به وقت #خاطرات عروسی
سلام🙋♀
دخترم۲۰سالمه
این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به خاطره خاطره عروسی آبجیم عروسی آبجیم پارسال بود 😁
من دوتا دختر عمه دارم اینا خیلی حسودن خلاصه آبجی منم با یکی از فامیلای دور ازدواج کرد همسرش تحصیلاتش بالاست وضعشم خیلی خوبه خلاصه اینا از حسودی دختر عمه بزرگم وقتی داماد رفت و عروس موند تا میخواست بشینه رو صندلی، دخترعمم آبمیوه رو مثلا اشتباهی ریخت رو لباس عروس🫤 آقا نگو ی دعوایی شد این موهای اینو میکشید این موهای اینو میکشید مامانم عمه هام خاله هام همه داشتن باهم دعوا میکردن یعنی عروسی خراب شد بخاطر دعوای اینا خلاص دختر عمه هامو انداختن بیرون با عمه هام بعد عروسی تموم شد . فقط میتونم بگم تو عروسی هاتون مراقب دورورتون باشین ، شاید نیاید ی سری رو دعوت کنید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#عکس_شما
جَشن نامزدی مٰا🥹
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی ❤️🌸 نرگس لبخندی زد و گفت ممنونتم .. مامان راضی نبود و تمام مسیر رو به من غر زد ک
#داستان_زندگی🌸
چند دقیقه بعد مریم زنگ زد و جدی گفت عباس از اینجا برو من تصمیمم رو گرفتم دیگه هیچی مثل سابق نمیشه..
آخ که دلم برای صداش هم تنگ شده بود گفتم من همون عباسم که هر طور بود تو رو به دست آوردم الان هم فکر طلاق رو از ذهنت بیرون بیار، تو خواب ببینی من طلاقت بدم..
مریم خونسرد جواب داد نیازی به تو و اومدنت نیست، دادگاه طلاق من رو میده..
گفت و گوشی رو قطع کرد
من این لحن مریم رو تا حالا ندیده بودم .. پاهام رمق حرکت نداشت .
به سمت خونه برگشتم و از بابا خواستم همین الان زنگ بزنه و صحبت کنه.. بابا تلویزیون رو خاموش کرد و کامل برگشت به طرفم و گفت الان که این اتفاقها افتاده راحت تر میتونم حرف دلم رو بزنم . اون برگرده هم برای بچه ات مادر نمیشه.. هر وقت پسرت رو بغل کنه قلبش آتیش میگیره..
بلند شد و چند تا آروم زد روی شونه ام و گفت بزار بره اون دخترم مادر بچه ی خودش بشه ..
نفسم بالا نمیومد .. یک لحظه تصور کردم مریم جدا بشه و با کس دیگه ای ازدواج کنه من حتما میمیرم و اجازه ی همچین کاری رو نمیدم ..
بابا به سمت حیاط رفت و همون لحظه مامان وارد خونه شد . خوشحال بود و از پسرم تعریف میکرد . رو به روم نشست و گفت فکر نمیکردم اینقدر بابای بی ذوقی باشی .. از ظهر نیومدی پسرت رو ببینی ..
حوصله ی حرف زدن نداشتم همونجا دراز کشیدم و گفتم صبح میرم میبینمش..
تمام شب به زندگیم فکر میکردم که خیلی راحت داره از هم میپاشه.. نزدیکی های صبح خوابم برده بود که با تکونهای مامان از خواب پریدم ..
مامان تا چشمهام رو باز کردم نگران گفت کلید خونه ی نرگس رو داری؟ هر چی زنگ میزنم باز نمیکنه ..
دستی به صورتم کشیدم و گفتم حتما خوابه نشنیده .. بزار خودمم بیام کلید دارم ..
با هم به خونه ی نرگس رفتیم .. در رو که باز کردم رختخواب وسط اتاق بود و خبری از نرگس نبود .. در دستشویی و حمام رو زدم اونجا هم نبود .. نه بچه نه نرگس ، هیچ کدوم نبودند ..
سریع شماره موبایلش رو گرفتم.. خاموش بود ..
مامان محکم زد پشت دستش و گفت دیدی گفتم بچه رو بهش نده ، فرار کرده...
بلند داد زدم کجا فرار کرده؟ کجا رو داره که بره؟ حتما بچه حال ندار بوده برده دکتر ، شایدم رفته چیزی بخره ..
مامان زد وسط سینم و گفت اینقدر احمق نباش اگر یکی از اینا بود میتونست به ما زنگ بزنه .. فکر کن ببین کجا میتونه بره ، برو دنبالش تا دیر نشده .. اصلا همین الان برو شکایت کن .. بگو بچم رو دزدیده ..
یاد اشک نرگس افتادم .. حرف مامان درست بود و نرگس پسرم رو دزدیده بود ..
با آقا موسی صحبت کردم خبری نداشت .. تو تهران کسی رو نداشت مادرش هم خبر نداشت که این بارداره و مطمئن بودم اونجا نمیره ...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عقد
سلام این خاطره واسه روز عقدمه🥲
روز عقدم من خیلی ذوق داشتم چون پیش بهترین میکاپ کار شهرمون وقت گرفتم و میکاپم خیلی خوب شد
همین که وارد مجلس شدم
عمم و دختر عمم اومدن جلو و دیدن همه دارن ازم تعریف میکنن و میگفتن چقدر ناز شدی
عمم نگاهم کرد گفت
واییییی چقدر سنت رفته بالاااا دختر چرا اینطور میکاپت کرده نگاه کن ابروهاتو آخهههه؛وای چرا اینقدر کرم زده واستتتت و همش فاز میدادن
خلاصه انگار اون همه تعریف از من که چقدر خوب شدی یادم رفت و من تا آخر مراسمم یه لبخند مصنوعی داشتم و خیلی ناراحت بودم
فقط خاستم بگم
اون مراسم یا جشن واسه عروس و دوماد خیلی مهمه و حتی اگه میکاپ یا هرچیزی مورد پسند شما نبوده لطفا نظرتون رو برای خودتون نگه دارید، چون ممکنه با یه حرف شما اون حس و حال زیر و رو بشه
با تشکر.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام به ادمین و خوهرای گلم.
خواهرای گلم این که میگن زن #اراده کنه میتونه زندگیشو روبه راه کنه، راسته. من تو این یک ماه کلی #تغییر ایجاد کردم تو زندگیمون. نتیجشم چند روز پیش بود که همسرم بابت تغییرات منو #سوپرایز کرد.
بهم گفت: تو این چند وقت زندگیمون گرمتر شده. جز خونه دوس ندارم جایی باشم. توبهم #دلگرمی میدی. #آرامش دارم و ...
بعد گفت: لباس بپوش میخوام ببرمت جایی. منم زود آماده شدم. تو خیابون رسیدیم به یه #طلا فروشی.
آقاییم گفت: سوپرایز من برا خانومم: یه #انگشتر انتخاب کن عشقم.😍
اینقدر #ذوق کردم که نگووووو.
به نظرم آدم خودش مسئول کاراشه. من خواستم وتونستم.😃
من اولین رازم کانال شماس، دومیش ایده وتجربه های خواهریا، سومی هم #اراده خودمه. 😉
من تو این یک ماه دنبال #علایق همسرم رفتم دنبال کاری که #خوشحالش میکنه. کاری که عصبیش میکنه رو حذف کردم.
✍امکان #تغییر در هر زندگی ای وجود داره. دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره. فقط باید از خودتون شروع کنید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات شما
سلام
اقا من همه پسر خاله ها و دختر خاله هام ازدواج کردن وبچهاشون اندازه منن فقط یه دایی کوچیک داشتم که زمانی که من شاید هنوز مهد کودکم نبودم ازدواج کرد و از عروسی داییم فقط یه چیز یادمه اونم اینه که دو تا مرد یکی میز غذا اون یکی پایه میز و برداشتن و همو خرد کردن 😂تو سر هم و بقیشو چون مامانم سرم و برگردوند ندیدم
بعدا از مامانم پرسیدم میگفت تو از کجا اینو میدونی بعدشم فهمیدم از رو فیلم عروسی بوده 😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام به همگیییییی.
منم میخوام مث بقیه تجربمو بگم.☺️
من تو #عقدم و همسرم از یه استان دیگست(دیگه درک کنین چقد تفاوت #فرهنگی داریم)
خونواده ی همسرم از نظر #مالی به مشکل خوردن! من همیشه فکر میکردم چقدر همسرمو #درک میکنم چیزایی ک ناراحتش میکنه رو نمیگم و ازین حرفا! ولی امروز متوجه شدم که اینجوری نیست!
ما رسممون اینه #اعیاد اول خونواده دوماد به عروس هدیه میدن!
همش بهش میگم که رسممون اینه! واس عید بعدی ک میخام برم خونشون به شوخی بهش گفتم: خب حالا چی بهم میدین؟
شوهرم گفت یکم از دستت ناراحتم. با اینکه میدونی اوضامون چجوریه ولی همش از رسم و رسوماتون میگی و الانم میگی بیام چی بهم میدین؟ #خجالت میکشم وقتی این حرفو میزنی. فعلا شرایطمون مناسب نیست.
خانوما من خییلی #خجالت کشیدم!
تجربم کوچیکه ولی میخوام اینو بگم که هیچ وقت فکر نکنین ایده الین و همه ی رفتاراتون درسته!
همیییییییشه به همه ی جوانب #حرفی که میخاین بزنین فکر کنین بعد به زبون بیارید!
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
پارسال سر امتحانای دی که میخواست شروع بشه زمین و زمان و بهم میدوختم و از خدا خواستم یه بلایی سرم بیاره تا نرم سر جلسه
اقا چشتون روز بد نبینه اپاندیسم ترکید🗿البته امتحان ریاضی و دینی و فیزیکم دیگه ندادم😃😂
ادمین: شنوایی و بیناییت سرجاشه؟😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
امتحان رانندگی داشتم افسره بهم گفت خانوم دنده عقب برو منم سرشار ازاسترس بودم اومدم دستم و بزارم پشت صندلی شاگرد و دنده عقب برم با پشت دست تَقققق زدم تو دهن افسر سریع دستم و کشیدم گفتم وای ببخشید گفت خانوم پیاده شو ردی 😢
ادمین: خدا ذلیلت کنه😂😂😂😂😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری ᭄🏡
ترفند باز کردن یخ گوشت
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
🌹☘سلامی گرم خدمت همه خانومای کانال.
دم همتون حسابی گرم.
امیدوارم تنور عشق زندگیتون داغ باشه☺
این دومین باره ک پیام میفرستم. من 20 ساله هستم و عشقم 25.
❇️ چند وقت پیش ی خانومی سوال کرده بودن ک همسرشون کادو یا گل نمیخرن و تذکرشونم روی همسری اثر نداره😕
خواستم بگم که: عزیزم عشق منم اوایل همینجوری بود. نه یه جمله #عاشقانه بلد بود، نه #سوپرایز ساده.😐
خودم همه اینا رو بهش یاد دادم. بهشون گفتم وقتی یه شاخه گل میخری انگار کل دنیا رو برام میخری، دیگه #هدیه پیشکش.😜
ازاون موقع تا جایی ک امکانشو داشته باشن دوتا شاخه گل گاهی وقتام یه #جعبه شکلات، #روسری، #عطر و... برام میگیرن. منم کلی #ذوق میکنم و به مامان بابام میگم که ببینین سعیدآقا چی برام گرفتن. اینجوری بیشتر ترغیب میشن.
❇️ من هیچ وقت برای همسرم از #نیاز هام نگذشتم. مثلا اگه #پول نداشتن نگفتم بیرون نریم. مثلا بهشون میگم: عزیز میشه بیرون بریم؟ حالا من قول میدم که دختر خوبی باشم و زیاده روی نکنم.😃 اینجوری کلی هم #تشکر میکنن که مرسی درک میکنی.😘
آقایون مثل پسربچه ان. باید عادتشون داد. باید بهشون یاد داد. باید مستقیم باهاشون #حرف زد. اینجوری میشه که دوست داشتنی میشن و کلمات و رفتارهای #عاشقانه رو خیلی بهتر از شما ابراز میکنن وانجام میدن.
❇️ بکی از خانومای گل خوندن سوره #طلاق رو پیشنهاد کرده بودن منم میخوام خوندن سوره #مزمل رو پیشنهاد کنم. فوق العاده اس.
ان شاالله بهترین روزها منتظرتون باشه.
یاحق.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
18.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍔#فرنی
✍مواد لازم:
🥢 آرد برنج:2قاشق غذاخوری ،
🥢 شیر:2لیوان،
🥢 شکر:4قاشق غذاخوری،
🥢 گلاب:2قاشق غذاخوری،
🥢 پودرهل:1قاشق چایخوری،
🥢 زعفران
🔹شیر حتما باید سرد باشه
حتما کمی از دما بیوفته بعد داخل یخچال قرار بدید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•