eitaa logo
کانال فرق و ادیان
2.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
619 ویدیو
145 فایل
👇جهت عضویت کلیک کنید. لینک مستقیم عضویت در کانال: https://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e - انتشار مطالب، خبر و آثار در کانال - ارتباط با ادمین - تبلیغات 🔰 @Adminkhatam🔰⁦
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ در منابع ۳ ⚫️ 👈🏼 و صلوات‌الله‌علیهما بر مصائب سیدالشهداء علیه‌السلام راوی می‌گوید: با عـلـی (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) سفر می‌کردم. وقتی به محاذات "نینوی" رسیدیم، ایشان (امیرالمومنین علیه‌السلام) فرمودند: صبر کن ای اباعبدالله! صبر کن در کنار شط . راوی می‌گوید: درباره این جمله، از ایشان سوال کردم؛ فرمودند: روزی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد شدم و دیدم از چشمان ایشان سرازیر است. پرسیدم: چرا گریه می‌کنید؟ پاسخ دادند: علیه‌السلام آمده بود، و خبر داد که امت من فرزندم (صلوات‌الله‌علیه) را به قتل خواهند رساند. سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به من فرمودند: می‌خواهی او (سیدالشهداء علیه‌السلام) را به تو نشان دهم؟ گفتم: آری؛ پس حضرت دست خود را دراز کردند و و مشتی از خاک آوردند؛ تا آن خاک را دیدم، نتوانستم از گریستن خودداری کنم... 👈🏼 در مجمع الزوائد، رجال این روایت را موثق دانسته است. 📚 المعجم‌الکبیر، الطبراني(قرن چهارم ه.ق) جلد۳، صفحه۱۱۱ ‌🔰 @Adyanuniv 🔰
🔶 اولین 🔶 بشارة المصطفى: عن عطيّة العوفي قال: خرجت مع جابر بن عبد اللّه الأنصاري رحمه اللّه زائرين قبر الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام فلمّا وردنا كربلا دنا جابر من شاطى‏ء الفرات فاغتسل ثم ائتزر بإزار و ارتدى بآخر ثمّ فتح صرّة فيها سعد فنثرها على بدنه ثمّ لم يخط خطوة الّا ذكر اللّه حتّى دنى من القبر قال: ألمسنيه فألمسته فخرّ على القبر مغشيّا فرششت عليه شيئا من الماء فأفاق ثم قال: يا حسين (ثلاثا) ثم قال: حبيب لا يجيب حبيبه، ثم قال: و أنّى لك بالجواب و قد شحطت أوداجك على أثباجك و فرّق بين بدنك و رأسك، ثمّ ذكر بعض مناقبه و كأنّه كان هذا زيارته له ثم زار الشهداء بالسلام عليهم ثم قال: و الذي بعث محمدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بالحقّ لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه، قال عطيّة فقلت لجابر: و كيف و لم نهبط واديا و لم نعل جبلا و لم نضرب بسيف و القوم قد فرّق بين رؤوسهم و أبدانهم و أوتمت أولادهم و أرملت الأزواج؟ فقال لي: يا عطيّة سمعت حبيبي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يقول: من أحبّ قوما حشر معهم و من أحبّ عمل قوم أشرك في عملهم، و الذي بعث‏ محمدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بالحق نبيّا انّ نيّتي و نيّة أصحابي على ما مضى عليه الحسين عليه السّلام و أصحابه‏ گويد با براى قبر عليه السّلام از بيرون شديم، وقتى به رسيديم كنار رفت و غسل كرد سپس لنگى به كمر خود بست و قطعه ديگرى (همچون لباس احرام) به شانه‏اش افكند و مقدارى (گياه خوشبو) از كيسه درآورد و به بدنش پاشيد و به راه افتاد ، قدمى برنميداشت مگر با ذكر خدا، و چون نزديك قبر رسيد به من گفت دستم را به قبر برسان، تا دستش به قبر رسيد بيهوش بروى آن افتاد، قدرى آب به صورتش پاشيدم تا حالش جا آمد، سپس سه بار گفت ، بعد از آن گفت دوست جواب دوستش را نميدهد، خطاب به قبر گفت: چگونه پاسخ دهى، زيرا خون از رگهاى گردنت به پشت و شانه‏ات روان شده، و بين بدن و سر مباركت جدائى افتاده است ؛ سپس برخی از مناقب علیه السلام را متذکر گردید و ایشان و شهداء را با این کلمات نمود : سوگند به آن كس كه محمّد را به راستى برگزيد ما در راهی كه شما رفتيد با شما شركت داريم. ميگويد به جابر گفتم چگونه (ما شريك آنهائيم)؟ با اينكه از دره فرود نيامديم و از كوهى بالا نرفتيم و شمشير نزديم ولى آنها سرشان از بدنها جدا شده و فرزندانشان يتيم و زنهاشان بيوه گشتند؟ جواب داد : اى عطيه از دوستم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيدم فرمود هر كس قومى را بدارد با آنها گردد، و هر كس كردار قومى را دوست بدارد با آنها شريك است، سوگند به آن كس كه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به راستى برگزيد نيّت و قصد من و يارانم همان نيّت امام حسين عليه السّلام و اصحاب آن حضرت است . 📚 سفینةالبحار ج۸ ص۳۸۳ ؛ بحارالانوار ج۶۵ ص۱۳۱ (با کمی اضافات) 🔰 @Adyanuniv🔰
⚫️ در منابع (۳) ⚫️ 👈🏼 و صلوات‌الله‌علیهما بر مصائب سیدالشهداء علیه‌السلام راوی می‌گوید: با عـلـی (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) سفر می‌کردم. وقتی به محاذات "نینوی" رسیدیم، ایشان (امیرالمومنین علیه‌السلام) فرمودند: صبر کن ای اباعبدالله! صبر کن در کنار شط . راوی می‌گوید: درباره این جمله، از ایشان سوال کردم؛ فرمودند: روزی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد شدم و دیدم از چشمان ایشان سرازیر است. پرسیدم: چرا گریه می‌کنید؟ پاسخ دادند: علیه‌السلام آمده بود، و خبر داد که امت من فرزندم (صلوات‌الله‌علیه) را به قتل خواهند رساند. سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به من فرمودند: می‌خواهی او (سیدالشهداء علیه‌السلام) را به تو نشان دهم؟ گفتم: آری؛ پس حضرت دست خود را دراز کردند و و مشتی از خاک آوردند؛ تا آن خاک را دیدم، نتوانستم از گریستن خودداری کنم... 👈🏼 در مجمع الزوائد، رجال این روایت را موثق دانسته است. 📚 المعجم‌الکبیر، الطبراني(قرن چهارم ه.ق) جلد۳، صفحه۱۱۱ عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
⬅️⬅️گریه و بر مصائب راوی می‌گوید: با عـلـی (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) سفر می‌کردم. وقتی به محاذات "نینوی" رسیدیم، ایشان فرمودند: صبر کن ای اباعبدالله! صبر کن در کنار شط . راوی می‌گوید: درباره این جمله، از ایشان سوال کردم؛ فرمودند: روزی بر وارد شدم و دیدم اشک از چشمان ایشان سرازیر است. پرسیدم: چرا گریه می‌کنید؟ پاسخ دادند: علیه‌السلام آمده بود، و خبر داد که امت من فرزندم (صلوات‌الله‌علیه) را به قتل خواهند رساند. سپس به من فرمودند: می‌خواهی او را به تو نشان دهم؟ گفتم: آری؛ پس حضرت دست خود را دراز کردند و مشتی از خاک آوردند؛ تا آن خاک را دیدم، نتوانستم از گریستن خودداری کنم... 📚 المعجم‌الکبیر ج۳ ص۱۱۱ 👈🏼 هیثمی در مجمع الزوائد، رجال این روایت را موثق دانسته است. عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰