eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
7.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینکه تو پروردگار منی، مرا کافیست و آنچه در قلب من است از تو پنهان نیست، پس الهی مرا آرامش عطا کن ... خدایا به تو پناه می‌برم به تنگ آمدن قلب و خوردن حرف‌ها و احساسی که نه گفته می‌شود نه فهمیده، قلب مرا آرام کن به آنچه بهتر می‌دانی و روا مدار که نزد کسی گلایه برم که برای غمم ارزشی قائل نیست، تمام زندگی را به تو می‌سپارم ... خدایا شکرت که هستی و آرام جان منی ...
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان شنیدنی از شب اول قبرِ عالم بزرگ حوزه نجف
16.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️معجزه دعای مادر استاد دانشمند🎤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امیرالمومنین علی علیه السلام: دورترین انسان از ساحت مقدس پروردگار انسان خسیس مالدار است غررالحکم
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرازی دیگه از سوره انبیأ در مقام بیات تقدیم شما
16.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️معجزه دعای مادر استاد دانشمند🎤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ «تو کُمکم کن» 👤 استاد دانشمند 🤲 وقتی شما برای فرج دعا میکنید، امام زمان هم برای شما دعا میکنه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنان علی علیه السلام: برای آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده ... زیرا تو را از آنچه در آینده می‌آید باز می‌دارد ! 📕غررالحکم
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حکایت زاهد 👤حجت‌ الاسلام و المسلمین دانشمند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
6 صدامو که شنید خواست در بره اما خیلی سریع کیف را از دستش قاپیدم و گفتم_ از منی که خواهرتم خجالت نمی‌کشی از خدا بترس از عاقبت کارات بترس. عباس عصبی خواست به سمتم بیاد که کیف رو ببره منم شروع کردم به داد و بیداد جیغ کشیدم. مردمی که اونجا بودم به سمتمون اومدن عباسم فراری شد بعدش رفتم به همون آدرسی که خانم رو پیاده کرده بودم. از افرادی که اونجا بودند پرس و جو کردند از نشونه اون خانم بهش گفت بهشون گفتم که شوهرش خیلی عصبی بود و تمام صورت خانمه هم کبود بوده. یکی از همسایه‌ها شناختشو گفت اون دختر اکبرآباد آدرس خونشون رو گرفتم و وقتی که به اونجا رفتم در زدم همون دختر بیچاره درو باز کرد چشماش پر از اشک بود . کیف رو بهش دادم و قضیه رو بهش گفتم اونم حسابی ازم تشکر کرد و گفت _این طلاها مال عقدم بودن.شوهرم خیلی عصبیه و مدام از خونه بیرونم می‌گه. منم طلاهامو برداشتم که به خونه بابام بیام اما قبل اینکه من پیاده شم اومد و منو از اینجا برد منم توی راه هرطور شد از دستش فرار کردم و این بار به خونه پدرم پناه آوردم‌ گفت که می‌خواد طلاق بگیره می‌گفت که شوهرش شب و روز می‌زنش. اعتیاد داره و خیلی رفیق بازه. می‌خواست بهم مژگونی بده اما نذاشتم گفتم که وظیفه‌ام بوده از خونشون بیرون اومدم دلم برای اون خانم خیلی می‌سوخت خدا را شکر کردم که مثل پدر و مادرم امانت دارم و تونستم خنده رو به لب این زن بی‌گناه بیارم ‌ از خدا خواستم که برادر هم سر به راه کنه اونم سر سفره پدر من نون حلال خورده و الان به خاطر دوستاش به این روز افتاده بود. پایان . کپی حرام.
دوران عقدم بهترین سالها بود. رضا خیلی هوامو داشت و همه جوره تامینم می‌کرد . داشتم آماده می‌شدم که با هم به بازار بریم چند لحظه بعد گوشیم زنگ خورد از اونجایی که می‌دونستم رضائه با عجله کیفم رو برداشتم و از خونه بیرون رفتم. مامان دنبالم افتاد و گفت_ مادر شام یادتون نره با رضا بیاین اینجا. سری تکون داد_ چشم مامان بهش میگم.. اما ممکنه که بریم خونه مادر مامانش اینا ...حالا ببینم چی میشه مامان . گفت _ پس من منتظر خبرم دخترم حتماً بهم خبر بده. چشمی گفتم و از خونه بیرون رفتم. رضا جلوی در وایساده بود بازم مثل همیشه لبخند به لب داشت . با دیدنم ذوق زده به سمتم اومد و گفت _به به حنانهدخانم می‌بینم که امروز بدجوری به خودتون رسیدین. ادامه دارد. کپی حرام‌.