✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام به تمام خانمایه گل کانال
راستش من تجربهارو میخونم خیلی میبینم که بعضیا زیر بیست سال ازدواج کردن چه دختر چه پسر
زیر بیست سال #عشق_آتشین دارن و هیچ چیزی رو #نمیبینن جز اونیکه دلشون میخواد
من خودم تو ۱۶سالگی با اقایی ازدواج کردم که ده سال از من بزرگتر بود این اقا از روز خواستگاری #دروغ گفت ولی من #نمیفهمیدم باورتون نمیشه من حتی #معیاری واسه #ازدواج نداشتم شاید خنده دار باشه ولی من فقط از تیپ و فرم عینک ایشون خوشم امد😄
خب من سنی نداشتم نمیدونستم معیار اصلا چی هست !
بعد از ۸ سال با یه بچه جدا شدم...
کاش میشد تو ایران سن پسرا واسه ازدواج ۲۶بود و سن دخترا ۲۴
باور کنید امار #طلاق به طور چشم گیری میومد پایین
من الان دوباره ازدواج کردم ولی این دفعه با #عقلم #انتخاب کردم همه چیزارو #سنجیدم هم خودم هم پسرم تو ارامش زندگی میکنیم
ولی ۸سال از قشنگترین سالهایه عمرم به هدر رفت کاش قبل ازدواج بریم #مشاوره
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اتفاقات_واقعی
پدربزرگم کشاورزه وقتی جوون تر بوده کاراشو که سر زمین انجام میده شب داشته با موتور برمیگشته که یهو میبینه همسایشون داره رو کوه ها و تپه ها بپر بپر میکنه.. بابابزرگم هم بهش میگه خاله معصومه(اسمش این بوده) تو اینجا چیکار میکنی؟اون هم یهو برمیگرده رو به بابابزرگم و با فریاد میگه خالههههه معصومههههه کیهههههههه؟
بابابزرگم هم که دیگه الفرار...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نکات_خانه_داری🌸🍃
آبلیمو برای جلوگیری از سوراخ شدن کتری
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عروسی
یه دو خط خاطره غمگین بگم واستون🥲
مادربزرگم فردای عروسیش از مادرشوهرش کتک خورده فقط بخاطر اینکه صبح زود خونه رو تمیز نکرده
رفته فرشای خونه رو شسته غذا پخته
شبم از شوهرش کتک خورده فقط بخاطر حرفهای مادرشوهر😭
زمانای قدیم خیلی خوب برخورد نمیکردن با عروسا، خوب شد گذشته ها در گذشته موند
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نکات_خانه_داری🌸🍃
سه تاترفند خونه داری
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خسته نباشین من 3روزه باکانالتون اشنا شدم خیلی خوبه
ب همه هم معرفیش کردم
من ی دختر 18سالم ک نامزد کردم و نامزدم 27سالشه
من خیلی با مامانم و بابام #مشکل دارم سر همین مشکلات ک خیلی ناجور خستم کرده بود #ازدواج کردمو الانم دارم جدا میشم نامزدم یه ادم هیز بود ک با وجود من با نامزد قبلیش ارتباط داشت و خانوادش خیلی دخالت میکردن انگار من رفتم خاستگاری پسرشون
من خونه بابام خیلی #سختگی کشیدم ولی گفتم شاید با ازدواج مشکلم کمتر شه ولی دیدم #متاسفانه بیشتر شد الانم ک... 😔
اما هنوز #سخت_گیری مامانم سرجاشه بابامم ک اصلن حتی نمیزاره یه شب تنها خونه مامان بزرگم باشم ، ی سال میشه برام گوشی خریده مامانم همش منت میزاره
خواهش میکنم انقد ب بچه هاتون سخت نگیرین بزارین با هم مثل دوست باشین با اینکه نسلمون فرق میکنه اما ما هم ادمیم نیاز ب همدم داریم ی همدم ب اسم مادر
اما با سخت گیری ن تنهاچیزی بهتون نمیگیم بیشتر وقتا یواشکی کارهایی رو انجام میدیم ،
نمیگم خیلی روشن فکر باشین اما میشه بجای نصیحت مثل دوست کنارمون باشین و همدردمون شین
✍ کاری نکنید که از چاله دربیایین و بیفتین تو چاه
عاقلانه تصمیم بگیرید تا فردا روزی پشیمان نشوید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عروسی
سلام
من فروردین ۶۷ عروسی کردم شب عروسیم خانما خونه مادر شوهر بودن آقایون خونه همسایه دیوار به دیوار غروب که همگی رسیدم خونه داماد حسابی شلوغ بود و پذیرایی شدن وقت شام شد اینا سر خیابون ی رستوران بود گفتن شام تشریف ببیرین رستوران آقا داماد با ماشین پدر بزرگهای منو برد همگی رفتن من که عروس بودم تا آخر شب تنها موندم و خونه 🥲 بعد ۱۱شب با مهمونا آمدن خونه با ۲ پرس شام
اینم از عروسی ما چون بنده خدا داماد حواسش به مهمونا بود که کسی جا نمونه ....
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔴سربه راه شدن فرزند یا همسر نااهل🔴
اگر در خانه جوان نااهل یا همسری دارید که به حرف شما گوش نمیدهد و از نماز و دعا فاصله گرفته و شب دیر وقت به خانه میآید و باعث پریشانی و آزار شما شده است ،برای اصلاح شدن و تغییر رفتارش به طوری که مطیع شما شود و حرف شما را گوش بدهد تنها یک راه قطعی و موثر وجود دارد.در یک اتاق تنها بنشینید و بدون اینکه با کسی حرف بزنید ۳۶۰ مرتبه این دعا را بخوانید....👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
خیلیا با این دعا سربه راه شدن😍👆
#اعتراف
من چند روز پیش رفتم خونه رفیقم و موقع ناهار رسید، من دیر صبحانه خورده بودم حدود ۱۱ ، مامان بزرگش برگشت به دوستم گفت بچه مردم گشنشه(من) رفت و با یه سینی ماکارانی و دلستر برگشت منم نشسته بودم یهو بلند شدم گفتم زحمت کشیدید خودم میاوردم ممنون، یهو مامان بزرگه گفت برای خودمه 😐😐به دوستت بگو برات بیاره😐آقا خلاصه به خدا التماس میکردم زمین دهن باز کنه برم توش، متاسفانه نکرد...😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی ❤️ سلام من لیلام چهل و دو سالمه، پانزده سالم بود که مادرم پاشو کرد تو یه کفش که زن پ
داستان زندگی 🍀
مادرش گفت باشه برید اما اگه رفتید دیگه پاتونو تو خونه من نذارید یا من یا اونا
مصطفی مونده بود چیکار کنه، منم از ترس اینکه خالم باهامون قطع رابطه کنه با وجود اینکه دوست داشتم برم گفتم ول کن مصطفی نمیخواد بریم عمه بابام زیادم واجب نیست
مصطفی اخماش رفت تو هم و هیچی نگفت
گفتم خاله خیالت راحت باشه نمیریم اونجا
گفت باشه پس منم میرم خونه دیگه سفارش نکنم نرید اونجا
دوباره چشم گفتمو رفت، تا پاشو از خونه گذاشت بیرون مصطفی گفت لیلا زود باش آماده شو بریم خونه عمه بابات
گفتم مصطفی اگه مامانت بفهمه قهر میکنه ها
گفت اشکال نداره اونا تدارک دیدن یا نباید قول میدادیم یا حالا که دادیم باید بریم، بعدم از کجا مامانم میخواد بفهمه رفتیم؟ تو نگی نمیفهمه
از خدا خواسته پاشدم زود لباسامو تنم کردم رفتیم مهمونی.
سه چهار شب بعد خالم اومد خیلی توپش پر بود تا درو باز کردم شروع کرد به داد و بیداد گفت مگه من نگفتم نرید مهمونی برای چی رفتید؟
مصطفی گفت نه ما نرفتیم
خاله گفت به من دروغ نگو خواهرم خودش گفت رفتید، تو فکر کردی من حالیم نیست نمیفهمم؟ حالا که بین منو اونا، اونا رو انتخاب کردی دیگه حق نداری پاتو تو خونم بذاری، تو باید بفهمی که فقط حرف منو گوش بدی نه حرف زنتو
خواست بره رفتم خواهش کردم با قهر نره اما گوش نکرد قهر کرد و رفت.
مصطفی شروع کرد با من دعوا کردن گفت مادرت همه چیزو خراب کرده نخود تو دهنش خیس نمیخوره حالا هم بگو خودش بیاد آشتیمون بده
منم فرداش به مامانم گفتم و باهم رفتیم خونه خالم اما خالم منو تو خونه راه نداد فقط مادرمو راه داد، مامانم گفت راضیش میکنه ولی نتونسته بود
از اون موقع چند بار منو مصطفی رفتیم عذرخواهی اما قبول نکرد چند بار بزرگتر فرستادیم بازم قبول نکرد، حدود یک سال و نیم باهامون قهر بود تا اینکه من حامله شدم و بالاخره راضی شد آشتی کنه
اما شرط گذاشت که هروقت هرچی بگه ما بگیم چشم، انگار عقده ریاست داشت
اصلا دوست نداشت پسراش به خصوص مصطفی رو حرفش حرف بزنن، منم که بچه بودم قبول کردم تا اینکه بچم به دنیا اومد، دختر بود دوست داشتم اسمشو ساناز بزارم، پاشو کرد تو یه کفش گفت ساناز دیگه چه اسمیه من ستایش دوست دارم باید اسمشو بزارید ستایش
ما هم از ترس اینکه نکنه دوباره قهر کنه اسمشو ستایش گذاشتیم
دیگه انگار خوشش اومده بود برای هر چیزی باید نظر میداد...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خسته نباشید.
میخواستم به شما خانم های گل بگم که رابطه با خانواده همسر خیلی باید #حساب شده باشه ولی اینو بدونید اگه ذره بین دست بگیرید مدام به خانواده همسر حساس بشید 😱 همسرتونم بعد یه مدت رابطش با خانوادتون سرد و سنگین میشه و اونم خیلییییی حساس میشه رو رفتارا و اخلاقای خانوادتون 😔
این نتیجه برمیگرده به طرف خودتون .
پس زیادی حساسیت به خرج ندهید. و اگه شکایتی از خانوادش دارید، یا از چیزی ناراحت شدید خیلبیییی محترمانه بهشون همون جا بگید .
اینطور هم #کدورت تو دل شما نمی-مونه و هم اینکه اونها به رفتار شما اشنا میشن 😊
و این مسایل #خاله-زنکی رو هم به همسرتون منتقل نمی کنید که اونم این خصلتو پیدا کنه 😉
و اگر کسی خبری براتون اورد که مثلا خواهر شوهر ،مادر شوهر، فلان حرفو پشت سرت گفته خواهشااااا به اون-طرف
#مخبر رو ندید و ضعف نشون ندید که بیاد چهار تا حرف بیشتر روش بزاره و دروغ تحویلتون بده بگید که برام مهم نیست که کسی پشت سرم چی میگه خواهشا منو درگیر این مسایل نکنید 😒
همونجا به بحث خاتمه بدید 🙂
خیلیا هستن که دنبال سوءاستفاده-ان و میخوان خاله زنک بازی در بیارن. روابط رو بهم بریزن.
میتونید بعدا با احترام به طرفتون بگید هر موقع حرفی داشتید و چیزی بود خواهشا به خودم بگید دوست ندارم حرفم جایی باشه .
اینطور مثل یه خانم با #سیاست همه ی مسایل رو خوب پیش میبرید .🌹
و اگر چیزی هم از خانواده همسر دیدید سعی کنید، #گذشت کنید بخاطر زندِگیتون بخاطر همسرتون چون واقعا #نقششون تو زندگی ادم خیلی پر رنگه 💕
و خیلی مسایل با #صبر حل میشههههه👍
باتشکر از کانال خیلییییی خوبتون و تجربه های بسیار عالی دوستان گل🌹
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•