eitaa logo
🌹🌻 احکام تقلیدی 🌻🌹
9 دنبال‌کننده
194 عکس
37 ویدیو
2 فایل
🌻 لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم 🌻 🤔 دانستن احکام، مقدمه عمل‌ کردن به احکام 🙂 مطابق با فتوی آیت الله سید علی حسینی خامنه ای «حَفَظَهُ ٱلله» 😀 سایت های استفاده abadis.ir leader.ir 🌷 ما شاء الله کان 🌷 وبلاگ newontology.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 کسب از راه غیبت 📚 ✍ یکی از کسب های حرام، کسب از راه غیبت است؛ ❗️ مثل اینکه به مقاله نویسی پول دهند تا شخصیتی را رسوا کند یا خطیبی پول بگیرد بالای منبر، کسی را مفتضح کند و امر مستور وی را برملا سازد. این کسب به غیبت است.
📚 محدوده عیبی که در صدق غیبت شرط است ✍ ذِکر هر عیب و نقصی از انسان غایب، غیبت است؛ اعمّ از اینکه آن عیب و نقص در دین او باشد یا در دنیای او، صفتی از صفات او باشد یا فعلی از افعال او یا کلامی از او صادر شده باشد، یا در خلقت و جسم او. 📘 ذکر عیب متعلقات شخص (نه خود شخص) ✍ ذکر عیب و نقص در متعلقات انسان دو نوع است: اول_ ذکر عیب متعلق، ذکر عیب از خود شخص است← غیبت محسوب می شود. دوم_ ذکر عیب متعلق، ذکر عیب از خود شخص نیست← غیبت نیست. ❗️ مانند اینکه گفته شود: «لباس های او کهنه و کثیف است، یا خودروی او قراضه است» که با این جملات ممکن است قصد تنقیص به خود شخص را داشته باشد مثلاً قصدش این است که بگوید وی آدم کثیفی است و به نظافت اهمیت نمی دهد یا آدم بخیلی است که پولش را برای خودروی بهتری هزینه نمی کند. ولی اگر ذکر سوء متعلّقات شخص، برگشتش به ذکر سوء خود شخص نباشد، غیبت نیست.
📚 معیار و ملاک صدق غیبت 📚 ✍ عبارت است از کشف امر مستور؛ اگر مستور باشد، گفتن آن غیبت است و امّا اگر ظاهر باشد، صدق غیبت نمی کند. 💎 مراد از ستر و کشف در اینجا، ستر و کشف برای خصوص مخاطب نیست، بلکه ستر و کشف عرفی است. 📘 مستور عرفی آن است که معمولاً کسی از آن عیب خبر ندارد یا بیشتر مردم اطلاعی ندارند. و مکشوف عرفی آن است که مردم معمولاً می دانند این شخص دچار این عیب یا نقص است؛ اگرچه عده ای هم بی اطلاع باشند. ⚠️ بنابراین ذکر امری که مستور عرفی است، به طور مطلق غیبت است و همچنین ذکر امری که مکشوف عرفی است - یعنی اغلب مردم می دانند، ولی یک عدّه ای هم خبر ندارند - حتّی نزد کسانی که اطلاع ندارند هم غیبت نیست. 📘 مقصود از ستر و کشفی که موجب جواز یا عدم جواز ذکر عیب می شود، ستر و کشف در همان محیط و جامعه است. بنابراین جایز نیست انسان آن عیب را در محیط ها و شهرهای دیگر، یا در وسایلی از قبیل روزنامه، رادیو و سایت که امکان انتشار فراوانش وجود دارد، افشا کند.
📚 تقلید از لهجه های مختلف 📚 ✍ تقلید از لهجه های مناطق مختلف، در صورتی که برای تمسخر و استهزاء باشد، در حرمت آن هیچ شکی نیست؛ اگرچه غیبت نیست، چون این لهجۀ خاص، امر مستوری نیست. علاوه بر اینکه اصلاً عیب نیست؛ ازاین رو غیبت نیست. امّا اگر از روی تمسخر و استهزاء باشد، حرام است و فرقی هم نمی کند که لهجۀ عمومی منطقه ای را تقلید کند، یا شخص خاصی را؛ 👆 تنها تفاوت در این است که اگر غرض او تقلید لهجۀ عموم باشد، این اهانت به همۀ آن جمعیت می شو، که طبعاً آثار خاص خودش را دارد ؛ مثلاً اگر بخواهد استحلال(طلب حلالیّت) کند، بایستی از یکایک آنها حلالیت بطلبد. امّا آنجایی که یک نفر باشد، از یک نفر استحلال می کند. ولی اگر تقلید لهجه برای تمسخر نیست، حرام نیست.
📚 چنانچه عیب کسی را در غیاب او بگوید، لکن نه به قصد انتقاص و مذمت، در این صورت غیبت محسوب نمی شود. 👆توضیح: نقطۀ مقابل قصد انتقاص داشتن، نداشتنِ قصد انتقاص است و این اعمّ است از اینکه قصد نصح داشته باشد، مثل اینکه به پدری گفته شود: «فرزند تو، دچار این مشکل، گناه یا عادت بد است» یا اینکه قصد نصح ندارد. ولی قصد انتقاص هم ندارد؛ مثل اینکه موضوع حرف مربوط به این شخص نیست. این عیبی که ذکر می کند، در ضمن بیان موضوع و مقصود دیگری است؛ مثل اینکه می خواهید بگویید فلانی آدم مستحقّی است و می شود به او زکات داد؛ در مقام بیان این معنا می گویید: «پدرش هم که این فرزند واجب النفقۀ اوست، به او پول نمی دهد!» این را در مقام عیب جویی پدر نمی گویید. بلکه این عیب در مقام بیان یک مقصود دیگری ذکر می شود. گاهی هم این عیب مربوط به خود این شخص است، امّا باز قصد انتقاص نیست؛ مثل اینکه جنایتی، اتفاق افتاده است و آن را به زید نسبت می دهند. شما برای دفاع از زید می گویید: «این آدم آن قدر ترسو است که اصلاً وارد یک چنین میدانی نمی شود و ممکن نیست دستش را به خون کسی آلوده کند!» این عیب جویی از اوست، ولی نه در مقام نصح است و نه در مقام انتقاص. این هم غیبت محسوب نمی شود.
📚 معیّن بودن مغتاب 📚 ✍ مغتاب(غیبت شونده) باید معین باشد. بنابراین اگر به گونه ای ذکر عیب شود که مغتاب بین چند نفر مردد شود، صدق غیبت نمی کند؛ چه آنجایی که تردید بین افراد محصور باشد، مانند اینکه گفته شود یکی از برادرهای خسرو شراب خوار است و چه غیر محصور باشد، مانند اینکه بگوید در مجلس هزار نفری یک نفر شراب نوشید. هر چند اگر مردد بین افراد محصور باشد، حکم حرمت غیبت را دارد. ✍ مغتاب جماعتی است: اگر ذکر سوء از جماعتی باشد نه از یک فرد؛ مثل اینکه گفته شود این خانواده همه شان شراب خوار هستند، غیبت است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 نماز و روزه در خانۀ ییلاقی 💠 سؤال: در ییلاق منزلی ساختم که معمولا آخر هفته به آنجا می روم (از اواسط بهار تا آخر تابستان ) و قصد وطن هم نکردم، نماز و روزه من در آنجا به چه صورت است؟ ✅ جواب: اگر قصد دارید برای همیشه یا سالیان متمادی، سالی حداقل سه چهار ماه (مانند تابستان و ایام تعطیل) در آن مکان زندگی کنید، نماز در آنجا کامل بوده و روزه، صحیح است اما اگر مدت اقامت در آن مکان به مقداری نباشد که عرفاً آنجا، محل استقرار و زندگی شما محسوب شود، نماز در آنجا قصر بوده و روزه، صحیح نیست. 🆔 @leader_ahkam
📚 خرید قسطی طلا به قیمت روز تسویه 💠 سؤال: اگر شخصی به صورت قسطی طلا بخرد و مقداری علی الحساب بدهد و قرار بگذارد که آخر ماه باقی پول را پرداخت ‌کند و فروشنده بگوید موقع پرداخت، طلا را به قیمت روز حساب می‌کنیم؛ آیا این نوع معاملۀ خرید طلا، صحیح است؟ ✅ جواب: تعیین قیمت کالا در معامله، لازم است وگرنه معامله، باطل می شود؛ بله می تواند هر قسمتی از طلا را که توان پرداخت آن را دارد، به صورت نقدی و به قیمت روزِ پرداخت، معامله کند؛ به عنوان مثال، یک سوم طلا را به قیمت روز، نقدی معامله کند و در زمان قسط دوم، قسمت بعدی از طلا را به قیمت روز خریداری کند و به همین ترتیب بقیۀ طلا را به قیمت روزِ پرداخت، بخرد. 🆔 @leader_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 استماع غیبت 📚 ✍ مراد از استماع غیبت این است که کسی غیبت را گوش کند، نه اینکه تصادفاً کلمه ای به گوشش برسد که به آن سماع گویند. فرق نمی کند این گوش دادن همراه با رضایت باشد یا بدون رضایت. ⚠️ گاهی انسان دوست ندارد غیبت کسی را بشنود، امّا گوش می دهد. این هم استماع است؛ چون از روی اختیار است. ❗️ همچنین فرقی نمی کند که این مستمع، مخاطب غیبت کننده باشد یا نباشد؛ مثل اینکه دو نفر غیبت کسی را کنند و کسی در مجلسی غیبت کرده و صدای او را ضبط کرده اند و کسی آن را بشنود. این هم استماع غیبت است. ⛔️ استماع غیبت مطلقاً حرام است؛ حتی در موردی که غیبت کردن برای غیبت کننده حرام نیست؛ مثل آنجایی که غیبت کننده مُکرَه یا طفل است. اما استماع برای مستمع حرام است. ❓بر مستمع غیبت واجب است از غیبت نهی کند. ⚠️ اگر غیبت شونده زنده است و امکان استحلال از او می باشد، باید از او طلب مغفرت و بخشش کند و اگر در قید حیات نیست یا امکان استحلال از او نیست، برایش استغفار نماید. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 💎 ردّ غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبت کننده به غیبت شونده می دهد؛ کسی که غیبت گوش می کند، بر او واجب است که رد کند. ❗️مثلاً وقتی گفته می شود: "فلانی مال ناحق خورده"، بگوییم: "از کجا معلوم، شاید معامله کرده یا شاید حلال بوده است." اگر هم به گونه ای است که نمی شود آن را توجیه کرد، مثلاً بگوید: "بشر ممکن الخطاست یا ممکن است تاکنون توبه و استغفار کرده باشد." 📘 نکته اساسی این کار در این است که چون زندگی، بر پایه روابط اجتماعی است، بدبینی و بدگمانی های افراد باعث تیره و تار شدن فضای جامعه می شود. ازاین رو باید رد غیبت کرد و اصل را بر صحت عمل افراد گذاشت. 📗عدم وجوب رد غیبت👇 ✍ کسی که استماع غیبت نکرده است، ولی اطلاع پیدا می کند که دیگری غیبت کرده، رد بر او واجب نیست. یا کسی که سامع قهری است، مثلاً همین طور که عبور می کند، غیبتی را می شنود، ردّ برای او واجب نیست.
📚 موارد عدم وجوب نهی از منکر ۱. اگر انسان می داند که این غیبت، برای غیبت کننده حلال است، نهی واجب نیست؛ چراکه او منکری انجام نمی دهد. ۲. اگر مستمع شک کند که عمل غیبت کننده حلال است یا نه، مثلاً کسی نزد شما از فردی غیبت می کند و شما احتمال می دهید که او مظلوم واقع شده است و به این وسیله شکوا می کند، اما یقین ندارید، اینجا نهی واجب نیست، زیرا وقتی احتمال دادید که ممکن است این عمل حلال باشد، پس موضوع نهی احراز نمی شود. بنابراین نهی واجب، نیست. امّا ردّ، واجب و استماع آن نیز حرام است. یا مثلاً کسی که گمان می کند دیگری در حق او ظلمی کرده و غیبتش را می کند، چون می پندارد که مظلوم واقع شده، به حسب حکم ظاهری، این غیبت حلال است؛ اگرچه مغتاب مستحق غیبت و بدگویی نیست. ⚠️ گاهی ممکن است که مغتاب ظلمی کرده باشد، ولی از روی اکراه بوده است. بنابراین مرتکب حرام نشده است؛ چون مکره بوده است. ❌ چنین نیست که در همۀ موارد غیبت های مجاز، غیبت شونده مستحق غیبت بوده باشد تا عمل این شخص حلال واقعی باشد. پس شنیدن این غیبت جایز نیست، و ردّ آن نیز واجب است.
📚 متجاهر به فسق 📚 ✍ مراد از متجاهر این است که شخص، ابایی نداشته باشد از اینکه مردم گناهش را ببینند یا بفهمند؛ مثل کسی که آشکارا شراب می نوشد. البته اطّلاع مردم به این معنا نیست که لازم باشد همۀ مردم بدانند؛ همین که عدّه ای از مردم میدانند، او هم ابایی ندارد که همۀ مردم هم بدانند، این معنای متجاهر به فسق است. ⚠️ دو نکته ⚠️ الف) غیبت کسی که تجاهر به فسق می کند، فقط در همان گناهی که تجاهر کرده، جایز است و نمی توان تمام اسرار و گناهان او را فاش کرد. ب) غیبت شخص فاسق مصرّ، اگر تجاهر به فسق نکند، جایز نیست. ج) اگر شخصی گناهی را آشکارا انجام دهد، ولی برای آن توجیهی بیاورد، مثل اینکه شراب می خورد، ولی می گوید به تجویز دکتر است (دارای سه فرض است): 👇 یک- اگر شخص مطمئن شود که این عذر موجه است← غیبت جایز نیست؛ زیرا می داند عمل او حرام نبوده، پس جهر به حرام هم واقع نشده است. دو- اگر شخص این عذر را نپذیرد و بداند که عامل، دروغ می گوید← غیبت این شخص جایز نیست؛ زیرا این شخص لاابالی نیست، چرا که برای گناه خود عذر می آورد و پیداست که نمی خواهد مردم ببینند و بدانند که او مرتکب فسق می شود. لذا توجیه می کند و می گوید: "من فسقی انجام نمی دهم." سه- انسان شک می کند آیا این عامل، متجاهر است یا متجاهر نیست( یعنی نمی دانیم آیا عذر او صحیح است یا اینکه بهانه می آورد) ←غیبت حرام است.
📚 اگر به شخصی ظلمی شده است، آن شخص می تواند نزد دیگران شکایت و تظلم کند و آن ظلمی را که به او شده، نقل نماید. البته مقصود آنجایی است که ظلمِ صورت گرفته، در خفا انجام گرفته شده باشد؛ زیرا چنانچه این ظلم آشکارا انجام شده باشد، به سبب تجاهر، غیبت جایز است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 تغییر نیت در نماز 💠 سؤال: آیا تغییر نیت در نماز، از نماز ادا به قضا یا از نماز قضای مغرب به قضای صبح جایز است؟ ✅ جواب: به طور کلی تغییر نیت در نماز در موارد زير واجب است: ۱. از نماز عصر به نماز ظهر، قبل از وقت مخصوص نماز عصر، در صورتی که بين نماز عصر متوجه شود نماز ظهر را نخوانده است. ۲. از نماز عشا به نماز مغرب، قبل از وقت مخصوص نماز عشا و قبل از رکوع رکعت چهارم اگر بين نماز عشا متوجه شود نماز مغرب را نخوانده است. ۳. اگر نماز قضای ظهر و عصر یک روز یا مغرب و عشاء یک روز بر عهده باشد و هنگام نماز عصر یا عشاء متوجه شود، نماز ظهر یا مغرب را نخوانده است و عدول در موارد زير جایز است: ۱. از نماز ادا به نماز قضای واجب، البته احتیاط واجب آن است که اگر فقط یک نماز قضا دارد، به نماز قضا عدول کند؛ به‌خصوص اگر نماز قضا مربوط به همان روز باشد. ۲. از نماز واجب به مستحبّ برای درک ثواب نماز جماعت. ۳. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره ديگری را خوانده و به نصف رسيده يا از آن گذشته است. 🆔 @leader_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 غیبت و تزاحم 📚 ✍ هرگاه بین حرمت غیبت و حکم دیگری تزاحم واقع شود، به گونه ای که مصلحت آن حکم مهم تر از مصلحت ترک غیبت، یا مهم تر از مفسدۀ غیبت باشد، در اینجا آن حکم مقدّم می شود. 📗 شرایط تحقق تزاحم ✍ در تزاحم دو حکم زمانی غیبت جایز می شود که دو مطلب احراز شود: الف) وجوب امر دیگر ب) ملاک آن امر، اقوی از ملاک حرمت غیبت باشد و در واقع، اهمیّت آن بیشتر از اهمیّت حرمت غیبت باشد یا حداقل احتمال اهمیّت آن داده شود؛ درحالی که این احتمال در مورد حرمت غیبت داده نمی شود.
📚 بعضی از موارد تزاحم بین دو حکم ۱. در مقام مشو‌‌رت (نُصح مستشیر) ۲. قصد از بین بردن ماده فساد 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 📗 در مقام مشو‌‌رت (نُصح مستشیر) ✍کسی دربارۀ امری با شما مشورت می‌کند و این امر مستلزم غیبت از فرد دیگری است؛ مثلاً کسی در مورد خواستگار دخترش با شما مشورت می‌کند، اگر بخواهید به او مشورت بدهید و نصیحت کنید، ناچارید از خواستگار غیبت کنید. یا کسی می‌خواهد با دیگری شراکت مالی داشته باشد و با شما مشورت می‌کند. یا شخصی در نظر دارد فردی را در منصب مهمّی بگمارد و با شما مشورت می‌کند. در اینجا لازم است که از آن شخص غیبت کنید. 💎 وجوب نصیحت ✍ اگر می‌‌دانید شخصی در کاری که قصد انجام آن را دارد، آسیب‌خوردنش حتمی است، اینجا واجب است خیر خواهی کرده، او را راهنمایی کنید و از آسیب او جلوگیری کنید. خواه از شما راهنمایی بخواهد و خواه نخواهند. 🔸اقوا بودن  ملاک نصح ✍ چنین نیست که در همه موارد، ملاک وجوب نصیحت، از ملاک حرمت غیبت اقوا باشد. ازاین‌‌رو گاه در تزاحم بین وجوب نُصح و حرمت غیبت، حرمت غیبت مقدم می‌‌شود و گاه وجوب نصح؛ مثلاً فردی که در امر ازدواج مشورت می‌کند، چنانچه طرف مشورت از ظالم و جائر و فاسق بودن آن فرد مطلع باشد، باید نُصح کند و صفات او را بگوید؛ در غیر این صورت ظلم بزرگی کرده و خسارت جبران‌ناپذیری بر مشورت کننده زده است. پس در اینجا، ملاکِ نصیحت اقواست. بنابراین در جایی که امر دائر است بین امساک بیان حقایق، و گرفتار کردن مسلمانی در دام بلا (بلای دنیوی یا اخروی)، و گفتن حقیقت و ذکر صفت یک فرد فاسق و فاجر، در این صورت غیبت مجاز است. 📗 قصد از بین بردن ماده فساد ✍ اگر کسی موجب اشاعه و رواج فساد در جامعه باشد، انسان برای اینکه جلوی فساد را بگیرد، جایز است از او غیبت کند؛ مثلاً کسی مطلبی را که از دین نیست، در دین وارد می‌کند و مردم را به آن دعوت می‌کند. درحالی‌‌که مردم نمی‌دانند اینها بدعت و خلاف حقایق الهی است و به دین مربوط نیست؛ اگر با غیبت از او، جلوی فساد گرفته شود، غیبت واجب است. 🔹 موارد فساد ✍ فساد اعمّ است از فساد در عقیده و فساد در عمل؛ مثل اینکه کسی نهادی را به‌‌طور مخفیانه برای اغوا و ترویج شهوات و فساد مردم تشکیل دهد؛ مثلاً در کار توزیع سی دی‌های محرّک شهوت بین افراد باشند؛ این نوع اشاعۀ فساد، فساد در عمل است، نه عقیده.  🔹اهمیت ملاک از بین بردن ماده فساد  ✍ از نظر فهم متشرعه واضح است که اهمیت و ملاک منع از فسادی که در جامعه در حال انتشار است و افرادی را گرفتار خود می‌کند، اقوای از ملاک حرمت و منع غیبت یک شخص است؛ کسی‌‌که می‌خواهد عدّه‌ای را به هلاکت بیندازد، ذکر گناه او اگرچه فی نفسه ـ چنانچه ملاحظۀ این معنا نبود ـ حرام بود، امّا بدون شک منع از عمل او که مخرب و مفسد است، قطعاً اقواست از اینکه انسان بخواهد غیبت او را نکند.      🔹 عدم انحصار غیبت در ماده فساد ✍ لازمه اینکه ملاک وجوب قطع مادۀ فساد، اقوی از حرمت غیبت است، این است‌‌که دایره جواز غیبت در این مورد وسیع باشد. این‌چنین نیست که فقط غیبت او در خصوص فسادش جایز باشد. بلکه غیبت او به هر کیفیتی که موجب قطع ماده فساد شود، جایز است؛ مثلاً این شخص مفسد کسی است که رفتار شهوانی یا رفتار سیاسی خائنانه‌ای دارد. اگر اینها افشا شود، مردم از کنارش پراکنده می‌شوند و حرف بدعت‌آمیزش را گوش نمی‌کنند. این غیبت‌‌ها نیز جایز است. 👆 البته چون مسئله، مسئلۀ اهمّ و مهمّ است، باید این ملاک در دایرۀ جواز غیبت هم رعایت شود؛ یعنی اگرچه از بین بردن مادۀ فساد اهمّ از غیبت است، امّا اگر فرض کردیم که غیبت او با یک کلمه موجب قطع مادۀ فساد می‌شود، دیگر دو کلمه نمی‌شود گفت؛ یعنی اولویت و اقواییّت ملاک، موجب می‌شود که همان مقدار غیبتی که با آن می‌شود قطع مادۀ فساد کرد، جایز شود، نه بیشتر از آن.
📚 جرح شهود و رُوات 📚 ✍ اگر شاهدی در دادگاهی به ادای شهادت قیام کرده است و شما می‌دانید که این شاهد، فاسق است، اینجا اگر فسق او را بیان کردید، این غیبت محرّم نیست و از حکم غیبت استثناء شده است. ✍ همچنین اگر کسی حدیثی را از شخص ثقه‌ای نقل ‌کند و شما می‌دانید که ناقل، شخص فاسق یا دروغگو و جُعّال است، اینجا غیبت این شخص اشکالی ندارد. حتّی ممکن است گاهی در هر دو مورد واجب باشد که بگویید این شخص ثقه و متحرّز از کذب نیست. 💎 اهمیت قضاء و روایت ✍ اهمیت قضاء و محکمۀ عدل الهی در اسلام به‌‌گونه‌‌ای است که اگر حادثه‌ای در شُرُف اتفاق افتادن باشد و این حادثه، محکمه را خراب ‌کند و قضای الهی را مخدوش ‌‌کند، دفع این حادثه و برطرف کردن مفسده‌اش، اولی است از اینکه از شخصی که به نظر ما فاسق است، ذکر سوء کنیم. ازاین‌‌رو اگر انسان بفهمد که این شاهد یا حتی خود قاضی فاسق است و شرط عدالت را ندارند، غیبت او برای حفظ طهارت ساحت قضا جایز است.   👆 مسئله روایت نیز همین‌‌طور است. درست رسیدن آنچه از ائمه(ع) است، اهمیتش خیلی بالاتر از این است که ما شخصی را جرح کنیم؛ ❗️مثلاً اگر فردی نقل حدیث می‌کند و شما هم می‌دانید که درغگو و جعّال است، اگر این مطلب را نگویید، سلسلۀ سند احادیث و نقل مأثورات از ائمّه(ع) متزلزل می‌شود. بنابراین در اهمّ‌ بودن آن شکی نیست.   👆 البته جواز جرح راوی در صورتی است که عدم اعتنای به نقل این آدم جاعل و کذّاب، متوقّف بر جرح او باشد. گاهی همین که بگویید: "ما وثاقت این شخص را نمی‌دانیم" یا بگویید: "کسی او را توثیق نکرده است"، در ردّ آن روایات کافی است؛ در عین حال که جرح هم نیست. در این موارد غیبت جایز نیست. امّا اگر راه منحصر باشد به اینکه انسان جرح کند، قطعاً جرح جایز است.