eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خدمت هم گروهى هاى عزيز. من و اقام دوساله ازدواج کردیم و یه دختر يکساله دارم. همسرم بسيار و هستن و قدر منو ميدونن. تا حالا همه تلاششو کرده تا خوشبختم کنه. ما مستاجريم و خونه نداريم و شوهرم کار خاصى نداره و کشاورزه. ىه فصلى جيبش پر پوله و يه فصلى هم خالى. من هيچوقت تا به حال به خاطر به جون شوهرم نزدم و به شخصه از اين کار متنفرم. الان مدتيه واقعا بى پول شده ولى يکبار ب روش نياوردم چون ياد زمانى که پول داشت و همه رو برام خرج ميکرد ميوفتم. خانم هاى عزيز و تو زندگى همه هست. شما خودت رو بذار جاى اون مرد بيچاره. خواهشا نزنيد و مردتون رو حفظ کنيد. يه ايده اى که دارم اينه که صبح ها وقتى آقاتون به سر کار ميره کنيد و وقتى مياد مرتب و خوب داشته باشين و برين همراه با روی خوش و خسته نباشى😘❤️😍💋😂.شوهرى ديونتون ميشه. اميدوارم هميشه خوشبخت باشيد. ✍ پیامبر اکرم (ص) خطاب به دخترش فاطمه زهرا : بهترین زن ، زنی است که از شوهرش چیزی نخواهد که در توانش نباشد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من ۸سالم بود که پدربزرگم رفت کما بخاطر علاقه شدیدم بهش کسی به من چیزی نمیگفت، منم از همه جا بیخبر بعضی روزا میدیدمش(پدربزرگمو) که رو تختش نشسته میگه بیا وقتی میرفتم کسی نبود به مادربزرگم میگفتم کجا رفت؟ میگفت خونه که نیست پدربزرگت ( بهم نمیگفتن بیمارستانه) شبا هم میخوابیدم پیشش یه چیز سفید همیشه پشت دره اتاقش بود و چیزای سیاه دورو بر خونه میرفت و میومد منم چون بچه بودم زیاد اهمیت نمیدادم میگفتم الکیه ...بعد چند سال که بزرگتر شدم گفتن پدربزرگم فوت شده و تو کما بوده...من روحشو‌ میدیدم... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
᭄🏡 تلویزیون خونه رو اشتباهی پاک نکن •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سالها پیش ک مامان بزرگم فوت شده بود بابابزرگم ی زن دیگه میگیره که همیشه ی خدا تو‌ چرت زدن بود.. ی شب عید خونشون بودیم .بعد از مهمونی مامانم به منو اجیام گف دخترا زن بابابزرگتون خستس خودتون اجیل و..جمع کنید ببرید اشپزخونه ما هم ک از خدا خواسته چی بهتر از کمک کردنِ اینجوووری چون هر چی درجه ۱ بود بابابزرگم میخرید یعنی خریدای شیرینی عید بابابزرگم معروف بود.. ما هم شروع کردیم مشت مشت پسته و شکلاتای خوووشمزه برداشتن(حالا تو‌ سن ۳۰سالگی😂) دزدی آجی بزرگه از همه بزرگتر بود... کیفش همراش بود اندازه یه کیییلو پسته ریخت تو کیفش،پسته هم‌ گرون😂😂😂و تا الان مزه ی این دزدی بزززرگ زیر زبونمونه و هر سال راجبش حرف میزنیم و‌ میخندیم... روحت شاد بابابزرگ ک اینجور نوه های دزدی داشتی😂☺️😂 زنش هم که هنوز توی چرته😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
چن سال پیش ۷ سالم بود رفته بودیم مهمونی موقع نماز که شد گفتم باید نماز شکسته بخونی  من هم شروع کردم به خوندن ...یه کلمه می خوندم بعدی نمی خوندم باز یه کلمه میخوندم بعدی نمیخوندم....خلاصه نمازو تا آخر به همین‌ روال تموم کردم ..چرا هر سری یادم می یاد دست پام شُل می شه از خنده اخه چراااا لامصب:)))) آخه بچه آنقدر خنگ میشه😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 با سلام خدمت خانمای گل. میخواستم تشکر کنم از بانیان این کانال خوب و تجربه ای دارم که میخوام در اختیارتون بذارم. خدارو شکر همسرم خوبه، مهربونه و منو خیلی دوست داره. یکی از همسر من این بود که گاهی اوقات بطرز عجیبی میشد. شروع به و بیداد میکرد. زنی میکرد. بارها و بارها سر چیزای خیلی کوچیک مثل جن زده ها میشد. من هر بار کوتاه میومدم و باهاش منطقی می کردم. سر یه فرصت مناسب که اروم بود سعی میکردم متوجه اشتباهی کارش بکنم. اما از خواهی طفره میرفت و بیشتر ناراحت میشد. 😔 یک روز ک عصبانی شد من اصلا باهاش حرف نزدم و نکردم. بعدم چند بار عصبانی شد و من بازم بی محلی کردم. تا اینکه خودش از من خواست.☺️ الان عصبانی که میشه میتونه خودش رو کنه. خواستم بگم خانمای عزیز مردها بچه هایی هستن ک ریش و سبیل دارن. من از شیوه و استفاده کردم. وقتی من تو کار بدش بهش میکردم اونم واسه این توجه بیشتر این کار رو انجام میداد. خانمای عزیز همیشه کارای خوب شوهرتونو به روش بیارین و ازش کنین تا اینجوری بیشتر و بهتر اون کارو انجام بده. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دوسال پیش پشت کنکور بودم و داشتم درس میخوندم که بابام گفت برو از عابر بانک سر کوچه یه مبلغیو انتقال بده منم درس داشتم کلا عصبی بودم سریع لباس پوشیدم .رفتم دم عابر بانک.یه خانومه و‌ چن نفر جلوم بودن خیلی کارشون طول کشید (یه نیم ساعتی) و منم هی منتظر بودم کارشون تموم شه. تموم که شد رفتم جلو دستمو دراز کردم ک کارتو بزنم دیدم کارتو نیاوردم با خودم😬😂🫤 نمیدونستم بخندم یا گریه کنم.اصلا با چه رویی برم خونه بگم کارتتو بده🥲 آخرش رفتم ، جالب اینجاست تو این مواقع تبدیل میشی به یه بچه ی سرراهی ، مامانمو بابام دوتایی شروع کردن ب تخریب من و هردو با اصرار ب اون یکی میگفت ک بچه خودته تحویل بگیر..خلاصه که کنکور دادم و معلمی جغرافیا قبول شدم .وامیدوارم چند سال بعد جلو شاگردام دیگه آبرو ریزی نکنم😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
. سلام مرسی از کانال خوبتون من چند وقتی میشد که اصلا نمیتونستم نماز صبح بیدارشم تنبلیم میشد یک شب که خونه بابام بودم توی اتاق با مامانم خوابیدم،یهو دیدم مامانم داره بلندم میکنه میگه پاشو پاشو نمازتو بخون منم با خودم گفتم مامانم چون بیدارم کرده دیگه تنبلی نکنم،پاشدم وضو گرفتم اومدم دیدم تازه اذون گفتن! بعد که وایسادم به نماز دیدم مامانم خوابه.. مامانم وقتی که دید من دارم نماز میخونم بلند شد.. فرداش که برای مامانم قضیه رو تعریف کردم گفت خواب دیدی بعد گفت راستی دیشب برام آب آوردی خدا خیرت بده در صورتی که اصلا این کارو نکرده بودم..میگفت داشتم خواب بد میدیدم که دیدم داری صدام میکنی و میگی مامان پاشو آب بخور خواب بد داشتی میدیدی.. خلاصه ما از این جنای خوب داریم خونه مامانم:/ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام، مامانم تعریف میکرد قبلا یه دختری حین ابکش کردن برنج یه جنو میسوزونه و بی هوا سیلی میخورد تو صورتش و جاش رو صورتش کبود میشد یه روز من خونه تنها بودم اومدم برنجو ابکش کنم دستم داشت میسوخت یادم نبود باید چیکار کنم که جنا برن از اینورم ترسیده بودم🥲 شیر آبو باز کردم بلند گفتم جنای محترم دارم اب داغ میریزم لطفا بچه مچه هاتو جمع کنید نگین نگفتی😭😂 بعد یه جیغ الکی کشیدم که ای وای سوختم و فلانو برنجو خالی کردم در صورتی که همه اینا با یه بسم‌الله حل میشد😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍔 ✍مواد لازم : 🥢 پیاز ۳ عدد 🥢 سیر ۲ عدد 🥢 نمک ۱ ق چ 🥢 فلفل سیاه ½ ق چ 🥢 چوب دارچین ۱ عدد 🥢 ران مرغ کوچک ۴ عدد 🥢 زعفران دم شده ۴ ق غ 🥢 فلفل پولبیبر ۱ ق چ 🥢 برگ بو ۲ عدد 🥢 کره ۵۰ گرم 🥢 هل ۲ عدد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام خدمت دوستان بنده 33 و همسرم 36 ساله هستند. 18 ساله ازدواج کردم و چهار فرزند دارم😉 (آخه من از تفکر فرزند کمتر، زندگی بهتر متنفرم. همه بچگیم در حسرت داشتن خواهر برادر گذشت.)😔 ملاک من برای ازدواج و که خداروشکر همسرم داشتن. من تو سن پایین ازدواج کردم و بسیار از این کار راضیم. باید در مورد زندگی مشترک کرد تا معلومات بیشتر بشه. ما زندگی شیرینی داشتیم . اوایل کم سن و سال بودیم و تو خونه مون می کردیم.😆 از قایم باشک و بازی های بدو بدو گرفته تا منچ و اسم فامیل 😃 مثلا وقتی یه کارت برامون می آوردن کلی می کردیم که خونواده هستیم.😬 و کلی از های بچگانه ای اگه دیرتر ازدواج می کردیم هیچ وقت اونها رو تجربه نمی کردیم.😆 الان هم کلی از خاطرات مشترک داریم.😍 همه تجربیاتی که دوستان میگن رو عملی کردم.😎 به همسرم می رفتم☺ قبل از رفتن می کردم☺️ جمله عاشقانه روی آیینه می نوشتم☺️ لباس و می پوشیدم☺️ و علاقه به خانواده همسرم می ذاشتم. 😍😍😍 همین الان هم سعی می کنم زندگیم نباشه و همسر خوبی برای شوهرم باشم و همچنین مادر خوبی برای بچه‌هام.💪 و بودنم دلیل بر این نباشه که برای همسر و بچه‌هام کم بذارم. اخه من بعد از ازدواج ادامه دادم و الان معلمم.☺️ البته با همت و تلاش خیلی زیاد. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
24.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️خبری‌فوق‌العاده‌برای دیابتی ها⭕️ روشی جدید برای درمان دیابت موسسه دانش بنیان با همکاری👇🏻👇🏻👇🏻 «پژوهشکده گیاهان دارویی» کشور به روشی کاملا علمی و موثر در جهت درمان ریشه ای دیابت دست یافت ❌اگر شما هم از انسولین زدن و داروها خسته شدین لینک کانال جهت مشاهده رضایت درمانجوها👇 https://eitaa.com/joinchat/3518235630C27e9609a82 اتصال مستقیم به فرم ویزیت 👇👇👇 https://app.epoll.ir/53189075 https://app.epoll.ir/53189075