تو اوج عصبانیت ☺️ ارزوی خوشبختی واسه همه دوستان •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌱 گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشيدن چيزی، كنار یک مهمان‌خانه ايستاد. بدبختانه، كسانی كه در آن شهر زندگی می‌كردند عادت بدی داشتند كه سر به سر غريبه‌ها می‌گذاشتند. وقتی او نوشيدنی‌اش را تمام كرد، متوجه شد كه اسبش دزديده شده است. او به كافه برگشت، و ماهرانه اسلحه‌اش را درآورد و سمت بالا گرفت و بدون هيچ نگاهی به سقف يه گلوله شليک كرد و خيلی مقتدرانه فرياد زد: «كدام يك از شما اسب من رو دزديده؟!» كسی پاسخی نداد. «بسيار خوب، من يک نوشیدنی ديگه می‌خورم، و اگر تا وقتی آن را تمام می‌كنم اسبم برنگردد، كاری را كه در شهر قبلی انجام دادم انجام می‌دهم! و اصلا دوست ندارم دوباره اون كار رو انجام بدم!» بعضی از افراد خودشون جمع و جور كردن. اون مرد، بر طبق حرفش، نوشیدنی ديگری نوشيد، بيرون رفت، و اسبش به سرجايش برگشته بود. اسبش رو زين كرد و آماده‌ی حرکت شد. كافه چی به آرامی از كافه بيرون آمد و پرسيد: هی رفيق قبل از اين‌كه بروی بگو، در شهر قبلی چه اتفاقی افتاد؟ گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم پیاده برم خونه...! «آرامش داشته باش و با اقتدار ابراز وجود كن؛ نتيجه خواهی گرفت» شجاع باش،،، حتی اگر شجاع نیستی، وانمود کن که شجاع هستی. هیچ‌کس نمی‌تواند فرق این دو را بفهمد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 آقایی من داره دنبال خونه میگرده😕 و من رو نمیبره با خودش. من میدادم منم ببر، اونم نمیبرد.😒 یه شب خیلی ناراحت شدم😡 بهش پیام دادم که چرا با من نمیکنی؟ یهو وسط یاد کانالتون افتادم😉 به اقایی گفتم: باشه عزیزم! هرجور خودت میدونی، انجام بده. من فقط خوشبختی مون برام مهمه. من به انتخاب تو اعتماد دارم و میدونم خونه خوب میخری. 😉😜 وااااای! باورتون نمیشه. از فردا میبرد خونه ها رو نشونم میداد.😅 منم میگفتم خوبه یا... ولی بازم هرجور صلاح میدونی، بالاخره تو واردتر از منی!😉 با همین دو کلمه حرف، زندگیم رو دادم. مردا به همین راحتی نرم میشن. برا خوشبختی همه لطفا یه صلوات•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 یبار مهمون اومد برامون خیلی باهاشون رودرواسی داشتیم 😬 مامانم اومد بهم گفت از اتاق اومدی بیرون قشنگ بلند سلام کن ☺️ گفتم باشه اینا اومدنو نشستن من بعد دو سه دیقه درو اتاقو باز کردم بجای اینکه بلند بگم سلام خیلی بلندددد گفتم بسم الله الرحمن الرحیم 🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام و عرض ادب و احترام ممنونم از کانال فوق العاده تون ... به همه دوستانم کانال شما رو معرفی کردم تا اون ها هم استفاده کنند . ی مطلبی دارم ، امیدوارم برای دوستان ارزشمند باشه ، چون موردی هست که خیلی کم و به ندرت شاهد اشاره کردن به این موضوع بودم . * یافتن قلق همسر بهترین راهنما این است که به حرف های همسر خود با دقت گوش بدهید و ببینید او چه می خواهد و چه حرف هایی را مدام تکرار می کند. حتی می توانید حرف های او را ضبط کنید و بارها گوش کنید. قلق همسر ، همان حرف های تکراری و مکرر او در دعواهاست. مثلا اگر همسرت مدام تکرار می کنه که به من بی احترامی می کنی و بد حرف می زنی. قلق همسرت در احترام گذاشتن است بهتر است بجای جواب دادن و مقابله با او، از همسرت کمک بخواهی که موارد بی احترامی را ذکر کنه و یادآوری کنه و تو هم به جد در رفع آن بگوش که این مهمترین عامل زندگی برای همسرت هست و قلق او هست. خیلی از راه حلهای که بکار می برید کاملاً خوب است اما به این خاطر جواب نمیده که در انجامش ثبات رفتار ندارید و دائماً وسط کار با یه رفتار مخرب دیگه میزنید خراب می کنید. بنشینید و موضوعات دعواهای خود را از بیشترین به کمترین مرتب کنید، خواهید دید که دعواهای شما تکراری و دارای یک سبک همیشگی است وقتی که سبک دعوای زناشویی خود را یافتید، راه حل خود بخود، هویدا خواهد شد. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری فیلتر هود رو راحت برق بنداز •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 ســـ🌱ـــ🌱ــــ🌱ــــ🌱ــــلام میخواستم عقیدمو بگم.عقیده اے ڪه باعث شده خدا رو شڪر باعشقم رابطه خوب ،گرم ،صمیمے داشته باشم. یه اصولے هست تو زندگے ڪه باید رعایتش ڪنیم مثل اینڪه همسرمون رو خودمون بدونیم. باهاش راحت رفتار ڪنیم.عین رفتارے ڪه باخودمون داریم. باشیم. نگیم. داشتیم بهش بگیم اونم با . نمیگم زندگے من بدون و دلخوریه. ما زیاد با هم میڪنیم ولے نڪته اے ڪه مهمه اینه: من وقتے و میشم از دستش هیچوقت تو حرفام این ڪلمه رو بڪار نبردم ڪه دوسم ندارے دیر جواب دادے دوسم ندارے دیراومدے. به من اهمیت نمیدے ڪه حرفمو گوش ندادے. میدونین عوضش چے میگم ؟ ◀️ مثلا وقتے میاد. میشم و پنهون نمیڪنم. با ڪلے ناز و مظلوم نمایے میگم: بااااازم دیر اومدیییییے 😞😢 اخه من چیڪارڪنم از دستت 😢 ◀️ گاهی گونه حرف میزنم و میگم: دیگه بامن حرف نزن. 😠 ◀️ یا میگم: خیلے منتظرت موندم میخواستم اون تایمے ڪه قول دادے ڪنارم باشبی. اخه دلم برات تنگ میشه زود. ◀️بعضے وقتا برا میشم. میگم اح همیشم ڪه دیر میاے نخواستیم اصن جم ڪن برو ولییییے نه با تندے و جدیت. ◀️یا میگم من خیلے دوس داشتم بیای ولے تو نیومدی. برا چے؟ بعد وقتے دلایلشو میگه اگه قانع شدم ڪه هیچ. 😒 اگه نه ازش میخوام بیشتر دراین مورد حرف بزنیم و توضیح بده. ینے ڪلا ممنوع ❌ فقط ناز و و ادا اطوار حتے وقتے عصبانے هستین. درلحظه زندگے ڪنین و قدر لحظه رو بدونین. 🌹😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرپ پیتزایی یک صبحانه یا میان وعده خوشمزه تخم مرغ🥚 فلفل دلمه ای🫑 گوجه🍅 سوسیس یا کالباس نمک🧂 آرد🥡 آب🍶 🍔•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه خانومای دوست داشتنی ‎که در تکاپوی یه زندگی زناشویی پاک و 😍سالم هستن منو همسری ۲۳سالمونه. ما تازه عقد کردیم. من شوهرم قبل ازدواج یه مدت میگفت: ارشد نخون یا سر کار نرو(من معلمم) ‎و همیشه باهم لج میکردیم و دعوا داشتیم. اما به پیشنهاد مادرم شرطاشو پذیرفتم. اما الان بعد دوسه ماه خودش منو دانشگاه ثبت نام کرد و گفت: میتونم کارمم داشته باشم. 😍 فقط میخواست بدونه من چقد به حرفش گوش میدم. پس دخترا و خانمای متاهل همیشه به شوهرتون بذارید و کنید. اگر با نظراتشون مخالفید حتما از زنونه استفاده کنید و حرفتون رو به کرسی بنشونید. بهش کنید و بگید بهشون میکنید. یه نکته دیگه هم اینکه من اصلا اهل حجاب نبودم. آقامونم اصلا تو فاز حجاب نبود. ولی من همینطوری تفننی یه مدت حجاب داشتم. نمی دونید چقدر همسرم نگاهش بهم تغییر کرده. بهش گفتم تو که اینقدر دوس داشتی، پس چرا نمیگفتی؟ میگه: من فک نمیکردم خانوم محجبه انقدر برای همسرش خواستنیه😍 با این کار به همسرتون حس میدید و اون واقعا حس میکنه شما فقط برای خودش هستید. الان یه پوشم که همسرم بهم میکنه. یه نکته ریز دیگه اینکه هیچوقت از هیچ زنی حتی خواهرتون پیش همسرتون حرف نزنید ، نه خوبی نه بدی از خودتون بگید🤗 برای همه خانوما آرزوی خوشبختی دارم🌷🌷 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❤️❤️❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 کاملش سنجاق شده😍🔞