📚 سب مؤمن = دشنام دادن📚
✍ سب در جایی است که کسی را به امر قبیحی بنامند که در آن اهانتی وجود دارد، یا او را بدان خطاب کنند یا عمل زشتی را به او نسبت دهند؛ مثل فحّاشی ها که در آنها قصد نسبت دادن عمل زشت به صورت جدّی نیست تا مصداق قذف(نسبت حرام به کسی دادن) باشد، امّا کسی را به عمل یا صفتِ قبیحی منسوب می کنند؛ مثلاً به کسی نسبت بخل یا خساست می دهند. یا او را به پستی منتسب کرده و مثلاً "گدازاده" می نامند، یا او را به نام حیوانی صدا می کنند، یا در صورتی که به نقص جسمانی مبتلا باشد، به شکل زشتی بیان کنند؛ مثلاً او را با نام کور یا چُلاق صدا میزنند. چنانچه این تعبیرات در عرف، شتم و تحقیر محسوب شود، سبّ و دشنام است.
📚 قبح امری نسبی است؛ یعنی در شرایط مختلف متفاوت است؛ مثلاً در عرف ما گفتن سگ، دشنام بزرگی است. امّا نسبت به کسانی که سگ را باخودشان به حمام می برند و می شویند و با آنان هم خواب و همسفره می شوند، ممکن است سبّ نباشد.
⛔️ دشنام مؤمن، خواه شیعه و خواه غیر شیعه، حرام است. اما سبّ کافر در صورتی که ظلم به او باشد، حرام است و اگر ظلم محسوب نشود، مکروه است. مگر در جایی که لازم باشد کفار را هجو کنند.
⚠️ در حرمت دشنام، حضور مخاطب شرط است؛ چه مخاطب همان فرد مسبوب(دشنام داده شده) باشد و چه غیر او. بنابراین اگر انسان در خلوت که مخاطبی ندارد، دشنامی به دیگری بدهد، حرام نیست.
⛔️ یکی از کارهای اساسی در جنگهای روانی دنیا، اکتساب به سبّ است؛ مثلاً روزنامهنگاری را برای فحاشی به جناحی اجیر میکنند یا به شاعری پول میدهند که دیگری را هجو کند. از آنجا که سب مومن حرام است، معاملهای هم که بر این اساس است نیز حرام و باطل است.
📚 موارد استثناء از حرمت سب 📚
🔹اول_ بدعت گذار؛ چه بدعت گزار در اصول باشد و چه در فروع:
الف) در صورتی که دشنام به این افراد، سبب منزوی شدن آنها شود، به گونه ای که نتوانند در ایمان مؤمنان اثر بگذارند، دشنام و سبّ آنها واجب است.
ب) اگر در جایی سبّ این افراد اثر عکس گذارد، این سب حرام است؛ مانند اینکه به بدعت گزاری دشنام دهند و او در مقابل، منشِ مظلومانه به خود بگیرد و باعث شود عده ای بگویند که این دشنام از بی منطقی است.
⚠️ بدعت به این معناست که چیزی که مسلماً از دین است، نفی کند، یا چیزی که از دین نیست، وارد دین کند و فرقی نمی کند که این بدعت، در فروع باشد یا در اصول. همچنین فرقی نمی کند در اصول اساسی باشد یا در اصولی که اعتقاد به آن ملاک کفر و ایمان نیست؛ مثل بسیاری از مبانی اعتقادی که جزو اصول دین یا مذهب به حساب نمی آیند. لکن جزو اعتقاداتند.
🔹دوم_ بعنوان تقاص ساب
✍ دشنامیکه مسبوب(دشنام داده شده) به عنوان جواب و از باب تقاص به سابّ(دشنام دهنده) میدهد؛ به شرطیکه همان دشنام یا مثل آن دشنام داده شود، نه بیشتر یا غلیظتر.
🔹سوم_ اهانت و دشنام دادن متجاهر به فسق، در همان فسقی که به آن تجاهر میکند؛ به شرطیکه به قصد نهی از منکر باشد؛ یعنی دشنام میدهد تا به این وسیله او را از آن منکر باز دارد.
📙✍️📙✍️📙
💢 #تابلو_نوشته
#پرسش_کلید_دانایی
#احکام
⭕️پرسش: درصورتی که بانوان در مقابل نامحرم نماز بخوانند، اشکال دارد؟
•┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈•
طرح سؤال در نرم افزار پاسخگو
•┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈•
گروه پاسخگویی فضای مجازی
مرکز ملّی پاسخگوییبه سئوالات دینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 عجب خواسته ای
✍ اللهم الرزقنا 👆
https://eitaa.com/arabic_mobin
📚 غیبت 📚
📘 غیبت به معنای بیان عیب مستور کسی در غیابش به قصد مذمت وانتقاص است.
⛔️ غیبت از محرّمات کبیره است؛ ازاین رو اگر غیبت کننده توبه نکند، از عدالت ساقط می شود.
⚠️ اگر عملی از محرمات صغیره باشد، نه از محرّمات کبیره، با یک بار انجام دادن آن، از عدالت نمی افتد، بلکه اگر اصرار بر این صغیره کرد، از عدالت می افتد. اما اگر از محرمات کبیره باشد، با یک بار انجام دادن از عدالت ساقط می شود.
❓شرایط تحقق غیبت وحرمت آن
۱. معیّن بودن مغتاب
۲. مستور بودن عيب
۳. قصد انتقاص
📘 توضیحی در مورد قیود معتبر در تعریف
✍ بیان امری که ناشایست نیست، بلکه پسندیده است، ولی مستور است و بیان آن باعث ناراحتی صاحب امر می شود، غیبت محسوب نمی شود؛ هر چند آن را در مقام تنقیص بگوید ؛ مثلاً می گوید: «فلانی ملتزم به مستحبات است و شب ها از دو ساعت پیش از اذان صبح، خود را به نماز و عبادت مشغول می کند و روزها چُرت می زند!» یا مثلاً می گوید: «فلانی هر چه داشت، به فقرا داد و جیب خودش را خالی کرد.» در چنین مواردی حتی اگر در مقام انتقاص هم بیان شود، چون از نظر شرع و عرف ناروا نیست، غیبت محسوب نمی شود، هرچند طرف مقابل راضی به بیان آن نباشد.
👆 البته ممکن است در مواردی عنوان دیگری بر آن صدق کند که موجب حرمت آن شود. فرض کنید یک مأمور اطلاعاتی در جایی نفوذ کند و اگر بفهمند که اهل نماز و عبادت است، مصلحت بزرگی را از دست بدهد. یا او را در معرض خطر قرار دهد. گاهی امر مستوری پسندیده است، ولی به طور طبیعی انسان دوست ندارد دیگران بفهمند؛ مثل علاقات و ارتباطات زناشویی افراد؛ در چنین مواردی افشای آن حرام است، ولی غیبت نیست؛ مثلاً بگوید: «این زن و شوهر هر وقت به هم می رسند، به هم اظهار محبّت و عشق می کنند.» پس اگر عناوین دیگری بر آن مترتّب شد، مثل عنوان ایذاء، در معرض خطر قراردادن یا برملا کردن اسراری که دوست ندارند آن اسرار فاش شود، این کار حرام است، اما غیبت نیست.
📚 کسب از راه غیبت 📚
✍ یکی از کسب های حرام، کسب از راه غیبت است؛
❗️ مثل اینکه به مقاله نویسی پول دهند تا شخصیتی را رسوا کند یا خطیبی پول بگیرد بالای منبر، کسی را مفتضح کند و امر مستور وی را برملا سازد. این کسب به غیبت است.
📚 محدوده عیبی که در صدق غیبت شرط است
✍ ذِکر هر عیب و نقصی از انسان غایب، غیبت است؛ اعمّ از اینکه آن عیب و نقص در دین او باشد یا در دنیای او، صفتی از صفات او باشد یا فعلی از افعال او یا کلامی از او صادر شده باشد، یا در خلقت و جسم او.
📘 ذکر عیب متعلقات شخص (نه خود شخص)
✍ ذکر عیب و نقص در متعلقات انسان دو نوع است:
اول_ ذکر عیب متعلق، ذکر عیب از خود شخص است← غیبت محسوب می شود.
دوم_ ذکر عیب متعلق، ذکر عیب از خود شخص نیست← غیبت نیست.
❗️ مانند اینکه گفته شود: «لباس های او کهنه و کثیف است، یا خودروی او قراضه است» که با این جملات ممکن است قصد تنقیص به خود شخص را داشته باشد مثلاً قصدش این است که بگوید وی آدم کثیفی است و به نظافت اهمیت نمی دهد یا آدم بخیلی است که پولش را برای خودروی بهتری هزینه نمی کند. ولی اگر ذکر سوء متعلّقات شخص، برگشتش به ذکر سوء خود شخص نباشد، غیبت نیست.
📚 معیار و ملاک صدق غیبت 📚
✍ عبارت است از کشف امر مستور؛ اگر مستور باشد، گفتن آن غیبت است و امّا اگر ظاهر باشد، صدق غیبت نمی کند.
💎 مراد از ستر و کشف در اینجا، ستر و کشف برای خصوص مخاطب نیست، بلکه ستر و کشف عرفی است.
📘 مستور عرفی آن است که معمولاً کسی از آن عیب خبر ندارد یا بیشتر مردم اطلاعی ندارند. و مکشوف عرفی آن است که مردم معمولاً می دانند این شخص دچار این عیب یا نقص است؛ اگرچه عده ای هم بی اطلاع باشند.
⚠️ بنابراین ذکر امری که مستور عرفی است، به طور مطلق غیبت است و همچنین ذکر امری که مکشوف عرفی است - یعنی اغلب مردم می دانند، ولی یک عدّه ای هم خبر ندارند - حتّی نزد کسانی که اطلاع ندارند هم غیبت نیست.
📘 مقصود از ستر و کشفی که موجب جواز یا عدم جواز ذکر عیب می شود، ستر و کشف در همان محیط و جامعه است. بنابراین جایز نیست انسان آن عیب را در محیط ها و شهرهای دیگر، یا در وسایلی از قبیل روزنامه، رادیو و سایت که امکان انتشار فراوانش وجود دارد، افشا کند.
📚 تقلید از لهجه های مختلف 📚
✍ تقلید از لهجه های مناطق مختلف، در صورتی که برای تمسخر و استهزاء باشد، در حرمت آن هیچ شکی نیست؛ اگرچه غیبت نیست، چون این لهجۀ خاص، امر مستوری نیست. علاوه بر اینکه اصلاً عیب نیست؛ ازاین رو غیبت نیست. امّا اگر از روی تمسخر و استهزاء باشد، حرام است و فرقی هم نمی کند که لهجۀ عمومی منطقه ای را تقلید کند، یا شخص خاصی را؛
👆 تنها تفاوت در این است که اگر غرض او تقلید لهجۀ عموم باشد، این اهانت به همۀ آن جمعیت می شو، که طبعاً آثار خاص خودش را دارد ؛ مثلاً اگر بخواهد استحلال(طلب حلالیّت) کند، بایستی از یکایک آنها حلالیت بطلبد. امّا آنجایی که یک نفر باشد، از یک نفر استحلال می کند. ولی اگر تقلید لهجه برای تمسخر نیست، حرام نیست.
📚 چنانچه عیب کسی را در غیاب او بگوید، لکن نه به قصد انتقاص و مذمت، در این صورت غیبت محسوب نمی شود.
👆توضیح: نقطۀ مقابل قصد انتقاص داشتن، نداشتنِ قصد انتقاص است و این اعمّ است از اینکه قصد نصح داشته باشد، مثل اینکه به پدری گفته شود: «فرزند تو، دچار این مشکل، گناه یا عادت بد است» یا اینکه قصد نصح ندارد. ولی قصد انتقاص هم ندارد؛ مثل اینکه موضوع حرف مربوط به این شخص نیست. این عیبی که ذکر می کند، در ضمن بیان موضوع و مقصود دیگری است؛ مثل اینکه می خواهید بگویید فلانی آدم مستحقّی است و می شود به او زکات داد؛ در مقام بیان این معنا می گویید: «پدرش هم که این فرزند واجب النفقۀ اوست، به او پول نمی دهد!» این را در مقام عیب جویی پدر نمی گویید. بلکه این عیب در مقام بیان یک مقصود دیگری ذکر می شود. گاهی هم این عیب مربوط به خود این شخص است، امّا باز قصد انتقاص نیست؛ مثل اینکه جنایتی، اتفاق افتاده است و آن را به زید نسبت می دهند. شما برای دفاع از زید می گویید: «این آدم آن قدر ترسو است که اصلاً وارد یک چنین میدانی نمی شود و ممکن نیست دستش را به خون کسی آلوده کند!» این عیب جویی از اوست، ولی نه در مقام نصح است و نه در مقام انتقاص. این هم غیبت محسوب نمی شود.
📚 معیّن بودن مغتاب 📚
✍ مغتاب(غیبت شونده) باید معین باشد. بنابراین اگر به گونه ای ذکر عیب شود که مغتاب بین چند نفر مردد شود، صدق غیبت نمی کند؛ چه آنجایی که تردید بین افراد محصور باشد، مانند اینکه گفته شود یکی از برادرهای خسرو شراب خوار است و چه غیر محصور باشد، مانند اینکه بگوید در مجلس هزار نفری یک نفر شراب نوشید. هر چند اگر مردد بین افراد محصور باشد، حکم حرمت غیبت را دارد.
✍ مغتاب جماعتی است: اگر ذکر سوء از جماعتی باشد نه از یک فرد؛ مثل اینکه گفته شود این خانواده همه شان شراب خوار هستند، غیبت است.
📚 نماز و روزه در خانۀ ییلاقی
💠 سؤال: در ییلاق منزلی ساختم که معمولا آخر هفته به آنجا می روم (از اواسط بهار تا آخر تابستان ) و قصد وطن هم نکردم، نماز و روزه من در آنجا به چه صورت است؟
✅ جواب: اگر قصد دارید برای همیشه یا سالیان متمادی، سالی حداقل سه چهار ماه (مانند تابستان و ایام تعطیل) در آن مکان زندگی کنید، نماز در آنجا کامل بوده و روزه، صحیح است اما اگر مدت اقامت در آن مکان به مقداری نباشد که عرفاً آنجا، محل استقرار و زندگی شما محسوب شود، نماز در آنجا قصر بوده و روزه، صحیح نیست.
#احکام_سفر #وطن_دوم #ییلاق
🆔 @leader_ahkam
📚 خرید قسطی طلا به قیمت روز تسویه
💠 سؤال: اگر شخصی به صورت قسطی طلا بخرد و مقداری علی الحساب بدهد و قرار بگذارد که آخر ماه باقی پول را پرداخت کند و فروشنده بگوید موقع پرداخت، طلا را به قیمت روز حساب میکنیم؛ آیا این نوع معاملۀ خرید طلا، صحیح است؟
✅ جواب: تعیین قیمت کالا در معامله، لازم است وگرنه معامله، باطل می شود؛ بله می تواند هر قسمتی از طلا را که توان پرداخت آن را دارد، به صورت نقدی و به قیمت روزِ پرداخت، معامله کند؛ به عنوان مثال، یک سوم طلا را به قیمت روز، نقدی معامله کند و در زمان قسط دوم، قسمت بعدی از طلا را به قیمت روز خریداری کند و به همین ترتیب بقیۀ طلا را به قیمت روزِ پرداخت، بخرد.
#احکام_معاملات #معامله_نسیه
🆔 @leader_ahkam
📚 استماع غیبت 📚
✍ مراد از استماع غیبت این است که کسی غیبت را گوش کند، نه اینکه تصادفاً کلمه ای به گوشش برسد که به آن سماع گویند. فرق نمی کند این گوش دادن همراه با رضایت باشد یا بدون رضایت.
⚠️ گاهی انسان دوست ندارد غیبت کسی را بشنود، امّا گوش می دهد. این هم استماع است؛ چون از روی اختیار است.
❗️ همچنین فرقی نمی کند که این مستمع، مخاطب غیبت کننده باشد یا نباشد؛ مثل اینکه دو نفر غیبت کسی را کنند و کسی در مجلسی غیبت کرده و صدای او را ضبط کرده اند و کسی آن را بشنود. این هم استماع غیبت است.
⛔️ استماع غیبت مطلقاً حرام است؛ حتی در موردی که غیبت کردن برای غیبت کننده حرام نیست؛ مثل آنجایی که غیبت کننده مُکرَه یا طفل است. اما استماع برای مستمع حرام است.
❓بر مستمع غیبت واجب است از غیبت نهی کند.
⚠️ اگر غیبت شونده زنده است و امکان استحلال از او می باشد، باید از او طلب مغفرت و بخشش کند و اگر در قید حیات نیست یا امکان استحلال از او نیست، برایش استغفار نماید.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
💎 ردّ غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبت کننده به غیبت شونده می دهد؛ کسی که غیبت گوش می کند، بر او واجب است که رد کند.
❗️مثلاً وقتی گفته می شود: "فلانی مال ناحق خورده"، بگوییم: "از کجا معلوم، شاید معامله کرده یا شاید حلال بوده است." اگر هم به گونه ای است که نمی شود آن را توجیه کرد، مثلاً بگوید: "بشر ممکن الخطاست یا ممکن است تاکنون توبه و استغفار کرده باشد."
📘 نکته اساسی این کار در این است که چون زندگی، بر پایه روابط اجتماعی است، بدبینی و بدگمانی های افراد باعث تیره و تار شدن فضای جامعه می شود. ازاین رو باید رد غیبت کرد و اصل را بر صحت عمل افراد گذاشت.
📗عدم وجوب رد غیبت👇
✍ کسی که استماع غیبت نکرده است، ولی اطلاع پیدا می کند که دیگری غیبت کرده، رد بر او واجب نیست. یا کسی که سامع قهری است، مثلاً همین طور که عبور می کند، غیبتی را می شنود، ردّ برای او واجب نیست.