eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
به روشنایی قرص است دلم به آیه‌های قرآن این سینه گرفته عطر و بوی ایمان هرگاه که آسمانِ دل، ابری شد دستان مرا گرفته در هر باران @Aftabgardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
به روشنایی میان شعله می‌سوزد مگر باران؟ نمی‌سوزد اگرچه جسم هم آتش بگیرد، جان نمی‌سوزد به آتش می‌کشند این روزها قرآنِ ما را... لیک نمی‌دانند فجر و طارق و فرقان نمی‌سوزد نمی‌دانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان که حمد آتش نمی‌گیرد، که الرحمن نمی‌سوزد خدای قصه‌ٔ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر چرا این شهرها در آتشِ کفران نمی‌سوزد؟ مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان دل مردم برای این همه ایمان نمی‌سوزد؟ به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی بگو قرآن نمی‌سوزد، بگو قرآن نمی‌سوزد @Aftabgardan_ha
شوقی برای دیدن باران نداشتم از پنجره غبار نمی‌رفت قبل تو از دل بعید بود، دل بی‌خیال من هرگز سر قرار نمی‌رفت قبل تو گل داده چارچوب تمام اتاق‌ها از خانه انتظار نمی‌رفت قبل تو... @shahrestaneadabpubb
خیمه‌ها محاصره‌ست، تیغ‌هاست بر گلو دشنه‌هاست پشتِ سر، نیزه‌هاست پیشِ رو روی خاک پیکری‌ست، روی نیزه‌ها سری‌ست قصّه را شنیده‌ایم بندبند، مو به مو قصّه را شنیده‌ایم، قصدِ راه کرده‌ایم شرحِ ماجرا بس است، لب ببند قصّه‌گو! نیست، نیست نخل‌زار، پشت رقصِ این غبار نیزه‌زارِ دشمن است، دشمن است روبه‌رو در مسیرِ مردها صف کشیده دردها زخم‌ها نفس‌نفس، زهرها سبوسبو عدّه‌ای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند یا خزیده در سکوت یا اسیرِ های‌وهو شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست جز به خون نمی‌کنند عاشقانِ او وضو عاقبت برای او، پیشِ چشم‌های او غرقِ خون‌شدن مرا آرزوست آرزو! @Aftabgardan_ha
این بار چه شاعرانه از راه رسید پیچیده تنش به سطری از شعر سپید دیروز هجا هجا غزل رفته ولی امروز غروب، قطعه برگشته شهید @Aftabgardan_ha
به غیر از تو ندارم در جهان یک آشنا حتی قرار من! تویی تنها قرارم با خدا حتی منی که قد کشیدم ساقه ساقه از دل غربت نبودم لحظه‌ای از ریشهٔ مهرت جدا حتی نه تنها من _که از بی‌تابی‌ام سر می‌رود شوقت_ صدایت می‌زنند این روزها گنجشک‌ها حتی کجای عالمِ تنهایی‌ام دیدار تو حتمی‌ست؟ به عشقت حاضرم پر وا کنم تا ناکجا حتی! شنیدم مهربانی، بیشتر از هر خیال و وهم… شنیدم دوست داری روسیاهان را… مرا حتی… به کویت هرکه رو آورد، برگشتن نمی‌دانست که از کوه غم تو برنمی‌گردد صدا حتی *** سفر جای خودش، آنقدر دورم از وصالت که نمی‌بینم منِ بیچاره خواب کربلا حتی @Aftabgardan_ha
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ. مى‌خواهند نور خدا را به دهانهايشان خاموش كنند ولى خدا كامل‌كننده نور خويش است، اگر چه كافران را ناخوش آيد. از شما شاعر گرامی دعوت می‌کنیم تا اشعار خود را در پاسخ به عمل شنیع و انزجارآور اهانت به قرآن، به آیدی دفتر شعر شهرستان ادب در ایتا و بله بفرستید.👈 https://eitaa.com/office4poem @Aftabgardan_ha
از میان حجم انبوه سیاهی‌ها، به تو ... من پناه آورده‌ام از وحشت دنیا، به تو خوب می‌دانم که هستم روسیاهِ روسیاه گرچه از خود ناامیدم، دلخوشم اما به تو توبه کردم تا مگر آدم شوم اما نشد پس توسل می‌کنم چون آدم و حوا به تو دود شهر آشفته‌ام کرده، خوشا عود حرم ... می‌رسانْدم کاشکی در کربلا خود را به تو می روم هیات، مگر هیات مرا تسکین دهد می‌رسم اینجا و نزدیکم کمی حالا به تو ای که دریاهای عالم تشنهٔ کام تواند داد آخر یک نفر یک قطره از دریا به تو؟ نه فقط از غصه آبت می‌کند تا می‌رسد نالهٔ «ادرک اخاک» از جانب سقا به تو قطره قطره خون اصغر می‌چکد بر آسمان تسلیت گوید خدا در این غم عُظمی به تو روی خاک داغ صحرا، روی نیزه، در تنور هرنفس، هر لحظه، در هر جا سلام ما به تو @Afftabgardan_ha
صدای قافله‌ای می‌رسد دوباره به گوشم محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم نشسته‌ام بنشانم به اشک، آتشِ دل را اگر که گوشه‌ای از بزم، سر به زیر و خموشم غم حسین که باشد، چه باک از غم عالم؟ غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم به عشق ذکر «» است، هرچه آب بنوشم @Afftabgardan_ha
آهسته در برابر طوفان گریستی بر ریگ‌های داغ بیابان گریستی دستی به جام باده و دستی به زلف یار از خیمه تا میانه‌ٔ میدان گریستی «همراه تو زمین و زمان گریه می‌کند» با خاک و باد و آتش و باران گریستی ای سرپناه بی سر و سامانی حسین بی سرپناه، بی سر و سامان گریستی از خیمه‌ای به خیمه‌ٔ دیگر دویدی و همپای بغض مرثیه‌خوانان گریستی بانوی صبح روشنی کاروان چرا تا شام روی ناقهٔ عریان گریستی گاهی به دور دخترکان سپیدمو گاهی به زیر معجر و پنهان گریستی دیر آمدی و پیرهنی بر تنش نبود دیر آمدی اگرچه فراوان گریستی @Aftabgardan_ha
گاهی به جای چشم، قلم گریه می‌کند سرشار از گلایه و غم گریه می‌کند وقتی صدای روضه بپیچد به کوچه‌ها با «این چه شورش است»، عَلَم گریه می‌کند خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری پر می‌زند میان حرم، گریه می‌کند هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو در خانه‌اش قدم به قدم گریه می‌کند بیتی که خواست روضه بخواند نیامده تنها نشسته کنج دلم گریه می‌کند @Aftabgardan_ha
آن شوق تمام را چرا سوزاندند؟ تصویر خیام را چرا سوزاندند؟ این نخل ستایشگر سیصد ساله، این پیرغلام را چرا سوزاندند؟ پ.ن: حریقِ عمدیِ نخل با قدمت ۳۰۰ ساله در محله کوشک (اردستان) و اهانت به اعتقادات مردم، موجب جریحه‌دارشدن دل عزاداران حسینی شد. @Aftabgardan_ha